چند ماه قبل نوشته ای تحت عنوان ” حزب کمونیست مائوئیست افغانستان انجوایزم یا گسست از مارکسیزم ” از طرف ” سازمان انقلابی افغانستان ” منتشر شد که در آن قويا روي مسلط بودن انحراف انجو بازي بر حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان تاكيد به عمل آمده است. با توجه به اينكه كسان ديگري نيز اين موضوع را مطرح كرده و با توسل به آن حزب را مورد حمله قرار داه اند، لازم است كه درينمورد بطور مشخص و روشن، مکث کوتاهی به عمل آید.
اولين موضعگيري رسمي برنامه يي در جنبش چپ افغانستان عليه انجو بازي توسط حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان صورت گرفته است. برنامه حزب كار هاي انجويي را بخشي از برنامه باز سازي امپرياليستي جاري در كشور مي داند و عليه كليت اين برنامه باز سازي اعلام مبارزه مي نمايد. به همين دليل حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان هيچگاهي صاحب انجو نبوده و مسئوليت پيشبرد كار ها و سازماندهي هيچ انجو يي را بر عهده نداشته است. هم اكنون حتي يك فرد منسوب به حزب، حتي در سطح يك عضو عادي حزب، در كار هاي سازماندهي انجويي سهم و نقش ندارد. حتي بالاتر از اين، حزب اعضاي خود را تشويق مي نمايد كه حتي الوسع سعي نمايند براي امرار معاش نيز در انجو ها كار نكنند و چنانچه مجبور شوند بخاطر امرار معاش به چنين كارهايي تن دهند، نبايد به تبلبغات به نفع انجوها و كارهاي انجويي بپردازند و يا از طريق رساندن ” كمك هاي خيريه امپرياليستي ” به مردم، براي خود حيثيت و وقار اجتماعي قايل شوند و توده ها را گويا ممنون احسان خود بدانند. آنها نبايد در مورد تاثيرات سوء فلج كننده كارهاي انجويي بالاي ذهن و روان روشنفكران و توده ها سكوت كنند و مكلف هستند كه به تبليغات عليه انجوها در ميان مردم بپردازند و ماهيت ” كارهاي خيريه امپرياليستي ” را براي توده ها بيان نمايند. براي ما مبارزه عليه انجو بازي يك مبارزه عملي در ميان روشنفكران و توده هاي مردم بوده و است و نه موضوعي براي علم كردن درست و نادرست يك موضوع حريف شكنانه در مقابل مخالفين فرضي و يا واقعي مان در ميان منسوبين جنبش چپ افغانستان.
به نظر ما انجو بازي، در پهلوي پارلمانتاريزم، حزب سازي هاي قانوني، عدم مخالفت با كليت اشغال امپرياليستي و مخالفت قسمي با جنبه هايي از سياست هاي اشغالگران، عدم مخالفت با كليت رژيم دست نشانده و مخالفت با بخش هاي معيني از آن، مخالفت با طرح شعار مبارزات مسلحانه عليه اشغالگران و رژيم پوشالي و غيره و غيره، بخشي از خطوط عمومي تسليم طلبانه در قبال اشغالگران امپرياليست و رژيم درست نشانده شان است و همين خصلت آن است كه مضمون اساسي اش را مي سازد و نه خواست ها و تمايلات شخصي افراد براي پولدار شدن؛ هر چند چنين خواست ها و تمايلاتي مي تواند به مثابه انگيزه شخصي توسط منابع امپرياليستي به خدمت گرفته شود.
اگر از تسليم شدگان موقعيت يافته در رژيم دست نشانده بگذريم، خط رويزيونيستي تسليم طلبانه سازمان رهايي بلا فاصله به دنبال خط يا خطوط آنها مي آيد. حاملين اين خط كه در اصل متكي به وابستگي ايديولوژيك – سياسي و مالي به رويزيونيست هاي بر سر اقتدار كنوني در چين هستند، از گذشته هاي دور به اينطرف، چه در زمان رهبري داكتر فيض و چه بعد از آن، و به مثابه بخشي از روابط سياسي با محافل امپرياليستي غربي، وسيعا با محافل انجويي و دونر هاي غربي سرو كار داشته و دارند.
جاي خوشي است كه به تازگي رفقایی تحت نام ” سازمان انقلابی افغانستان ” از اين خط رويزيونيستي تسليم طلبانه و خوان ” پر نعمت ” انجويي مربوطه آن رسما فاصله گرفته و ديگر به دور اين ” خوان رنگين ” تسليم طلبانه حضور ندارند. اي كاش چنين فاصله گيري اي سال ها قبل و حد اقل در همان زمان آغاز تجاوز امپرياليست هاي امريكايي و موتلفينش بر افغانستان صورت مي گرفت و اوقات گرانبهاي چند ساله مبارزاتي بسيار حساس عده اي از عناصر باالقوه انقلابي نمي سوخت. اما اين فاصله گيري دير وقت نيز يك تحرك و پيشروي مبارزاتي مثبت است و انتظار ما آن است كه هر چه بيشتر تعميق و گسترش يابد و غير قابل بازگشت گردد. ما حاضريم به اندازه توان مان هر نوع كمكي براي پيشروي اين جمع در چنين مسير مبارزاتي ارائه نماييم.
در قدم بعدي، خط تسليم طلبانه بقاياي ساما قرار دارد كه چوكات كلي آن را پارلمانتاريزم تسليم طلبانه، مسالمت جويي، قانونمداري، عناد ورزي عليه استراتژي مبارزاتي جنگ خلق، حزب سازي هاي قانوني در انطباق با قوانين رژيم دست نشانده و غيره مي سازد. اين خط به نحو نسبتا مبسوطي در كتاب ” افغانستان الگوي دموكراسي امريكايي … ” فرموله شده است. اما اين خط تسليم طلبانه بر خلاف خط تسليم طلبانه سازمان رهايي بصورت متشكل و سازمانيافته اعمال نمي گردد، بلكه حاملين آن دسته ها و افراد پراگنده فاقد سازماندهي تشكيلاتي مشخص و معين هستند. كتاب ” افغانستان الگوي دموكراسي امريكايي … ” در واقع حركت هاي عملي تسليم طلبانه قبلا به مرحله اجرا در آمده بقاياي ” ساما ” را تئوريزه نمود و از اين طريق سعي ناكامي به عمل آورد كه اين بقايا را دوباره متشكل سازد.
ازينها كه بگذريم، انجو بازي هاي افراد پراگنده قبلا منسوب به چپ و سازمان ها و گروه هاي مختلف آن قرار دارد. اين افراد يا به تنهايي، يا بصورت خانوادگي و يا بصورت گروپ هاي چند نفره آشنايان قديمي درين كار دخيل هستند. اين افراد براي انجو بازي شان هم توضيح اجتماعي و سياسي قايل نيستند و هم آن را راهي براي بهتر ساختن زندگي شخصي مي شمارند.
و اما در مورد آنچه انجو بازي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان گفته مي شود:
موضوع انجو بازي را در ابتدا ” سازمان پيكار براي نجات افغانستان ( اصوليت انقلابي پرولتري )، كه درين اواخر نام خود را به ” گروه پيكار براي نجات افغانستان ( ماركسيست – لنينيست – مائوئيست ) ” تغيير داده است، عليه حزب مطرح نمود. پس از آنكه رفيق مسئول اين هسته از جريان پيشرفت پروسه وحدت جنبش كمونيستي در سال هاي 2003 – 2004 عقب ماند و نتوانست در كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) شركت نمايد، بناي مخالفت با حزب را گذاشت و يكي از مسايلي را كه عليه حزب مطرح كرد، سازگاري حزب با انجو بازي بود، در حاليكه در طول دوره شكلگيري و پيشرفت پروسه وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م )، كه اسناد آن وقتا فوقتا در اختيار او و سايرين قرار مي گرفت، هيچگونه بحث و انتقادي درين زمينه و هيچ زمينه ديگري نداشت.
” سازمان پيكار براي نجات افغانستان ( اصوليت انقلابي پرولتري ) ” در واقع بدون توجه به موضعگيري برنامه يي حزب در مورد انجو ها، كه اصولا انجو بازي را براي حزب غير مجاز مي سازد، و بدون اطلاع دقیق و روشن از وضعيت مشخص و چگونگي برخورد عملي حزب و تعلق و عدم تعلقش نسبت به این یا آن انجو، به دلیل محدودیت ذاتی میدان فعالیت یک هسته مستقر در اروپا، با تكيه بر معلومات غالبا سوخته گذشته یعنی معلوماتی که در واقع به زمان قبل از برگزاری کنگره وحدت تعلق داشت، عليه حزب به جر و بحث پرداخت و تلاش به عمل آورد كه با توسل به تبليغات عليه انجوبازي به نحوي کل چهره حزب را مسخ نمايد.
حزب، مباحثات مطرح شده مربوطه توسط او را در همان وقت و زمانش و تا آنجائيكه لازم و ضروري تشخيص داده جواب گفته است. درينجا لزومي ندارد كه يكبار ديگر بطور مفصل به آن بپردازيم.
پس از ” سازمان پیکار … اصولیت … ” نوبت به هسته ” مائوئيست هاي افغانستان ” رسيد. این هسته در مورد انجو بازي حزب و انجوايزم مسلط بر حزب آنچنان راه اغراق و غلو را در پيش گرفت که رهبران حزب را صريحا و بطور آشكار مرتبط و وابسته به مراجع امپرياليستي و بزرگترين فيودال – كمپردادورهاي موجود در افغانستان محسوب كرد. آنچه که امروز به كسي چون ” برومند ” جرئت مي دهد كه حزب و رهبران حزب و بطور مشخص رفيق ضياء را مورد حمله قرار دهد و اتهامت بيشماري عليه حزب و وی رديف نمايد، همين اغراق گويي ها و غلو پردازي هاي عجیب و غریب و فاقد احساس مسئوليت و عاقبت نينديشانه ” مائوئيست هاي افغانستان ” است که به منظور تبليغات منفي عليه حزب و بدون هيچگونه سند و مدرك معتبر و تحقيق و بررسي مورد لزوم، علم گردیده است.
مثلا قلمداد كردن ” ضياء ” به مثابه بزركترين فئودال يك منطقه بزرگ كه از غزني تا كويته پاكستان امتداد دارد، اصلا يك ادعاي منطقي قابل طرح و پذيرش نيست. اين منطقه، ولايات غزني و زابل و قندهار در افغانستان و ساحه چمن تا كويته در بلوچستان پاكستان را در بر مي گيرد. بطور مثال خانواده فيودال كمپرادور بزرگي چون خانواده حامد كرزي، از همين منطقه است. آیا کسی فکر کرده می تواند كه زمین و سرمایه ” ضياء ” و يا فرد ديگري از منسويين حزب، و لو اينكه فرضا زمين و سرمايه زيادي هم داشته باشند، كه ندارند، نسبت به زمين و سرمايه خانواده كرزي بيشتر باشد. برعلاوه آيا كسي بطور منطقي و معقول فكر كرده مي تواند كه ” ضياء ” توانسته باشد در ساحه چمن تا كويته، يعني در منطقه بزرگي از قلمرو بلوچستان پاكستان، به بزرگترين فيودال تبديل شده باشد؟
اما امروز همين ادعاي بي نهايت غير منطقي و فاقد دليل و مدرك را عنصر فرصت طلبي چون ” برومند ” با نقل از آنها گرفته و با لجن پراگني به روي حزب و خود آنها مي زند.
ما مدت ها قبل به رفیق اصلي هسته ” مائوئيست هاي افغانستان ” گفته بودیم كه گفته ها و بيانات بي رويه و فاقد احساس مسئوليت او افراد همراهش فقط مي تواند مورد سوء استفاده تسليم طلبان و فرصت طلبان عليه تمامي مائوئيست ها گردد و امروز اين سوء استفاده به عيان ديده مي شود.
در هر حال، هسته ” مائوئيست هاي افغانستان “، چنانچه بخواهد به نيازمندي هاي مبارزاتي ماركسيستي – لنينيستي – مائوئيستي كشوري و بين المللي بطور اصولي و مناسب پاسخ درست و بموقع بدهد و در جهت گرد آمدن تمامي مائوئيست هاي افغانستان به دور حزب كمونيست ( مائوئیست ) واحد، نقش مثبتی ایفا نماید، مکلف است که زياده روي ها و اغراق گويي هاي خارج از چوكات خود عليه حزب درینمورد و سایر موارد را بطور اصولي و شجاعانه ترميم نمايد؟ البته ما خود نیز ادعاي ” معصوميت ” نداريم و ” جايز الخطا ” هستيم. می توان پذیرفت که حزب نيز در مباحثات و مجادلات عليه هسته ” مائوئيست هاي افغانستان ” و همچنان ” گروه پيكار براي نجات افغانستان ( م ل م ) ” و سائر حلقه ها و يا منفردين مائوئيست، زياده روي هايي كرده است. اميد واريم بتوانيم صميمانه براي ترميم آن زياده روي ها بكوشيم. البته ما خود را مکلف می دانیم که سايرين را نيز صميمانه براي ترميم زياده روي هاي شان مدد برسانيم و در عين حال از گذشت هاي قابل قبول و مورد نياز نيز كار بگيريم.
اما در مورد آنچه ” سازمان انقلابي افغانستان ” مي گويد:
بخش عمده افراد اين سازمان را عناصر تازه خارج شده از چوكات تشكيلاتي ” سازمان رهايي افغانستان ” تشكيل مي دهند. اين افراد سال هاي سال در داخل چارچوب سانسور شديد معلوماتي سازمان مذكور قرار داشته اند و تازه از چوكات تشكيلاتي مذكور خارج شده اند. به همين سبب معلومات شان در مورد ساير منسوبين چپ افغانستان، منجمله حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان، در حال تغيير و انكشاف است و هنوز حالت قطعي بخود نگرفته است.
” سازمان انقلابي افغانستان ” در ابتداي اعلام موجوديت و بر آمدش، مشكل عمده حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان را خارج كشوري بودن حزب و محدوديت مليتي تشكيلات آن مي دانست. اما پس از آنكه ما نوشته ” سازمان انقلابي افغانستان، گسست ناقصي از سازمان رهايي افغانستان ” را منتشر كرديم، دفعتا معلومات سازمان مذكور در مورد حزب تغيير و تحول يافت و با انتشار نوشته ” حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان، انجوايزم – گسست از ماركسيزم ” مشكل عمده در حزب را ” انجوايزم ” نشاني نمود. اخيرا باز هم موضعگيري سازمان مذكور در مورد حزب تغيير يافته است و اين بار مشكل عمده با حزب را اختلافات در مورد گذشته جنبش چپ افغانستان اعلام كرده است.
نوشته ” انجوايزم – گسست از ماركسيزم … ” در واقع يك نوشته عكس العملي بوده و بر مبناي پراگماتيستي و سياست دفع الوقت به رشته تحرير در آمده و انتشار يافته است. عنوان انتخاب شده براي نوشته و فشار آوردن روي موضوع به اصطلاح انجوايزم مسلط بر حزب در متن آن، پوششی است برای دفاع يكجانبه از سازمان رهايي تحت رهبري داكتر فيض، تا غير اصولي بودن و زنندگي آن از انظار پوشیده بماند. اينگونه برخورد براي سازمان مذكور بطور خاصي يك مصرف داخلي نيز دارد. با توجه به تمامي اسناد منتشره توسط ” سازمان انقلابي … ” و تا آنجائيكه معلومات ما اجازه مي دهد، ما فكر مي كنيم كه در مورد سازمان رهايي تحت رهبري داكتر فيض در اين سازمان وحدت نظر وجود ندارد. افرادي از سازمان مذكور كه يا سابقه عضويت در سازمان رهايي نداشته اند و يا سابقه نسبتا كمي داشته اند، اصولا نمي توانند با دفاع از سازمان رهايي تحت رهبري داكتر فيض موافق باشند. كساني از همينگونه افراد، همانگونه كه در گذشته با چسپيدن به پراگماتيزم امكانات گرايانه انجوايستي و غیر انجوایستی و با ناديده گرفتن تعهدات شان با رفقای دیرینه شان، به دامن سازمان رهايي و مربوطات آن چسپيدند، اكنون نيز با پناه بردن به پراگماتيزم تشكيلاتي حفظ وحدت سازمان نوپاي شان، با اكثريت سابقه دار يا سابقه دار تر در سازمان رهايي، حتي در دفاع از داكتر فيض، سر مي جنبانند. جالب تر اينكه همين ها امروز كساني را به امكانات گرايي و انجوايزم متهم مي سازند كه ديروز خود شان امكانات انجوايستي و غیر انجوایستی سازمان رهايي را نسبت به فقر آنها ترجيح دادند و خود و جوانان و نوجوانان تازه فعال شده شان را در محيط ايدئولوژيك – سياسي و تشکیلاتی فاسد سازمان رهايي و مربوطات آن جا دادند. بگذار صريحا بگوئيم كه اين سياست غير اصولي پراگماتيستي ” صدور بحران به بيرون ” هر نتيجه اي كه ببار آورد، نه تنها نمي تواند اصولي باشد، بلکه دیر یا زود زيان آوري و مضريت خود را نيز ثابت خواهد ساخت.
” سازمان انقلابي … ” گفت كه حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان يك حزب خارج كشوري است و رهبري آن عمدتا در پشت مرز هاي كشور مستقر است. اين گفته نه در زماني كه بيان شد درست بود و نه اكنون درست است. رهبري عالي حزبي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان كلا در داخل كشور مستقر است و از همينجا فعاليت هاي مبارزاتي واحد هاي تشكيلاتي، اعضا و هواداران حزب و همچنان فعاليت هاي مبارزاتي ملي – دموكراتيك تحت رهبري حزب در داخل و خارج از کشور را هدايت مي نمايد.
البته فعاليت هاي مبارزاتي بخش نسبتا قابل توجهي از منسوبين درجات مختلف حزب – اعم از عضو و هوادار – و همچنان فعالیت های دموکراتیک تحت رهبری حزب، در خارج از مرزهاي افغانستان، در كشور هاي همسايه و همچنان كشور هاي ماوراء اوقيانوس ها – نيز وجود دارد. ما براي انتقال تعدادي از اين رفقا و دوستان به داخل كشور تلاش مي كنيم، اما حفظ و گسترش فعاليت هاي مبارزاتي هواداران حزب و همچنان فعالیت های دموکراتیک تحت رهبری حزب در خارج از كشور نيز ضروري و مهم است و سعي ما برآن است كه اين فعاليت ها در آينده بطور فزاینده با گستردگی و عمق بیشتری پيش برده شود.
” سازمان انقلابي … ” گفت كه حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان داراي محدوديت مليتي است و در لفافه بيان داشت كه اين حزب يك حزب هزارگي است. اين گفته به هيچوجه صحت نداشته و ندارد. حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان از همان ابتداي ايجادش در كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان، به مثابه يك حزب كثيرالمليتي قد علم كرد. تركيب كثير المليتي حزب تنها شامل صفوف حزب نمي شود، بلكه تا سطح رهبري عالي حزبي امتداد دارد. جنبه مهمي از سياست تشكيلاتي حزب اين است كه نه تنها بايد اين تركيب كثير المليتي حفظ گردد بلكه لازم است كه بطور روز افزوني تقويت و گسترش نيز بيابد. جالب اين است كه ” سازمان رهايي … ” و مربوطات آن، بر خلاف ” سازمان انقلابي … “، باري در يكي از اسناد شان و در لفافه ما را بخاطر اينكه طالبان را در شرايط كنوني دشمن عمده نمي دانيم، متهم به ” شوونيزم قومي پشتونيستي ” نمود. شايد سازمان رهايي، و باز هم بر خلاف ” سازمان انقلابي … “، حدس بزند كه حضور رفقاي پشتون نسب در رهبري حزب ما نسبتا پر رنگ است. تركيب منسوبين حزب در خارج از كشور، اعم از عضو و هوادار، نيز يك تركيب كثير المليتي است و فعاليت هاي مبارزاتي اين رفقا در كشورهاي خارجي مختلفي پيش برده مي شود و نه صرفا در يكي از شهر هاي پشت خط ديورند.
” سازمان انقلابي … ” گفت كه حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان به كار توده يي در داخل كشور نمي پردازد و به سازماندهي كمونيستي پيشروان توده يي نمي پردازد. اين گفته نيز هيچگاه صحت نداشته و ندارد و ما تلاش هاي مان را در عرصه تبليغ، بسيج و سازماندهي مبارزاتي توده هاي جوانان، زنان، كارگران، دهقانان و روشنفكران هم در داخل كشور و هم در خارج از كشور داشته ايم و سعي مي كنيم كه دامنه اين فعاليت هاي مبارزاتي را در اشكال مختلف هر چه بيشتر گسترش دهيم. قدر مسلم است كه اين فعاليت هاي مبارزاتي در شرايط
جنگي مستولي بر افغانستان از يكطرف و ناتواني مفرط نظامي و عدم حضور آشكار ما در عرصه هاي جنگي از جانب ديگر، به شدت دچار محدوديت است و تا زماني كه در چنين وضعيتي قرار داشته باشيم، محدوديت مذكور جبرا خود را بر ما تحميل خواهد كرد.
در هر حال، از نظر ما در شرايط كنوني اشغال امپرياليستي و موجوديت حاكميت پوشالي رژيم دست نشانده، انتشار نشريه هاي به اصطلاح دموكراتيك راجستر شده در وزارت مربوطه رژيم دست نشانده و رونق دهي رسانه هاي انجويي صوتي و تصويري نمي تواند يك كار توده يي اصولي تلقي گردد. پيشبرد اينچنين فعاليت هايي نه اصولي و درست است و نه هم مفيديتي در بر دارد. ما نه تنها خود هیچگاهی دست به چنين به اصطلاح فعاليت هاي مبارزاتي انجویی نزده ایم و نمي زنيم، بلكه ساير منسوبين چپ كشور، به ويژه چهره هاي سر شناس، را نيز از دست زدن و ادامه اينگونه فعاليت ها منع مي كنيم. فرقي نمي كند كه اينچنين ” فعاليت هايي ” از طريق تماس و ارتباط مستقيم با ” دونر ” هاي خارجي و احيانا داخلي پيش برده شود يا نشود.
به نظر ما انجوايزم در بعد اقتصادي آن خطرناك و مضر است، ولي انجوايزم سياسي و رسانه يي نيز همانقدر خطرناك و مضر است، چرا كه مستقيما شعور سياسي و ذهنيت روشنفكران و توده هاي مردم را مورد هدف قرار مي دهد. به همین جهت، موضعگيري و عمل ما عليه انجوايزم صرفا بعد اقتصادي آن را در بر نمي گيرد، بلكه ابعاد ديگر آن، منجمله انجوايزم سياسي ( حزب سازي هاي انجويي ) و انجوايزم رسانه يي، را نيز در بر مي گيرد.
علاوتا موضعگيري و عمل مبارزاتي حزب عليه انجوايزم، انجوایزم در سایر کشور ها و در سطح بين المللي را نيز شامل مي گردد.
متاسفانه گسست ” سازمان انقلابي … ” از ” سازمان رهايي … ” در تمامي عرصه ها، منجمله در عرصه ابتلا به انجوايزم، يك گسست ناقص و نيمه تمام است. اين گسست بطور روشن و واضح، گسست از انجوايزم رسانه يي و همچنان گسست از حمايت انجوايزم در سطح بين المللي را در بر نمي گيرد. اگر از يك مورد مشخص انجوايزم در سطح بين المللي صحبت كنيم، نمونه تاسف بار محصور شدن نيروي تقريبا بيست هزار نفري اردوي آزاديبخش خلق نيپال در كمپ هاي تحت تامين به اصطلاح سازمان ملل متحد در مقابل چشم ما قرار مي گيرد. اين رزمندگان قهرمان خلق نيپال كه زماني قهرمانانه در ميدان هاي نبرد ضد ارتجاع و امپرياليزم مي رزميدند، پس از به انحراف كشانده شدن انقلاب نيپال، به جيره خواران مزد بگير امپرياليست ها، از طريق به اصطلاح سازمان ملل متحد، مبدل گردبدند. ” سازمان انقلابي… ” كه در مورد انقلاب نيپال دير با خبر شده است و اسپ تبليغات براي انقلاب نيپال را از دم قيضه مي كند، رسما به تبليغات توجيه گرانه براي خط انحرافي مسلط بر حزب متحده كمونيست نيپال ( مائوئيست ) دست مي زند و در ضمن انجوايزم مسلحانه فوق الذكر را نيز از زبان ” بسنته ” تفسير توجيه گرانه مي نمايد.
يكي از بدترين جنبه هاي سند ضد حزبي ” سازمان انقلابي … “، به گونه اي، حمايت بدون قيد و شرط اين سند از ” دشنامنامه ” ضد حزبي ” آقاي برومند ” است. این سازمان در حمايت بدون قيد و شرط از ” دشنامنامه ” ضد حزبي ” آقاي برومند ” ، از يك ديد سكتاريستي تنگ نظرانه حركت كرده، هيچ جنبه غير اصولي در ” دشنامنامه ” مذكور نيافته و حتي بي توجهي و عدم احساس مسئوليت در قبال مسايل امنيتي را تا حدي از او تقليد كرده است، آنهم بدون اينكه شناخت روشن و مشخصي از آن ” آقا ” و وضعيت گذشته و حال او داشته باشد. كساني كه عميقا به منافع عمومي جنبش چپ كشور، و بطور مشخص منافع عمومي جنبش چپ در داخل كشور بينديشند مثل ” سازمان انقلابي … ” با ” يارگيري ” نادرست، صفبندي خود را مغشوش نمي سازند. بطور مشخص، وارد آوردن اتهام سلطه انجوايزم بر حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان از طرف ” سازمان انقلابي … ” از ” دشنامنامه ” ضد حزبي ” آقاي برومند ” اقتباس گرديده است.
گرچه سازمان متذكره از يكجانب اين اتهام اقتباس شده را تا آنجايي بزرگسازي مي نمايد كه آن را با انجوايزم مسلط بر ” سازمان رهايي … ” مقايسه مي نمايد، ولي از جانب ديگر نكات زشت و زننده اي از اتهامات مطرح شده توسط ” برومند ” عليه حزب را از موضعگيري هايش حذف مي نمايد و صدور احكام نهايي در مورد موضوع مورد بحث را به نتايج ” تحقيقات ” بعدي محول مي سازد!؟
ما خود حاضريم زمينه خوب انجام اينچنين ” تحقيقات ” را براي سازمان مذكور مساعد سازيم، هيچ نيازي براي سازماندهي ” تحقيقات ” مخفي درينمورد – و هر مورد ديگري – عليه حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان وجود ندارد. آنچه ” سازمان انقلابي … ” درين زمينه نياز دارد خارج شدن از حصار ديرين انزواي ” گروهي ” ، ترك برج و بارو سازي هاي سكتاريستي و مهم تر از همه، گسست قاطع از منش و كنش گرد آوري مخفيانه اطلاعات در مورد ساير شخصيت ها و نيروهاي چپ، يعني يكي از جنبه هاي شديدا زننده و زيان آور سبك كار ” سازمان رهايي ” است. پيشبرد ” تحقيقات ” مخفي و ادامه آن، چيزي جز توجيه كننده و ابقا كننده انزوا، برج و بارو سازي ها و منش و كنش متذكره نمي تواند باشد و عملا نيز غير از آنكه بيشتر از پيش به سوء تفاهمات دو جانبه دامن بزند، نتيجه عملي مثبتي در بر نخواهد داشت.
به نظر ما، همانطوري كه در سند منتشر شده قبلي در مورد ” سازمان انقلابي افغانستان” گفتيم، مشكل عمده ايديولوژيك – سياسي سازمان متذكره، گسست ناقص ايديولوژيك – سياسي از ” سازمان رهايي … ” است. اين مشكل همانقدر كه يك مشكل مربوط به گذشته تاريخي جنبش چپ افغانستان است، همانقدر نيز محتواي خط فكري – سياسي و سبك كار، منجمله سبك كار تشكيلاتي، كنوني ” سازمان انقلابي افغانستان ” را شكل مي دهد.
به نظر ما میان حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان و ” سازمان انقلابي افغانستان “، به مثابه دو تشکل حزبی و سازمانی حاضر در صحنه مبارزاتی داخل کشور، باید مناسبات و روابط نزدیکی وجود داشته باشد. فقط از اينطريق است كه می توانیم وظایف مبارزاتی مشترک را در پیوند و هماهنگی با هم پیش ببریم، در جريان پراتيك، شناخت بيشتر و مشخص تر از همديگر و توانمندي ها و ناتواني هاي مبارزاتي همديگر حاصل نماييم و براي حل و فصل اختلافات تیوریکی و پراتیکی میان ما، در جريان پيشبرد جر و بحث هاي شفاف و روياروي و آزمایش های عملی مبارزاتی، بكوشيم.
متاسفانه ” سکتاریزم ” بجا مانده از ” سازمان رهایی ” در ” سازمان انقلابی … ” باعث گردیده است که تلاش های ما در راستای ایجاد اینچنین مناسبات و روابطی تا حال بی نتیجه بماند. وقتی پس از مدت ها تعلل در مقابل تلاش های ما برای ایجاد پیوند ها و همکاری های مبارزاتی میان دو طرف، ” سازمان انقلابی … ” رسما خواهان معرفی نماینده حزب گردید تا متقابلا نماینده ” سازمان ” نیز به حزب معرفی گردد و این دو با هم رسما ارتباط داشته باشند، حزب با حسن نیت نماینده اش را معرفی کرد. اما متاسفانه ” سازمان انقلابی … ” از چند ماه به اینطرف از معرفی نماینده اش سر باز زده است. اینگونه بی مسئولیتی مبارزاتی سنگین صرفا می تواند باعث دامن زده شدن سوء تفاهمات میان دو طرف گردد.
به یقین گرایشی که از یکطرف جلو رابطه فعال میان حزب و آن سازمان را می گیرد و از جانب دیگر کل سازمان مذکور را بطرف دفاع از اکونومیزم ” گروه انقلابی … ” و رویزیونیزم ” سازمان رهایی … ” تحت رهبری داکتر فیض عقب تر و عقب تر می برد، عاقبت ” سازمان انقلابی افغانستان ” را کاملا به شکل جدید باز سازی شده ” سازمان رهایی افغانستان ” مبدل خواهد کرد و ابهامات خطی کنونی سازمان مذکور علیه تسلیم طلبی های کنونی ” سازمان رهایی افغانستان ” را نیز بیشتر و بیشتر انکشاف منفی خواهد داد. ما وظیفه مان می دانیم که در حد توان، از هر طریق اصولی و ممکن، برای جلوگیری از این انکشاف منفی و عقبگرد بکوشیم.