cmpa.io

به مناسبت هشتم مارچ، روز جهانی زن

اطلاعیه اطلاعیه ها خانه

سـتم جنسـیتی با سـتم طبقـاتی و سـتم امپریالیسـتی گره خـورده اســت


ما امسال در حالی به پیشواز هشتم مارچ می‌رویم که طالبان به هم‌کاری امپریالیزم اشغال‌گر امریکا دوباره بقدرت رسیده اند. طالبان بعد از بقدرت رسیدن محدودیت‌های بیش از حد بر فعالیت‌های اجتماعی زنان وضع نمودند. حق تحصیل، حق کار و حق فعالیت‌های اجتماعی را از زنان سلب نموده اند. طالبان نه‌تنها به زنان به عنوان جنس درجه دوم می‌نگرند، بلکه آنان را به بردگان جنسی مبدل نموده و فشارهای روحی‌، روانی و جسمی بر زنان تحت پوشش شریعت اعمال نموده و تلاش دارند تا زنان و دختران را از عرصه اجتماعی حذف ‌نمایند.

هشتم مارچ امسال مصادف است به بازگشایی پوهنتون‌ها (دانشگاها) و مکاتب به روی ذکور و حذف زنان و دختران از تحصیلات. این وضعیت نا به‌هنجار روح و روان زنان را می‌آزارد و توده‌های وسیع کشور را تحت فشار قرار داده است. اکثریت مردم به خاطر تحصیل دختران شان مجبور به ترک افغانستان گردیده اند. اگر مکاتب و دانشگاها به روی دختران گشوده نشود، تعداد بیشتری از مردم، کشور را ترک خواهند کرد. مردم باید بدانند که ترک کشور راه چاره نیست. راه چاره اساسی این مصیبت آنست که نیروهای انقلابی و توده‌های ستم‌دیده افغانستان در مبارزه و هم‌آهنگی  مشترک با زنان علیه طالبان متحد شده و طالبان را آن‌قدر تحت فشار قرار دهند تا به بازگشایی دانشگاها و مکاتب به روی دختران تن داده واین مبارزه تا سرنگونی کامل رژیم ادامه یابد.

زنان مبارز!

خانواده رکن اساسی جامعه را تشکیل می‌دهد که عمده‌ترین عامل شکل‌دهی رفتارها وروش‌ها نسبت به زنان می‌باشد. هرگاه به تاریخ افغانستان نظر انداخته شود ستم بر زن از جمله ساختارهای اجتماعی افغانستان بوده و می‌باشد. زیرا از ادوار گذشته تا کنون دیدگاه غالب در مورد زنان در افغانستان دیدگاه فیودالی است، که محرومیت اجباری زنان از آزادی‌های اجتماعی و اشکال مختلف ضرررسانی فیزیکی-جنسی و روانی از خصوصیات عمده آن می‌باشد. زنان باالاجبار این بار ستم را متحمل گردیده اند. مردسالاری یک قانون مسلط در افغانستان بوده و در این جو مسلط با جرأت می‌توان گفت که همه مردان به شکلی از اشکال حامل شئونیزم مردسالاری اند.

زنان ستم‌دیده و به خصوص زنان ستم‌دیده افغانستان باید بدانند که ستم بر زن بُعد جهانی دارد، و حتی در دموکرات‌ترین کشورها زنان در دایره ستم به‌سر می‌برند. امروز امپریالیست‌ها از زنان به عنوان کالای تجارتی استفاده می‌نمایند وادعای آن‌ها مبنی بر برابری میان زنان و مردان یک ادعای دروغین و بی‌پایه است. در کشورهای تحت سلطه که مناسبات نیمه فیودالی ـ نیمه مستعمراتی و یا کشورهای نیمه فیودالی ـ مستعمراتی ـ مانند افغانستان ـ  تسلط دارد، زنان به شکل وحشیانه‌تری تحت ستم قرار دارند. در چنین کشورهایی زنان آشکارا‌ً به عنوان بردگان مرد محسوب می‌گردند و زنان مانند هر شی دیگر ملکیت مردان به شمار می‌روند.

وضعيت زنان در افغانستان آن‌چنان است كه حتي امپرياليست‌های اشغال‌گر “مدافع حقوق زنان” در اين كشور گرديده اند که ” دفاع از حقوق زنان” توسط امپریالیست‌ها جز عوام فريبي چيزي ديگري نمی‌تواند باشد. زیرا ما به خوبی آگاهیم که ایالات متحده امریکا در ظرف هفت دهه اخیر برای ایجاد امپراطوری خویش با تکیه بر اسلام سیاسی کوشیده تا بنیادگرایی اسلامی را توأم با تروریزم رشد دهد.

زنان ستم‌دیده افغانستان به خوبی می‌دانند که امپریالیزم امریکا و متحدینش در سال 1995 میلادی (1374 خورشیدی) حسب منافع شان طالبان را از حجره‌های مدارس دینی پاکستان بیرون کشیدند و قدرت سیاسی را به آن‌ها تحویل دادند، و در ظرف شش سال حاکمیت طالبان از تمامی برنامه‌های شان به شمول اعمال ستم وحشیانه بر زنان حمایت به عمل آوردند.

امپریالیزم امریکا از سپردن قدرت به طالبان هیچ هدفی جز رشد و حمایت بنیادگرایی در افغانستان را دنبال نمی‌کند. زیرا سیاست خارجی امپریالیزم امریکا به هیچ عنوان به دنبال مهار کردن موج بنیادگرایی نیست، بل‌که کاملاً بر عکس می‌باشد. یا به عبارت دیگر سیاست خارجی امریکا برای حفظ تروریزم بین‌المللی تلاش می‌ورزد، نه مبارزه علیه آن. زیرا هدف امریکا از رشد و حمایت بنیادگرایی متشنج نمودن اوضاع کشورهایی است که گوش به فرمان امریکا نیستند.

رشد بنیادگرایی در جهان به تأمین منافع امریکا خوانایی دارد. تاریخ جهان در ظرف چند دهه ثابت ساخته که رشد بنیادگرایی باعث براندازی دولت‌های غیر مذهبی گردیده و دولت مذهبی را جایگزین آن نموده است.

امپریالیزم امریکا دقیقاً می‌داند که بنیادگرایی اسلامی در کشورهایی مانند افغانستان درکوتاه مدت اختلافات قومی، اجتماعی، میلیتی را پدید می‌آورد و توانایی مردم و نیروهای انقلابی را در سازمان دادن علیه نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی را متزلزل می نماید. امروز تمامی کشورهای اسلامی مثال برجستۀ آن است. بناءً امپریالیزم و در راس آن امپریالیزم امریکا از رشد و حمایت بنیادگرایی اسلامی به عنوان وسیلۀ خلع سلاح جنبش‌های آزادی‌بخش ملی و جنبش‌های کمونیستی استفاده می‌نماید. روی همین دلیل است که امپریالیزم امریکا طالبان را برای بار دوم در افغانستان حاکم ساخت.

زنان آزادی‌خواه کشور باید این نکته را درک کنند که امپرياليست‌ها هرگز بدنبال حقوق انسان‌ها، منجمله زنان نبوده و نیستند، بل‌كه در پي منافع اقتصادي و سياسي خودشان هستند. ولي اين‌كه حتي آنان امروز ناگزير شده اند که از “حقوق زنان” و “حقوق بشر” در افغانستان صحبت نمایند به این خاطر است تا طالبان را زیر فشار قرار داده و تمامی مواد مندرج در “توافق‌نامه دوحه” را بالای شان عملی سازند. هرگاه طالبان حاضر و آماده شوند که بطور مطلق سر به خط گذارند و “توافق‌نامه امنیتی و استراتیژیک” ایالات متحده امریکا با رژیم پوشالی کرزی و غنی را به‌پذیرند و آن‌را به مدت ده سال دیگر تمدید نمایند، در آن صورت طبق “توافق‌نامه دوحه” امپریالیزم امریکا با سیاست داخلی طالبان کاری نخواهد داشت و با سياست‌هاي وحشیانه و ظالمانه طالبان درمورد زنان هم‌نوايي نشان خواهد داد.

همان‌طوری ‌که زنان از سال 1374 الی 1380 خورشیدی (1995 الی 2001 میلادی) در تنگ‌نای ستم قرار گرفتند، امروز نیز با به قدرت رساندن دوباره طالبان، زنان در تنگ‌نای ستم شدیدتر قرار دارند. اولین هدف طالبان بعد از قدرت‌گیری دوباره سرکوب زنان بود. به‌همین علت است که بیست و چند فرمان زن ستیزان یکی بعد از دیگری نافذ و عملی گردیده است.

امروز در افغانستان ایدئولوژی و فرهنگ غالب فیودالی به عنوان ایدئولوژی و فرهنگ ضد زن به رسمیت شناخته شده است و طالبان از آن حمایت به عمل می‌آورند. ایدئولوژی حاکم بر جامعه افغانستان حکم می‌نماید که زنان باید تابع مردان باشند و بدون چون و چرا از مردان اطاعت کنند. هر شخص می‌داند که تابعیت زن از مرد قانون به رسمیت شناخته مذهبی است.  

وقتي طالبان مي‌گويند ما مطابق قانون شرعیت به زنان حق مي‌دهيم، دروغ نمی‌گویند، راست مي گويند. حق قايل شدن براي زنان در چوكات قانون شرعیت همين است كه طالبان عملي مي‌کنند. امروز در افغانستان زنان قرباني سنت‌هاي فرهنگي فیودالی و همین قانون شرعی اند. سنت فئودالي با الهام از ايدئولوژي مذهبي زنان را در انقياد بيشتر نگه مي‌دارد. در فرهنگ فئودالي مسلط افغانستان زنان مانند هر جنس ديگر در معرض خريد و فروش علني قرار مي‌گيرند. خريدن زن از طرف مرد، وي را قانوناً به ملكيت مرد در مي‌آورد و آزادي‌اش را سلب مي‌نمايد.

همان‌طوری که گفتیم اعمال ستم بر زن يكي از اجزاي اصلي ساختار جامعه است و در پيوند با ستم طبقاتي و ستم امپریالیستی قرار دارد و وسعت عمومي به‌خود مي‌گيرد. اشكال سه‌گانه ستم ( طبقاتي ، ملي و جنسیتي ) با هم توآم بوده و از یک‌دیگر جدا نیستند. بناءً مبارزه براي رهايي زنان از مبارزه طبقاتي و ملي جدايي ناپذير بوده و بدون پيش‌برد مبارزه عليه تمامي اين اشكال ستم موفقيت نهايي در امر مبارزه انقلابي ناممكن مي باشد.

امروز در افغانستان بيش‌تر از 50فیصد نفوس آن عملا در چهارديواري خانه زنداني اند و هيچ‌گونه نقشي در تغييرات زيربنايي و روبنايي ندارند. بناءً صحبت از پيش‌رفت وتغيير در افغانستان یک توهمی بیش نیست. بدون شركت زنان در تمام عرصه‌های اجتماعی جامعه تغيير و دگرگوني ناممكن مي باشد، زماني ما مي‌توانيم از يك اجتماع سالم و انساني سخن بگوييم كه زنان و مردان بدون هيچ امتياز و تبعيضي كنار هم قرار گرفته و در تغييرات آن جامعه سهيم باشند. به هیچ‌وجه نباید از سيستم نظام طالبانی كه نصف نفوس جامعه را در چهار دیواری خانه مقید نموده انتظار پيش‌رفت و ترقي جامعه را داشته باشيم. اين سيستم به هیچ دردی جز نابود شدن نمي‌خورد.

در شرايط و اوضاع کنونی كه بر حدت و شدت ستم بر زنان از طرف ارتجاع طالبانی بطور روز افزون افزايش به عمل آمده است تكيه روي مسئله زنان يك امر بسيار جدي در پيش‌برد مبارزه انقلابي را تشكيل مي‌دهد. انقلابيون با تكيه روي مسئله زنان مي‌توانند گام‌هاي جدي در مسير مبارزه  بخاطر سرنگوني نظام طالبانی به پيش بردارند.

 زنان مبارز و انقلابی افغانستان!

طوری‌که قبلاً بیان گردید، امپریالیست‌ها حسب منافع شان برای بار اول طالبان را به قدرت رساندند، با فروپاشی سوسیال امپریالیزم “شوروی” امپریالیزم امریکا با اعلان حکومت صد ساله‌اش و گسترش ناتو هم‌چون گرگ وحشی به جان کشورهای تحت سلطه و کشورهای تازه استقلال یافته از سلطه سوسیال امپریالیزم حمله‌ور گردید. حسب این پالیسی مناسب دانست تا دست پروردگان خود (طالبان) را از قدرت به زیر کشد و مستقیماً با حضور نظامی اش رژیم دست نشانده‌اش را بر مسند قدرت برساند.

بناءً به‌طور ناگهان رسانه‌هاي بورژوازي کشورهای غربي شروع به افسانه‌سرايي كردند، و طالبان را متحجر، زن‌ستیز و تروریست خواندند، در حالی که امپریالیزم امریکا و متحدینش طالبان قرون وسطایی را از طریق C I A و I S I در پاکستان آفریدند، پرورش دادند و در سال 1995 میلادی درافغانستان به قدرت رساندند و در ظرف شش سال حاکمیت طالبان هیچ یک از کشورهای امپریالیستی و رسانه‌های این کشورها حتی یک کلمه‌ای در مورد زن‌ستیزی و تروریزم طالبانی سخنی بر زبان نیاوردند. اين‌ها كساني بودند كه وقتي طالبان زنان را از مشاغل محروم و در خانه زنداني كردند يا بخاطر زير پاگذاردن قوانين “منكرات و تقوا” به شلاق بستند، حتي زمزمه متعرضانه‌اي نكردند. اين‌ها كساني هستند كه ميليون‌ها دالر خونين را مستقيماً ويا از طريق بن‌لادن و ديگر خادمين سعودي شان صرف تقويت طالبان و ديگر جنگ‌سالاران ارتجاعي و نيروهاي “مجاهدين” ضد زن، درافغانستان كردند.

 امپریالیزم امریکا و متحدینش به بهانه “آزاد نمودن زنان از چنگال طالبان قرون وسطایی” و “مبارزه علیه تروریزم” به افغانستان هجوم آوردند و این کشور را اشغال نموده و رژیم پوشالی را بر چوکی دست‌نشاندگی نشاندند.

حضور نظامی اشغال‌گران امريكا و متحدینش در افغانستان يك‌بار ديگر بطور عريان نشان داد كه حلقه‌هاي زنجير ستم‌گران در دست‌وپاي زنان، حلقه‌هايی از زنجير اسارت ستم‌ديدگان سراسر جهان در نظام امپرياليستي است.

آیا انقياد و تحت ستم بودن زنان افغانستان را می‌توان جدا از بافت سیستم حاکمه نیمه فیودالی بررسی نمود؟ جواب کاملاً منفی است. انقیاد زنان عميقاً در بافت سیستم مستعمره – نيمه فيودالي عقب‌مانده جامعه افغانستان تنيده شده است. نباید فراموش نمود که بمب‌هاي امريكايي و كماندوهاي بريتانيايي هزاران زن افغانستاني را كه قرار بود “از چنگال طالبان قرون وسطایی نجات” دهند كشتند، و هزاران انسان بی‌گناه را به گلوله بستند و به جسدهای شان بی‌احترامی نمودند. در ظرف بیست سال اشغال کشور هزاران زن و دختر جوان مورد تجاوز زورگویان و جنگ سالاران قرار گرفتند و هزاران زن توسط شوهر و یا برادر به قتل رسیده و یا مثله شدند. در ظرف بیست سال اشغال کشور، اشغال‌گران امریکایی و متحدینش ثابت نمودند که به هیچ‌وجه قصد ضربه زدن به مناسبات نيمه فيودالي را نداشتند، بل‌که هدف شان خفه نمودن صدای آزادی خواهی و تحکیم سلطه مردسالاری در جامعه بود. به همین علت بود که طبق “توافق” دوحه برای بار دوم قدرت سیاسی را به طالبان واگذار نمودند.

همه ستم‌دیدگان و به خصوص زنان مبارز بايد بدانند که چه وجه مشتركی ميان متعصبين فاشيست مسيحي و بنيادگرايان فئودال اسلامي وجود دارد. این دو نیرو چه درحكومت باشند چه نباشند، زنان را به مثابه اشياي جنسي قلم‌داد می‌کنند و از مذهب بعنوان وسيله‌ای براي تحميل حقارت‌آميزترين اشكال انقياد اجتماعي و عبوديت مردسالاری بر زنان استفاده مي‌نمايند. 

كساني‌كه صادقانه خواهان حمايت از مبارزات زنان افغانستان اند و می‌خواهند که حجاب اجباری و ديگر زنجير‌هاي انقياد و سنن ارتجاعي را بطور همیشگی دفن نمایند باید این نکته را به درستی درک کنند اولين خدمتي كه به اين كار مي توانند بكنند افشاي فعالانه عوام‌فريبي‌هاي امپرياليست‌ها و مقابله با تجاوزات عریان امپریالیست‌ها در سراسر جهان است. زنان مبارز و انقلابی نبايد اجازه دهند جانياني مانند بایدن و امثال شان از خشم بر حق آنان و مبارزات شان سوءاستفاده كنند و دست‌هاي خون‌آلودشان ‌را پشت پرده دفاع “حقوق زنان افغانستان” پنهان كنند.  

تنها خود زنان در هم‌آهنگی نيروهاي دموكراتيك نوين افغانستان تحت رهبری حزب پیش آهنگ شان مي‌توانند اين بافت نيمه فيودالي غير قابل تحمل را نابود كنند و مناسبات اجتماعي را دگرگون سازند. تنها آنان مي‌توانند كاملا نظام نيمه فيودالي را ريشه كن كنند و ستم امپرياليستی که حامی منافع فیودالیزم در افغانستان می‌باشد محو نمایند.

انتظارداشتن از امپرياليست‌ها هيچ دردي را دوا نمي‌کند. زنان مبارز و انقلابی نباید از امپریالیست‌ها چنین انتظاری داشته باشند. زنان مبارز و انقلابی می‌دانند که فقط با اتكا، به نيروي خودمان مي‌توانيم ستم را بطور کل از ریشه بر‌اندازیم. و تنها با نابودي نظام موجود مي‌توان پايه‌هاي اجتماع سالم را پي‌ريزي نمود و جامعه آزاد و مستقل و عاری از هرگونه ستم را بوجود آورد.

شعارهر مائوئيست باید چنین باشد: «زنجيرها را بشكنيد، خشم زنان را هم‌چون نيروي مهيب براي انقلاب رها كنيد ! » اين شعار به آن معنا است، همه زنجيرهايي که مانع راه مبارزه زنان براي رها كردن جامعه است باید درهم شکسته شود. و بدان معناست که همه زنجيرهاي آشكار و پنهان امپریالیست‌ها و نیروهای ارتجاعی (مذهبی و غیر مذهبی) كه سلطه مرد بر زن را چه در کشورهای امپریالیستی و چه درکشورهای عقب‌مانده مستحکم می نماید باید درهم شکسته شود و نابود گردد.

واضح است كه بدون سرنگوني نظام ارتجاعی موجود (مذهبی و غیر مذهبی) نمي‌توان از قرار گرفتن زنان در مسير رهايي كامل سخني به‌ميان آورد زيرا ستم بر زن بخشي از نظام مسلط ارتجاعي موجود است  و در پيوند با ساير اشكال ستم ( ستم طبقاتی، ستم ملی و ستم جنسیتی)  قرار دارد. زیرا ستم جنسیتی با ستم طبقاتی و ستم امپریالیستی گره خورده است. فقط آن نيرويی مي‌تواند روي مسئله زنان بعنوان يك قضيه جدي نگاه كند كه در صدد تحول بنيادي و ريشه‌اي در جامعه باشد.

نيروهايی كه عليه تمامي اشكال ستم يعني ستم طبقاتي، ملي و جنسیتي مبارزه نكنند و در صدد تغيير اساسي مناسبات اجتماعي نباشند در نهايت حافظ نظام موجود می‌باشند. در نهايت امر صرفا مي‌توانند تا حدود معيني از تغيير اشكال ستم بر زنان و در بهترين حالت از تخفيف كم و بيش آن سخني به‌ميان بياورند. ولي هرگز نمي‌تواند مبارزه بخاطر رهايي كامل زنان را احياء نمايند. به همين جهت تغيير دولت‌ها بدون ايجاد تحول و تغيير اساسي در جامعه ممكن است وضعيت زنان را كمي بهتر نمايد ولي هرگز نمي‌تواند بار ستم مردسالاري را بصورت كامل از دوش آن‌ها بردارد.

مبارزه برای رهایی کامل زنان، زمانی ممکن و میسر می‌گردد که نیروهای مائوئیست برای بالا بردن سطح آگاهی زنان کوشا باشند. زیرا بالا بردن سطح آگاهي و ارتقاي مبارزاتي زنان گام مهمي در جدي گرفتن و مهم شمردن مبارزه حق طلبانه آنان محسوب مي‌گردد. از طریق آگاهي انقلابي است که می‌توان زنان مبارز و انقلابی را از خرده‌كاري‌هاي زندگي روزمره رها نمود و در ميدان مبارزات انقلابي و مشخصاً مبارزه به‌خاطر رهايي زنان فعال كرد. این مبارزه باید در پیوند تنگاتنک مبارزه طبقاتی و مبارزه علیه ستم امپریالیستی به‌پیش برده شود. زیرا خشم زنان نيروي قدرتمندي در راه انقلاب است كه اگر كاملا رها گردد نيروي مهيبي در سرنگوني نظام ارتجاعي مسلط کنونی خواهد بود. فقط با بسيج زنان و ارتقاي سطح آمادگي مبارزاتي آنان بعنوان یک كتله عظيم، مي‌توان يك نيروي قدرتمند و قهار انقلابي را بحركت درآورد.

امروز بزرگ‌ترین خلاء مبارزاتی جنبش انقلابی کشور، عدم به حرکت درآوردن این نیروی قدرتمند و قهار است. جنبش انقلابی کشور باید در صدد پرنمودن این خلاء بعنوان  يك مسئله جدي بر آيد. به همین ترتیب زنان مبارز و انقلابی  نبايد از قدرت‌هاي امپرياليستي و مزدوران شان توقع داشته باشند تا زمینه را برای آزادی شان مهیا سازند. چنین توقعاتی به هیچ‌وجه از شدت ستم نمي‌كاهد بل‌كه آن‌را افزايش مي دهد. زنان علاوه بر آن‌که از امپریالیست‌ها نباید چنین توقعی بنمایند، بل‌که باید ایشان را به مصاف به‌طلبند و در یک مبارزه جدی، پی‌گیر و رویاروی با آن‌ها قرار گیرند. زیرا دشمن را فقط مي‌توان از طریق به مصاف طلبیدن نيروي قهار انقلابي از پاي درآورد و نابود كرد. شرایط و اوضاع کنونی برای سرنگوني شوونيزم مردسالار از ما می طلبد که هرچه جدی‌تر و پی‌گیرتر خود را به این مبارزه و جنگ آماده سازیم.  فقط به اين صورت مي‌توان ديوارهاي پوسيده کاخ ستم را از بيخ‌وبن ويران كرد.

زنان بايد بدانند كه جز با تكيه بر نيروي قهر انقلابي امكان رهايي كامل ميسر نيست. گره تضاد ستم جنسي، ستم ملي  و ستم طبقاتي را فقط مي‌توان با ضربه گلوله گشود، بدین ملحوظ است که می‌گوئیم: شورش بر حق است !

زنان انقلابی و مبارز!

« دراين روز، بايد يك‌بار ديگر خشم خود را به نيروي مبارزاتي تبديل كنيم و روز مان‌را با استواري و استحكام عليه ستم بر زن و هرگونه ستم ديگر پيش بريم  … »

«زنان بصورت باالقوه داراي شور و شوق انقلابي عظيمي مي‌باشند كه اگر در جهت انقلاب رها شود تاثيرات باالفعل بزرگي بر پيشرفت پروسه انقلاب، خواهد داشت.»

روز هشت مارچ روز جهانی زن گرامی باد!

نابود باد نظام پوسيده مرد سالار!

 حجاب‌هاي ستم را پاره كنيم !

خشم زنان را به عنوان نيروي قدرتمندي در راه انقلاب رها سازیم!

8 مارچ 2023 م

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

www.cmpa.io

sholajawid2@hotmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *