سر و صدا ها در مورد ” شعله یی ها “
از چندی به اینسو سر و صدا ها در مورد شعله ئی ها قوت گرفته است . منشاء و منبع اصلی این سرو صدا ها ترکیب رژیم دست نشانده بمثابه یک رژیم متشکل از جناح های مختلف قدرت و رقابت میان این جناح ها است . یکی از جناح های قدرت در رژیم دست نشانده ، چه در حکومت و چه در پارلمان ، را کسانی تشکیل می دهند که سابقه شعله ئی داشته اند و یا بهر حال این چنین سابقه ئی به آنها نسبت داده می شود . گر چه بطور قطع ، این افراد یک جناح متشکل ویک پارچه را تشکیل نمی دهند ، اما ” جهادی ” های شامل در ترکیب رژیم مجموع اینها را بنام شعله ئی های در قدرت یاد می نمایند و از بابت اینکه گویا قدرت ” مائوئیست ها ” در رژیم زیاد است ، مدام شکوه وشکایت و جار و جنجال براه می اندازند .
موقعیکه حامد کرزی لیست وزرای کابینه اش را اعلام کرد و آن لیست را به پارلمان رژیم فرستاد ، سر و صدای برهان الدین ربانی بلند شد که اکثریت وزرای پیشنهادی را کمونیست ها و مائوئیست ها تشکیل می دهند . حساسیت برهان الدین ربانی و کل جمعیت اسلامی و شورای نظاری ها بیشتر از همه روی رنگین سپتنا به مثابه وزیر خارجه پیشنهادی بجای عبدالله عبدالله بود . ولی نه تنها سپنتا بلکه دو وزیر پیشنهادی دیگر نیز که یک زمانی شعله ئی بوده اند ، از پارلمان رای اعتماد گرفتند . تنها یکی از وزرای پیشنهادی دارای سابقه شعله ئی یعنی ” ثریا صبحرنگ ” که به عنوان وزیر امور زنان پیشنهاد شده بود ، موفق به اخذ رای اعتماد از پارلمان نشد .
مقارن همین زمان سر و صدا های درونی پارلمان در مورد شعله ئی ها اوج گرفت . ملالی جویا که همیشه علیه جنگ سالاران جهادی حرف می زند و خواهان اخراج آنها از پارلمان و حکومت است و تقاضا دارد که این جنایتکاران جنگی به پای میز محاکمه کشانده شوند ، در مرکز این جنجال ها قرار داشت . جنگ سالاران جهادی عضو پارلمان ، در یکی از جلسات پارلمان ، در عکس العمل علیه گفته های او غوغا بر پا کردند ، او را با بوتل های آب زدند ، دشنام های رکیک نثارش کردند و حتی گفته می شود که به تجاوز جنسی تهدیدش نمودند . آنها غوغا کنان آنچنان قیافه هائی بخود گرفته بودند که تو گوئی جنگ واقعی در کار است . مثلا عبدالرسول سیاف کمرش را محکم بسته بود و چنان به نظر می رسید که برای یک درگیری جدی آمادگی می گیرد . درین گیر و دار جهادی ها شعارهای مرگ بر شعله ئی ها و مرگ بر مائوئیست ها سر داده و الله اکبر گویان سالون پارلمان را از هیاهو و سر و صدای شان پر ساختند . صحنه آنچنان افتضاح آور و تماشائی بود که جهادی ها بخاطر جلوگیری از فیلم برداری آن ، به لت و کوب راپور تر تلویزیون طلوع اقدام کردند . معهذا قسمت هائی از آن جنجال پارلمانی تماشائی به تلویزیون ها و سائر رسانه های خبری راه یافت .
در هر حال ، اکنون سه وزیر کابینه یعنی وزرای خارجه ( سپنتا ) ، تعلیمات عالی ( اعظم داد فر ) و سرحدات (کریم براهوی ) ، رئیس کمسیون حقوق بشر ( سیما ثمر )، والی ولایت بامیان ( حبیبه سرابی ، ملالی جویا و تعداد دیگری از وکلای پارلمان ، افرادی اند که دارای سابقه شعله ئی هستند و یا چنین سابقه ئی به آنها نسبت داده می شود . این حالت مورد قبول جنگ سالاران جهادی نیست و این عدم قبول شان را با تبلیغات و سر و صدا علیه شعله ئی ها در داخل و خارج کشور به نمایش می گزارند .
البته روشن است که جنگ سالاران جهادی نیز می دانند که افراد نامبرده دیگر مدافعین جمهوری اسلامی افغانستان اند ، اکثرا بهتر و بیشتر ازآنها به خدا و قرآن و اسلام توسل می جویند ، نوکران کمر بسته متجاوزین و اشغالگران امپریالیست اند و در یک کلام دیگر هیچ مشخصه ای ازمشخصات شعله ئی ها در وجود انها سراغ نمی گردد . اما درینجا مسئله قدرت و حاکمیت مطرح است . جناب برهان الدین ربانی که گویا عمری برای برقراری نظام اسلامی جهاد کرده و اکنون از برکت حضور قوای اشغالگر به این آرزویش دست یافته است ، شاید در خواب هم نمی توانست ببیند که در جمهوری اسلامی عزیزش کسی مثل سپنتا بتواند چوکی وزارت خارجه را در اختیار بگیرد ، آنهم بجای عبدالله عبدالله . ازینجا است که عکس العمل نشان می دهند و ناله های وااسلاما سر می دهند . اما شعار های جهادی الله اکبر شان حد اکثر می تواند تا سطح جهاد بوتلی و فحاشی های زبانی تاثیر داشته باشد . روشن است که طرف مقابل شان دیگر ” شعله ئی ” های کمزور و ناتوان دیروزی و مورد تعقیب در کوچه های پشاور یا روستاها و شهر های افغانستان نیستند . آنها بخشی از قدرت دولتی رژیم دست نشانده را تشکیل می دهند و بهتر از آنها برای اشغالگران و رژیم دست نشانده شان خدمت می نمایند و خوبتر از آنها ” مدرنیزم ” و ” دموکراتیزم ” امپریالیستی اشغالگران را نمایش و رنگ و جلا میدهند .
سر و صدا ها علیه به اصطلاح شعله یی های شامل در حاکمیت پوشالی توسط جهادی ها ، بخصوص بعد از انتشار گزارش ” کمسیون حقوق بشر افغانستان ” در مورد حنایتکاران جنگی ، تقریبا یک و نیم سال قبل ، شدت گرفت . گرچه آن گزارش کدام نتیجه گیری مشخص و معین نداشت و یک گزارش مجمل و بی محتوا بود ، اما در همان حد نیز به شدت با عکس العمل های تند ” جهادی ها ” مواجه شد . نشریه پیام مجاهد بمثابه یک نشریه مرتبط به جمعیت اسلامی این گزارش را یک گزارش شعله یی خواند و نشریه ” مشارکت ملی ” ارگان نشراتی حزب وحدت اسلامی در مقاله ای به قلم مدیر مسئولش ، ادعا کرد که پروسه جاری ، پروسه تصفیه ” مجاهدین ” از مراجع قدرت رژیم و قدرتگیری روز افزون کمونیست ها و مائوئیست ها است . این مقاله بصورت مشخص در مورد گزارش کمسیون حقوق بشر نوشته شده بود و این گزارش را یک گزارش کمونیستی و مائوئیستی خوانده بود . ( به مقاله جنجال خائنین ملی بر سر حقوق بشر در شماره ششم شعله جاوید مراجعه شود . )
به این ترتیب ، سر و صداهای ضد شعله ئی کنونی ، که ادامه سر و صدا های آغاز شده از زمان انتشار گزارش کمسیون بشر است ، اولا انعکاسی از رقابت های درونی جناح بندی های مختلف رژیم دست نشانده ، بر سر قدرت است ، و ثانیا سر و صدا هائی است که از روی استیصال و درماندگی توسط جنگ سالاران جهادی شریک درحاکمیت پوشالی دامن زده می شود و به نظر نمی رسد که تاثیری در تصمیم گیری اشغالگران برای به خدمت گرفتن شعله ئی های سابقه تسلیم شده داشته باشد .
در چنین اوضاع و احوالی ، در رابطه با سرو صدا های مورد بحث ، دو مقاله ” داغ ” در دفاع از شعله ئی ها ، در یک سایت انترنیتی بنام ” گفتمان ” منتشر شده اند . عنوان هر دو مقاله یک چیز است : ” شعله ئی کیست ؟ ” . مقاله اول که تاریخ آن 24 / 4 / 2006 است ، توسط ” ش . آهنگر” به رشته تحریر در آمده است و نویسنده مقاله دوم ، که به تاریخ 6 / 5 / 2006 نوشته و یا منتشر گردیده است ، کسی به اسم مستعار ” مهاجر ” است .
هر دو مقاله ظاهرا به شدت از شعله ئی ها دفاع کرده و از آنها تعریف و تمجید به عمل آورده و از مظلومیت های شان یاد کرده است . ولی خطی را که دنبال می کنند ، به شدت تسلیم طلبانه و انحرافی است . گرچه این مقالات نکات انحرافی و نادرست زیادی دارد ، ولی ما درینجا نمی توانیم به همه آنها بپردازیم و توجه خود را صرفا به جنبه تسلیم طلبی آنها در قبال اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده متمرکز می کنیم .
ما دقیقا نمی دانیم که ” مهاجر” کیست . ازمتن مقاله همین قدر معلوم شده می تواند که وی یکی ازشعله یی های سابقه و فعلا مقیم کانادا است . قسمتی از متن مقاله ” مهاجر ” نشان می دهد که او تائید کننده خط ” ملالی جویا ” و طرفدار محاکمه ” جنایت کاران جنگی ” افغانستانی توسط امپریالیست های امریکائی و متحدین شان است . قسمت ذیل از متن مقاله این مطلب را بخوبی نشان می دهد :
” همانطور که هر دو جناح فوق الذکر مرتکب جنایت ها و خیانت های عظیمی در کشور عزیز ما افغانستان گردیده و قتل و غارت دامنه داری را انجام داده اند ، از فرجام خویش در هراس اند و میدانند که در جهان امروز هیچ عملی بدون مجازات یا مکافات مانده نمی تواند و بخصوص به این نکته واقف اند که اگر وطنپرستان واقعی ( ! ) متحد شوند ، اگر فریاد ملت مظلوم افغانستان به گوش جهانیان و مدافعین بین المللی حقوق بشر رسیده و باالاخره به یک فشار موثر مبدل شود ، محاکمه و مجازات شان حتمی خواهد بود . پس ” شعله یی ” ها که بیشتر از همه طرفدار محاکمه و مجازات خائنین و جنایتکاران می باشند ، طبعا هر دو جناح جنایتکار بیشتر و شدید تر از پیش به فعالیت ها و تبلیغات تیلیفونی و رادیویی و اخباری و … متوسل می شوند … ” ( تاکیدات از ما است )
جهان امروز ، جهانی است تحت سلطه نظام جهانی سرمایه داری امپریالیستی و سراپای آنرا غارت ، استثمار و ستم سرمایه داری و ماقبل سرمایه داری در بر گرفته است . جالب است که یک فرد مدعی شعله یی بودن و مدعی دفاع از شعله یی ها ، این جهان پر از جنایت و ددمنشی را یک جهان پر از عدل و داد میداند و لابد حاکمان جهان را حاکمان عادلی که هر جنایتکاری را به جزای اعمالش می رسانند . بنا به اینچنین تصوری از جهان کنونی است که ” مهاجر” وظیفه تمام وطنپرستان واقعی را این میداند که متحد شوند و وظیفه عمده شان را نه مبارزه ومقاومت علیه اشغالگران امپریالیست امریکائی و متحدین شان و رژیم دست نشانده ، بلکه تلاش برای به محاکمه کشاندن جنایتکاران خلقی – پرچمی و اخوانی توسط همین اشغالگران – که نوشته مدافعین بین المللی حقوق بشر می خواند – تعیین کنند و فریاد ملت افغانستان را نه به شعار مقاومت ملی ضد اشغال بلکه به یک فشار موثر برای به محاکمه کشاندن جنایتکاران توسط امپریالیست ها مبدل نمایند . کاملا درست است که شعله یی ها بیشتر از همه طرفدار محاکمه و مجازات خائنین و جنایتکاران – و در قدم اول مجموعه خائنین و جنایتکاران در قدرت یعنی مراجع قدرت رژیم دست نشانده کنونی – هستند . اما همانقدر هم ، ضد امپریالیست یعنی ضد نظام امپریالیستی حاکم بر جهان هستند و امپریالیست ها را مراجع عدالت و داد خواهی نمی دانند .
بهر حال این قسمت از متن مقاله ” مهاجر ” بسیار صریح است و خط تسلیم طلبانه مقاله را به روشنی نشان می دهد . به همین جهت به بحث بیشتر در مورد این مقاله نمی پردازیم اما متن مقاله ” ش . آهنگر ” ماهرانه تر بسته بندی شده است و تسلیم طلبی اش پوشیده تر است .
ما مقاله نویس را بخوبی می شناسیم . وی بخشا خود را در مقاله اش معرفی کرده است . ولی این را ناگفته باقی گذاشته است که در سال های 1359 و 1360 ازپشت مرزهای کشور مشوق تسلیم طلبی های شعله ئی های منطقه اش بوده و به آنها نامه های اصرار آمیز می نوشت که روابط شان را با دولت مزدور سوسیال امپریالیزم شوروی قطع نکنند . وی این نکته را نیز نا گفته گذاشته است که فعلا نیز یکی از مشوقان اصلی تسلیم طلبان سابقا شعله ئی است و با استفاده از نفوذی که به مثابه یکی از شعله ئی های سابق دارد تعداد زیادی را – حد اقل در منطقه اش – به مسیر تسلیم طلبی سوق داده و کا رو بار یک حزب پارلمانتاریست تسلیم طلب را رونق بخشیده است .
مقاله ” ش . آهنگر ” هرگز به این مسئله نمی پردازد که عامل اصلی سر و صدا ها و تبلیغات ضد شعله ئی فعلی چیست ؟ او اصلا به موضوع شعله ئی های سابقه ایکه فعلا بخشی از قدرت حاکمه رژیم دست نشانده را تشکیل میدهند و تبلیغات کنونی ضد شعله ئی جهادی ها دراصل عکس العملی علیه این مراجع قدرت رژیم پوشالی است ، نمی پردازد . او صرفا در یک جا و آن هم دور انداخته و بدون اینکه مطلب را باز نماید ، اعلام می کند :
” … هیچ تسلیم طلب و بیگانه پرستی هم که تجاوز اجانب به کشورش را توجیه وتائید کند ، هرگز به آن جریان آزاد منش تاریخی تعلق ندارد . ” ، که یکی از مصداق های واقعی آن خودش است . گرچه او صریحا و بی پرده اشغالگران و متجاوین کنونی را تائید نمی نماید ، اما توجیهاتش در مورد آنها ، بخش مهمی از روند تئوریک تسلیم طلبی های کنونی شعله یی های سابق را تشکیل میدهد . نقش جناب ” آهنگر ” در تسلیم طلبی های سال 1359 و 1360 نیز همینگونه بوده است .
در مقاله ” شعله ای کیست ؟ ” ، او کل تلاشش را روی دو نکته متمرکز کرده است : یکی اینکه جریان شعله جاوید در سال 1351 یعنی 34 سال قبل فرو پاشید و از آن پس دیگر جریانی بنام شعله جاوید در افغانستان وجود نداشته است و دیگر اینکه علم کردن نام جریان از بین رفته شعله جاوید ، سرقت ادبی ، معامله گری سیاسی و غیره است و نمی تواند مبین زنده بودن این جریان سیاسی در جامعه افغانستان باشد . به این گفته های جناب ” ش . اهنگر ” توجه کنیم :
” همینجا متذکر می شوم که غرض از این یاد داشت هرگز ” شعله ای ” ساختن کس نیست چه دیگر رسما جریانی بنام ” شعله جاوید ” وجود ندارد و هر نوع ادعای موجودیت سازمان و جریانی تحت این نام سوء استفاده و اغواگری بازار سیاست می باشد . زیرا این جریان 34 سال قبل بمثابه ی یک جریان واحد تجزیه و منحل شده و فقط خطوط کلی فکری آن در وجود نهاد های گوناگون دارای مشی و برنامه های مختلف ادامه یافته است . هکذا برخی از رهروان و تربیت یافتگان این جنبش با وجود عدم حضور آن بحیث یک جریان در جامعه ، سنن والای این جنبش را بصورت انکار ناپذیری با راست کاری ، معنویت انقلابی ، وطن پرستی و مردم دوستی فداکارانه و با پرداختن بهای گزاف گذشتن از جان و آرامش خود ، حفظ کردند .
” … تاریخ جنبش ها … گویای این حقیقت است که وقتی حزب یا جریان سیاسی ، به هر دلیلی منحل و یا تجزیه می شود ، دیگر حتی اعضای منفرد آنهم بنام آن یاد نمی شوند . مثلا حزب خلق دوکتور عبدالرحمان محمودی فقید به دلایلی از بین رفت . حال کسی نمی تواند آقای عبدالحمید مبارز را که در آن وقت عضو آن حزب بوده هنوز هم به آ منسوب بداند . و یا کسی حتی اگر نام حزب و یا یک جریان تاریخی را سرقت کرد و یا از روی حسن نیت آن نام را بر خود گذاشت با این حال هم این نام تازه الزاما حامل خصوصیات و ماهیت آن نام تاریخی نیست . چنانکه حزب خلق تره کی هرگز هیچ قرابت و شباهت و یا نسبتی به حزب خلق دوکتور محمودی فقید ندارد و یا اینکه حزب وطن نجیب هرگز تداوم و یا میراث خوار حزب وطن مرحوم غبار نیست .
” بعد از کودتای نکبتبار ثور 1357 ش برخی از محافل باقی مانده ی آن جریان و گروه های دیگری با هم متحد شده و سازمان های مختلف را بوجود آوردند که هیچ یک نام ” شعله جاوید ” و یا ” سازمان جوانان مترقی ” را برخود نگذاشت . حال هم اگر کسی این نام ها را بر خود بگذارد ، یقینا این یک سرقت تاریخی است . … ” ” ازین تاریخ یعنی دهم عقرب 1351 ش ( 34 سال قبل از امروز ) دیگر هرگز و در هیچ جای افغانستان حرکتی ، اعتصابی ، مظاهره ای و جریان واحدی بنام ” شعله جاوید ” بر آمد نکرده ، بلکه در آغاز تجزیه شان بنام انتقادیون ” و ” مدافعین ” و بعد ها بنام محافل شان یاد می شدند . خواننده عزیز خوب توجه کنید ! از سال 1351 ش دیگر عملا و رسما جریانی بنام ” شعله جاوید ” وجود ندارد … ” ( تاکیدات از ما است )به این ترتیب درد جناب ” ش . آهنگر ” این نیست که چند باور باخته تسلیم شده به امپریالیزم و ارتجاع به مناصب عالی قدرت در رژیم دست نشانده دست یافته و با خدمتگزاری به نظام ارتجاعی مستعمراتی – نیمه فئودالی و امپریالیست های اشغالگر ، زمینه را برای مسخ چهره مبارزاتی و انقلابی جریان شعله جاوید مساعد می سازند . او به دنبال این نیست که چهره های واقعی این افراد را افشا کرده و از شرافت و حیثیت مبارزاتی ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی جریان دفاع نماید . او بر عکس تلاش دارد نشان دهد که جریان ، دیگر از بین رفته است و اگر کسانی باز هم دست به انتشار جریده ” شعله جاوید ” زده اند ، این کار سرقت تاریخی ، سوء استفاده و اغواگری در بازار سیاست است و نمی تواند حامل خصوصیات و ماهیت آن حرکت تاریخی باشد و در نتیجه نمی تواند باعث احیای آن حرکت تاریخی گردد .
جناب ” ش . آهنگر” بخوبی می داند که اینک همین شماره جاری ” شعله جاوید ” ، شماره دوازدهم دوره سوم آن است که از دو سال به اینطرف ، یعنی پس از برگزاری موفقیت آمیز کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان و تامین وحدت جناح های مختلف مائوئیستی کشور در یک حزب واحد یعنی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، بحیث ارگان مرکزی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان منتشر می گردد .
همچنان او بخوبی می داند که قبل بر این از اوائل سال 1370 تا اوائل سال 1383 شمسی ، یعنی برای مدت سیزده سال ، دوره دوم انتشاراتی جریده شعله جاوید ، بحیث ارگان مرکزی حزب کمونیست افغانستان ، در حدود سی شماره را در بر گرفت و به این ترتیب مجموعا در دوره دوم و سوم انتشاراتی خود ، شعله جاوید بیشتر از چهل شماره منتشر گردیده است .
ولی با وجود آن ادعا دارد که :
” ازین تاریخ یعنی دهم عقرب 1351 ش ( 34 سال قبل از امروز ) دیگر هرگز و در هیچ جای افغانستان حرکتی ، اعتصابی ، مظاهره ای و جریان واحدی بنام ” شعله جاوید ” بر آمد نکرده است . ” ( تاکیدات از ما است ) . ولی بلا فاصله متوجه می شود که نه خیر چنین نیست و جریده ” شعله جاوید ” به دوره سوم نشراتی اش رسیده است . آنوقت سراسیمه ادعا می کند که این یک سرقت تاریخی و اغوا گری سیاسی است .
نخیر جناب ” ش . آهنگر ” ! اغواگری سیاسی آن است که با استفاده از سابقه شعله ئی ، مبارزین سابقه و جدید بطرف تسلیم طلبی و پارلمان بازی کشانده شوند ای کاش ” شهامت ” این را میداشتی که رک و راست وبدون هیچگونه شرم و حیائی ، مثل رنگین سپنتا ، در ” میدان کارزار ” تسلیم طلبی می ایستادی و از امتیازاتش نیز شخصا بهره مند می شدی . اما بجای اینکار ، همانند سال های 1359 و 1360 ، دیگران را به تسلیمی می کشانی و خود را ظاهرا دور نگه میداری . نکند باز هم قصد داشته باشی که اگر بازی ها سر چپه شدند ، این چانس را داشته باشی که با زمینه سازی برای بستن پیش از وقت دهان یک داکتر صدیق دیگر ، مسئولیت تمام داستان را به گردن او بیندازی و بقول ایرانی ها قال قضیه را بکنی .
” شعله جاوید ” احیاء شده است . این موضوع از سال ها به اینطرف یک موضوع آفتابی و روشن است . یقینا از لحاظ کمیتی از آن گستردگی وکثرت تعداد سابقه بر خوردار نیست و این امر با توجه با کل اوضاع کشوری و بین المللی و تاریخ چند دهه گذشته کشور یک امر طبیعی است . اما از لحاظ کیفی ، شعله جاوید دیگر نشریه ای نیست که خود را ناشر اندیشه های دموکراتیک نوین بخواند و یک نشریه ملی – دموکراتیک باشد ، بلکه دیگر یک نشریه کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) و ارگان مرکزی یک حزب مارکسیست – لنینیست – مائوئیست است . به این ترتیب شعله ئی های کنونی مارکسیست – لنینیست – مائوئیست هستند و این امر نه تنها از رسمیت کشوری بلکه ازرسمیت بین المللی ( به مفهوم تقبل مسئولیت تحریری ) نیز برخوردار است . یقینا این حرکت با حرکت شعله جاوید در دهه چهل شمسی فرق کیفی دارد ، اما ادامه آن است ، نکات مثبت مبارزاتی آنرا جذب کرده و اساس ایدئولوژیک – سیاسی آنرا در خود نهفته دارد .
این موضوع با مسئله حزب وطن نجیب در رابطه با حزب وطن غبار و حزب خلق تره کی در رابطه با حزب خلق محمودی فقید ، فرق کیفی دارد . حزب وطن نجیب ادامه دهنده خط حزب وطن غبار نبود و چنین ادعائی نیز اصلا وجود نداشت ، همچنان حزب خلق تره کی ادامه دهنده خط حزب خلق محمودی فقید نبود و ایضا درینمورد نیز چنین ادعائی وجود نداشت .
اما ” شعله جاوید ” کنونی ادامه دهنده راه مبارزاتی ” شعله جاوید ” دوره اول هست ، آنهم از لحاظ ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی در سطح کیفی بالاتری و این موضوع رسما و با تاکید و بار بار تائید و اعلام شده است ، در مرام نشراتی شعله جاوید دوره دوم ، در مرام نشراتی شعله جاوید دوره سوم ، در دیباچه مرامنامه حزب کمونیست افغانستان ، در دیباچه برنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، در صفحات شماره های مختلف شعله جاوید و در لابلای جزوات و رسالات منتشره از سوی حزب .
” ش . آهنگر ” وقتی که جملات ذیل را بیان می نماید ، تا حدی به واقعیت نزدیک می گردد :
” باید متذکر شد که جریان شعله جاوید با همه خوب و بد هایش به عنوان یک روند سیاسی – اجتماعی در تاریخ کشور ما ثبت شده است و اثراتش به مثابه یک شبح تا هم اکنون در روند سیاسی جامعه ی ما در گردش است که مرتجعین رنگارنگ تا هنوز هم از آن می ترسند و هیچ کس نمی تواند آن مبارزات صادقانه و ایثارگرانه و اثرات پایای آن را از تاریخ بزداید . “
اما او باز هم کل واقعیت را نمی گوید . این را که آن مبارزات صادقانه و ایثار گرانه ، دیگر صرفا نه به مثابه یک شبح ، بلکه به مثابه یک واقعیت عینی ملموس و واقعی در روند سیاسی جامعه ما در گردش است . هم اکنون این واقعیت عینی یقینا تا آن حدی قوی و نیرومند نیست که مرتجعین رنگارنگ و امپریالیست ها از آن بترسند ، قبل از همه به دلیل گستردگی خیل تسلیم طلبان . امید واریم فردا چنین نباشد . ممکن است تسلیم طلبان عیانی مثل سپنتا نیز فعلا از ان نترسند ، قبل از همه به دلیل قدر قدرت انگاشتن اربابان اشغالگر امپریالیست شان . و باز هم امید واریم که فردا چنین نباشد . اما تسلیم طلبان پنهان و نه چندان پنهان و نه چندان عیان ، یعنی تسلیم طلبانی مثل ” ش . آهنگر ” ، که هم به نعل می زنند و هم به میخ ، هم اکنون نیز به شدت از آن می ترسند و روز بروز بیشترو بیشتر خواهند ترسید .
چرا شخصی که دیگر ” شعله جاوید ” را یک جریان خاتمه یافته وبه تاریخ پیوسته تلقی می کند ، احیای دوباره شعله جاوید را یا اصلا منکر می شود و یا آنرا سوء استفاده و سرقت تاریخی اعلام می کند ؟ به این دلیل که این امر می تواند بمثابه سدی در مقایل حرکت های تسلیم طلبانه وی و امثال وی ، که با سوء استفاده از سابقه شعله ئی شان صورت می گیرد ، عمل نماید . و ما با تمام قدرت تلاش می کنیم که این سد را هرچه نیرومند تر و قوی تر بسازیم .