یکی از شعارهای کاذبانه امپریالیستی که از سوی امپریالیستهای امریکائی و متحدین شان برای تجاوز به افغانستان و اشغال این کشور مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد تامین حقوق بشر درافغانستان است.
در ماده ششم موافقتنامه تجمع خائنین ملی در بن تجمعی که در زیر بال و پر امپریالیستها صورت گرفت و کل مسیر شکلدهی رژیم دست نشانده را مشخص ساخت، تشکیل یک کمسیون حقوق بشر برای به اصطلاح رسیدگی به مسایل مربوط به حقوق بشر در افغانستان در نظر گرفته شد. این کمسیون که بنام کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان یاد شده است، پس از تدویر ” لویه جرگه اضطراری” و تعیین حامد کرزی برای بار دوم به ریاست رژیم دست نشانده، تشکیل گردید. حامد کرزی رئیس رژیم دست نشانده به دستور اربابان امپریالیستی فرمان تشکیل این کمسیون را صادر نمود و “سیما سمر” وزیر امور زنان قبلی خود را به حیث رئیس این کمسیون تعیین کرد.
بدین ترتیب “کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان” به عنوان بخشی از رژیم دست نشانده و به عنوان نهادی در خدمت امپریالیست ها متجاوز و اشغالگر شکل گرفت. وظیفه اساسی این نهاد به اصطلاح مدافع حقوق بشر در طی تقریبا سه سالی که از تشکیل آن می گذرد، این بوده است که موارد نقص حقوق بشر در افغانستان را در گذشته، به حق و یا ناحق، هر چند وقت یکبار مطرح نماید. و به حول آنها سر و صدا براه اندازد.
این سر وصدا ها اساسا به این خاطر به راه می افتد که امپریالیستهای اشغالگر متجاوز و هم چنان رژیم دست نشانده آنها، مدافعین حقوق بشر در افغانستان معرفی شوند، در حالیکه همین متجاوزین و اشغالگران و دست نشاندگان شان در شرایط فعلی افغانستان بزرگترین ناقضین حقوق بشر در افغانستان محسوب میگردند. این سر وصدا ها هدف دیگری را نیز دنبال می نماید و آن مورد تهدید قرار دادن جناح جنگ سالار در رژیم دست نشانده است. وقتی در لویه جرگه قانون اساسی تضاد و کشمکش میان جناح جنگ سالاران و جناح تکنوکرات ها یا جناح کمپنی ها به شدت حاد شد، امپریالیست های امریکائی، دست اندرکاران سازمان ملل متحد درافغانستان و شخص حامد کرزی و هم چنان شخص زلمی خلیل زاد از حربه ” حقوق بشر” کار گرفتند و جنگ سالاران را بخاطر جنایات گذشته شان تهدید به محاکمه کردند. در نتیجه این تهدید بود که آنان در بدل بدست آوردن امتیازات محدودی حاضر شدند از خیر نظام پارلمانی بگذرند و ” نظام ریاستی ” را مورد قبول قرار دهند. این امر در هر حال تا حد معینی موجب تضعیف جناح جنگ سالاران گردیده است . بصورت مشخص یونس قانونی پس از تدویر لویه جرگه قانون اساسی وزرات داخله را از دست داد و به وزارت معارف انتقال یافت.
پس از انتخابات ریاست جمهوری رژیم دست نشانده و برنده اعلام شدن حامد کرزی در این انتخابات، باز هم قدرت جنگ سالاران تا حد معیینی تضعیف گردید. فهیم از وزارت دفاع، مصطفی کاظمی از وزارت تجارت، انوری از وزارت زراعت و جاوید از وزارت تراسپورت بیرون رانده شدند. آوردن اسماعیل و کریم براهوی در کابینه و هم چنان آوردن دوستم دراین اواخر در وزارت دفاع به حیث لوی درستیز، اساسا بخاطر تضعیف قدرت منطقوی این جنگ سالاران صورت گرفته است.
امپریالیستهای امریکائی و متحدین شان نه خواهان زدن و تسویه نمودن جنگسالاران اند و نه خواهان به محاکمه کشیدن شان، بلکه بیشتر این تهدید ها بخاطر تابع نمودن و به خدمت در آوردن شان است تا از قدرت مستقل شان بکاهد و تابع اوامر دولت مرکزی سازند، نمونه بارز آن گل آغا شیر زوی است که او را عضو کابیه ساخت و بعد از مطیع ساختنش دو باره به سمت والی قندهار معرفی نمود.
شمولیت احمد ضیا مسعود و کریم خلیلی در کابینه به حیث معاونین کرزی بیانگر این مدعا است، جنگ سالارانیکه از دستورات امپریالیستها و جناح کمپنی ها کاملا اطاعت نمایند قدرت شان حفظ می گردد.
یکی از نتایج پیوستن جنگ سالاران به جناح تکنوکرات ها این است که تفرقه میان جنگ سالاران را بیشتر از پیش دامن می زند. شمولیت احمد ضیا مسعود و کریم خلیلی به حیث معاونین ریاست جمهوری باعث چند پارچگی در میان جمعیت اسلامی و – شورای نظار و هم چنان حزب وحدت اسلامی گردیده و در واقع باید گفت که برادران مسعود از شورای نظار و کریم خلیلی از حزب وحدت اسلامی کم و بیش از جناح جنگ سالاران جدا شده و تا حدی به جناح کرزی و جناح تکنوکرات ها یا جناح کمپنی ها پیوسته اند. کشمکش میان این دو جناح خائنین ملی هم چنان ادامه دارد و فعلا متمرکز ترین نمود خود را در آمادگی ها برای انتخابات پارلمانی نشان داده و در جریان انتخابات مذکور به اوج خود خواهد رسید. یک جناح و حامیان امپریالیستی اش میخواستند انتخابات پارلمانی رژیم در وقت معینه بر گزار گردد در حالیکه جناح دیگر و در قدم اول حامیان امپریالیستی شان در صدد به عقب انداختن آن بود و بالاخره آنرا برای مدت چند ماه به عقب انداخت. در میانه این دعوی و قبل از آنکه عقب افتادن انتخابات پارلمانی رژیم دست نشانده بصورت مشخص معین و مسجل شود، ” گزارش کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان” انتشار یافت و یکبار دیگر مسایل مربوط به “حقوق بشر” به عنوان یک عامل فشار علیه جناح ” جنگ سالاران ” رژیم بکار گرفته شد، ربانی و سیاف تقریبا بلافاصله علیه این گزارش موضعگیری نمودند. آنها این گزارش را یک “گزارش شعله یی” خواندند و آنرا فاقد اعتبار اعلام نمودند، هم چنان محمد محقق این گزارش را غرض آلود و مبتنی بر انگیزه های سیاسی مشخص خواند. ولی مفصل ترین و در عین حال احمقانه ترین موضعگیری علیه گزارش مذکور در جریده “مشارکت ملی” ارگان نشراتی “حزب وحدت اسلامی” به رهبری عبدالکریم خلیلی به عمل آمده است. در این موضعگیری نیز همانند موضعگیری ربانی و سیاف، “گزارش کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان” به نحوی به مائوئیست ها نسبت داده شده است.
چرا دعوا در میان خائنین ملی بر سر “گزارش کمسیون …” پای شعله ئی ها و یا مائوئیست ها به میان کشیده می شود؟ عمدتا به دلیل اینکه “سیما سمر” ریاست “کمسیون …..” را به عهده دارد و این “خانم” شعله ئی معرفی می شود. اما واقعیت از چه قرار است؟واقعیت این است که افراد و دسته ها یی که سابقا شعله یی بوده اند و از لحاظ سوابق یا شعله یی پنداشته می شدند، بخش نسبتا قابل توجهی از خائنین ملی را تشکیل میدهند که نه تنها در سطوح پائین رژیم و در سطح احزاب و تشکلات تسلیم طلب طرفدار متجاوزین و اشغالگران امپریالیست، بلکه در سطوح بالای رژیم دست نشانده نیز حضور دارند. کسانی مثل “سیما سمر” رئیس کمسیون حقوق بشر) سپنتا (مشاور کرزی در امور خارجه) ، داد فر (وزیر امور مهاجرین و عودت کنندگان)، “کریم براهوی ” (وزیر سرحدات و اقوام و قبایل) و غیره در این زمره اند.
اما واقعیت دیگر این است که این افراد و دسته ها در گذشته هر چه بوده باشند، فعلا نه شعله یی هستند و نه مائوئیست. آنها نه تنها عملا بخشی از رژیم دست نشانده و بخشی از تسلیم طلبان و خائنین ملی هستند و همانند کرزی و خلیلی و احمد ضیا مسعود و سایرین در خدمت امپریالیست ها متجاوز و اشغالگر قرار دارند، بلکه از لحاظ باور ها و تئوری های سیاسی و ایدئولوژیک شان نیز دیگر به مائوئیست ها وشعله یی ها مربوط نیستند، بلکه لیبرال ، سوسیالیست دموکرات و حتی مذهبی هستند و هم پرو امپریالیست شده اند.
در این میان “خانم سیما سمر” وضعیت ویژه ای دارد، شوهرش بنام “شعله یی” توسط “خلقی ها ” دستگیر گردیده و ناپدید شد. خودش سال ها در صفوف “سازمان رهائی” و در سطح بالائی در “جمعیت انقلابی زنان ….” فعال بوده است. سازمان رهائی در واقع ادامه همان “گروه انقلابی خلقهای افغانستان ” است. این گروه در اوایل دهه پنجاه خورشیدی رسما از ” سازمان جوانان مترقی” و “جریان شعله جاوید” انشعاب کرد و هیچگاه خود را “شعله یی” نخواند. “سازمان رهائی افغانستان” با قبول تئوری رویزیونیستی ” سه جهان” از لحاظ موضعگیری بین المللی از مائویزم برید و در پهلوی رویزیونیست های حاکم بر چین کنونی قرار گرفت، بنا ” خانم سیما سمر” در طول مدت زمانی که در درون “سازمان رهائی” و “جمعیت انقلابی زنان …” فعالیت می کرد نه یک ” شعله ئی ” بود و نه یک مائوئیست.
“سیما سمر” تقریبا پانزده سال قبل بنا به دلایلی از “سازمان رهائی …” و “جمعیت انقلابی زنان….” بریده و پس از آن برای مدت کوتاهی بایک تشکل “مائوئیست ” رابطه داشت. او و شوهر کنونی اش به دلیل نظرات و عملکرد های انحرافی سیاسی و ایدئولوژیک و هم چنان به دلیل عملکرد جنایتکارانه ضد حقوق بشری شان از این تشکیل اخراج گردیدند. او پس از قدرت گیری جهادی ها در کابل در رابطه با حزب وحدت اسلامی قرار گرفت و در طول مدت جنگ های ارتجاعی خانمانسوز میان جهادی ها در کابل جریان داشت، علنا به عنوان یک هزاره گرای مرتجع در پهلوی حزب وحدت اسلامی قرار داشت و یکی از طرفداران پرو پا قرص مزاری محسوب می گردید و هنوز هم به این طرفداری ادامه می دهد. او پس از آنکه رهبری حزب وحدت اسلامی در بامیان متمرکز گردید، به عضویت شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی درآمد و سالها در پهلوی کریم خلیلی قرار داشت. میان “سیما سمر” و “حزب وحدت اسلامی” موقعی فاصله افتاد که او قبل از جلسه بن با محمد ظاهر شاه سابق رابطه گرفت و به عنوان فردی متعلق به جناح ظاهر خان در این جلسه شرکت کرد و بعدا وزیر امور زنان گردید. اما در زمان تصدی این وزارت نیز رابطه “سیما سمر” کاملا با “حزب وحدت اسلامی ….” قطع نبود و او در جلسات این حزب شرکت می کرد. انتصاب “سیما سمر” به عنوان رئیس کمسیون حقوق بشر مستقما توسط حامد کرزی و بنا به دستور اشغالگران امپریالیست و دست اندرکاران ملل متحد در افغانستان صورت گرفت. او و کل کمسیون حقوق بشر جز جناح کرزی شمرده می شوند، هم چنانکه کریم خلیلی به عنوان معاوین کرزی جز این جناح محسوب می گردد. به این ترتیب روشن است که گزارش کمسیون حقوق بشر را گزارش شعله یی خواندن یاوه گوای بیش نیست. شعله یی ها و مائوئیست ها با اشغالگران و خائنین ملی به شدت مخالف اند و علیه آنها قاطعانه مبارزه می نمایند. کسانی مثل “سیما سمر” و سایر دست اندرکاران “کمسیون حقوق بشر” در خدمت به متجاوزین و اشغالگران امپریالیست در پهلوی کرزی، خلیلی، ربانی، سیاف و سایر جهادی های شامل در جرگه خائنین ملی رژیم دست نشانده قرار دارند و هیچ تعلقی ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی با مائوئیست ها و شعله یی های رزمنده ندارند. بصورت مشخص سازمان ریزیونسیتی رهائی نیز یکی از مدافعین تجاوز و اشغالگری امپریالیستی در افغانستان است و “خانم سیما سمر” اینک یکبار دیگر با این سازمان از لحاظ سیاسی همدست و همداستان است، گرچه از لحاظ تشکیلاتی تعلقی با آن ندارد.
موضعگیری جریده “مشارکت ملی” علیه گزارش کمسیون حقوق بشر واقعا احمقانه و پر از یاوی گویی است. به بخشی از این موضعگیری توجه نمائید. این موضعگیری تحت عنوان “جنجال بر سر چیست؟” توسط محمد سرور جوادی که مدیر مسئول جریده “مشارکت ملی” و بناءًً یکی از صاحب نظران حزب وحدت اسلامی است، به رشته تحریر در آمده است. در قسمتی از بخش سوم این نوشته گفته می شود: ” مجاهدین …. نگذاشتند بستر اشغالگران آماده و آراسته باشد، جنگیدند، کشتند و کشته شدند، خون جگر خوردند، از مال و کسب پول و علم باز ماندند….” لعنت بر دروغگو! محمد سرور جوادی بخوبی میداند، همانگونه که تمام مردمان افغانستان و بصورت مشخص تمام مردم هزاره به خوبی میدانند که منسوبین حزب وحدت جناب ایشان و مشخصا منسوبین سازمان نصر افغانستان در طول مدتی که اشغالگران سوسیال امپریالیست شوروی در افغانستان حضور نظامی و سلطه مستقیم سیاسی داشتند، عمدتا مصروف جهاد در جنگ های داخلی بودند و بیشتر از نود فیصد موارد از طریق پیشبرد این جنگ های داخلی گذاشتند که بستر اشغالگران آماده و آراسته باشند. آنها در تمامی این موارد نه علیه اشغالگران جنگیدند، نه آنها را کشتند و نه در مقابل آنها کشته شدند، نه در این مسیر خون جگر خوردند و نه ازکسب پول و علم باز ماندند. پیشبرد این جنگهای داخلی خانمانسوز که صد در صد به نفع اشغالگران بود، بخشی مهمی از کار نامه ضد حقوق بشری سازمان نصر و هم چنان سایر مشمولین حزب وحدت اسلامی را تشکیل میدهد.
“به همین بهانه ها امروز به دلیل نداشتن سابقه کار حضور آنها کمرنگ و حضور کمونیست ها دیروزی پر رنگ تر می شود ” . پس معلوم است که جنجال بر سر چيست؟ بر سر اینکه چه کسانی بر خوان یغمای دست نشاندگی و خیانت ملی حضور پر رنگ تر ویا کم رنگ تر داشته باشند. جناب محمد سرور جوادی آشکارا از این می نالد که حضورمنصوبین حزب وحدت اسلامی و سایر جهادی ها بر سر این خوان یغما کم رنگ شده است. این کمرنگی مشهود است اما نسبت به گذشته خودشان و نه نسبت به حضور کمونیست های دیروزی ( در اینجا منظور شان خلقی و پرچمی ها دیروزی و سایر مزدوران شوروی سابقه است) مدیر مسئول “مشارکت ملی” فراموش می کند که رهبر حزب وحدت اسلامی معاون دوم کرزی است و منسوبین این حزب هنوز هم چند وزارت خانه را در اختیار دارند و در سطوح پائین تر نیز قدرت شان از خلقی ها و پرچمی های سابقه بیشتر است.
“آنها دیروز هموارگران راه روس ها بودند، امروز از کسان دیگری” کاملا درست است. اما شما نیز چنین بوده اید. و هستید. آنها دیروز نیروی عمده هموارگر راه روسها بودند و شما نیز با پیش برد جنگ های داخلی به این هموار گری خدمت میکردید. اما امروز هموار گری راه برای ” کسانی دیگر” اساسا کار شما است و رژیم دست نشانده نیز ” جمهوری اسلامی ” خود تان و آنها در خدمت این هموار گری و این رژیم قرار دارند.
“حملات و یورش ها تنها علیه مجاهدین افغانستان نیست. دنیای امروزی دنیای دین ستیزی است. غرب و روسها در این جهت نقطه مشترک دارند. غربی ها بعد از در هم شکستن سلطه کلسیای متحجر بیش از یک قرن است که متوجه دنیای اسلام شده است. در هر جا که نبض دین می تپد توپخانه استعمار هم بنام بشر دوستی آنجا را هدف میگرد.”
واقعا مسخره است. در اینجا به نظر می رسد که نه یکی از منسوبین رژیم دست نشانده بلکه یک طالب یا یک عضو القاعده حرف می زند و “غیرت دینی” اش بجوش آمده است.
جناب دیندار با غیرت و مسلمان متعهد! اگر چنین است که می فرمائید، چرا شما و حزب تان و سایر جهادی های تان در خدمت به توپخانه استعمار امریکا و انگلیس جنگیدید و راه صاف کن سلطه مستقیم آنها به افغانستان شدید؟ چرا با هم مسلکان طالبی و القاعده یی تان متحد نشدید و علیه بشر دوستی توپخانه استعمار علم جهاد بلند نکردید؟ آیا چنین نیست. توپخانه استعمار امریکا و انگلیس ” امارت اسلامی” طالبان را که دست ساخته خودشان بود از میان بردند و ” جمهوری اسلامی” کنونی را بوجود آوردند. این توپخانه در عراق نیز باعث قدرتگری جناح های مذهبی و بصورت مشخص باعث قدرت گیری ملاهای شیعه در عراق گردیده و عملا در عراق جمهوری اسلامی بوجود آورده است، ولو اینکه نام دولت را صرفا “جمهوری عراق” بگزارند و نه ” جمهوری اسلامی عراق ” . توپخانه استعمار غرب از چندین دهه به این طرف شکلدهنده و پشتبانی اصلی بنیاد گرایی اسلامی بوده و هست. فقط از مدتی به این طرف جناح القاعده و وابستگان آنها مثل طالبان کنونی (که فقط بخشی از طالبان بر سر قدرت سابق را تشکیل دهند) از یک موضع ارتجاعی مخالفت با این توپخانه را در پیش گرفته اند. اما حزب جناب محمد سرور جوادی و هم قماشان آن هم چنان به بخش بنیاد گرایان تابع و نوکر توپخانه استعمار تعلق دارند.
” آیا در دنیا و از جمله سر زمین های تحت اشغال غربی های بشر دوست و رژیم های متحد شان هیچگونه نقص حقوق بشر وجود ندارند؟ آیا در چچین، فلسطین و کشور های خلیج دموکراسی هست؟”
وقاحت هم حد و اندازه ای دارد. نویسنده چنین می نمایاند که افغانستان در زمره کشورهای تحت اشغال “غربی های بشر دوست ” قرار ندارد. چچین تحت اشغال روسها قرار دارد، فلسطین تحت اشغال صیهونیست ها و کشور های خلیج هم بخشا و نه همه شان تحت اشغال امپریالیست های امریکائی و انگلیسی و متحدین شان. در تمامی این کشور ها، از جمله در عراق تحت اشغال که رژیم دست نشانده تحت رهبری ملاهای شیعه، یعنی هم مسلکان ایدئولوژیک و سیاسی حزب وحدت اسلامی، درآن توسط اشغالگران امپریالیست شکل داده می شود، حقوق بشر به شدت توسط اشغالگران و مزدوران شان نقض میگردد. در افغانستان تحت اشغال ” غربی های بشر دوست” نیز چنین است و غیر از این نمی تواند باشد.
“در افغانستان به وضوح دیده می شود که کمونیست ها اعم از پیروان لنین و مائو با دموکرات منش های تربیت شده در غرب و مقلدان آنها همدست و همداستان شده اند تا آبروی مسلمین را ببرند و البته در موقع مناسب خون شان را هم، چنانکه در گذشته از این کار ابائی نداشتند.” آنهائیکه دیروز کمونیست بودند و یا حداقل کسانی آنها را کمونیست می پنداشتند و امروز ” با دموکرات منش های تربیت شده در غرب و مقلدان آنها همدست و همداستان شده اند.” به روشنی و صراحت مدافعین “جمهوری اسلامی افغانستان ” هستند و در چوکات قانون اساسی آن فعالیت قانون دارند و تحت هیج عنوانی نمی توانند کمونیست انگاشته شوند. اما در مورد آبرو باید بگوئیم که هیچ بخشی از خائنین ملی آبرو ندارند و خود شان آبرو شان برده اند. “برادران جهادی” جناب محمد سرور جوادی آبرو ندارند که مرتدان بی آبروتر از آنها بخواهند آنرا ببرند. مناسبات میان جناح های مختلف مرتجعین، خائنین و وطنفروش شان تابع تشدید و عدم تشدید تضاد میان اربابان امپریالیست و خود شان است. آنها در گذشته خون همدیگر را ریختاندند ، همدیگر را مورد عفو عمومی قرار دادند و حالا در خدمتگزاری به اشغالگران امپریالیست و در چوکات رژیم دست نشانده در پهلوی هم قرار دارند . فردا ممکن است در اثر تشدید تضاد ها خون یکدیگر را نیز بریزانند . تشویش جناب محمد سرور جوادی از این بابت کاملا بجا است.
” اما این کار آنها را به مقصود نمی رساند. مسلمان ها در طول بیش از چهار قرن طوفان شدیدی را دیده اند، از دریای خطر گذشته اند، تا کنون زنده اند و پس از این به خداوند پناه می برند.”
بلی! مسلمان ها زنده اند، اما چگونه؟ تمام کشور های مسلمان نشین کشور های تحت سلطه امپریالیست ها یند. اکثرا تحت سلطه نیوکلونیالیستی و به عنوان کشور های نیمه مستعمره و بعضا هم تحت سلطه مستقیم نظامی و سیاسی و به عنوان کشورهای مستعمره، مثل عراق و افغانستان. جناب جوادی، هم حزبی ها و هم قماشان دیگر شان دست نشاندگی و خیانت ملی را زندگی می نامد. مبارک تان باشد.
” کمیسون با خلط کردن عامدانه یا ناشیانه مجاهدین، روسها و کمونیست ها و همردیف قرار دادن آنها در جنایت و حتی برجسته کردن مجاهدین در حق مدافعان وطن جفای برزگی را مرتکب شده است. مدافعان وطن با وطن فروشان هرگز قابل مقایسه نیست و مردم افغانستان این دو را به یک چشم نگاه نخواهند کرد.”
آنهائیکه دیروز علیه متجاوزین و اشغالگران سوسیال امپریالیست ومزدوران شان جنگیدند، دیروز وطن
فروش نبودند. ولی همان مقاومت کننده های دیروزی اگر امروز در زیر درفش اشغالگران امریکائی و متحدین شان خیزیده باشند، امروز وطن فروش هستند. حزب وحدت اسلامی از زمره وطن فروشان است. ولی این حزب دیروز نیز از وطنفروشی کاملا بری نبود زیرا که از طریق دامن زدن به جنگهای داخلی و پیشبرد مصرانه و مداوم این جنگها سهمی در وطن فروشی برعهده داشت و به اشغالگران و دست نشاندگان شان خدمت و به مقاومت ضد تجاوز سوسیال امپریالیستی خیانت میکرد.
اینکه مدافعیان وطن با وطن فروشان هرگز قابل مقایسه نیستند و مردم افغانستان این دو را به یک چشم نگاه نخواهند کرد، حرف حقی است که از دهان یک وطن فروش بیرون پریده است و این علامتی است از خود نشناسی واز خود بیگانگی نویسنده. شاید به همین جهت کریم خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی گوش نویسنده را کشیده باشد که ناسنجیده علیه حزبش حرف نزند. نویسنده در آخرین قسمت از نوشته اش جنجال بر سر گزارش کمیسون را جنجال بر سر هیچ و پوچ اعلام کرده است و دامن بحث اش را کوتاه کرده است. او در این بخش از نوشته اش جنایات ضد بشری جهادی ها را در دوران قدرت شان می پذیرد، اما به استثنای واقعه افشار تمامی آن جنایات را ناشی از بی بند وباری جنگجویان تحت رهبری شان قلمداد می کند و به این ترتیب رهبران جهادی را از این جنایات ضد بشری بری الذمه می داند . اما بر همگان روشن است که چنین نبوده است . این جنایات، جنایات سازمان یافته ای بودند که رهبران جهادی به حمایت اربابان امپریالیست و مرتجع خارجی شان سازماندهی کرده و توسط جنگجویان شان مورد عمل قرار دادند. ولی برای یک لحظه فرض کنیم که گفته مدیر مسئول ” مشارکت ملی” واقعا درست باشد و این جنایات نه به دستور رهبران بلکه به اثربی بند و باری نیروهای جنگی شان صورت گرفته باشند. اما این روند ( پروراندن، تسلیح کردن و به جنگ کشاندن جنگجویان بی بند و بار که صد ها و بلکه هزاران جنایات ضد بشری را مرتکب گردیدند) به خودی خود یک جنایت بزرگ است.
تاکید نویسنده مبنی بر اینکه در راس این نیروهای بی بند و بار هر کس دیگری هم قرار میداشت چنین جنایاتی صورت میگرفت، کاملا درست است. اگر به جای رهبری های موجود جهادی در آن وقت، رهبری های مرتجع دیگری هم قرار میگرفت باز هم چنین جنایاتی رخ میداد.
شرط عدم وقوع اینگونه جنایات در قدم اول موجودیت رهبری انقلابی و مردمی در راس نیروهای رزمی و جنگی است. این چنین رهبری است که نه دستور جنایات ضر بشری را صادر می کند و نه ارتش های بی بند و بار، خود سر و جانی را پرورش مید هد.
بطور خلاصه در جرگه خائنین ملی وگردانندگان رژیم دست نشانده هیچ کسی نمی تواند دیگری را یک جانی ضد بشری بخواند و خود را بری الذمه ثابت سازد. آنها همه در خدمت متجاوزین و اشغالگران امپریالیست قرار دارند و از این بابت همه ناقضین قعلی حقوق بشر در افغانستان هستند . از لحاظ سوابق، نه تنها ربانی و سیاف و محقق، بلکه رئیس کمسیون حقوق بشر و رئیس رژیم دست نشانده یعنی حامد کرزی نیز از جمله ناقضین حقوق بشر هستند . رئیس کمسیون حقوق بشر به عنوان عضو شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی در تمامی جنایات این حزب سهیم و دخیل بوده است. حامد کرزی مدت ها طالب بود وخود و پدرش در زمینه سازی تصرف غرب کشور توسط طالبان نقش های مهم بازی کردند.او در جنایات ضد بشری طالبان سهیم و دخیل است. به همین جهت است که نه کمسیون حقوق بشر میتواند جانیان را مشخص نماید و نه رئیس رژیم دست نشانده می تواند کسی را مورد پرسش و مواخذه قرار دهد، آنها اگر از یکجانب حربه حقوق بشر علیه جناح دیگر در درون رژیم پوشالی را بکار می برند ولی از جانب دیگر بصورت عمده یکجا با هم سر وصدا بر سر این مسئله را بخاطر فریب اذهان توده های مردم هر چند وقت یکبار بالا می نمایند و توطئه گرانه از آن به نفع تحکیم موقعیت دست نشاندگی شان و خدمت به اربابان اشغالگر امپریالیست شان سوء استفاده می کنند.