درس هایی که باید از ” بهار عربی ” آموخت
1 – ” بهار عربی ” ظرفیت مبارزاتی عظیم توده های خلق در مقابل حاکمیت های ارتجاعی و استبدادی وابسته به امپریالیزم را به نحو بسیار برجسته و روشن نشان داد. خیزش توده های میلیونی خلق های کشور های مختلف عربی در مدت کوتاهی توانست با دستان خالی و پذیرش قربانی های بی همتا سردمداران مرتجع و مستبد وابسته به امپریالیزم جهانی، همچون بن علی در تونس و مبارک در مصر را سرنگون سازد و به عمر حکومت های دهها ساله آنها پایان دهد. یکسال قبل از امروز، توده های بپا خاسته کنونی ظاهرا چنان آرام و مطیع به نظر می رسیدند که به فکر بن علی و مبارک خطور هم نمی کرد که به زودی توســط این عــوام ســر به زیـــر و پراگنده و پریشان سرنگون خواهند شد. البته مدت ها قبل نهاد های جهانی امپریالیستی، که گوشه گوشه دنیا را زیر نظر دارند، خطر ناشی از فشار طاقتفرسای استثمار و ستم چند لایه بر توده های کشور های عربی را احساس کرده و بار بار هوشدار داده بودند، اما حتی همان ها نیز نتوانسته بودند سرعت، گستردگی و قدرتمندی خیزش توده های عرب در شمال افریقا و شرق میانه را پیش بینی نمایند. یک حادثه کوچک مثل زورگویی پولیس ارتجاع با یک جوان میوه فروش در تونس جرقه ای شد که آتش مبارزاتی عظیم توده های میلیونی را در سراسر کشور های عربی روشن کرد و یکبار دیگر نشان داد که: « از یک جرقه حریق بر می خیزد ».
2 – وقـتـی جـرقـه مـــبــــارزات خـود بـخـودی وســـیــــع توده یی در سراسر جهان عرب زده شد و خیزش های توده یی یکی پس از دیگری در کشور های مختلف عربی سر بلند کردند، نیروهای طبقاتی گوناگون داخلی و قدرت های امپریالیستی خارجی به سرعت داخل معرکه شدند و برای جا انداختن و تثبیت شعار ها و خواسته های ویژه شان در داخل جنبش به تپ و تلاش افتادند. امپریالیست ها که سلطه ستمگرانه شان بر کل منطقه عربی را در خطر می دیدند، برای اینکه بتوانند جنبش های توده های بپا خاسته را زیر کنترل بگیرند و هزینه آن برای خود و مزدوران شان را به حد اقل برسانند، ظاهرا با جنبش ها همراهی کردند، اما در باطن برای کند کردن لبه های تیز مبارزات توده یی و تقلیل خواست های آنها در حد سرنگونی فردی و یا خانوادگی این یا آن حاکم مستبد کوشیدند. نیروهای ارتجاعی عاطل و باطلی مثل اخوان المسلمین مصر، جنبش اسلامی تونس، بنیاد گرایان سوری و غیره و غیره که سال ها با رکود و رخوت سیاسی خو کرده بودند، ناگهان فعال شدند و به داخل جنبش های توده یی یورش بردند، تا رهبری آنها را به دست بگیرند. تعداد زیادی از سردمداران مرتجع و مستبدی که سال های شان همچون نوکران گوش بفرمان حاکمان سرکوبگر مردمان کشور های شان از هیچگونه جنایت در حق توده های مردم دریغ نکرده بودند، ناگهان مردم دوست و دموکرات شدند و گویا به ندای انقلاب توده ها لبیک گفتند تا بتوانند در موقعیت های کلیدی رهبری مبارزات جاری قرار بگیرند. نیروها و حتی شخصیت های منفرد انقلابی دموکرات و کمونیست نیز بپاخیزی توده های میلیونی را لبیک گفتند و به نوبه خود و در حد توان خود برای سمت و سو دادن مبارزات توده ها تلاش کردند. طبعا به دلیل ضعف و ناتوانی عمومی این نیرو ها و شخصیت ها، جنبش های توده یی کمتر و در سطوح محدودی از شعار ها و خواست های آنها متاثر گردید. بدینسان، با وجودی که خیزش خودبخودی توده های عرب کم و بیش هنوز هم خصلت های خود بخودی خود را حفظ کرده اند، اما تا حد زیادی دیگر از این خصلت برخوردار نیستند. جنبش های مبارزاتی خود بخود توده یی در هر سطحی از گستردگی و نیرومندی که قرار داشته باشند، تا دیر مدت نمی توانند خصلت خود بخودی خود را حفظ نمایند و دیر یا زود تحت رهبری نیروهای سیاسی مشخص و معینی قرار می گیرند. در خیزش های توده یی جاری در کشور های عربی، این امر با سرعت نسبتا زیاد اتفاق افتاد و با همان سرعت در حال تکمیل شدن است.
3– جنبش مبارزاتی خود بخود توده یی ولو اینکه گستردگی میلیونی و ده ها میلیونی کشوری و منطقه یی داشته باشد، بخودی خود قادر نیست سمت و سوی انقلابی یاید و در جهت سر نگونی تام و تمام سلطه ارتجاع و امپریالیزم و ایجاد نظام انقلابی و مردمی حرکت نماید. انقلاب در قدم اول به حزب انقلابی پرولتری مجهز به ایدیولوژی و برنامه انقلابی ( ایدیولوژی و برنامه مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) نیاز دارد، حزبی که قادر باشد نیروهای مسلح توده یی و جبهه متحد مرکب از طبقات مختلف خلق را سازماندهی و رهبری نماید. بدون موجودیت سه سلاح انقلاب ( حزب انقلابی پرولتری، ارتش توده یی و جبهه متحد مردمی ) و صرفا با تکیه بر حرکت های مبارزاتی خود بخودی توده های مردم نمی توان سرنگونی بنیادی طبقات ارتجاعی و سلطه امپریالیزم یعنی پیروزی انقلاب را متحقق ساخت. از آنجائیکه در سراسر کشور های عربی متاسفانه حتی یک حزب انقلابی پرولتری اصولی و نیرومند وجود ندارد، جنبش های خود بخودی توده یی در تمام این کشور ها به سرعت در حال بدل شدن به حربه ای در دست امپریالیست ها و نیروهای ارتجاعی داخلی قرار دارند.
4 – قدرت های امپریالیستی با جنبش ها و خواست های مبارزاتی توده یی طبق منافع و خواست های خود شان برخورد می نمایند، نه در انطباق با منافع و خواست های توده ها. دموکراسی خواهی آنها یک داستان کاذب و فریبنده است. امپریالیست ها طبق منافع شان برای کشور های تحت سلطه، نسخه استبداد یا نسخه به اصطلاح دموکراسی می پیچند.آنها با در نظر داشت منافع و خواست های خود شان، در مواجهه با جنبش های مبارزاتی توده یی جهان عرب، سه نوع برخورد را در پیش گرفته اند:
الف: در کشور هایی مثل بحرین وعراق، سرکوب آشکارا و علنی جنبش های مبارزاتی توده یی را توسط نیروهای مسلح مزدور داخلی و حتی نیروهای مسلح مزدوران منطقه یی شان تشویق کرده اند و در قبال قتل و کشتار توده ها توسط نیروهای سرکوبگر داخلی و منطقه یی توطئه سکوت در پیش گرفته اند.
ب: در کشور هایی مثل تونس و مصر سیاست نفوذ در جنبش های مبارزاتی توده یی از طریق شخصیت ها و نیروهای وابسته بخود و حتی مداخلات سیاسی برهنه و مستقیم، بخاطر به اصطلاح معتدل کردن جنبش ها و تقلیل هزینه آن برای خــود و مــزدوران شان، را پیشــــه کرده اند.
ج: در کـشـور هـایـی مثل لـیـبـیـا و سـوریـه با تـوسـل بـه مصوبات به اصطلاح سازمان ملل متحد، به مداخله و تجاوز آشکار نظامی و تحریمات اقتصادی و فشار های سیاسی دست زده اند و درین راستا از قتل و کشتار توده ها و به گرسنگی کشاندن آنها ابا نورزیده اند.
5 – اگر حزب انقلابی پرولتری سازمانده و رهبری کننده ارتش توده یی و جبهه متحد مردمی به نحو قدرتمندی وجود نداشته باشد، نه تنها مبارزات توده یی غیر مسلحانه، بلکه مبارزات توده یی مسلحانه نیز می تواند تحت کنترل امپریالیست ها در آید و توسط آنها در جهت تامین منافع امپریالیستی به خدمت گرفته شود. هم اکنون نمونه لیبیا به مثابه یک نمونه زنده در پیش چشمان ما قرار دارد. در لیبیا مبارزات توده یی علیه رژیم ارتجاعی و مستبد قذافی، که روزی برای اخوانی های افغانستانی الگو و نمونه سیاسی محسوب می گردید و بطور مشخص حزب اسلامی حکمتیار بصورت جدی برایش تبلیغ می کرد، در ابتدا بصورت غیر مسلحانه شروع گردید، ولی در مواجهه با سرکوب قهری نیروهای مسلح رژیم قذافی به سرعت شکل مبارزات مسلحانه را بخود گرفت. در مقابل، نظامیان قذافی بر شدت و گستردگی سرکوب افزودند و جنگجویان و توده های غیر مسلح بسیاری قتل عام شدند. در نتیجه جنبش مبارزاتی توده یی مسلحانه و غیر مسلحانه فاقد رهبری انقلابی در معرض تهدید فوق العاده و خطر نابودی قرار گرفت. امپریالیست ها از این تنگنای جانکاه سوء استفاده نموده و از طریق نهاد جهانی آله دست شان یعنی سازمان ملل متحد و به بهانه دفاع از مردمان ملکی لیبیا جواز تجاوز نظامی مستقیم هوایی بالای لیبیا را بدست آوردند و قذافی و همراهانش را به عنوان جنایتکاران جنگی به ثبت رساندند. آنها نه تنها به بمباران وسیع نیروها و مراکز نظامی مربوط به حکومت قذافی دست زدند، بلکه تا حد معینی به شورشیان مسلح لیبیایی سلاح و مهمات نیز رساندند. برعلاوه برای شورای رهبری شورشیان کنفرانس های بین المللی تشکیل دادند و یکی پس از دیگری این شورا را به عنوان حکومت لیبیا به رسمیت شناختند. در نتیجه، مبارزات مسلحانه ای که در ابتدا علیه استبداد و سرکوب حکومت قذافی براه افتاده بود، به سرعت در خدمت تجاوز امپریالیستی قرار گرفت، به نحوی که شورشیان مسلح لیبیایی از زمین و نیروهای زمینی و بحری ناتو از فضا و بحر، بخش های مختلف نیروهای یک جنگ مشترک را تشکیل دادند.
هم اکنون با وجودی که حکومت قذافی سرنگون شده است، اما حکومتی که بجای آن در مرکز لیبیا مستقر شده است، حکومت دست نشانده ای بیش نیست. از جانب دیگر شعار مقاومت علیه تجاوز امپریالیستی بر لیبیا در دست یک مستبد سرنگون شده قرار گرفته است. قذافی سرنگون شده، همچنان با طرح شعار مقاومت علیه تجاوز ناتو بر لیبیا به جنگ ادامه می دهد. ازینقرار او تلاش دارد خود را میراث دار راه تاریخی عمر مختار معرفی نماید. آیا او خواهد توانست عمر مختار دیگری برای لیبیا باشد؟ ظاهرا او خود چنین ادعایی دارد. البته بعید است که چنین شود، چرا که اوضاع جهان و اوضاع لیبیا از زمان عمر مختار تا حال تغییرات مهمی را بخود دیده است. اما ناممکن نیست، همانگونه که در افغانستان ناممکن نبوده است. آیا می توان ملا عمر دیگری را در جهان، و این بار در لیبیا، شاهد بود؟ دیده شود چه می شود.
6 – امپریالیست ها و مرتجعین وابسته به آنها در مواجهه توطئه گرانه و سرکوبگرانه با جنبش های مبارزاتی توده یی جهان عرب، با سوء استفاده از نهاد جهانی آله دست شان یعنی ” سازمان ملل متحد ” و همچنان استعمال نهاد ارتجاعی منطقه یی چون ” اتحادیه عرب “، اقدامات شان را به سویه جهانی و منطقه یی تنظیم کردند و تمامی نیروهای شان را در اینجهت بسیج نمودند. در شرایط تشدید فوق العاده گلوبلازیسیون امپریالیستی در قرن 21، اتخاذ چنین اقداماتی از سوی امپریالیست ها خصلت متداوم و مسلسل یافته است. به همین جهت ضرورت سازمانیابی نیروهای انقلابی در سطح جهانی و منطقه یی در یک تشکیلات بین المللی انقلابی و تشکل های انقلابی منطقه یی بیش از هر زمان دیگری خود نمایی می کند. با تاسف باید گفت که مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها در شرایط بسیار حساس شگوفایی ” بهار عربی ” انسجام بین المللی شان را از دست دادند. این امر دلایل متعدد عینی و ذهنی و ریشه های ایدیولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی خود را دارد. درین میان، جفای بزرگ نیروهایی که مسئولیت عمده در بروز این پراگندگی بر عهده دارند، نباید به فراموشی سپرده شود. اما حتما می توان – و باید – برای ایجاد یک تشکل بین المللی مارکسیست – لنینیست – مائوئیست و همچنان ایجاد تشکل های منطقه یی م ل م در مناطق مختلف جهان، منجمله در منطقه ای که ما در آن قرار داریم، اصولی و شجاعانه کار و پیکار نمود و بصورت استوار و مداوم تا دستیابی به این سلاح های مبارزاتی تلاش ها و کوشش های پیگیر به عمل آورد.