پدر بر کشته من گریه کمتر کن …

پدر بر کشته من گریه کمتر کنکه چون من صد چمن نورسته گلبان راسرانگشت پلید دشمنان توده پرپر کردچو صدهاپدر را بی پسر،پسرها را جدا از دامن پر مهر مادر کردبه مرگ مادرم سوگندبه پیروزی بی تردید خلق یاورم سوگندکه من فرزند خوش نام تو بودم مرد مردم خواهبه درد و رنج زحمت پیشه گان آگاهبه خون خویش پروردمهزاران لاله در صحراپدر، ای زنده افتاده در مرداببه پاس انتقام کشته گانت سر بگیر از خاکبیا، با موج پیش آهنگ فرزندان خوداین هم سنگران منبه سوی مرز دشمن حمله فرما شومرا دریاب به دریا شونمیدانی که دیگر عصر جنبش هاستو خورشید سیاه عمر خونخوارانسراشیب زوال خویشتن پویانمیدانی درفش سرخ آزادیزخون سرخ مردم رنگ میگیردچه باک!ای هم نوردان منای هم سنگران خلقکه از جمع شما رفتم!!که اگر پرده های گوشماز برنده آوازی که میگفتند”خروشان باد رزم خلقنگون باد لبان دشمنان توده مظلوم تهی گشته “ولی از گور غمناکمهمیش این گفته برخیزدچه فخر افزاست، مرگی کو برای توده خونین شدنمردم ، زنده ام منزنده جاویددرخشان در سپهر خاطر خلقاسیر خویش، چون خورشید
ادامۀ مطلب

قفل اسارت بشکنند، دژهای ظلمت بشکنند

سوم عقرب 1390 تو ای شیر ژیان !رزمنده و بازوی خلق !بشکن سکوت تلخ تاریکیکه بس باشد شب تاریک و ظلمت زابخوان آوای آزادی و آهنگ طرب‌خیزیو آن نور درخشانی –که پاره می‌کند هر نوع سیاهی‌های ظلمت را –و بیدار می‌کند جنبده را !جنبده خسبیده را !بخوان تا پا شوندبیدار و خود آگاه شوندپوینده و دانا شونددر دست گیرند زندگیبر هم زنند زنجیرهای بندگی !قفل اسارت بشکننددژهای ظلمت بشکنندآن کاخ ظالم ،دشمن مظلوم و دولت بشکنندبرپا کنند قانون خودبر محور آزادگیبا این شعار زندگیزنده بادا انقلاب!زنده بادا انقلاب !زنده بادا عزت و آزادگی !
ادامۀ مطلب

سروده ی از هواداران حزب کمونیست مائوئیست افغانستان، از اتریش، در سوگ رفیق ضیاء

چراغ خانۀ ما گشت خاموشضیاء با خاک شد آخر هم آغوشرفیق جان برابر، فرد دلسوزعجل بر جان عاشق شد پیروزاو شمع حزب ما بود، مرد داناخردمند و مبارز، پیر برناغم و اندوه گرفت روح روانمبسوزاند تمام استخوانمرفیقان عزیز و یاورانشپریشان اند تمام رهروانشگران است مرگ وی، آوخ دردا !چو سنگین هندوکش و کوه بابا !روانش شعله ور بر کاروان بادا !چراغ راهنمای رهروان باد!همیشه خاطراتش زنده بادا !نیکونام و بلند، فرخنده بادا !گرامی باد یادش ای رفیقان !تلاش و کار و افکارش درخشانبیا با هم شویم ما از دل و جانبه دور حزب آن سرو خرامانقوی و متحد باشیم خروشانبه مانند ضیاء دائم فروزانبرای تک تک اعضای فامیلغمتان کم و دردها باد زایل !همه با هم شریک درد و رنجیمسوار کشتی بر امواج سردیمهمین است راه و رسم و آب و دانهضیاء شد در دل خاک جاویدانهره سرخش خروشان باد دائم !روانش شاد و حزبش باد قائم !
ادامۀ مطلب

در سوگ رفیق ضیاء

در سوگ تو دستانم را به هم می‌بافمتا طناب دار دشمنان اندیشه‌ات گرددبعد از تو شاید سال‌ها و سال‌هاابرهای بی‌باران و نازا، فضای این مغاک تیره راتیره‌تر خواهد کرداما قطره‌ای از آب را، حلقوم خشک این صحرا نخواهد چشید.اما شاید در روزگار پسینغم اشک دوستان راستینبذرهای اندیشه‌ات رابه لاله زار سرخی بدل گرداند …
ادامۀ مطلب

خورشيد را فتح خواهيم کرد، فتح خورشيد نزديک است

آنهائی که در خانه می‌گريندو اشک‌های شان راهمچون زنجيری گران بر گردن آويخته اندبا ما نيايند.آنها که در پوست دل خود زندگی می‌کنندما را دنبال نکنند!در اين‌جا:ميليون‌ها قلب سرخدر آتشیکه از خورشيد فرو می‌افتدمی‌سوزند!تو نيز قلب از سينه برون آربه درون آتشیکه از خورشيد می‌افتدبيفکنقلبت را کنار قلب‌مان بيفکن!شبيخون استشبيخون به خورشيد!خورشيد را فتح خواهيم کردفتح خورشيد نزديک است!چنگال نردبان‌های مان‌رابه ستارگان می‌آويزيمراست به سوی خورشيد بالا می‌رويم!جانباختگاندر مبارزه جان باختندآنان در خورشيد مدفونندوقت ماتم گرفتن نداريم!
ادامۀ مطلب

ستاره‌های ســرخ جاودانه‌اند!

دنبال ستاره می گردند در بستر بیکران آسمان شاید این حجم سیاهی هم‌چو کوهی سنگی گوهر در خود فشرده است و در گوشه‌ی ازین اقیانوس ناآرام مرواریدی یافت شود تا ماهی‌های این آبزار آ‌ن‌را به جای چشم‌های شان بگذارند و شاید در خیل پرنده‌های کوچک بال‌هایی به اندازه همت آسمان پر بگشاید تا سکوت دره‌ها را به دار بکشد و شاید شناوری موج های سرگردان این رود را رام کند هیبت طوفان مگر سنگین‌تر از همت تو بود؟ و خروش آتش‌فشان مگر سوزنده‌تر از شعله ایست که در سینه‌ی تو می‌خروشید؟ و تو گفتی فراموش نکنم که قفس‌های فولادین شکننده‌تر از پرندگانی است که به آزادی ایمان آورده اند و غرور پرنده‌ها رزمنده‌تر از تلاطم طوفانی است که پرواز را باور نکرده است و تو گفتی فراموش نکنم که وجودم محکم‌ترین سنگر جهان است و سینه ام سخت ترین سنگ این کوه و تو گفتی فراموش نکنم که ستاره های سرخ درخشنده تر از چشم آسمان است و روشنی قصه ایست که بگوش جهان نگفته اند تا باور کنند که جهان خود کوچک‌تر از همت مردیست که چشم به آن‌سوی آسمان دوخته واژه‌ای کوچک و مسخره ایست مرگ برای ستاره ای به این ماندگاری و آسمان از یاد نخواهد برد که ستاره‌های سرخ جاودانه اند. ************ادامۀ مطلب

ای یار! ای رفیق! ای مرد کارزار! ای رهبر عزیز! ای برترین مبارز دوران!

ای یار! ای رفیق! ای مرد کارزار!ای رهبر عزیز!ای برترین مبارز دوران!ای پیر پیش‌کسوت آزادی!ای روح راستین!ای جان‌پناه لحظۀ اندوه مرد و زن!اکنون چه وقت سوگحالا چرا؟اکنون چه گاه رفتن و تنها گذاشتن استنستوه روزگاراکنون نهال تنومند انقلابتک واژه‌های گرم ترا خواهد سرودای شیر بیشۀ آزادی!در بی‌کران دشت حقیقتخاموشی ات زچیستبا قدرت وجود تو ای مرد نازنینبهتر توان گذشت، بهتر توان رسیدمشکل گشای خلق ستم‌دیدهما را میان راه، تنها نهاد و رفتای سنبل شجاعت و ایثار!ای شمع انقلاب سوگند خورده ایمتا راهت را ادامه دهیمراهت ادامه داردما نسل جنبشیم،ما زیر بار زورما زیر بار زر، ما زیر چتر تذویرهرگز نمی‌رویمای ارتجاع بدانما را اگر بیاد نداریدر آبی سحر در سرخی شفقبه تماشا بایستید.
ادامۀ مطلب

شعری از زنده یاد رفیق “ضیاء”

چو پیکاریِ ظفر یابد رجزخوانمیان جنگ وقت ادعا نیست دردي سختي استسخت ترين دردهادرد شكستن يارانو درد متعاقب آندرد پدرود گفتن شان با آرمانو درد متعاقب آندرد نقض عهد و پيمان شانو درد متعاقب آندرد شهادت عليه همسنگران شان. ببر امازونوقتي در جنگل بودو مي جنگيدما را در هر گوشه جهاننبردهايش براي جنگيدن آماده مي كرد.و وقتي هم در قفس بودولي مي غريدغرش هايش به ما نيرو مي بخشيد.ازينرو ما همه در سراسر جهانبراي حفظ جانش با جان كوشيديمو از نان اندك خود زديمو براي زنده ماندنش خرچ كرديم.اما وقتي از درون زندانبراي صلح و تسليم زوزه كشيدديگر از آن ببر جنگي و غرش هايشاثر و نشانه اي باقي نماندو ناگهان ببر ديروزي مان رادر هيئت يك گوره ناتوان يافتيم.او شكستبا آرمان پدرود گفتنقض عهد و پيمان كردو خود شهادت زنده اي عليه ما گشت.پس لشكرش شكست و پراگنده گشتو ياران همسنگرش نيزيكي يكي به اسارت افتادندو او جان و تن به صلح خواهي سپرداما به صلح نرسيدو حتي به تسليمي هم نرسيد.فرجامش اگر همچو مائو نشدمي توانست همچون چيائو باشدو ما مي توانستيم عكسش رازينت بخش پناهگاه مان بسازيم.اما حالا نمي توانيم بسازيمو نمي خواهيم بسازيم. ببر هيمالاياوقتي به جنگل رفتو خروش رعد آساي نبردشاز دامنه هاي ايوريست شنيده شديافتن پايگاهي در زميندر ادامۀ مطلب

مرثیه ی در سوگ زنده یاد رفیق ضیاء

امشب واژه ها در ذهنم پرپر شده استورق ها سفید مانده استتوانی برای نوشتن نیستقلم در جایش قرار داردنور چشمانم کم کم تاریک می شوددوک دوک های قلبم خیلی کم می‌زندو سکوت مطلقیدر اتاقم فرمان روایی می‌کند آهضیاءای رهبر خردمند و توانارفیق با مرام و با وفاای رفیق قهرمان و دانادر لوحِ دل و جان مانقش تو باقیست این رفتنتاین وداعِ تلخ تودرد جانکاهی را بجای گذاشته استو بار سنگینی اندوه‌اتبه حجم کوهبر پشت ما بار شده استو سوزانیده استتمام پیکر مان‌را ای رفیق خردمندرفیق هم‌سنگر و هم‌پیمانتو همانیکه از راه خدمت به خلق و میهن و آزادگیو نجات کشور از یوغ اسارت و بندگیهرگز دست نکشیده ای تو همانی که زندگی ات مالامالدر مبارزه علیه بیداد و ستمدر مسیر ِ روزگار ِ پر پیچ و خمسپری شدو شعار جنگ خلق علیه استعمار و اشغالدر هر چهارفصل سالورد زبانت بود تو همانیکه ما همواره از توامیدتعهد راسخو عزم سترگ مبارزه علیه اشغال‌گران راآموختیم رفیق این درد فراقت جانسوز است و سخت سنگینولی راحت بخوابما برای پیاده نمودن رویاهایتجان‌ها را فداسرزمینی نوینی را بناءلشکر ستمگران را به خاک و خون یک‌سانو بنیان ظلم را ویرانخواهیم نمود رفیق تو زندهی در تاریخ مبارزاتی جهانو در هر مکان و زمان و در وجود همۀ مان، فناناپذیادامۀ مطلب

شعری از زنده یاد رفیق “ضیاء”

غم مرگ عزیزان به خاک افتاده سنگین استدل یاران به سوگ رفته‌گان رنجور و غمگین استولی نبود غم و اندوه علاج رنج و درد مامدوا بهر درد ما بود عزم نبرد مازخصم ددمنش جز قتل و غارت انتظاری نیستبه جنگ ما به جزء فتح و فنا دگر شعاری نیستدرین پیکار خشماگین سر دشمن به سنگ کینبه کوبیم یا که او سازد سر ما را به دار آزینمسیر شهر آزادی دراز است پیچ و خم داردسرود رهنوردانش خوش آوا زیر و بم داردهزاران رفته درین ره هزاران دیگری آیندهزاران مانده ازین ره هزاران دیگری پایندهزاران جان‌فدا باید تیار از بهر قربانیکه بزم انقلاب است این، نه بزم عیش و مهمانی
ادامۀ مطلب

درگذشت کهن‌سال‌ترین
هوادار حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
از نسل اول انقلابیون شعله‌یی

باشی بوستان کهن‌سال‌ترین هوادار حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از نسل اول انقلابیون شعله‌یی درگذشت.او زندگی مبارزاتی اش را با شمولیت در حلقۀ کارگری تحت مسئولیت رفیق زنده یاد اکرم یاری آغاز نمود. در سال‌های بعد به سازمان رهایی‌بخش خلق‌های افغانستان (سرخا) و بعد از فروپاشی “سرخا” به سازمان آزادی‌بخش مردم افغانستان (ساما) پیوست.وی سال‌های زیادی از اواخر عمرش را در هواداری از حزب کمونیست افغانستان (حکا) و حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان (حکما) سپری نمود.باشی بوستان که از مدتی به این‌طرف در بستر بیماری افتاده بود، سرانجام در شب اول جدی 1396 (بیست و دوم دسامبر 2017) پس از مبارزه و مقاومت طولانی در مقابل مریضی و کهولت‌ سن شکست خورد و چشم از جهان فروبست.درگذشت او را به تمامی رفقایش، تمامی اعضای خانواده اش و تمامی دوستانش تسلیت می‌گوییم.یاد او را زنده و خاطراتش را گرامی می‌داریم. کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان5 جدی 1396 (26 دسامبر 2017)
ادامۀ مطلب

اطلاعیۀ رسمی دومین کنگرۀ حزب کمونیست فیلیپین

دومین کنگرۀ حزب کمونیست فیلیپین در چهارمین فصل از سال 2016 با موفقیت برگزار گردید. به لحاظ تاریخی کنگره در 24 اکتبر تا 7 نوامبر 2016 در تقارن با جشن صدمین سال-روز پیروزی انقلاب بلشویکی 1917 برگزار گردید.اهمیت تاریخی کنگرۀ دوم حزب کمونیست فیلیپین غیر قابل کتمان است. برای اولین بار در تاریخ در نزدیک به پنج دهه مبارزۀ حزب، رهبران و کادرهای اصلی که ارتباط تنگاتنگ حزب با هفتاد هزار عضو آن را نمایندگی می¬نمایند، برای تقویت اتحاد حزب گرد هم آمدند، برنامه و اساسنامۀ حزب را بر مبنای پیروزی¬ها و درس¬های کسب شده اصلاح نمودند و گروه جدیدی از رهبران را انتخاب کردند.برگزاری موفقیت¬آمیز کنگرۀ دوم حزب گواهی بر افزایش قدرت و ظرفیت حزب و همچنین عزم آن برای تجمع تعداد کثیری از کادرها است و در عین حال ناتوانی دولت ارتجاعی برای نابودی جنبش مسلحانۀ انقلابی را به رخ می¬کشاند.علیرغم عملیات¬¬های سبوعانۀ دشمن، کنگرۀ دوم با موفقیت در داخل یک پایگاه چریکی برگزار گردید. امنیت برگزاری توسط یک کندک از رزمندگان سرخ ارتش نوین خلق تضمین و کنگره از حمایت بی¬شائبۀ توده¬های دهقان و گروه¬های اقلیت بومی ساکن منطقه برخوردار گردید.کنگرۀ دوم با حضور 120 نماینده، اعم از نمایندگان دارای حق رای و نمایندگان ناظر برگزار شد. از اعضای دارای حق ادامۀ مطلب

اطلاعیه به مناسبت درگذشت رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

با کمال تأسف با خبر شدیم که رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به سبب سکته قلبی و در سن 68 سالگی درگذشته است. خبری که همه‌ی ما را در غم و اندوه فرو برد.رفیق ضیاء از زمره بنیان گذاران حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و از رهبران برجسته این حزب بود که توانست بیش از چهل سال خط انقلابی مائوئیستی را در افغانستان دنبال نماید. وی به مدت بیست سال در صدر حزب کمونیست افغانستان جای داشت، و طی این مدت توانست وحدت حزب ایدئولوژیک – سیاسی حزب را حفظ کرده، مبارزه انقلابی را در عرصه داخلی و بیرونی پیش برد. وی در گیرودار اشتباهات و انحرافات جنبش بین المللی همواره جهت درستی را دنبال کرد و توانست طی این مدت از خط مائوئیستی و گسترش آن دفاع نماید. فقدان وی ضایعه ای برای طبقه کارگر و خلق افغانستان و کشورهای جهان خواهد بود.ما درگذشت رفیق ضیاء عزیز را به رهبری، اعضاء و هواداران حزب کمونیست افغانستان، و احزاب و سازمان های جنبش بین المللی کمونیستی مارکسیستی- لنینستی- مائوئیستی عمیقاً تسلیت گفته و مطمئن هستیم که رهبری افغانستان خلاء ناشی از فقدان رفیق را پر کرده و هوشیار و مصمم به تداوم خط انقلابی مائوئیستی خود و مبارزه خود در راه آزادی طبقه کارگر و تمامی زحمتکشان افغانستان و جهان ادامه خواهد داد. گروه مائوئیادامۀ مطلب

اطلاعیه به مناسبت درگذشت رفیق ضیاء، صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، فناناپذیر است ! کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان با تاثر و تالم عمیق و باغم و اندوه فراوان به تمامی اعضاء و هواداران حزب، سائر مائوئیست‌های افغانستان، احزاب و سازمان‌های مائوئیست سایر کشورهای جهان و کل مشمولین جنبش بین المللی کمونیستی (مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی) اعلام می‌دارد، که رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و یکی از بنیان‌گذاران و رهبر خردمند حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بر اثر سکته قلبی، علی رغم هرگونه تلاش برای معالجه وی به عمر ۶۸ سالگی بدرود حیات گفت. درگذشت رفیق ضیاء برای حزب ما، پرولتاریا و مردم، ملیت‌های کشور ما، پرولتاریای بین المللی و خلق‌های انقلابی کشورهای منطقه و جهان و برای جنبش بین المللی کمونیستی جهان ضایعۀ جبران ناپذیر و غیر قابل سنجش است. این ضایعۀ بزرگ مسلما برای اعضای حزب ما و کلیه مائوئیست‌ها و خلق های کشور ما موجب غم و اندوه فوق العاده عمیقی خواهد شد. کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از تمام رفقای حزب دعوت می‌کند که غم  واندوه خود را به نیروی مبارزاتی تبدیل نموده، قاطعانه وحدت و همبستگی حزب را حفظ کنیم ، هم‌چون گذشته بطور فشرده دور کمیته مرکزی حزب متحدادامۀ مطلب

22 اپریل روز تولد لنین پیشوای کبیر کارگران جهان راجشن میگیریم،

  22   اپریل روزتولد لنین یکی ازبزرگترین پیشوایان کارگران جهان است. لنین در22 اپریل  سال 1870درشهرک کوچکی در کناره دریای ولگا بنام سیمبرسک Simbrisk د یده  بد نیا گشود. د یری نگذشت که ولادیمیرایلیچ اولیانوف(لنین) کوچک بحقایق د نیای که بطبقات تقسیم شده است- پی برد. د نیائی که نظام طبقاتی وآزمندی سیری ناپذ یری طبقات حاکمه آنرا بجهنم رنج بردن، اهانت تحمل کردن ، حقارت بلعیدن  و استثمارشد ن تبد یل کرده است. ولادیمیرایلیچ اولیانوف جوان همانگونه که هرانسان دیگردریک مقطع معینی اززندگی اش به جائی میرسد که درمقابل نظام حاکم ازدوراه یکی را انتخاب کند :  یا درمقابل نظام حاکم بی تفاوت باقی بماند یعنی حاکمیت استثمارگران و ستمگران را بپذیرد  یا با تمام انواع استثمار وستم بمقابله برخیزد؟ راه مبارزه با نظام حاکم را در پیش گرفت. او به زودی دریافت که مارکس وانگلس عالی ترین سلاح رزم رابخاطرنابودی این نظام دراختیاربشریت قرارداده اند.  هنگامیکه الیانوف جوان ازاهمیت وبرند گی این سلاح آگاهی یافت، این سلاح دردست اصحاب انترناسیونال دوم بود. آنهااین سلاح رادرمرداب “ملت پرستی” بورژوازی استعمارگر نکه داشته وازآن برای تفرقه و نزاع بین المللی طبقه کارگراستفاده میکردند. لنین باید این سلاح رادرمیدان نادامۀ مطلب

غرض

یاداشت  ذیل از  جمله یا داشت های رفیق اکرم  ( یاری )  رهبر و بنیان گزار جریان شعله جاوید دوره اول و بنیاد گذار سازمان جوانان مترقی است که پس از  شهادتش بدست دژخیمان ( خلق و پرچم ) این یاداشت از جیب لباس آن رفیق بدست آمده که جهت مطالعه  به دوستان وی تقدیم است خدمت به خلق در هر امر کوچک زندگی در یک جامعه طبقاتی نمی تواند هدف  اصلی آزادی انسان را بر آورد . چون در یک جامعه طبقاتی هر نیکی روی یک غرض شخصی ( سود شخصی) و هر بدی  اثر  یک  غرض شخصی (مفاد شخصی ) تحریک می شود . بنابران  فقط امر خدمت به خلق در هر کار کوچک فی نفسه نمی تواند کاری از پیش برد .  پس عمده ترین کار در امری کوشش  در  راه  آزادی انسان  در یک جامعه طبقاتی چه شکلی دارد؟ آن شکلی  از  کار که می تواند با پیشرفت خود زنجیر های اسارت انسان را پاره کند و انسان بسوی آزادی رهنمون شود . از اینست که سیاست مقدم بر هر چیز  است . یعنی  کمک سیاسی بی غرض ترین کمک است که یک فرد به افراد دیگر میکند. ولی چون در یک جامعه طبقاتی هیچ چیز بی غرض وجود ندارد . پس سیاست نیز نمی تواند غرضی  نداشته باشند ، ولی غرض سیاسی چیست ؟ غرض سیاسی  خود یک تضاد است . از یک جانب غرض سیاسی  تمامی اغراض شخصی و هر یک از آنها  را در برادامۀ مطلب

ریشه های روز جهانی زن

منبع : شماره 1094 کارگرانقلابی، ارگان حزب کمونیست انقلابی اضلاع متحده امریکا روح پیکارگرآنها ازهمان آغازین روزیکه زنان مهاجرکارگرازفابریکه ها درامریکا بیرون آمدند- وهمگان راباعزم خارائین شان دراقیانوسی ازابهت و تعجب فروبردند- دردل دوران کمانه میکشد.8 مارچ روز جهانی زن، روز رخصتی ایکه بواسطه تمام ستمدیدگان ازکنارتا کنارگیتی تجلیل میشود. این روزرخصتی محصول مبارزات زنان است. بصورت خاص، مبارزات زنان مهاجر کارگرلباس دوزی در” لوورایسنت ساید” نیویارک منبع الهام این امر شدکه برای تجلیل مبارزات زنان بایدروزویژه ای وجودداشته باشد. ازهمان آغازروزجهانی زن با انقلاب پرولتری پیوندخورده است. حوالی گذارقرن هزاران هزارزن در ناحیه گارمینت نیویارک کار میکردند. اکثریت این زنان مهاجرینی بودند که از روسیه، ایتالیا و پولند(لهستان) می آمدند. آنها روزانه 15 ساعت کاروبراساس هرپارچه ای که میساختند، حقوق میگرفتند.  آنها بایدبرای سوزن، تار، برق وحتی برای صندوق چوبی ایکه ازآن بجای چوکی استفاده میکردند، پول میپرداختند.  آنهارابخاطرناوقت برسرکارآمدن، کاررا خراب کردن، وقت زیادرا برای تولیدیک پارچه مصرف کردن ویا دیرتردردستشوئی باقی ماندن – جریمه های گزافی مینمودند. اطفال نیز، درگوشه مغازه ها برزمین کنادامۀ مطلب

ارتجاع مذهبی امپریالیستی

در ماه می امسال یک سلسله تظاهرات خشمگینانه  ،  در اعتراض علیه آنچه توهین قرآن توسط مقامات زندان گوانتانامو گفته میشد ، دوازده ولایت افغانستان را در بر گرفت .  این تظاهرات از جلال آباد شروع شد و به کابل ، لوگر ، وردک ، غزنی ، خوست و ولایات دیگر گسترش یافت . نیروهای امنیتی رژیم دست نشانده در چندین نقطه ، به سرکوب خونین این تظاهرات پرداختند و ده ها نفر را به قتل رساندند و یا زخمی ساختند  و تعداد زیادی را نیز دستگیر کردند . حامد کرزی  شخصا علیه این تظاهرات موضعگیری نمود و آنرا کار دشمنان مردم افغانستان خواند . مقامات امریکائی  گفتند که در مورد تحقیقات مینمایند و در صورتیکه این امر واقعیت داشته باشد ، عاملین آنرا مجازات خواهند کرد .          سلسله تظاهرات مذکور شکل مذهبی داشت و گرچه تقر یبا در همه جا – بخصوص در اوایل – بصورت خود بخودی شروع شد ، ولی در نهایت به  نحوی به نفع طالبان تمام شد .      واقعیت این است که درینمورد اساسا چیزی به نام حرکت انفرادی قابل مجازات این سرباز و یا آن افسر امریکائی مطرح  نیست . باند حاکم برامریکا یک باند بنیاد گرای عیسوی است . این باند از همان اول ، تجاوز بر افغانستان را جهاد مقدس عیسوی ( جنگ صلیبی ) خواند و به تعصبات و دشمنادامۀ مطلب

امپرياليزم امريكا ,  استبداد طالبان و ” دموكراسي ” رژيم دست نشانده

امپرياليست هاي امريكايي براي تجهيز و سازماندهي نيروهاي ارتجاعي اسلامي ، در جنگ عليه سوسيال امپرياليست هاي شوروي و مزدوران شان در افغانستان ، ميليارد ها دالر به مصرف رساندند تا مقاومت عليه اشغالگران سوسيال امپرياليست و دست نشاندگان شان را بخود وابسته سازند . پس از آنكه اشغالگران از افغانستان بيرون رفتند و پس از آنكه رژيم پوشالي نجيب با فروپاشي شوروي سوسيال امپرياليستي از هم پاشيد و قدرت به نيروهاي ارتجاعي اسلامي ( جهادي ها ) انتقال يافت ، امپرياليست هاي امريكايي درميان ” جهادي ها ” دست به انتخاب زدند و حزب اسلامي گلبدين حكمتيار و ” شوراي هماهنگي اسلامي ” تحت رهبري اش را بر گزيدند . دليل آن روشن بود : جناح مقابل حزب اسلامي يعني جناح تحت رهبري ” جمعيت اسلامي ” و” شوراي نظار ”  ، به امپرياليست هاي روسي ، نسبت به امپرياليست هاي امريكايي ، نزديكتر بودند .جنگ هاي خونيني كه ميان دو جناح ارتجاعي اسلامي وابسته به امپرياليست هاي امريكايي و روسي براي چند سال بر افغانستان مخروبه و مردمان بخاك و خون نشسته آن تحميل گرديد ، كشور ويرانه را بيشتر از پيش ويران ساخت و بربادي مردمان آنرا تداوم بخشيد . در اين سال ها نه تنها امپرياليست هاي امريكايي و متحدين شان و همچنان امپرياليست روسي و همركابان شان ، افغانستان را فرادامۀ مطلب

خیانت ملی و تسلیم طلبی در قالب سوسیال دموکراسی

طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان در شماره پانزدهم جریده “پیمان عدالت” منتشر شده است. این شماره نشریه مذکور بتاریخ 24 جدی 1383 (13 جنوری 2005 ) انتشار یافته است. این طرح پیشنهادی از سوی چندین گروه ارائه گردیده است که عبارت از: شورای دموکراسی برای افغانستان، سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان ( سازا) سازمان ولسی ملت، حزب عدالت و رفاء افغانستان، شورای انسجام ملی و مردمی افغانستان و انجمن وفاق ملی افغانستان.این ترکیب بخش عمده تسلیم طلبان قبلا منسوب به جریان دموکراتیک نوین (شعله یی ها) را تشکیل میدهد. حزب همبستگی افغانستان و حزب آزادیخواهان مردم افغانستان دو بخش دیگر تسلیم طلب از شعله یی های سابقه یا کسانی که شعله یی پنداشته می شدند، را در بر می گیرد. ولی آن دو “حزب” از گروه های متعدد تشکیل نگردیده اند ترکیب چندگانه ندارند.تسوید کنندگان طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان نه تنها غیر از” سازا” همه بصورت عمده شعله یی های سابقه هستند، بلکه طرح برناموی شان نیز منسجم تر و منظم تراز آن دو بخش دیگر است. و صراحتا مواضع سوسیال دموکراتیک شان را توضیح و اعلام کرده اند. از این جهت است که طرح پیشنهادی برای برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان باید مورد دقت و ارزیابی جدی ادامۀ مطلب

پایگاه های دایمی برای اشغالگران امریکایی

سناتورجان مکین امریکایی خواهان پایگاه های دایمی برای نیروهای امریکائی در افغانستان گردید. او که مدتی قبل در راس یک گروپ از سناتوران امریکائی که خانم کلینتن نیز در آن شامل بود، به افغانستان سفر نموده بود، پس از ملاقات با حامد کرزی، این خواستش را بر ملا ساخت. جاوید لودین سخنگوی رئیس جمهور رژیم دست نشانده از خواست سناتور امریکائی برای پایگاهای نظامی دایمی استقبال به عمل آورد و اعلام نمود که رسمی شدن این موضوع از طرف دولت افغانستان نیاز مند تصویب توسط پارلمان آینده کشور خواهد بود. به این ترتیب مهم ترین وظیفه عاجل و شاید هم غیر عاجلی که از هم اکنون برای پارلمان رژیم دست نشانده توسط اشغالگران امریکائی و حکومت پوشالی کرزی در نظر گرفته شده است، ” رسمیت بخشیدن” به حضور دایمی قوت های امریکائی در افغانستان است . اما این گفته ها هرگز به این معنی نیست که آنها اقدامات شان برای جا به جایی دایمی قوت های اشغالگر امریکائی در افغانستان را موکول به “تصویب” این موضوع توسط پارلمان آینده رژیم دست نشانده مینمایند. قوت های اشغالگر امریکائی بر مبنای یک استراتژی بین المللی و منطقوی امپریالیست های امریکائی برافغانستان تجاوز کرده و این کشور را اشغال کرده اند و می خواهند بصورت دراز مدت در این سر زمین با قی بمانند. به همینادامۀ مطلب

جنجال خائنین ملی بر سر حقوق بشر

یکی از شعارهای کاذبانه امپریالیستی که از سوی امپریالیستهای امریکائی و متحدین شان برای تجاوز به افغانستان و اشغال این کشور مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد تامین حقوق بشر درافغانستان است.    در ماده ششم موافقتنامه تجمع خائنین ملی در بن تجمعی که در زیر بال و پر امپریالیستها صورت گرفت و کل مسیر شکلدهی رژیم دست نشانده را مشخص ساخت، تشکیل یک کمسیون حقوق بشر برای به اصطلاح رسیدگی به مسایل مربوط به حقوق بشر در افغانستان در نظر گرفته شد. این کمسیون که بنام کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان یاد شده است، پس از تدویر ” لویه جرگه اضطراری” و تعیین حامد کرزی برای بار دوم به ریاست رژیم دست نشانده، تشکیل گردید. حامد کرزی رئیس رژیم دست نشانده به دستور اربابان امپریالیستی فرمان تشکیل این کمسیون را صادر نمود و “سیما سمر” وزیر امور زنان قبلی خود را به حیث رئیس این کمسیون تعیین کرد.بدین ترتیب “کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان” به عنوان بخشی از رژیم دست نشانده و به عنوان نهادی در خدمت امپریالیست ها متجاوز و اشغالگر شکل گرفت. وظیفه اساسی این نهاد به اصطلاح مدافع حقوق بشر در طی تقریبا سه سالی که از تشکیل آن می گذرد، این بوده است که موارد نقص حقوق بشر در افغانستان را در گذشته، به حق و یا ناحق، هر چند وقت یکبار مطرح نمادامۀ مطلب

در تجليل از هشت مارچ روز جهاني زن: خشم زنان عامل قدرتمندي در راه انقلاب

ستم بر زنان داراي سابقه تاريخي بس طولاني است . از همان زماني كه با از ميان رفتن سيستم كهن كموني , طبقات و مالكيت خصوصي در جوامع بشري بوجود آمد , نظام مادر سالاري از ميان رفت و با پيدايش و سلطه مرد سالاري , ستم بر زنان آغا گرديد .ستم بر زنان ثمره اي از تقسيم جامعه به طبقات و پيدايش مالكيت خصوصي است . در دوره نظام كهن كموني , كار ميان زنان و مردان طبق تفاوت هاي جنسي آنان تقسيم شده بود . پس از آنكه طبقات و مالكيت خصوصي بوجود آمد , اين تقسيم كار مبتني بر تفاوت هاي جنسي , تحت تاثير آن قرار گرفت و به يك تقسيم كار اجتماعي ستمگرانه تبديل گرديد . ابن ستمگري , در تمامي نظام هاي طبقاتي برده داري , فيودالي و سرمايه داري ادامه يافته و از محيط خانواده تا گستره هاي وسيع اجتماعي را در بر گرفته است . در طول اين دوره ها , ستمگري حاكم بر روابط ميان زنان و مردان , يكي از عوامل باز توليد مناسبات طبقاتي و مالكيت خصوصي بوده است . در خانواده پدر سالار يعني يكي از اولين ساختار هاي اجتماعي جامعه طبقاتي و تا حال موجود و مسلط , انقياد زنان وفرزندان وتسلط پدران ( مردان ) محور اساسي روابط خانوادگي محسوب مي گردد .قوانين و مقررات , افكار و عقايد و رسوم و عنعنات مسلط بر جوامع طبقاتي , كه زنان را ” ضعيفه ” , ” عاجزه ” , زير دست و قابل سر پرستي مي داند , در ادامۀ مطلب

گرامی باد روز جهانی کارگر
و
اولین سالگرد تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست)

فرا رسیدن اول می روز جهانی کارگر را به تمامی انقلابیون پرولتری و کارگران آگاه در جهان ، به ویژه به رفقای مان در افغانستان و سائر کشور ها تبریک می گوئیم .    اول می امسال مصادف است با اولین سالگرد تدویر موفقانه کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان . بدین مناسبت نیز مائوئیست های افغانستان و کل جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را شاد باش می گوئیمیکسال قبل از امروز ، در اول می 2004 ( 1383 )  وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست های افغانستان در حزب کمونیست واحد ( حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ) تامین گردید . دستیابی به برنامه و اساسنامه حزبی واحد محور اساسی این وحدت را تشکیل داد . این دستاورد ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی ثمره مبارزه ایدئولوژیک – سیاسی چند ساله ای بود که در چوکات ” پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ) پیش رفت .   مسلم است که این مبارزه ایدئولوژیک – سیاسی همانند هر مبارزه جدی و پیچیده نمی توانست –  و نتوانست –  بدون فراز و نشیب و بصورت صاف و هموار پیش برود .    جریان مبارزه در چوکات ” پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستادامۀ مطلب

تسلیم طلبی پارلمانتاریستی

 نقد گذرائی  از کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی …. ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی ( از تحمیل تروریزم تاصدوردموکراسی)  ”  کتابی است که به تازگی منتشر شده است . تاریخ چاپ کتاب  سال 1384 گفته شده است که از قرار معلوم باید اوائل همین سال باشد . نگارنده کتاب فردی با نام اصلی یا مستعار ” و . آئیژ ” نمایانده شده است و ناشر آن نیز یک اداره نشراتی نا شناخته بنام ” اداره دار النشر افغانستان ” .  ولی به نظر می رسد که این مسئولیت گیری فردی در نگارش کتاب و مسئولیت گیری نشراتی اداره نشراتی نا شناخته در نشر” کتاب ” ، بکار گیری یک نوع تاکتیک ” هوشیارانه ” در بیان نظرات و مواضع یک گروه سیاسی است . ” کتاب ” در داخل کشور و همچنان در خارج از کشور پخش شده و بمثابه اعلام مواضع بخشی از بقیة الجیش سازمان  منحله ” ساما ” مطرح شده است . بطور مشخص این کتاب به عنوان اعلام مواضع ، توسط یکی از رهبران قبلی سازمان مذکور اینجا و آنجا توزیع شده و از محتویات آن دفاع به عمل آمده است . از این جهت نقد ” کتاب ” در واقع نقد نظرات و مواضع گروه مذکور است و نه نقد نظرات و مواضع یک فرد .                              کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی … ” در 23ادامۀ مطلب

در انتخابات پارلمانی رژیم دست نشانده شرکت نکنید !

خیل عظیمی از جنایتکاران جنگی ” طالبی ” و ” جهادی ” ، متنفذین شریر محلی ، آخوند های مرتجع ، جنایتکاران ” خلقی ” و ” پرچمی ” ، بروکرات ها و تکنوکرات های خائن ظاهر شاهی و داود شاهی و تسلیم طلبان سابقا چپی ، برای ورود به پارلمان مرکزی و شوراهای ولایتی رژیم دست نشانده صف بسته اند . اینها مجموعا کسانی اند که برای شرکت در نمایشات امپریالیستی – ارتجاعی فریبنده انتخاباتی و در نهایت برای خدمتگزاری به اشغالگران امپریالیست امریکائی ، انگلیسی ، …. آگاهانه اعلام آمادگی کرده اند . اینها خائنین و وطنفروشان آگاه اند و آگاهانه برای خیانت و وطنفروشی کمر بسته اند . در میان مجموعه کاندیداهای این بازی نمایشی کمتر کسی را می توان یافت که نا آگاهانه و مبتنی بر توهمات در این میدان اتن داخل شده و به دهل امپریالیست های اشغالگر برقصد . چنانچه چنین کسانی موجود نیز باشند ، تعداد آنها بسیار قلیل و غیر قابل محاسبه است .  چانس ورود چنین افرادی به پارلمان مرکزی و حتی شورا های ولایتی رژیم پوشالی نیز شدیدا ضعیف است.اینچنین است که پارلمان مرکزی و شوراهای ولایتی آینده رژیم پوشالی که در نتیجه این انتخابات فرمایشی به میان می آیند ، مجامعی خواهند بود متشکل از خائنین و وطنفروشانی که آگاهانه برای اشغالگران امپریالیست امریکائی و متحدین شان ادامۀ مطلب

پس از چهار سال تجاوزگری و اشغال رسوائی انتخابات پارلمانی یا مضحکه آخرین مرحله شکلدهی رژیم پوشالی

انتخابات پارلمانی رژیم دست نشانده ، به مثابه آخرین مرحله ” توافقنامه بن ” به روز 27 سنبله ( 18  سپتامبر ) بر گزار گردید . قرار بود نتایج این انتخابات تقریبا همزمان با چهارمین سالروز آغاز حمله قوت های مهاجم امپریالیستی امریکا و متحدین انگلیسی اش بر افغانستان ، که در هفتم اکتوبر 2001 صورت گرفت ، اعلام گردد .  بدین وسیله خائنین ملی و اربابان امپریالیست شان می خواستند ” تجلیل ” با شکوهی از این یلغار اشغالگرانه به عمل آورند . اما بر عکس این انتخابات و نتایجش ،  رسوائی سیاسی مدهشی برای اشغالگران امپریالیست و مرتجعین دست نشانده شان بار آورد و آخرین مرحله شکلدهی رژیم پوشالی را به یک مضحکه مبدل کرد . در گرد هم آئی خائنین ملی در بن ، بنا به صوابدید امپریالیست های امریکائی و اروپائی ، توافقنامه ای به امضا رسیده بود که مطابق به آن شکلدهی رژیم دست نشانده باید دو و نیم سال قبل ( هجده ماه بعد از رویکار آمدن حامد کرزی این شاه شجاع سوم یا ببرک کارمل دوم ) تکمیل می گردید .  قرار بود تا آن وقت رژیم دست نشانده ، هر سه قوه دولتی یعنی قوه مجریه ، قوه قضائیه و قوه مقننه اش را تکمیل نماید ، دارای یک قانون اساسی به اصطلاح تصویب شده باشد ،  یک رئیس جمهور به اصطلاح انتخابی داشته باشد و قوای مسلحش  ( اردو و پولیس ) تکمیل شدادامۀ مطلب

تز های تسلیم طلبانه پارلمانتاریست

در نقد مختصری که از کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی … ” نوشته ” آئیژ ” در شماره هشتم شعله جاوید به عمل آمد گفته شد که این کتاب بیان کننده نظرات یک شخص نیست ، بلکه نظرات یک جناح از بقیة الجیش ” ساما ” ، به عنوان یک سازمان منحله است . ملاحظاتی در مورد هر دو نکته این نتیجه گیری از طرف بعضی از خوانندگان شعله جاوید به عمل آمد ؛ یکی اینکه به قدر کافی روشن نیست که کتاب مذکور بیان کننده نظرات یک جناح از سامائی ها باشد و دیگر اینکه کاملا ثابت نیست که ” ساما ” دیگر به عنوان یک سازمان وجود نداشته باشد و منحل شده باشد . در همان نقد مندرج در شماره هشتم شعله جاوید گفته شد که کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی … ” توسط یکی از رهبران سابق سازمان منحله مذکور به مثابه بیان کننده نظرات و مواضعش در داخل و خارج پخش گردیده است . لذا به خوبی روشن بود که کتاب مذکور توسط یک شخص منفرد نوشته نشده است ، بلکه به جناحی از بقیةالجیش ” ساما ” تعلق دارد . همچنان بخوبی مشخص بود که ” ساما ” به عنوان یک سازمان سیاسی از چندین سال به اینطرف در مورد مسائل سیاسی هیچگونه موضعگیری ای به عمل نیاورده است ، منجمله در مورد تجاوز امپریالیست های امریکائی و متحدین شان بر افغانستان ، اشغال این کشور و ایجاد و شکلدهی یک رژیم دست نشانده . از این جهادامۀ مطلب

مصاحبه نشریه حقیقت
با سخنگوی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

شهریور ( سنبله ) 1384             حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان یکی از احزاب شرکت کننده در «جنبش انقلابی انترناسیونالیستی» است که از وحدت « حزب کمونیست افغانستان »، « سازمان  پیکار برای نجات افغانستان » و « اتحاد انقلابی کارگران  افغانستان » ایجاد شده است. کنگره وحدت جنبش کمونیستی (مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی) افغانستان در اول ماه مه 1383 برگزار شد. ارگان این حزب « شعله جاوید » نام دارد. در مورد انتخابات پارلمانی جاری در افغانستان چه فكر می كنيد؟▪ انتخابات در يک نظام مبتنی بر استثمار و ستم يک دام فريب است. انتخابات در کشور های نيمه فئودالی – نيمه مستعمراتی پرده نازکی است برای استتار استبداد حاکم بر جامعه. حتی در کشور های پيشرفته سرمايه داری که گويا انتخابات سرمايه دارانه زمينه و مايه ای دارد، مفهوم حقيقی انتخابات اين است که مردم هر چند سال بعد يک بار فرصت می يابند که از ميان استثمار گران کسی و يا کسانی را برای حکومت کردن بر خود انتخاب کنند. اما انتخابات جاری پارلمانی در افغانستان، انتخاباتی در اين سطوح نيز نيست.اين انتخابات حتی يک انتخابات معمولی ارتجاعی در يک کشور نيمه فئودال – نيمه مستعمره نيست، بلکه به اصطلاح انتخاباتی است که در يک کشور تحت اشغال ادامۀ مطلب

دموکرات نمائی مدرنیزم اسلامی درین اواخر ” علی محقق نسب ” ،  مسئول مجله ” حقوق زن ” ، به جرم ” توهین نسبت به اسلام ” به محاکمه کشانده شد و حکمی مبنی بر دو سال زندان از طرف محکمه دیوان امنیت عامه کابل دریافت کرد . او در شماره هفتم مجله ” حقوق زن ” مقاله ای تحت عنوان ” ارتداد از دیدگاه قرآن ” نوشته بود . نشر همین مقاله باعث شد که او بلافاصله دستگیر شده و به محاکمه کشانده شود . جریان دستگیری و محاکمه ” محقق نسب ” سر و صدای زیادی  در میان ژورنالیست ها و محافل مطبوعاتی بوجود آورد . ” کمسیون بررسی تخطی های رسانه ئی ” که وزیر اطلاعات و فرهنگ رژیم ریاست آنرا به عهده دارد ، دستگیری ” محقق نسب ” توسط پولیس و محاکمه اش را توسط قضا بدون اطلاع و صوابدید این کمسیون ، یک عمل غیر قانونی اعلام نمود . این کمسیون جزای” محقق نسب ” را بر طرفی از مدیریت مسئول مجله حقوق زن تعیین نموده و خواهان آزادی وی گردید و سر انجام از کرزی خواست که شخصا درینمورد مداخله نماید . کمسیون حقوق بشر افغانستان نیز علیه این دستگیری و محاکمه موضعگیری نمود . علاوتا اعتراضات مکرری توسط محافل ژورنالیستی صورت گرفته و عمل پولیس و قضا به عنوان نقض حق آزادی بیان محکوم گردید . کسانی مثل ” محمد محقق ” ، وزیر پلان سابقه رژیم که فعلا رئیس ” حزب وحدت اسلامی مردم افغانستاادامۀ مطلب

پارلمان پوشالی تبلوری از بحران مشروعیت رژیم دست نشانده اینک با شروع جلسات پارلمان رژیم دست نشانده ، گویا هر سه قوه دولتی ( قوه اجرائیه ، قوه قضائیه و قوه مقننه ) حاکمیت پوشالی عملا تکمیل گردیده و افغانستان دارای یک دولت منتخب گردیده است . اما آنچه واقعیت دارد این است که :  سرهمبندی انتخابات پارلمانی نمایشی توسط اشغالگران امپریالیست و شروع جلسات پارلمان پوشالی ، نه تنها بحران مشروعیت رژِیم دست نشانده را از میان نبرده است ، بلکه بیشتر از پیش بر حدت و شدت آن افزوده است . مجموع کسانی که فعلا  با حمل عنوان فریبنده و دروغین ” نمایندگان مردم ” ، پارلمان رژیم را تشکیل می دهند ، صرفا با نه فیصد ( 9 % ) مجموع آراء واجدین شرایط شرکت در انتخابات ، به این ” مقام ” دست یافته اند ، آنهم در انتخاباتی که پر از تقلب و ریا کاری بود . این انتخابات نه تنها توسط اکثریت بسیار بزرگ توده های مردم تحریم گردید ، بلکه جمع کثیری از کاندیداهای آن نیز از قبول نتایجش سر باز زدند و در مرکز و ولایات ده ها راهپیمائی و تظاهرات اعتراضی علیه آن بر پا کردند . در واقع انتخابات سرهمبندی شده توسط اشغالگران امپریالیست و خائنین ملی دست نشانده شان ، بهتر از این نمی توانست باشد . بخش بزرگی از اعضای پارلمان حاکمیت پوشالی را آن کسانی تشکیل مادامۀ مطلب

رزیابی یک نقد از اساسنامه و برنامه حزب ” نقدی بر برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ” نوشته ای است که تاریخ 14 سپتمبر 2005 ( 23 سنبله سال 1384 شمسی  ) را در پای خود دارد . اما متاسفانه تقریبا سه ماه بعد از این تاریخ توانسته ایم آنرا بدست بیاوریم . روی جلد در زیر عنوان ، عبارت ” سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) به چشم می خورد ؛ اما در آخر خود نوشته ، بعد از ذکر تاریخ ، یک فرد  ( پولاد ) مسئولیت گرفته است .    در هر حال ، ما از این نقد استقبال می کنیم ، زیرا که پس از تدویر کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ، برای اولین بار است که برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان مورد نقد قرار می گیرد . بیرون بر آمدن چنین نوشته هائی ، انحرافات کسانی را که نتوانستند با جریان پیشرفت پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان همراهی و همگامی نمایند ، بیشتر از پیش روشن می کند و ما را قادر می سازد که مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی عمیق تری را علیه آن انحرافات پیش ببریم . در عین حال ممکن هم هست که از خلال این مبارزات به کمبود ها و نواقص خود مان نیز کم و بیش پی ببریم.                دو نکته مقدماادامۀ مطلب

پاسخ به یک ” دشنامنامه ” (( حجت الاسلام ” کمونیست ” ، داروغه ” جرگه مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها )) عنوان یک نوشته چند صفحه ای است که به قول نویسنده یا نویسندگان آن یک (( تبصره کوتاه بر نقد ” شعله جاوید انترنیتی ” از کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی )) محسوب می گردد . این نوشته در نقد از مقاله ” تسلیم طلبی پارلمانتاریستی ” مندرج در شماره هشتم ” شعله جاوید ” به رشته تحریر در آمده است و نویسنده آن خود را با نام مستعار ” نادر ” و یکی از خوانندگان کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی ” معرفی کرده است .                                                 این ” تبصره کوتاه ” اگر از یکطرف ” دشنامنامه ” ای علیه هیئت تحریر ” شعله جاوید ” و ” حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ” و حتی ” جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ” است ، از جانب دیگر ” دفاعیه ” ای غرا از کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی ” و نویسنده یا نویسندگان آن به شمار می رود .                               نحوه قلمفرسائی نویسنده یا نویسندگان نوشته نشان می دهد که آنها نه تنها دادامۀ مطلب

استراتژِی موقت توسعه ملی یا دوام اشغال ؟ پس از برگذاری انتخابات فرمایشی برای پارلمان رژیم دست نشانده و تشکیل پارلمان پوشالی ، چنین وانمود می شود که قوای ثلاثه دولتی ( قوای مجریه ، قضائیه و مقننه ) در افغانستان تکمیل گردیده و این کشور دیگر دارای یک دولت ملی منتخب گردیده است . به این ترتیب  پروسه آغاز شده از به اصطلاح کنفرانس بن ، که چیزی جز تجمع خائنین ملی در زیر بال و پر امپریالیست ها نبود ، پایان یافته تلقی میگردد . در آن مجمع امپریالیستی – ارتجاعی پیش بینی شده بود که پروسه شکل دهی رژِیم دست نشانده در ظرف دو سال تکمیل می گردد . چنین وانمود شده بود که از آن پس رژیم حاکم بر افغانستان قادر به دفاع مستقلانه از موجودیت و امنیت مورد ضرورتش خواهد بود و ضرورتی برای حضور قوای اشغالگر خارجی وجود نخواهد داشت . اما این پروسه ، نه دو سال ، بلکه چهار سال را در بر گرفت ، ولی با وجود آن هنوز رژیم پوشالی قادر به دفاع مستقلانه از موجودیت و امنیت مورد ضرورتش نیست . در کنفرانس لندن ، که در نوع خود چهارمین کنفرانس بین المللی بعد از کنفرانس های بن ( 2001 ) توکیو ( 2002 ) و برلین ( 2004 ) بود ، نمایندگان 60 دولت خارجی و نهاد های بین المللی امپریالیستی و ارتجاعی ، یکجا با نمایندگان رژیم دست نشانده ، رسما فیصله کردند که قوای اشغالگر ادامۀ مطلب

هراتدرگیری های مسلحانه میان سنی ها و شیعیانبیش از 350 نفر کشته و زخمی روز عاشورا ( پنجشنبه – 20 دلو 1384 ) درگیری های مسلحانه شدیدی میان سنی ها و شیعیان در شهر هرات به وقوع پیوست که تا دو روز دیگردوام نمود . رسانه های خبری مربوط به رژیم دست نشانده و همچنان رسانه های خبری خارجی ، تعداد افراد کشته شده در این درگیری ها را چهار نفر و تعداد زخمی ها را در حدود یکصد و پنجاه نفر اعلام کردند . اما این گزارش واقعیت ندارد و بر اساس کم دامنه نشان دادن ابعاد فاجعه تهیه و پخش گردیده است . شاهدان عینی تعداد کشته شده ها در این درگیری ها را بیشتر از پنجاه نفر و تعداد زخمی ها را بیشتر از سیصد نفر تخمین می زنند که تعدادی از  آنها در جریان درگیری میان سنی ها و شیعیان زخمی یا کشته شده اند و تعداد دیگری در برخورد با قوای امنیتی دولتی . کسانی که در جریان درگیری ها کشته شده اند ، اصلا جنازه های شان به شفاخانه آورده نشده اند  . همچنان کسانی که زخم های شان شدید و خطرناک نبوده است ، نیز به شفاخانه آورده نشده اند . چهار نفر از زخمی ها در شفاخانه مرده اند و وضعیت تعداد دیگری از  آنها نیز وخیم خوانده شده است . شاهدان عینی می گویند که از جانب سنی ها ، تعداد کشته شده ها به به 43 نفر و زخمی ها به 288 نفر می رسند . یکی از کارکنان شفاخانه می گفت کادامۀ مطلب

پاسخ به یک ” دشنامنامه ” ( قسمت دوم ) پارلمانتاریزم و مبارزه پارلمانی از رکیک گوئی ها و لهجه لومپنامه ” دشنامنامه ” میگذریم و نتیجه گیری آنرا از مبحث پارلمانتاریزم و مبارزه پارلمانی بطور خلاصه بیان میکنیم . ” دشنامنامه ” مدعی است که کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی ”  طرفدار مبارزه پارلمانی است و نه طرفدار پارلمانتاریزم به عنوان یک مشی استراتژیک که مشی رویزیونیستی است . ” دشنامنامه ”  ادعا دارد که ” شعله جاوید ” این دو مفهوم را یا از روی بد نیتی و یا به دلیل کمبود فهم با هم خلط کرده است . ” دشنامنامه ” نقل قول هائی از لنین و استالین می آورد تا نشان دهد که آنها و کلا حزب بلشویک طرفدار مبارزه پارلمانی بوده و ازاین عرصه مبارزاتی استفاده کرده اند و لذا در افغانستان کنونی نیز می توان به مبارزه پارلمانی دست زد . ببینیم موضوع از چه قرار است ؟                                              در سطور قبلی این نوشته گفتیم که عامل تعیین کننده در حرکت های فعلی ” آئیژ – نادر و شرکا، ” ، موجودیت و فعالیت حزب راجستر شده و تسلیم طلب پارلمانتاریستی است که با تائید پروسه جاری تجاوز و اشغالگری امپریالیستی ، ادامۀ مطلب

ارزیابی یک نقد از اساسنامه و برنامه حزب( قسمت دوم ) در مورد موضوع شماره پنجم ( درفش حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان درفش وحدت دهنده تمامی مائوئیست های کشور است . )  :   اینکه ما می گوئیم درفش حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان درفش وحدت دهنده تمامی مائوئیست های کشور است ، به چه معنا است ؟ ببینیم در مقدمه برنامه و اساسنامه حزب درینمورد چه گفته می شود :” برنامه و اساسنامه حزب كمونيست ( مائوئيست) افغانستان ، درفش مستقل پرولتارياي جهاني در سنگر مبارزات ملي و طبقاتي كشور در خون خفته ما و يگانه درفش تا به آخر انقلابي در افغانستان است . كمونيست هاي انقلابي در كشور فقط و فقط با رزميدن زير اين درفش سترگ است كه مي توانند وظايف و مسئوليت هاي شان را در قبال انقلاب جهاني و انقلاب افغانستان به نحو اصولي و شايسته ادا نمايند . ”                        همچنان ببینیم که در مبحث ” خصلت طبقاتی حزب ” در اساسنامه درینمورد چه گفته می شود :”  حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان محصول مستقيم پيشرفت و به فرجام رسيدن پروسه وحدت جنبش كمونيستي ( م .ل .م ) افغانستان است و درفش اين حزب ، درفش وحدت دهنده تمامي مائوئيست هاي كشور است . آنها فقط و فقط در زيراين درفش است كه ميتادامۀ مطلب

سر و صدا ها در مورد ” شعله یی ها ” از چندی به اینسو سر و صدا ها در مورد شعله ئی ها قوت گرفته است . منشاء و منبع اصلی این سرو صدا ها ترکیب رژیم دست نشانده بمثابه یک رژیم متشکل از جناح های مختلف قدرت و رقابت میان این جناح ها است . یکی از جناح های قدرت در رژیم دست نشانده ، چه در حکومت و چه در پارلمان ، را کسانی تشکیل می دهند که سابقه شعله ئی داشته اند و یا بهر حال این چنین سابقه ئی به آنها نسبت داده می شود . گر چه بطور قطع ، این افراد یک جناح متشکل ویک پارچه را تشکیل نمی دهند ، اما ” جهادی ” های شامل در ترکیب رژیم مجموع اینها را بنام شعله ئی های در قدرت یاد می نمایند و از بابت اینکه گویا قدرت ” مائوئیست ها ” در رژیم زیاد است ، مدام شکوه وشکایت و جار و جنجال براه می اندازند . موقعیکه حامد کرزی لیست وزرای کابینه اش را اعلام کرد و آن لیست را به پارلمان رژیم فرستاد ، سر و صدای برهان الدین ربانی بلند شد که اکثریت وزرای پیشنهادی را کمونیست ها و مائوئیست ها تشکیل می دهند . حساسیت برهان الدین ربانی و کل جمعیت اسلامی و شورای نظاری ها بیشتر از همه روی رنگین سپتنا به مثابه وزیر خارجه پیشنهادی بجای عبدالله عبدالله بود . ولی نه تنها سپنتا بلکه دو وزیر پیشنهادی دیگر نیز که یک زمانی شعله ئی بوده اند ، از پارلمان رای اعتماد گرفتند . ادامۀ مطلب

پاسخ به یک دشنامنامه بخش سوم نتیجه گیری تسلیم طلبانه از جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیزم شوروی در صفحه پنجم و ششم ” دشنامنامه ” نتیجه گیری غلط و تسلیم طلبانه ای از جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیزم شوروی به عمل می آید : ” … اگر کسی بخواهد راه افتادن جنگ همگانی مردم ما را علیه تجاوز شوروی نمونه بیاورد باز هم خلط شرایط و نتیجه گیری اشتباه کرده است . در آن زمان آن جنبش همگانی مردم بطور خود جوش راه افتاد و نیروهای سیاسی مختلف اجبارا بدنبال آن رفتند . همه شاهدیم که یکی از دلائل حالات موجود و نفوذ و تسلط نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی در کشور ما همان نبود تدارک امکانات و رهبری سالم در آن جنگ است ، یعنی با آنکه کشور در اشغال و مستعمره بود و مردم کاملا روحیه جنگ ضد تجاوزی داشتند و جنگ را هم آغاز کرده قهرمانانه جنگیدند ، ولی با نداشتن تدارک لازم و نبود یک ستاد رهبری پخته و آگاه با آنکه بیش از یک میلیون انسان قربانی دادند ، نتیجه اش به کجا کشید . این تجربه تلخی است که هرگز نباید تکرار شود . جنگ خلق بازیچه نیست که بتوان آنرا بخواست این و آن بکار برد . با تجربه تلخ و گران قیمتی که ما داریم ، تکرار چنین اشتباهی خیانت است . امید است عناصر پاک جنبش به این مسئله توجه کنند . ” به این ترتیب ، ” دشنامنامه ” بر مبنای یک شناخادامۀ مطلب

نگاهی به طرح پیشنهادی مرامنامه سازمان روشنگران افغانستان طرح پیشنهادی مرامنامه سازمان روشنگران افغانستان یک نوشته 26 صفحه یی است که تاریخ انتشار آن 1384 و محل انتشار آن کابل وانمود گردیده است . این نوشته شامل مباحث ذیل است : مقدمه ، اوضاع جهانی و موقعیت کشور ما ، افغانستان در اوضاع کنونی ، نگاهی به گذشته جنبش مردمی افغانستان ، سازمان روشنگران افغانستان و برنامه کوتاه مدت و برنامه دراز مدت آن . ما این طرح پیشنهادی را برای اولین بار چند ماه قبل از طریق آدرس الکترونیکی شعله جاوید بدست آوردیم . ارسال کننده ، آن را ” برنامه جدید ساما ” خوانده بود . پس از آن در چندین مورد ،  کانال های مرتبط با بقایای ساما نیز این طرح پیشنهادی را در اختیار منسوبین حزب قرار داده اند . طرح پیشنهادی مرامنامه سازمان روشنگران افغانستان ، ادامه و تکمیل کننده طرحی است که سه سال قبل بنام ” انجمن کاکه های افغانستان ” بمیان آمده بود . آن طرح که در واقع توسط ” کاکه های ” قبلا سامائی رویدست گرفته شده بود ، برگشتی بود به همان ” عیار بازی ” های سابق . مسوده برنامه انجمن کاکه ها در سطح یک نوشته قلمی و در محدوده ” کاکه های ” قبلا سامائی باقی ماند  و نتوانست در سطح یک طرح پیشنهادی رسمی مطرح گردد . طرح پیشنهادی برنامه انجمن کاکه های ادامۀ مطلب

ارزیابی یک نقد از اساسنامه و برنامه حزبقسمت سومانتقادات از برنامه حزب برنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، در واقع شامل چهار قسمت اصلی و یک قسمت ضمایم است :1 –  مسائل عام ایدئولوزیک – سیاسی ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ؛ انترناسیونالیزم پرولتری ؛ اوضاع جهانی و جنبش جهانی کمونیستی )2 –  مسایل مربوط به اوضاع کنونی  افغانستان ( سیمای کنونی افغانستان ؛ مناسبات تولیدی  حاکم بر افغانستان ؛ طبقات اجتماعی جامعه افغانستان ؛ تضاد های اجتماعی مهم  شامل دو مسئله زنان و مسئله ملیت ها . )3 –  مسائل مربوط به انقلاب افغانستان ( جامعه مستعمره –  نیمه فئودال و تضاد های طبقاتی و اجتماعی آن ؛ مضمون و وظایف انقلاب ؛ جهتگیری انقلاب ؛ نیروهای محرکه انقلاب ؛ سه سلاح انقلاب ؛ مقاومت ملی مردمی و انقلابی ؛ اهداف انقلاب دموکراتیک نوین شامل اهداف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی . )4 –  مسائل مربوط به استراتژی مبارزاتی یا جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی به مثابه شکل مشخص کنونی جنگ خلق ( قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید ؛ قیام شهری و کودتا دو بیراهه ؛ جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی جنگ توده یی عمدتا دهقانی تحت رهبری پرولتاریا ؛ محاصره شهر ها از طریق دهات ، جنگ طولانی ؛ مناطق پایگاهی انقلابی ؛ ارتادامۀ مطلب

پیچیدگی تضاد های جامعه و رده بندی درست آنها همانطوری که تداخلات و تاثیر گذاری های تضاد ها یکجانبه نبوده و دو جانبه و چند جانبه می باشند ، ساحات تاثیر گذاری تضاد ها نیز با دیوار چین از هم جدا نیستند ، بلکه بصورت همزمان و هم مکان در همدیگر تداخل می کنند . به همین جهت است که یک نیروی سیاسی مشخص نمی تواند صرفا حامل و عامل یک تضاد یا یک جهت یک تضاد معین باشد .جامعه افغانستان به مثابه یک جامعه مستعمره – نیمه فئودال ، دارای سه تضاد بزرگ است : 1  –  تضاد.ملی خلق ها و ملیت ها با قدرت های امپریالیستی . 2  –  تضاد توده های مردمان کشور با طبقات حاکم فئودال و بورژوا کمپرادور . 3  –  تضاد میان دسته بندی های ارتجاعی . این تضاد ها همه ریشه در تضاد اساسی نظام ارتجاعی وابسته به امپریالیزم در کشور دارد که گاهی حالت مستعمراتی – نیمه فئودالی دارد و گاهی حالت نیمه فئودالی – نیمه مستعمراتی . حالت مستعمراتی – نیمه فئودالی تفاوت های کیفی ای با حالت نیمه فئودالی – نیمه مستعمراتی دارد ، ولی از اساس با آن یکی است . حالت مستعمراتی – نیمه فئودالی در واقع وضعیت تشدید یافته  حالت نیمه فئودالی – نیمه مستعمراتی از وجه سلطه امپریالیستی است . تضاد اساسی در هر دو حالت با هم منطبق بوده و یکی محسوب می گردد . تفاوت کیفی مادامۀ مطلب

تروریست کیست ؟ پاسخ به سناتور امریکایی سرویس خبری جهانی برای فتح –  9 اکتوبر 2006 در زیر نقطه نظرات یکی از خوانندگان سرویس خبری جهانی برای فتح در کتمندو را می خوانید . این خواننده خود را یک ” فیمینیست و فعال حقوق بشر که اکنون بطرف مائوئیست ها گرایش پیدا کرده ” معرفی کرده است . نامه سر گشاده او جوابی است به سیاستمدار معروف امریکایی سناتور اسپکتر . این سناتور به سبک و سیاق متفرعنانه ای که ویژه طبقه امپریالیستش می باشد به نیپال آمده بوده تا به نیپالی ها بگوید که باید مائوئیست ها را خلع سلاح کنند . او مائوئیست ها را ” تروریست ” خوانده و آنها را با سازمان حماس فلسطین و حزب الله لبنان مقایسه کرده است . روزنامه انگلیسی زبان کتمندو پست حاضر به چاپ این نامه سرگشاده نشده است . سرویس خبری ما بلافاصله پس از دریافت آن را درج می کند مایلم در مورد مطالبی که سناتور اسپکتر، صدر کمیته قضائی سنای امریکا، در پایان سفر تحقیقاتی اش به نیپال ابراز کرده ، اظهار نظر کنم . اشاره ام به حرفهائی است که در گزارش کتمندو پست به تاریخ 15 اگست از قول او نقل شد ه است . او می گوید : ” مائوئیست ها اگر صادق باشند و سلاح های شان را بر زمین بگذارند و پیرو دموکراسی باشند… می توانند در حکومت شرکت کنند… ما مشتاقیم که یک سازمان تروریستی تروریزادامۀ مطلب

هیاهوی مبارزه با فساد در این اواخر هیاهوی زیادی پیرامون فساد و مبارزه علیه فساد در میان سردمداران رژیم پوشالی به راه افتاده است . این هیاهو و سرو صدا انعکاس سرتاسری دارد ، چرا که فساد در ادارات دولتی واقعا سر تاسری است ، آنچنان سرتاسری که هیچ اداره ای در هیچ گوشه ای از افغانستان را نمی توان بری از آن دانست . این پدیده اکنون به آن سطحی از عمق و گسترش خود رسیده است که بود و نبود رژیم را تحت سوال قرار داده است . در چنین حالتی تقلا های کرزی و سائر سردمداران رژیم برای اینکه نشان دهند که گویا علیه فساد مبارزه می کنند ، خود به مثابه عامل دیگری در جهت بی ثبات سازی بیشتر رژیم عمل می کند و برخورد میان مراجع قدرت و جناح های مختلف رژیم را تشدید می نماید . دلیل آن واضح است . فساد در ادارات رژیم ذاتی و سرتاسری است و از صدر تا ذیل رژیم را در بر می گیرد و لذا در این رژیم مرجعی وجود ندارد که بتواند و بخواهد علیه فساد مبارزه نماید و اگر هم به فرض محال چنین مرجعی وجود داشته باشد کارش نمی تواند بجایی برسد . مثال های ذیل وضعیت را به روشنی نشان می دهد : عبدالجبار ثابت به عنوان لوی سارنوال ( دادستان کل ) رژیم ، از طرف خود حامد کرزی توظیف گردیده است که ” جهاد ” علیه فساد را ” فرماندهی ” نماید . اما همینکه این ” فرمانده ” توظیف شده از ادامۀ مطلب

جرگه قومی دو سوی خط دیورند تلاش محیلانه امپریالیستی و ارتجاعی در جریان برگزاری جلسات ” مجمع عمومی سازمان ملل متحد ” ، بوش سردمدار هیئت حاکمه امریکا ، کرزی و مشرف را به قصر سفید فرا خواند ، آنها را با هم  نشاند و طرح تشکیل ” جرگه قومی دو سوی دیورند ” را ، برای تامین ” صلح ” در افغانستان و پاکستان ، به آنها دیکته کرد . قرار است که این جرگه در اواسط و یا اواخر ماه قوس امسال با شرکت سران قومی دو سوی دیورند بر گزار گردد . پرویز مشرف و حامد کرزی نیز در این جرگه شرکت خواهند کرد . این دو بعد از بازگشت به افغانستان و پاکستان با بی شرمی ادعا کردند که طرح تشکیل این جرگه ها از طرف آنها به میان آمده و در جلسه سه جانبه قصر سفید مورد تصویب قرار گرفته است . کرزی ادعا کرد که فکر ایجاد این جرگه بعد از ملاقات هایی که او با سران قومی ” مشرقی ” و ” جنوبی ” داشته است برایش ایجاد شد . کرزی هدف از برگزاری این جرگه را بحث روی چگونگی تامین امنیت و تقویت نهاد های مدنی در میان اقوام دو سوی خط دیورند اعلام کرد . اما پرویز مشرف بعد از بازگشت به پاکستان ادعا کرد که پیشنهاد تشکیل این جرگه قومی توسط او مطرح شده و بوش و کرزی آنرا پذیرفته اند . مشرف قرار دادی را که قبلا حکومت پاکستان با سران قومی وزیرستان جنوبی به امضا رسانده است ، به عنوان یادامۀ مطلب

خط دیورند دعوای از سابق در بستر جدید از مدتی به اینطرف حلقات معینی از رژیم دست نشانده ، موضوع خط دیورند را دوباره به میان کشیده و بصورت های مختلف و به مناسبت های گوناگون مطرح می نمایند .  برای اینچنین رژیم بحران زده و بی ثبات که بحران و بی ثباتی سراسر وجودش را فرا گرفته و از صد ها منفذ نمایش بیرونی می یابد ، مطرح کردن ” دعوا ی ” خط دیورند با پاکستان و دامن زدن به تشنج میان دو کشور ، عجیب به نظر می رسد . تا آنجائیکه براه انداخته شدن این ” دعوا ” از جانب بخشی از مشمولین خود رژیم ، ” منتهای بی خردی سیاسی ” و نتیجه ” فقدان یک استراتژی سیاسی منسجم منطقوی ” محسوب می گردد . رژِیم دست نشانده در رابطه به این موضوع به نحو آشکاری دو شقه به نظر می رسد . جناح حاکم یعنی جناح شوونیست های پشتون یا به عبارت دیگر جناح کرزی که شوونیست های افغان ملتی و ” بابای ملت ! ” و اعوان و انصار نیم نفسش را نیز در بر می گیرد ، این دعوا را دامن می زند ؛ در حالیکه خائنین ملی مرتجع غیر پشتون در رژیم با دامن زدن این دعوا مخالف بوده و در واقع طرفدار آن هستند که خط دیورند به رسمیت شناخته شود تا حالت تشنج و دعوا میان افغانستان و پاکستان از میان برود . به همین سبب ، این موضوع هم اکنون به معضله ای در درون رژیم بدل شده و بی ثباتی آن را تشدید می نماید . یقادامۀ مطلب

نیپال در آستانۀ انقلاب نیپال در مرحله حساسی از تاریخ خود قرار گرفته است . انقلاب دموکراتیک نوین در نیپال ، پس از پیشروی رزمنده و موجوار جنگ خلق در طی مدت زمانی بیشتر از یک دهه ، اکنون در آستانه پیروزی قرار دارد . توام با این فرصت تاریخی کم نظیر ، مخاطرات عظیمی نیز بر سر راه انقلاب خود نمایی می کند . حزب کمونیست (مائوئیست ) نیپال جنگ خلق را در اوایل ماه فبروری سال 1996 آغاز کرد . در طول این دوره تقریبا یازده ساله ، انقلاب نیپال موفق شده است گام های بزرگی به پیش بردارد . در تمام مناطق روستایی آزاد شده که بیشتر از هشتاد در صد کل مناطق روستایی نیپال را در بر می گیرد ، فئودال ها از قدرت افتاده و خلع مالکیت شده اند . قدرت سیاسی انقلابی درین مناطق به توده های زحمتکش ، عمدتا دهقانان ، تعلق دارد . در عین حال حزب در تمام طول دوره یازده ساله گذشته از سازماندهی کارگران در شهر ها نیز غافل نبوده است . این سازماندهی های مبارزاتی بار بار از طرف ارتجاع حاکم شدیدا سرکوب گردیده و صد ها و بلکه هزاران کارگر انقلابی یا کشته شده اند ، یا به زندان افتاده اند و یا ناگزیر به فرار به مناطق آزاد شده اند . اما اخیرا حزب قادر شده است که مجددا دست به سازماندهی کارگران شهری زده و اتحادیه های کارگری را وسیعا باز سازی نماید و حتی بیشتر از گذادامۀ مطلب

پنج سال پس از تجاوزگری و اشغال امپریالیستی باگذشت پنجسال از آغاز تجاوز امپرياليست هاي امريکايي ومتحدين شان بر افغانستان و اشغا ل اين کشور توسط آنها ، جامعه افغانستان کماکان بحراني و درحال جنگ باقي مانده است . امپرياليست هاي متجاوزواشغالگرودست نشاندگان شان ، نه تنها قادرنشده اندکه درطي پنج سال گذشته به بحران و جنگ به نفع خودشان خاتمه داده وسلطه اشغالگرانه ، خائنانه وارتجاعي شان راکاملا برجامعه برقرار نمايند ، بلکه درين اواخر حالت بحراني بيشتر از پيش به ضرر شان تشديد گرديده و آنها را در وضعيت نا مساعد تر ي نسبت به سال هاي قبل قرار داده است .اين تشديد بحران نتيجه تشديد تمامي تضاد هاي بزرگ و مهم جامعه است. تضادملي خلقهاومليتهاي افغانستا ن بااشغالگرا ن امپرياليست وخائنين ملي دستنشانده شان،تشديد گرديده وبطرف تشديد بيشترپيش ميرود وداراي جوانب گوناگون وسطوح مختلف است .  درسطح عام ، نا رضايتي ازامپرياليست هاي اشغالگر ورژيم دستنشانده ومخالفت عليه آنها وسيعا درحال گسترش است وتمامي اقشاروطبقات جامعه ،به استثناي مشت ناچيزي از خائنين ملي ، را در بر مي گيرد. عالي ترين سطح اين نارضايتي ومخالفت در مبارزات مسلحانه تبارزمي يابد . از آنجا ئيکه متاسفانه تا حال صرفا طالبان، ودرحد معيني حزب اسلامي ادامۀ مطلب

رفرمیسم، پراگماتیسم و مسئله رهایی زنان! درنقد پایه های فلسفی “کمپین یک میلیون امضا” این متن بر پایه سخنرانی ارائه شده در سمینار کارزار زنان در روز 7 مارس 2009 تنظیم شده است.لیلا پرنیان بحث من به موضوعی خاص اختصاص دارد، تلاش خواهم کرد شما را با پایه های فکری و فلسفی گرایش سیاسی جریانات رفرمیستی که تحت عناوین گوناگون از جمله امروزه تحت عنوان کمپین یک میلیون امضا در داخل و خارج از کشور در سال های اخیر فعالیت می کنند، آشنا کنم.  تمرکز بحث من حول سیاستهای ارتجاعی و ضد زن  جمهوری اسلامی نیست. زیرا بر همگان بویژه رفقا و دوستانی که در این سالن حضور دارند مرز تمایز بین ما و دشمن اصلی جنبش زنان یعنی جمهوری اسلامی روشن است. شکاف و دره عمیقی بین ما و این حکومت مذهبی و زن ستیز موجود است. تنها چاره سرنگونی این حاکمان مرد سالار است که سی سال کل جامعه ما را به قهقرا بردند و مسبب وحشیانه ترین اعمال علیه ما زنان بوده و هستند.هدف بحث من پرداختن به پایه های فکری جریانی در جنبش زنان است که آگاهانه می خواهد تاریخ  مبارزاتی ما را تحریف کند، جنبش ما را از دست یابی به اهداف اساسی اش باز دارد، به راههای بیهوده منحرف کند، و در نهایت ستم و اسارت زنان بخصوص در سه دهه گذشته  را به امری پذیرفته و قابل تحمل تقلیل ادامۀ مطلب

نقد گذرائی  از کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی فهرست صفحهتسلیم طلبی پارلمانتاریستی 2قهرمان مبارزاتی ” کتاب “4مغالطه نویسی در مورد جنگ خلق و م ل م ها 10تحلیل غلط و تسلیم طلبانه از شرایط کنونی کشور24ایدئولوژی و طرحات غیر کمونیستی ” کتاب32تز های تسلیم طلبانه پارلمانتاریستی 35پارلمانتاریزم و مبارزه پارلمانی63جنگ خلق 75″ تدارك براي بر پايي جنگ مقاومت ملي مردمي و انقلاب( شکل مشخص کنونی جنگ خلق )84نتیجه گیری تسلیم طلبانه از جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیزم شوروی87دید امکانات گرایانه از روابط بین المللی 94سوابق تراشی جعلی در خدمت انحلال طلبی ایدئولوژیک – سیاسی   97چه کسانی جانباختگان جنبش چپو”سپاهیان ” پاکباز راه خلق را تحقیر،توهین ، اهانت و طرد و نفی می کند ؟103سر و صدا ها در مورد ” شعله یی ها “105  نقد گذرائی  از کتاب ” افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی … تسلیم طلبی پارلمانتاریستی یک نظر اجمالی افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی ( از تحمیل تروریزم تاصدوردموکراسی)  ”  کتابی است که به تازگی منتشر شده است . تاریخ چاپ کتاب  سال 1384 گفته شده است که از قرار معلوم باید اوائل همین سال باشد . نگارنده کتاب فردی با نام اصلی یا مستعار ” و . آئیژ ” نمایانده شده است و ناشادامۀ مطلب