پدر بر کشته من گریه کمتر کن …
پدر بر کشته من گریه کمتر کنکه چون من صد چمن نورسته گلبان راسرانگشت پلید دشمنان توده پرپر کردچو صدهاپدر را بی پسر،پسرها را جدا از دامن پر مهر مادر کردبه مرگ مادرم سوگندبه پیروزی بی تردید خلق یاورم سوگندکه من فرزند خوش نام تو بودم مرد مردم خواهبه درد و رنج زحمت پیشه گان آگاهبه خون خویش پروردمهزاران لاله در صحراپدر، ای زنده افتاده در مرداببه پاس انتقام کشته گانت سر بگیر از خاکبیا، با موج پیش آهنگ فرزندان خوداین هم سنگران منبه سوی مرز دشمن حمله فرما شومرا دریاب به دریا شونمیدانی که دیگر عصر جنبش هاستو خورشید سیاه عمر خونخوارانسراشیب زوال خویشتن پویانمیدانی درفش سرخ آزادیزخون سرخ مردم رنگ میگیردچه باک!ای هم نوردان منای هم سنگران خلقکه از جمع شما رفتم!!که اگر پرده های گوشماز برنده آوازی که میگفتند”خروشان باد رزم خلقنگون باد لبان دشمنان توده مظلوم تهی گشته “ولی از گور غمناکمهمیش این گفته برخیزدچه فخر افزاست، مرگی کو برای توده خونین شدنمردم ، زنده ام منزنده جاویددرخشان در سپهر خاطر خلقاسیر خویش، چون خورشید
ادامۀ مطلب