نیپال در آستانۀ انقلاب
نیپال در مرحله حساسی از تاریخ خود قرار گرفته است . انقلاب دموکراتیک نوین در نیپال ، پس از پیشروی رزمنده و موجوار جنگ خلق در طی مدت زمانی بیشتر از یک دهه ، اکنون در آستانه پیروزی قرار دارد . توام با این فرصت تاریخی کم نظیر ، مخاطرات عظیمی نیز بر سر راه انقلاب خود نمایی می کند .
حزب کمونیست (مائوئیست ) نیپال جنگ خلق را در اوایل ماه فبروری سال 1996 آغاز کرد . در طول این دوره تقریبا یازده ساله ، انقلاب نیپال موفق شده است گام های بزرگی به پیش بردارد . در تمام مناطق روستایی آزاد شده که بیشتر از هشتاد در صد کل مناطق روستایی نیپال را در بر می گیرد ، فئودال ها از قدرت افتاده و خلع مالکیت شده اند . قدرت سیاسی انقلابی درین مناطق به توده های زحمتکش ، عمدتا دهقانان ، تعلق دارد . در عین حال حزب در تمام طول دوره یازده ساله گذشته از سازماندهی کارگران در شهر ها نیز غافل نبوده است . این سازماندهی های مبارزاتی بار بار از طرف ارتجاع حاکم شدیدا سرکوب گردیده و صد ها و بلکه هزاران کارگر انقلابی یا کشته شده اند ، یا به زندان افتاده اند و یا ناگزیر به فرار به مناطق آزاد شده اند . اما اخیرا حزب قادر شده است که مجددا دست به سازماندهی کارگران شهری زده و اتحادیه های کارگری را وسیعا باز سازی نماید و حتی بیشتر از گذشته گسترش دهد .
در تمامی مناطق آزاد شده ، حزب و توده های تحت رهبری اش در عین اینکه تضاد طبقاتی میان دهقانان و فئودال ها و تضاد ملی با امپریالیزم را در جهت تامین منافع دهقانان و کل ملت به نحو عمیق و گسترده ای حل و فصل کرده اند ؛ در رابطه با سه مسئله مهم دیگر جامعه نیپال یعنی مسئله ملیت ها و اقوام تحت ستم ، مسئله زنان و مسئله کاست ها نیز گام انقلابی بزرگی به پیش برداشته اند . در این مناطق ملیت ها و اقوام تحت ستم از ستم ملی شاهی نجات یافته و حکومت های خود مختار خود را تشکیل داده اند . اخیرا حزب اقدامات درین مورد را به داخل کتمندو نیز کشانده و به سازماندهی ملیت ها و اقوام تحت ستم در داخل پایتخت پرداخته است . زنان نیپالی که هم اکنون بخش بزرگی از اردوی رهائیبخش ملی را در بر می گیرند و در قدرت سیاسی انقلابی سهیم اند ، در مناطق آزاد شده به آنچنان آزادی هایی دست یافته اند که نه تنها در کل منطقه شبه قاره هند بی نظیر است ، بلکه بعضی از نمونه های آن را در کشور های ” پیشرفته غرب ” نیز نمیتوان سراغ کرد . مبارزات زنان ، تحت رهبری حزب کمونیست (مائوئیست ) نیپال، اخیرا شهر ها و بطور مشسخص کتمندو را نیز وسیعا در بر گرفته است.
در کشور های شبه قاره ، البته غیر از پاکستان و بنگله دیش ، مسئله کاست ها یک مشکل اجتماعی ویژه و مهم است و نه تنها در کشور هایی مثل بوتان ، سریلانکا و مناطق آزاد نشده نیپال ، و در گذشته در سراسر آن کشور ، بلکه در خود هند نیز ، که گویا بزرکترین دموکراسی جهان محسوب می گردد ، بیداد می کند . انقلاب قادر شده است در مناطق آزاد شده ضربات کاری ای بر نظام کاستی وارد نماید و نمونه های انقلابی ای ارائه نماید که نه تنها ارتجاع نیپال بلکه ارتجاع حاکم بر ” بزرکترین دموکراسی جهان ” یعنی هند نیزدر مقابل آن ازلحاظ تاریخی کاملا خجل باشد .
دسته های آغاز کننده جنگ خلق در نیپال ، گروه های چریکی ای بودند که با سلاح های محلی مجهز شده بودند و سازماندهی شان در سطح بسیار ابتدایی قرار داشت . اینک همین گروه های چریکی غیر مجهز و ابتدایی ، تحت رهبری مشی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) ، به یک نیروی نظامی رزمنده انقلابی عظیم مبدل گردیده است .
اردوی رهائیبخش خلق نیپال اکنون دارای یک قوای منظم هفت فرقه یی است . مجموع افسران و سربازان شامل در یک فرقه بیشتر از سه هزار نفر هستند . این قوت های منظم را صد ها دسته چریکی توده یی حمایت می نمایند که در اطراف و اکناف کشور پراگنده اند و تعداد مجموع افراد آنها به ده ها هزار نفر می رسد . این نیروی های مسلح انقلابی هم اکنون بیشتر از هشتاد در صد از مناطق روستایی نیپال را در تصرف دارند و مراکز ولایات و همچنان پایتخت مملکت یعنی شهر کتمندو را در محاصره گرفته اند . نقطه قوت عظیم این نیرومندی انقلابی نظامی این است که با اتکاء تام و تمام بر رزمندگی توده های نیپالی به کف آمده و کمک تسلیحاتی و پولی هیچ قدرت امپریالیستی و ارتجاعی خارجی در آن نقش نداشته است .
دولت ارتجاعی شاهی نیپال که در جریان پیشروی های جنگ خلق پیوسته شکست خورده و محدود تر و محدود تر گشته است ، اینک در آستانه نابودی قرار دارد . اوضاع نشان می دهد که این دولت ارتجاعی دیگر هیچ چانسی برای بقا و دوام ندارد ، مگر اینکه امپریالیست های امریکایی ، صهیونیست های اسرائیلی و توسعه طلبان هندی ، تجاوزکارانه و اشغالگرانه به حمایتش بر خیزند و توده های رزمنده و بپا خاسته نیپالی را طی یک دوره دیگر در جنگ مقاومت ضد تجاوز و اشغال و دفاع از استقلال و آزادی ملی شان نیز امتحان نمایند .
اردوی شاهی نیپال در حال حاضر صرفا شهر کتمندو و مراکز ولایات و منطقه ترایی و دانگ را ، که دو منطقه دشتی و هموار هستند ومنطقه ترایی دشت نوار مرزی جنوب نیپال با هند است ، در کنترل دارند . اما کنترل اردوی شاهی دیگر یک کنترل موثر نیست . قوت های آنها در قشله های شان محصور اند و موقع حرکت از یکجا بجای دیگر کاروان های بزرگ تشکیل می دهند . سربازان اردوی شاهی حتی دیگر کنترل شاهراه ها و مسافرین را نیز رها کرده اند .
این در حالی است که دسته های اردوی رهائیبخش خلق و چریک های توده یی وسیعا در میان مردم ، نه تنها در روستا ها بلکه در شهر ها و منجمله در کتمندو ، نیز حضور دارند و به کار سیاسی توده یی و سازماندهی توده ها مصروف اند . مشخصا دسته های مربوط به اردوی رهائیبخش خلق در شهر کتمندو ، البته بدون آرایش نظامی ، داخل گردیده و به سازماندهی توده ها می پردازند .
آتش بسی که از چند ماه به اینطرف میان حکومت و مائوئیست ها بر قرار مانده است ، تحت نظارت سازمان ملل متحد قرار دارد . این نظارت را هر دو طرف پذیرفته اند . حکومت که در حال حاضر توان آغاز و ادامه جنگ را از دست داده است و علاقمند است که آتش بس را بیشتر و بیشتر تمدید نماید ، در واقع فعلا توان نقض آتش بس را ندارد . مائوئیستها نیز تا حال آتش بس را رعایت کرده اند ، چرا که نمیخواهند مسئولیت آغاز دوباره جنگ بر عهده آنها بیفتد . اما آتش بس نمیتواند همیشه ادامه داشته باشد و دیر یا زود شکسته خواهد شد .
در حال حاضر مستشاران نظامی امریکایی دسته های خاصی از اردوی شاهی نیپال را تحت آموزش های فنون جنگی ضد چریکی قرار داده اند و اسرائیلی ها نیز از راه هوا به رساندن سلاح و مهمات برای این اردو مصروف هستند . یقینا اردوی رهائیبخش خلق و چریک های توده یی نیز نمی توانند از این امر غافل باشند . آنها به شدت فعالیت های توده یی و سازماندهی توده یی را در سراسر کشور پیش می برند . بطور خاص دسته های مربوط به اردوی رهائیبخش خلق کمپ های شان را در اطراف شهر کتمندو برقرار کرده اند و مترصد اند که مبادا اشرار اردوی شاهی دست به ماجراجویی بزنند .
موافقتنامه ای که میان حکومت و مائوئیست ها به امضا رسیده است ، حاوی چهار نکته اساسی است :
1 – آتش بس و نظارت آن توسط ناظران سازمان ملل متحد .
2 – تشکیل حکومت وحدت ملی به اشتراک هفت حزب پارلمانی و مائوئیست ها .
3 – برگزاری انتخابات عمومی برای مجلس موسسان و تصویب قانون اساسی جدید .
4 – ایجاد یک اردوی واحد برای نیپال .
در حال حاضر آتش بس بر قرار است و ناظرین ملل متحد نیز در نیپال حضور دارند و ظاهرا مشکل بزرگی درینمورد تا حال وجود نداشته است . گرچه در این مورد مشکلی بروز کرد ، اما به نظر می رسد که این مشکل دیگر حل شده باشد . ناظرین سازمان ملل متحد در ابتدای ورود شان به نیپال می خواستند بالای سلاح های افراد اردوی رهائیبخش خلق وسایل مخصوصی را که رد یابی آنها را مقدور می سازد ، نصب نمایند . اما مائوئیست ها حاضر به پذیرش این کار نشدند و خاطر نشان کردند که وظیفه ناظرین صرفا نظارت بر آتش بس است و نه چیز بیشتری . اما در مورد سه نکته دیگر موافقتنامه هنوز تفسیر های مختلف وجود دارد .
احزاب پارلمانی شامل در حکومت در مورد این نکات چهار گانه نظر واحدی ندارند . کسانی از آنها واضحا طرفدار آن هستند که مائوئیست ها قبل از شرکت در حکومت وحدت ملی باید خلع سلاح شوند . آنها ماده چهارم موافقتنامه یعنی موافقه بر سر ایجاد یک اردوی واحد برای نیپال را به مفهوم خلع سلاح نیروهای مسلح مائوئیست ها تفسیر می کنند . اما کسان دیگری از آنها این نظر را ندارند و تشکیل حکومت وحدت ملی و شرکت مائوئیست ها در آن را مشروط به خلع سلاح شدن مائوئیست ها نمی کنند . جر و بحث پیرامون این مسائل بصورت روز مره ادامه دارد و در صفحات روزنامه ها و امواج رادیو و پرده تلویزیون انعکاس می یابد .
طراح اصلی خلع سلاح مائوئیست ها سفیر امریکا در نیپال است . او بطور روز مره روی این موضوع تاکید می گزارد که او و دولت امریکا بدون خلع سلاح شدن مائوئیست ها به هیچ وجهی حاضر نخواهد بود شرکت آنها در حکومت وحدت ملی را بپذیرد . دولت هند که در واقع سر پرست اعلای حزب کنگره نیپال و رئیس آن ( صدر اعظم فعلی نیپال ) است ، ظاهرا اعلام می کند که به فیصله های مردم نیپال احترام می گزارد ، اما در باطن توطئه می کند و مصروف دسیسه چینی است . دولت هند حتی تا حال دو رهبر زندانی حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) یعنی رفقا گوراو و کیران را آزاد نکرده است ، در حالیکه خود حکومت نیپال زندانیان مائوئیست را رها کرده و از دولت هند نیز خواسته است که زندانیان نیپالی ، به ویژه گوراو و کیران ، را رها نماید .
درین میان موضعگیری رویزیونیست های حاکم بر چین در قبال اوضاع نیپال رخ دیگری اختیار نموده است . آنها زمانی می گفتند که ” تند روان نیپالی با مائوئیست خواندن شان پرستیژ و حیثیت تاریخی مائو تسه دون را لکه دار می کنند ” . در مقاطع دیگری تعدادی از اعضا و رهبران حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) را زندانی نمودند . آنها همین یکسال قبل وعده های کمک نظامی برای اردوی خونخوار شاهی را پیشکش کردند . اما اینک رخ بدل کرده اند و پیوسته به هند و امریکا هوشدار می دهند که نباید در امور داخلی نیپال مداخله کنند ، در حالیکه آنها بطور روز مره به مداخلات شان ادامه می دهند . در واقع چین در مقایسه با هند و امریکا در حوادث نیپال نقش فعالی ندارد ولی به علت همسایگی با نیپال ، از پتانسیل رقابت با آنها رقابت می کند . اگر از هوشدار باش های دیپلماتیک به هند و امریکا بگذریم ، دولت چین تا حال تنها در یک مورد یک اقدام اطلاعاتی جدی در رابطه با نیپال به عمل آورده است . چندی قبل یک طیاره پولندی حامل سلاح های اسرائیلی برای اردوی شاهی نیپال توسط چینی ها رد یابی می شود و آنها موضوع را به هندی ها اطلاع می دهند . حکومت هند مجبور می گردد تا از پرواز طیاره به سوی نیپال جلو گیری کرده و آنرا در خاک هند فرود آورد . صدر اعظم نیپال ابتدا موضوع را انکار می کند ولی بعدا می گوید که این سلاح ها قبل از تصدی پست صدر اعظمی توسط او یعنی در دوره حالت اضطرار و انحلال پارلمان ، خریداری گردیده و پولش پرداخت شده است .
حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) موضوع خلع سلاح اردوی رهائیبخش خلق را قاطعانه رد کرده و روی تشکیل یک اردوی واحد برای نیپال پافشاری می نماید . طرحی را که حزب ارائه کرده است این است که در جریان بر قراری آتش بس و نظارت آن توسط ناظران سازمان ملل متحد :
– در قدم اول حکومت وحدت ملی تشکیل گردد . حکومت وحدت ملی انتخابات عمومی برای تشکیل مجلس موسسان را تحت نظارت سازمان ملل متحد بر گزار نماید .
– مجلس موسسان قانون اساسی جدید نیپال را تصویب کند .
– بر مبنای قانون اساسی جدید نیپال اردوی واحد برای نیپال تشکیل گردد .
– پس از آن امور سیاسی نیپال در مطابقت با قانون اساسی نیپال پیش برده شود .
طرح حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) برای قانون اساسی آینده نیپال یک قانون اساسی جمهوری ضد فئودالی و ضد امپریالیستی است که در چوکات آن سیستم چند حزبی و مبارزات انتخاباتی وجود داشته باشد .
اگر این طرح توسط مجلس موسسان به تصویب برسد ، در واقع این اردوی شاهی نیپال است که باید منحل و خلع سلاح گردد . اما در عین حال حزب پذیرفته است که اگر مردم نیپال تصمیم دیگری بگیرد ، یعنی سیستم شاهی را نپذیرد ، به این تصمیم مردم احترام خواهد گزاشت . به عبارت دیگر حزب این چالش را پذیرفته است که موضوع منحل شدن و خلع سلاح شدن یکی از دو اردوی موجود در نیپال را به انتخابات مجلس موسسان و قانون اساسی جدید نیپال واگزار نماید . پذیرش این چالش از سوی حزب به مفهوم مطمئن بودن از نتایج انتخابات مجلس موسسان و نتایج برگزاری آن برای تصویب قانون اساسی جمهوری ضد فئودالی و ضد امپریالیستی در نیپال است .
توده های مردم نیز با خلع سلاح شدن اردوی رهائیبخش خلق وسیعا مخالفت می کنند . به نظر آنها در صورتی که این کار عملی شود ، تمامی مبارزات بیشتر از یکدهه در جریان پیشبرد جنگ خلق و قربانی های بی همتای فرزندان خلق نیپال بر باد می رود و یکبار دیگر اردوی ارتجاعی شاهی نیپال قلدری ها و زورگویی هایش از سر می گیرد . توده های مردم مائوئیست ها را هوشدار می دهند که هرگز نباید به خلع سلاح شدن تن در دهند . این وضعیت رو به رشد و در حال گسترش ، سطح اتکای توده یی گسترده یی برای ایستادگی مائوئیست ها در مورد موضوع خلع سلاح به وجود می آورد .
در رابطه با موضوع خلع سلاح ، بخشی از سران هفت حزب پارلمانی نیز دلهره و ترس دارند . حتی صدر اعظم کنونی را اردوی شاهی زندانی کرد و برایش دوسیه سوء استفاده مالی را به جریان انداخت . تمامی این سران به خوبی می دانند که اگر زور اردوی رهائیبخش خلق نبود ، اینها دیگر کار شان به پایان رسیده بود .
پس از آنکه شاه در ماه فبروری سال 2005 پارلمان نیپال را منحل کرد و حکومت را برطرف نمود ، احزاب پارلمانی راه مبارزات و اعتراضات مسالمت آمیز را در پیش گرفتند . اما این مبارزات نه تنها هیچ نتیجه ای نداد بلکه روز به روز ضعیف تر و محدود تر گشت . آخرین حلقه این سلسله اعتراضات در اواخر بهار گذشته در کتمندو به عمل آمد و صرفا پنجاه نفر را در بر گرفت . از آن پس در واقع تلاش های اعتراضی آنها به پایان رسید . دوسیه سازی شاه برای صدر اعظم در مورد سوء استفاده های مالی او و اطرافیانش که شبیه به دوسیه سازی های پرویز مشرف برای بینظیر بوتو و نواز شریف ، صدر اعظم های سابق پاکستان ، بود ؛ این سران و احزاب مربوطه شان را حتی در ذهنیت پایه های اجتماعی رژیم شاهی نیز شدیدا بی حیثیت کرد .
اما از جانب دیگر ، حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) ، مدتی پس از انحلال پارلمان و بر طرفی حکومت توسط شاه و بعد از پیشبرد یک مرحله از مذاکرات با جناح حاکم در دولت ، یعنی جناح مربوط به شاه ، دستور تعرض توسط اردوی رهائیبخش خلق را صادر کرد . در طی چند ماه نبرد جانبازانه و تحمل تلفات سنگین ، اردوی رهائیبخش خلق قادر شد ، تلفات و شکست های سختی بالای اردوی شاهی تحمیل نماید و پایگاه مهم اردوی شاهی در غرب کشور را به تصرف در آورد . در نتیجه این موفقیت ها ، اردوی رهائیبخش خلق سریعا به یک اردوی هفت فرقه یی تبدیل شد ( قبل از این موفقیت های جدید دارای سه فرقه بود ) ، چریک های توده یی وسیعا گسترش یافتند و مناطق وسیعی تحت کنترل نیروهای انقلابی قرار گرفت ، آنچنانکه حاکمیت رژیم شاهی عمدتا به مراکز ولایات و پایتخت کشور ( شهر کتمندو ) محدود گردید .
حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) با تکیه بر چنین موقعیتی ، احزاب پارلمانی را به تشکیل یک ائتلاف ضد شاهی فرا خواند . سران احزاب پارلمانی که دیگر کار شان تمام بود ، این پیشنهاد را پذیرفتند ، بدون اینکه به نتایج آن امید وار باشند . اما وقتی اعتراضات و حرکت های توده یی جدید آغاز شد ، دامنه و گستردگی آن برای سران احزاب پارلمانی گیج کننده بود . حزب کمونیست ( مائوئیست ) نیپال این بار نیرو ها و پایه های توده یی اجتماعی خود را در قالب اعتراضات توده یی رزمنده سازماندهی کرد و با تمام قوت برای گسترش این اعتراضات کوشید . این وضعیت روابط از نفس افتاده احزاب پارلمانی را نیز سر از نو زنده کرد و به حرکت وا داشت . در نتیجه یک سلسله مبارزات توده یی گسترده در تمامی شهر های نیپال ، به ویژه پایتخت ، به وجود آمد که به حق می توان گفت صفحه درخشانی از مبارزات توده های نیپالی را تشکیل می دهد .
اعلام حکومت نظامی توسط شاه ، که با پشت گرمی امپریالیست های امریکایی صورت گرفت ، در مقابله با امواج نیرومند خیزش توده یی ، با وجودیکه به کشته شدن وزخمی شدن تقریبا صد نفر از فرزندان خلق نیپال منجر شد ، با شکست مواجه شد . در حقیقت سربازان و افسران پائین رتبه اردوی شاهی دستور ” فیر بالای هر اعتراض کننده ” را که توسط شاه و فرماندهی عالی اردوی شاهی صادر شده بود نا دیده گرفتند . شاه در مواجهه با گسترش روز افزون و جریان بدون توقف مبارزات توده یی ناچار شد کنار بیاید و ضمن ” عذرخواهی از ملت ” از قدرت مطلقه دست بکشد و احیای ” پارلمان و حکومت منتخب ” را اعلام نماید .
سفیر امریکا در نیپال برجسته ترین چهره مخالف تشکیل ائتلاف میان مائوئیست ها و احزاب پارلمانی بود و کل تلاشش را روی کنار آمدن احزاب پارلمانی و شاه متمرکز کرده بود . اما وقتی این تلاش ناکام گردید ، شاه را وادار کرد که صدر اعظم زندانی شده را از زندان آزاد کرده و پارلمان و حکومت را احیا کند و از قدرت مطلقه دست بکشد . این حرکت در واقع اگر از یکجانب یک پیروزی نسبی برای مبارزات توده یی بود ، در عین حال سازشی میان شاه و احزاب پارلمانی ، در اثر عقب نشینی شاه ، نیز بود . به همین جهت حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) ضمن استقبال از پیروزی نسبی مبارزات توده ها ، خیانت احزاب پارلمانی یعنی نوعی کنار آمدن با شاه را ، که ناقض موافقتنامه ائتلاف علیه شاه بود ، به شدت محکوم نمود .
حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) بعد از این خیانت احزاب پارلمانی نیز بلافاصله دست به جنگ نزد و راه مذاکره با حکومت را در پیش گرفت . نتایج چند دور مذاکراتی که تا حال صورت گرفته است قرا ذیل است :
1 – رهایی تقریبا تمامی زندانیان مائوئیست و هواداران توده یی شان توسط حکومت . تعدادی هنوز مفقود الاثر اند که به گمان اغلب باید بدون محاکمه به
قتل رسیده باشند .
2 – امضای موافقتنامه میان حزب
کمونیست نیپال ( مائوئیست ) و حکومت
در مورد آتش بس ، تشکیل حکومت وحدت ملی ، انتخابات برای مجلس موسسان و تصویب قانون اساسی جدید و ایجاد یک اردوی واحد برای نیپال .
3 – تامین آزادی فعالیت برای حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) در شهر ها ، به ویژه کتمندو ، که نه تنها باعث شگوفایی فعالیت های حزبی بلکه باعث شگوفایی وسیع فعالیت های توده یی حزب نیز گردیده است . این موفقیت ها به این معنی است که ضعف تشکیلاتی و ضعف فعالیت های توده یی حزب در شهر ها نیز سریعا رو به کاهش است و تبدیل شدن حزب به یک حزب توده یی در شهر ها نیز جامه عمل پوشیده و بطور روز افزونی در حال تحکیم و گسترش قرار دارد .
4 – گسترش وسیع روحیه جمهوری خواهی در میان توده های شهری و بی اعتبار شدن روز افزون احزاب پارلمانی در میان این توده ها . این بی اعتباری بعد از ناکامی اعتراضات این احزاب علیه انحلال پارلمان وبر طرفی حکومت توسط شاه به اوج خود رسید . اما وقتی شاه عقب نشینی کرد آنها کوشش کردند این موفقیت نسبی را به پای خود بنویسند و تا جائیکه می توانند دوباره کم و بیش اعتبار کسب کنند . این تلاش در ابتدا کم و بیش نتیجه داد ، اما اینک سیر نزولی آن دوباره شروع شده است .
موضع هفت حزب پارلمانی ، که بعضا خود را مارکسیست – لنینیست می خوانند ، در مورد نظام سیاسی آینده نیپال ، که آیا کماکان شاهی باقی بماند و یا به نظام جمهوری ویا هم آنطوریکه حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) می گوید به نظام جمهوری ضد فئودالی و ضد امپریالیستی ، بدل گردد ، نه روشن و مشخص است و نه هم یکدست و یکپارچه . این احزاب ، موافقتنامه قبلی با حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) مبنی بر مبارزه با نظام شاهی و بر قراری نظام جمهوری در نیپال را با پذیرش پیشنهاد شاه ، و در واقع دستور امریکا ، برای احیای پارلمان و حکومت ، تحت قانون اساسی شاهی ، نقض کرده و به آن خیانت کرده اند . این خیانت در جریان انتخابات برای مجلس موسسان و در جریان تصویب قانون اساسی جدید نیز می تواند تکرار گردد ، اما به نظر نمی رسد که این خیانت یکدست و یکپارچه صورت بگیرد . درین جریان نیز ، حزب کنگره در راس خیانت کاران جای خواهد داشت ، مگر اینکه دولت هند چنین نخواهد . احتمال این وجود دارد که احزاب دیگری از این هفت حزب ، مثلا به طور مشخص ” اتحاد مارکسیست – لنینیست های نیپال ” که بزرگترین حزب پارلمانی بعد از کنگره بوده و چند سال قبل برای مدتی حکومت را بدست داشت ، در این خیانت شرکت نکند . البته به نظر ما در این مورد نیز نمی تواند اطمینان قطعی وجود داشته باشد .
راز موفقیت های روز افزون حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) تا حال این بوده که این حزب بطور موفقانه قادر شده است استواری استراتژیک در جنگ خلق و انعطاف های تاکتیکی ، به ویژه پیشبرد مذاکرات در مراحل مختلف جنگ ، را در جهت منفرد کردن حد اعلای جناح عمده دشمن و استفاده از تضاد های دشمنان ، موفقانه با هم تلفیق نماید . در حال حاضر چنین موضوعی در مورد ایستادگی بر سر خلع سلاح نشدن و در عین حال رعایت آتش بس خود را نشان می دهد . اما آتش بس چیزی نیست که حزب بتواند برای مدت طولانی آنرا ادامه دهد . فشار روز افزون خواست توده ها ، مثلا تقاضای روز افزون برای تشکیل دادگاه های مردمی درپایتنخت و سائر شهر ها برای محاکمه افسران جنایتکار اردوی شاهی ، و مهم تر از آن فشار قوای مسلح ده ها هزار نفری برای جنگیدن و همچنان فشار ناشی از تقبل مصارف گوناگون این قوای مسلح و یا هم توطئه های مرتجعین ، حزب را ناگزیر می سازد که آتش بس را ، حتی در صورت رعایت آن توسط اردوی شاهی ، بشکند و جنگ را آغاز کند .
این ضرورت مبارزاتی اجتناب ناپذیر در شرایط فعلی با توجه به حضور ناظران سازمان ملل متحد در نیپال با یک چالش جدی می تواند مواجه گردد و حزب را ناگزیر می سازد که به چنین چالشی بصورت جدی توجه داشته باشد . اگر مسئولیت نقض آتش بس به دوش مائوئیست ها بیفتد ، این موضوع می تواند توسط حکومت نیپال و با پشت گرمی امپریالیست های امریکایی به ” شورای امنیت سازمان ملل متحد ” ارجاع گردد و طرح هایی از قبیل اعزام ” قوای صلح ” بین المللی به نیپال رویدست گرفته شود . حضور ناظران ” سازمان ملل متحد ” برای نظارت بر آتش بس در نیپال که باتوافق حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) به عمل آمده است به نوعی به رسمیت شناختن قدرت مائوئیست ها و قبول موجودیت قدرت سیاسی دوگانه در این کشور است و تا اینجا تاکتیک حزب در رابطه با ” سازمان ملل متحد ” موفق بوده است . اما این موفقیت می تواند به ضد خود مبدل گردد و مسئله حضور قوای خارجی در نیپال تحت درفش این نهاد بین المللی ، که در نهایت چیزی جز آلت دست قدرت های امپریالیستی به ویژه امپریالیست های امریکایی نیست ، به میان آید .
یقینا در شرایط فعلی جناح شاه و اردوی شاهی جناح عمده دشمن محسوب می گردد و منفرد کردن آن در حد اعلا ، اقدام اصولی و مناسبی است که حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) در پیش گرفته است . نابودی نظام سلطنت و از میان رفتن کاخ استبداد سلطنتی ، این سمبول فئودالیزم ، یک گام موفقیت آمیز تاریخی بزرگ برای مبارزات جاری در نیپال خواهد بود . پشنهاد حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) مبنی بر اینکه قانون اساسی آینده نیپال یک قانون اساسی ضد فئودالی باشد ، بر پایه همین ضرورت مبارزاتی مطرح گردیده است .
تکیه حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) بر روی این مسئله که قانون اساسی آینده نیپال در عین ضد فئودالی بودن باید یک قانون اساسی ضد امپریالیستی نیز باشد وجه دیگری از اهداف انقلاب ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی در نیپال را انعکاس می دهد .
یقینا در شرایط کنونی جهانی و منطقوی و شرایط خاص نیپال ، حفظ خصلت انقلاب جاری در نیپال به مثابه یک انقلاب دموکراتیک نوین یعنی یک انقلاب ملی – دموکراتیک تحت رهبری پرولتاریا و با سمت و سو و جهتگیری سوسیالیستی ، کاری نیست که به طریق نرم و هموار و بدون پیچ وخم و فراز ونشیب انجام یابد . اما ما به قابلیت رفقای نیپالی و کل جنبش مان ، جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ، برای مواجه شدن موفقانه با این چالش ها اطمینان داریم .
در هر حال هر نوع عدم موفقیتی در مواجهه با این چالش ها ، مسئولیتی نیست که صرفا متوجه رفقای نیپالی مان باشد ، بلکه متوجه کل جنبش ما خواهد بود و عوارض آن نیز ، خواهی نخواهی ، دامن تمامی جنبش ما یعنی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ، را خواهد گرفت و درین ضمن حزب ما نیز با چنین عوارضی مواجه خواهد شد .
به این ترتیب ما با خوشوقتی زاید الوصف به پیشواز فرصت های انقلابی عظیمی که در نیپال سر بلند کرده می شتابیم و قویا امید واریم که چالش های کنونی بر سر راه انقلاب نیپال با موفقیت پشت سر گذاشته شود .
پیروزی انقلاب نیپال می تواند تاثیرات مهمی بر کل روند مبارزات انقلابی در جهان داشته باشد ؛ به ویژه بر مبارزات انقلابی کشور های جنوب آسیا ، که بیشتر از بیست فیصد نفوس جهان را در خود جای داده اند . اگر از منظر منافع علیای توده های میلیاردی این کشور ها به موضوع نظر اندازیم ، ضرورت پیروزی انقلاب در نیپال قطعی و حتمی می شود . انقلاب نیپال باید به پیروزی برسد و حتما به پیروزی می رسد .
پس به استقبال طلوع آفتاب انقلاب در کوهپایه های همالیا بشتابیم و با تمام قوا از این انقلاب دفاع کنیم .