مصاحبه روزنامۀ کردستان شمالی – ترکیه (سازمان رسانهای/مطبوعاتی سوسیالیستی)
با سخنگوی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
روزنامۀ کردستان شمالی ـ ترکیه:
با به دست گرفتن دوبارۀ قدرت توسط طالبان -که از آن به عنوان دوران جدیدی در افغانستان یاد میکنیم- افغانستان بار دیگر در اجندای کاری جهان قرار گرفته است. وضعیت سیاسی موجود باعث شده که همه اجندای کاری خود را -از ارتجاع جهان امپریالیستی/سرمایه داری گرفته تا کشورهای منطقه، حتی نیروهای انقلابی، دمکراتیک و کمونیستی- به آن اختصاص دهند و هرکس درین زمینه در راستای منافع و نگرشهای طبقاتی خود موضع میگیرد. ما به عنوان یک سازمان مطبوعاتی سوسیالیستی، میخواستیم در مورد این شرایط و تحولات مهم تاریخی در افغانستان با شما مصاحبه داشته باشیم. خوشحال میشویم به سوالاتی که ارسال کردیم پاسخ بدهید. برای شما آرزوی موفقیت در مبارزات داریم.
پرسشها و پاسخهای مصاحبه:
سوال اول:
نخست از همه، آیا میتوانید اطلاعات مختصری در مورد محتوای تاریخی و ایدئولوژیک حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان ارائه بدهید؟
جواب اول:
زمانیکه افغانستان مورد تهاجم و تجاوز اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا قرار گرفت و از طرف آنها اشغال گردید، “حزب کمونیست افغانستان” تحت رهبری رفیق ضیاء با نشر یک اطلاعیه تجاوز و اشغالگری امپریالیستها را محکوم نمود و خواهان وحدت همه مائوئیستهای کشور گردید. “سازمان پیکار برای نجات افغانستان” و “اتحاد انقلابی کارگران افغانستان” طی اعلامیههای جداگانه علاوه بر محکوم نمودن اشغال کشور به درخواست “حزب کمونیست افغانستان” پاسخ مثبت داده و خواهان نشست رویاروی با “حزب کمونیست افغانستان” گردیدند. این نشست سه جانبه در ماه جون 2002 میلادی صورت گرفت و سه روز جریان داشت. در جریان نشست سه روزه هر سه تشکیل روی مسایل عام جنبش کمونیستی توافق نظر داشتند و در بعضی موارد از جمله جنگ مقاومت علیه اشغالگران سوسیال امپریالیزم “شوروی” و رژیم مزدورشان تفاوت نظر وجود داشت که برای حل این اختلافات یک دور مذاکرات پیشنهاد گردید که از طرف هر سه تشکیل پذیرفته شد. در ختم جلسه یک اعلامیه مشترک از طرف هر سه تشکیل زیر عنوان «”لویه جرگه اضطراری” یا نمایش مضحکهآمیز امپریالیستهای متجاوز و مرتجعین دست نشانده شان» به تاریخ اول سرطان 1381 خورشیدی (12 جون 2002 میلادی) منتشر گردید.
هر سه تشکیل یک پروسه طولانی (جولای 2002 ـ اول می 2004 میلادی) را بهمنظور وحدت برای حل اختلافات طی نمودند و در جریان این پروسه علاوه بر حل اختلافات، برنامه و اساسنامۀ حزب تدوین گردید و در اول می 2004 میلادی با تدویر کنگره وحدت جنبش کمونیستی افغانستان، “حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان” ایجاد گردید.
حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان، حزب سياسي پرولتاريا و پيشآهنگ پرولتاريا در افغانستان است. این حزب دارای ایدئولوژی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی است. «موجوديت حزب، حاصل كاربست ايديولوژي پرولتري در جنبش انقلابي افغانستان است. حزب، دارای برنامۀ سیاسی و استراتژی مبارزاتی پرولتری و بيان كننده و نمايندۀ منافع اساسي پرولتاريا در افغانستان است. حزب، متعهد و مصمم است که بيان فشردۀ خصوصيات و كيفيات پرولتاريا در افغانستان باشد. حزب، صفوف پرولتاريا و ساير زحمتكشان افغانستان را پایگاه طبقاتی اصلی خود میداند و مكلفيت دارد مداوماً براي تحكيم و گسترش خود در ميان آنها بكوشد.» حزب ما ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم را به مثابۀ ايديولوژي رهنماي انديشه و عمل خود پذيرفته و آگاهانه آنرا بهكار مي بندد.
حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان از زمان ایجادش تا کنون نهتنها علیه اشغالگران امپریالیست و دستنشاندگان شان بعنوان دشمن عمده مبارزات خود را بطور اصولی پیش برده است، بلکه مبارزاتش را علیه طالبان بعنوان دشمنان غیرعمده و همچنین علیه تسلیمی و تسلیم طلبی نیروهای به اصطلاح چپ کشور نیز پیشبرده است.
بعد از فروپاشی و سقوط رژیم پوشالی تحت حمایت امپریالیزم آمریکا وناتو جا بهجایی در تضادها بوجود آمده است. مبارزات حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان علیه رژیم طالبانی و حامیان امپریالیستی اشغالگر شان بعنوان تضاد عمده به پیش برده میشود، و وظیفه عمده مبارزاتی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از اولویت مبارزاتی برخوردار خواهد بود. این بدان معنا نیست که مبارزه علیه دشمن غیرعمده و تسلیمیها و تسلیم طلبان تعطیل بردار است.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان اولین حزب مائوئیستی است که علیه رویزیونیزم پسا مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی سنتزهای نوین آواکیان و دنباله روانان ایرانی شان و هم چنین رویزیونیزم “راه پاراچندا” مبارزات خود را بطور جدی و پیگیری ادامه داده و آنها را زمینگیر نمود. به همین ترتیب علیه انحراف عمیق “اندیشه گونزالو” جداً ایستاد و مبارزاتش را به نحو درست و اصولی پیش برده است. و همین اکنون نیز معتقد است که مبارزه علیه رویزیونیزم “سنتزهای نوین” آواکیان و “راه پاراچندا” باید بطور ضمنی و مبارزه علیه انحراف عمیق “اندیشه گونزالو” بطور جدی پیش برده شود.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به مثابه سپاه رزمندۀ اردوی بینالمللی پرولتاریا در افغانستان مبارزاتش را به پیش میبرد و تلاش مینماید که این مبارزات را در خدمت به انقلاب جهانی گسترش دهد.
استراتیژی مبارزاتی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در کشور، استراتیژی جنگ خلق جهت به پیروزی رساندن انقلاب دموکراتیک نوین و گذار سریع به سوسیالیزم و ساختمان سوسیالیزم و ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا تا رسیدن به جامعۀ بیطبقه کمونیستی میباشد.
تا زمانیکه افغانستان چه بطور علنی (از طریق نظامی) و یا غیر علنی (از طریق کنترول حریم هوایی، ادامه “توافقنامه امنیتی” و استقرار شبکههای قوی استخباراتی) در چنگال خونین امپریالیزم امریکا و متحدانش قرار داشته باشد، افغانستان کماکان یک کشور مستعمره ـ نیمه فیودالی باقی خواهد ماند و رژیم پسا توافق هر شکل و شمایلی که به خود بگیرد یک رژیم دستنشانده خواهد بود. در چنین حالتی استراتیژی مبارزاتی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان عبارت است از جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه رژیم پوشالی و حامیان اشغالگر شان، این جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی در شرایط مشخص افغانستان شكل مشخص كنوني جنگ خلق در كشور میباشد.
سوال دوم:
افغانستان اخیراً مورد حمله سوسیال امپریالیسم روسیه و امپریالیسم آمریکا قرار گرفته است و نتایج این تهاجمات باعث ویرانی سنگین برای مردم افغانستان شده است. در این زمینه ، وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
جواب دوم:
دقیقاً، حالت مستعمراتي افغانستان چه در زمان حملۀ سوسیال امپریالیزم روسیه و چه در زمان حمله امپریالیستهای اشغالگر به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا، درنتيجه يك جنگ خونين تجاوز كارانۀ سوسیال امپریایزم روسیه و امپرياليستهاي امريكائي ومتحدين شان عليه افغانستان و مردمان این سرزمین بوجود آمده است.
اين جنگ تجاوزكارانه و اشغالگرانه، در زمان حمله سوسیال امپریالیزم تحت نام فریبنده “کمک انترناسیونالیستی” و “رهایی کارگران و دهقانان از فقر و بی خانمانی” و در شرایط کنونی توسط امپریالیستهای اشغالگر به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا تحت نام فريبندۀ “مبارزه علية تروريزم” و ” آزادی زنان از قید اسارت طالبان” براه افتاد. تاریخ جهان بطور عام و تاریخ افغانستان بطور اخص نشان داد که تمام این شعارها کاذبانه و روپوشی برای اشغال کشور بوده است.
سوسیال امپریالیستهای اشغالگر و امپریالیزم اشغالگر امریکا و متحدانش متناسب با نقشهها و منافع آزمندانه خود تلاش نمودند تا اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی افغانستان را شکلدهی نمایند. آنها با توسل به قهر توسط نیروهای نظامی شان در پی تطبیق برنامههای خود بر آمدند.
وضعیت اقتصادی کشور:
تودههای ستمدیدۀ افغانستان شاهدند که جنگهای تجاوزکارانه و اشغالگرانه سوسیال امپریالیستها همراه به سبعیت و ددمنشی رژیمهای پوشالی نه تنها به خانه جنگی ارتجاعی اسلامی میان احزاب جهادی و همچنان جهادیها و طالبان مبدل گردید و زمینۀ تهاجم گستردۀ امپریالیزم امریکا و متحدانش را در افغانستان آماده ساخت، بلکه افغانستان را به یک کشور ویرانه مبدل نمود. جنگهای تحمیلی اشغالگرانه یکی پس از دیگری اقتصاد کشور را به مرز انهدام رساند، زیربنای اقتصادی کشور را به نابودی کامل سوق داد و فقر و فاقه در کشور را به صورت گسترده دامن زد.
گرچه اشغالگران امپریالیست ادعای بازسازی افغانستان ویرانه را در عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نمودند. آنها خواستند و میخواهند که افغانستان را در تمام عرصهها سر از نو مطابق خواستها و نیازمندیهای استعمارگرانه و غارتگرانه شان بازسازی نمایند.
اشغالگران امپریالیست تا آنجایی که تا کنون برای شان مقدور بود از منابع طبیعی ونیروی کار ارزان در افغانستان برای هزینههای نظامی و غیرنظامی شان استفاده نمودند، اما مهمترین بهرهبرداری برای هزینههای نظامی شان در افغانستان همانا مربوط به كشت و تجارت ترياك بود كه سالانه ميلياردها دالر از این طریق منفعت بردند.
امپریالیزم اشغالگر امریکا و متحدینش در زمان جنگ مقاومت علیه اشغالگران سوسیال امپریالیزم نیز از این گزینه استفاده نمودند. پیش از تجاوز سوسیال امپریالیزم شوروی به افغانستان تریاک تولید شده در افغانستان و پاکستان در بازارهای منطقه به فروش میرسید و از تولید هروئین در افغانستان و پاکستان خبری نبود. امپریالیزم امریکا و سیا نهتنها در مرز پاکستان و افغانستان کشت و قاچاق تریاک را بهطور گسترده و وسیعا دامن زدند، بلکه برای هزینههای نظامی و غیرنظامی شان کارخانههای تولید مواد مخدر را جابهجا نمودند که اراضی مرزی افغانستان ـ پاکستان به بزرگترین تولید کنندۀ هیروئین تبدیل گردید. و از این طریق مصارف نظامی و غیرنظامی شان را تامین کردند. شمار معتادان به هیروئین در پاکستان در سال 1979 میلادی نزدیک به صفر بود، اما در افغانستان معتاد به هیروئین اصلاً وجود نداشت. هم اکنون نزدیک به ده فیصد نفوذ افغانستان و بیش از پانزده فیصد نفوذ پاکستان آغشته به این بلای خانمانسوز گردیده اند.
امپریالیستهای اشغالگر برای تأمین هزینههای نظامی و غیرنظامی خود فقط به کشت و قاچاق مواد مخدر بسنده نمیکنند، بلکه منابع زیرزمینی کشور را چپاول نموده و خواهند نمود.
تاریخ بیست سالۀ اشغال کشور بیانگر آنست که طرح بازسازی افغانستان توسط کمک رسانی اقتصادی دول امپریالیستی حالت کاملاً رقتانگیز و مسخره را به خود گرفته است.
طرح بازسازي اقتصادی افغانستان، توسط اشغالگران امپریالیست، يك طرح مستعمراتي ـ نيمه فئودالي است، که در جهت تأمین منافع امپریالیستها در حرکت است. چنین بازسازی اقتصادی به منافع ملی کشور نقشی بازی نکرده و نمیکند، بلکه در خدمت منافع امپریالیستهای اشغالگر قرار دارد. یا به عبارت دیگر این بازسازی اقتصادی، بازسازی اقتصادی ستمگرانه ملی امپریالیستی در شکل مستعمراتی آن میباشد. این بازسازی اقتصادی، مناسبات نیمه فیودالی را دست نخورده باقی گذاشته و هیچگونه پروگرام اصلاحاتی حتی اصلاحات جزئی را نیز در بر نداشته و ندارد.
بناءً طرح بازسازي اقتصادي افغانستان در شرایط کنونی درخدمت بقاء و دوام پايههاي اقتصادي سلطۀ امپرياليزم، نيمه فئوداليزم و بورژوازي كمپرادور و در جهت متناقض منافع کارگران و دهقانان کشور قرار دارد. همان طوری که گفتیم وضعیت اقتصادی کشور به مرز انهدام رسیده است و در طرح بازسازی اقتصادی مستعمراتی هيچگونه راه حل اساسي براي ازميان بردن فقروفلاكت تودههاي زحمتکش افغانستان وجود ندارد. فقط یک راه برای پایان دادن فقر و فاقه تودهها وجود دارد و آن عبارت است از برپایی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی (شکل مشخص کنونی جنگ خلق) برای به پیروزی رساندن انقلاب دموکراتیک نوین و گذار سریع به سوسیالیزم و ساختمان سوسیالیزم و ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا.
وضعیت اجتماعی کشور:
در ظرف یک دهه اشغالگری سوسیال امپریالیستها و رژیمهای پوشالی شان و دو دهه اشغال کشور توسط امپریالیستها به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا نفاق ملی بصورت وسیع دامن خورده است.
با این همه، سقوط فرهنگي، واپس گرائي سياسي وانحطاط فكري، كهنه پرستي خرافاتي ومذهبي، فرهنگ گداپرستی وتشديد بردگي زنان از جمله دستآوردهای اشغالگران امپریالیست بوده که بطور وسیعی در جامعه گسترش يافته است.
اشغالگران امپریالیست تلاش ورزیدند تا غرور ملی و روحیه استقلال طلبانۀ تودههای زحمتکش افغانستان را شکسته و روحیه مزدورمنشی و چاکرپیشگی و روحیه صلح طلبی بردهوار و بیزاری از اسلحه را در وجود شان پرورش دهند. آنها تلاش ورزیدند که به مردم بهقبولانند که بدون کمک و حمایت کشورهای اشغالگر امپریالیست تأمین امنیت غیر ممکن است. باید به این موضوع اذعان نمود که اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی دراین زمینه تا حدودی موفقیتی داشته اند. این موفقیت بیشتر از همه میان روشنفکران دامن خورده است. اکثریت روشنفکران همراه با تسلیم شدگان و تسلیم طلبان به اصطلاح چپ مبلغ و مروج این ایده بوده و هستند. روحیه فرار طلبی و گریز روشنفکران از افغانستان مبین این حقیقت است.
در افغانستان کنونی یک فرهنگ ضد ملی، ضد علمی و ارتجاعی توسط اشغالگران امپریالیست، رژیم دستنشانده و روشنفکران تسلیمطلب دامن زده شده است.
بناءً در ظرف بیست سال گذشته تحت نام احیاء باز سازی فرهنگ ملی بینشهای خرافی و ضد علمی، و تحت نام عنعنات ملی سخیفترین رسوم تقدیس گردیده است.
فرهنگی که توسط امپریالیستهای اشغالگر در افغانستان دامن زده شده است، یک فرهنگ نیمه فیودالی که انعکاس دهندۀ منافع اشغالگران امپریالیست و فیودال ـ بورژوا کمپرادورـ بیروکرات دست نشانده بوده و در ضدیت با منافع علیای مردم ستمدیده قرار دارد.
مهمترین معضل اجتماعی که فراروی جامعه قرار دارد مسئله زنان و ملیتهای گوناگون در افغانستان میباشد. زیرا افغانستان یک کشور چند میلیتی است که چندین دهه تحت سلطه مستقیم اشغالگران امپریالیست قرار داشته است. اشغالگران امپریالیست در این مدت نه تنها ستم ملی امپریالیستی را با خشونت تمام به پیش بردند، بلکه در پیوند با آن ستمگری ملی شئونیستی را نیز در افغانستان متبارز نمودند. این از یکسو و از سوی دیگر در طول این مدت از سیاست “نفاق بینداز و حکومت کن” استفاده نموده اند. با آن که امپریالیستهای اشغالگر مرتجعین سایر میلیتها را زیر بال و پر خود گرفتند، اما تحریکات ارتجاعی میلیتی را میان شان دامن زده اند.
تعداد زیادی از زنان شهری توسط اشغالگران به چوکیهای بلند دولتی بالا کشیده شدند. اکثریت مطلق زنان شهری تن به تسلیمی در برابر اشغالگران امپریالیست داده و به دفاع از اشغال کشور پرداختند. در دوران “مذاکرات صلح” نه تنها خائنین ملی، بلکه اکثریت زنان از اشغال کشور و “دستآورد بیست سالۀ” اشغالگران دفاع مینمودند.
این وضعیت ناهنجار اجتماعی، راه را برای برپایی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی برای نیروهای مائوئیست کشور مشکلتر نموده است. حزب ما به خوبی آگاه است که باید در میان تودهها رفت و از طریق آگاهی دهی به ایشان وحدت میلیتهای گوناگون کشور را فراهم نمود و با پشت سر گذاشتن این خم و پیچها، راه را برای برپایی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی آماده ساخت.
وضعیت سیاسی کشور:
برای این که بتوانیم روی وضعیت سیاسی کشور روشنی بیندازیم باید به عقب برگشت و بطور مختصر جنبش سیاسی کشور را از سال 1344 خورشیدی (1965 میلادی) مورد بررسی قرار داد.
در 13 میزان 1344 خورشیدی( 5 اکتبر 1965 میلادی) سازمان جوانان مترقی تحت رهبری رفیق اکرم یاری بعنوان یک سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوتسه دون اندیشه ایجاد گردید. در سال 1351 خورشیدی(1972 میلادی) به یک انشعاب بزرگی رو برو شد.
“گروه انقلابی خلقهای افغانستان” تحت رهبری داکتر فیض یکی از این شاخههای انتقادی است که با نشر “با طرد اپورتونیزم در راه انقلاب سرخ به پیش رویم” به اکونومیزم عریان غلطید و در سال 1359 خورشیدی(1980 میلادی) به رویزیونیزم سه جهانی تکامل منفی نمود. با انتشار مشعل رهایی رویزیونیزم سه جهانی را تیوریزه نمود و شعار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را فریاد زد و نام خود را “سازمان رهایی افغانستان” گذاشت. این سازمان با پیروی از چین رویزیونیستی علیه مائوتسه دون و انقلاب فرهنگی و علیه استالین موضعگیری نمود.
زمانی که اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا به افغانستان تجاوز نمود و آن را به اشغال خود در آورد، “سازمان رهایی افغانستان” با اشغال همنوا گردید. در جرگه خائنین ملی در بن و “لوی جرگه اضطراری” شرکت نمود. به حامد کرزی (شاه شجاع سوم) کمپاین انتخاباتی راه انداخت و راه پارلمانتاریزم را در پیش گرفت، چوکیهای دولتی را از وزارت تا وکالت را از آن خود ساخت. حزب خود را در وزارت عدلیه رژیم پوشالی راجستر نمود و یکی از بهترین مبلغ و مروج اشغالگران امپریالیست گردید. این سازمان تمام این حرکات انحرافی، ارتدادی و خیانت ملی را زیر نام مارکسیزم ـ لنینیزم ـ اندیشه مائوتسه دون پیش برده است.
شاخه دیگر به اصطلاح انتقادیون شعله جاوید و “سازمان جوانان مترقی”، “محفل هرات” است. این محفل گرچه هیچ سندی علیه “سازمان جوانان مترقی” و شعله جاوید منتشر نکرد، و با “گروه انقلابی خلقهای افغانستان” نیز نپیوست، اما عملاً از همان شعارهای “گروه انقلابی خلقهای افغانستان” در مورد “سازمان جوانان مترقی” و رفیق اکرم یاری کار گرفت.
این محفل در زمان حکومت داود خان در هرات با والی رژیم همکار شد و به پاسیفیزم غلطید. بعد از کودتای 7 ثور 1357 خورشیدی(27اپریل 1978 م ) پنج نفر شان به شمول شیر آهنگر با دستههای گل به پیشواز دستگیر پنجشیری وزیر معارف افغانستان شتافتند و کودتا را برای شان تبریک گفتند، اما رژیم کودتا به آنها آغوش باز نکرد بعد از چند ماه به بازداشت شان شروع نمود و تعداد از آنها بکام مرگ رفتند.
“محفل هرات” تحت رهبری نعیم ازهر و شیر آهنگر به “تازه اندیشی” روی آوردند. طبق گفتۀ شیر آهنگر آنها خواهان ادغام اندیشههای پرولتری با برآمد دموکراتیک و پوشش اسلامی شدند. با این دیدگاه با دو محفل دیگر (هادی محمودی و مجید کلکانی) یکجا شده و “ساما” را بنیانگذاری نمودند. بعد از جانباختن زنده یاد مجید برنامه تازه اندیشی جای برنامه دموکراتیک “ساما” را گرفت و آنها را به تسلیم طلبی ملی سوق داد.
با اشغال کشور توسط امپریالیستها به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا، “ساما” اشغال کشور را به فال نیک گرفت و تسلیمی در قبال اشغالگران امپریالیست را در پیش گرفت و حزب خود را در وزارت عدلیه رژیم دستنشانده راجستر نمودند و راه پارلمانتاریزم را پیشه نمود. آنها نیز در خوان پرخون کشور شریک شدند و چوکیهای دولتی از وزارت تا وکالت را قبضه نمودند. برای توجیه تسلیم طلبی خویش کتاب “الگوی دموکراسی امریکایی…” را نوشتند و بانگ برآوردند که «بگذار امپریالیستهای اشغالگر افغانستان ویران را آباد کنند، بورژوازی و طبقه کرگر را رشد دهند…» ده سال تمام همهای افراد “ساما” همنوا باهم در این تسلیم طلبی شریک بودند. بعد از ده سال “ساما” دو بخش گردید. یک بخش بنام “ادامه دهندگان ساما” راه خود را از تسلیم شدگان جدا ساختند. آنها با خلط نمودن تضادها به تسلیم طلبی غلطیدند.
تسلیمی و تسلیم طلبی دو سازمان متذکره سرخوردگی عمیقی را میان روشنفکران چپ ایجاد نمود، پراکندگی و تشتت ایدئولوژیک ـ سیاسی را بطور وسیعی دامن زد. این وضعیت سیاسی پیشآمده در افغانستان موانع عدیدهای جلو روی نیروهای انقلابی و مائوئیستهای کشور قرار داد.
همانطوری که گفتیم حزب ما نهتنها علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشاندۀ شان مبارزراتش را بصورت درست و اصولی پیش برد، بلکه مبارزاتش را علیه تسلیم شدگان و تسلیم طلبان نیز بهپیش هدایت نمود. حزب ما معتقد بوده و هست که مبارزه با تسلیم شدگان و تسلیم طلبان جزء لاینفک مبارزه علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده میباشد.
حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان نه تنها توجه خاصی به مبارزات فوقالذکر نمود، بلکه توجه جدی مبارزاتی برای وحدت همه مائوئیست کشور نیز داشت. حزب طی چندین مقاله و اعلامیه از تمامی نیروهای مائوئیست کشور خواست تا نیاز عاجل مبارزاتی کشور را درک نموده و برای حل اختلافات از طریق گفتمان و مبارزه فعال ایدئولوژیک ـ سیاسی در این زمینه عطف توجه نمایند، متاسفانه که تا کنون موفق به این کار نشده ایم. اما از این تلاش دست نخواهیم کشید.
با قدرت گرفتن طالبان در افغانستان یک سردرگمی در جامعه مستولی گردیده است. اشغالگران امپریالیست با تبلیغات زهرآگین تلاش نمودند تا روحیه فرار از کشور را آماده سازند. این وضعیت ترس و بیاعتمادی را بیشتر از پیش دامن زده است.
نسل جوان کشور با این ترس و بیاعتمادی برای “آیندۀ بهتر” دست به دامان اشغالگران امپریالیست انداخته تا زمینه فرار شان را از کشور آماده سازند.
این نسل جوان با تمام تحقیری که در میدان هوایی بینالمللی کابل از طرف اشغالگران امپریالیست مواجه شدند را نادیده گرفته و تلاش دارند تا آمریکاییها هرچه سریعتر آنها را از کشور بیرون ببرند.
آنها تا هنوز این نکته را درک نکرده اند که فرار از کشور راه حل نیست، بلکه ایستادگی و مبارزه در مقابل تمامی مشکلات میتواند که آینده کشور و مردمان کشور را از تیرهگی نجات داده و به سمت روشن و تابناک هدایت نماید.
سوال سوم:
با خروج نظامیان آمریکائی، طالبان قدرت خود را در افغانستان دوباره بدست آوردند. پیامدهای سیاسی و اجتماعی این وضعیت جدید و ایجاد آن چیست؟ ارزیابیها و نگرش شما نسبت به این روند چه میباشد؟
جواب سوم:
طالبان یک نیروی متحجر و تئوکراتیک و دستپرورده امپریالیزم امریکا و انگلیس است که در سال 1360خورشیدی( 1981 میلادی) از سوی آنها با کمک مالی عربستان سعودی زیر نظر آی اس آی پاکستان در مدارس دینی مهاجرین افغانستانی در پاکستان آموزش دیده اند. خط رهنمای ایدئولوژیک ـ سیاسی شان بر میگردد به دوران صدر اسلام. آنها خواهان تطبیق مو به مو شریعت اسلامی اند و از نگاه سیاسی خواهان برقراری یک حکومت استبدادی دینی به شیوه آخندهای ایران در افغانستان میباشند.
تجارب بدست آمده از دوران حاکمیت طالبان درسال 1374 ـ 1381 خورشیدی (1995 ـ 2001 میلادی) بیانگر آنست که طالبان یک نیروی منفور اجتماعی اند و هیچگونه زمینه اصیل ملی ندارند. گرچه طالبان تلاش دارند که برای عامه مردم تفهیم نمایند که ما طالبان گذشته نیستیم و از لحاظ بینش سیاسی تغییراتی در خود ایجاد کرده ایم، اما مردم و به خصوص زنان افغانستان به این باور نیستند.
طالبان از نظر اقتصادی نماینده فیودال ـ کمپرادور بروکرات در افغانستان بوده و تا حدودی از بورژوازی کمپرادور بروکرات نیز نمایندگی مینمایند. آنها از نظر اجتماعی بر فیودالان و بورژوازی کمپرادور و به عقب ماندهترین و سنتیترین خرده مالکین شهر و ده متکی هستند.
پیامد سیاسی و اجتماعی بعد از قدرتگیری دوباره طالبان در افغانستان این است که زمینه مبارزه سیاسی در میان نسل جوان و به خصوص زنان کشور آمادهتر از قبل میگردد، زیرا طالبان هرگز نمیتوانند که حتی ستمهای قومی، ملی و مذهبی را حل نمایند چه رسد به ایجاد کار و زمینه های شغلی برای مردم زحمتکش کشور.
طالبان خواهان برقراری یک نظام سیاسی اسلامی در افغانستان میباشند. این نظام سیاسی خواست طالبان چه نامهای امارت اسلامی، جمهوری اسلامی و یا هر نام دیگری داشته باشد، بدون شک که شباهتهای زیادی به امارت اسلامی خواهد داشت. بناءً شئونیزم ملی و شئونیزم جنسیتی غلیظ تر از قبل خواهد گردید.
تجربه 4 دهه گذشته در افغانستان به خوبی نشان داده که رژیم طالبانی نمیتواند ثبات و بقاء یابد، حتی اگرحمایت امپریالیزم امریکا و متحدین او را به شمول امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین بدست آورند. بدون تردید که صلحی در کار نخواهد بود و تداوم امنیت در افغانستان غیرممکن است، بدون شک جنگهای ارتجاعی داخلی ـ استخبارتی در کشور دامن زده خواهد شد و ادامه خواهد یافت.
سوال چهارم:
با به دست آوردن دوباره قدرت توسط طالبان، قدرتهای امپریالیستی مانند ایالات متحده، اتحادیه اروپا، روسیه، چین، ایران و غیره و کشورهای مرتجع منطقهای سعی میکنند با بیان اظهارات مختلف موضعی را برای منافع خود اتخاذ کنند. نگرشهای سیاسی نیروهای ارتجاعی به ویژه دولت ترکیه در قبال افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
جواب چهارم:
بدون شک که امپریالیزم امریکا و متحدینش از منافع خود در افغانستان نمیگذرند و تلاش دارند تا سلطه استعماری خود را طبق “توافقنامه امنیتی” میان رژیم دستنشانده اشرف غنی و اشغالگران امریکایی حفظ نمایند، تا بدین طریق توجیهی برای شکست نظامی و سیاسی خود در افغانستان داشته باشند. بدون تردید این سلطه استعماری امریکا بر افغانستان طبق “توافقنامه صلح” میان امریکاییها و طالبان که در دوحه به امضاء رسید، پیش برده خواهد شد.
چنانچه امپریالیزم امریکا اعلان نموده که ضرور است به افغانستان برگردد. این برگشت به معنای حضور نظامی در افغانستان نیست،
بلکه به معنای حضور استخباراتی در افغانستان است.
مسئله فوقالذکر در سخنان وزیر خارجه امریکا وضاحت بیشتری داده شده است: «ماموریت نظامی امریکا در افغانستان پایان یافت، ماموریت جدید دپلوماتیک ما در افغانستان آغاز میگردد.» این بدان معناست که افغانستان بعد از ایجاد دولت طالبانی حالت مستعمراتی خود را حفظ خواهد نمود و یک کشور مستعمره ـ نیمه فیودالی باقی خواهد ماند.
امپریالیزم امریکا و متحدینش نمیتوانند منافع امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین را در افغانستان نادیده بگیرند. بناءً این دو
کشور تلاش مینمایند که با طالبان در زمینههای اقتصادی و اجتماعی همکاری نمایند و به اینطریق با نفوذ اقتصادی و سیاسی خود بر افغانستان از خوان یغمای این کشور بیشتر از قبل بهرهمند گردند.
امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین بخوبی آگاهند که همین اکنون حریم هوایی افغانستان طبق “توافقنامه امنیتی” در دست امریکاییهاست و آنرا به شدت کنترول مینماید. آنها به خوبی میدانند که امپریالیزم امریکا تلاش میورزد که برای کنترول تحولات افغانستان از هر فرصت اقتصادی، سیاسی و استخبارتی خویش و حتی اجباراً از گزینه نظامی استفاده نماید، تا اینکه رژیم جدید طالبانی مطابق خواستههای شان پیش برود، تا بتواند از مداخلات امپریالیزم روسیه و نفوذ سوسیال امپریالیزم چین در افغانستان بکاهد.
تضاد ذاتالبینی امپریالیستی در افغانستان کنونی میان امپریالیزم اشغالگر امریکا و متحدانش با امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین به شدت موجود است. چیزیکه برای امپریالیستهای امریکایی ارجحیت دارد منافع هژمونی طلبی اش در افغانستان و منطقه میباشد. اما حضور روسیه و چین در افغانستان تقویت خواهد شد و تضاد میان امپریالیزم امریکا و متحدینش با امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین حادتر از قبل خواهد گردید.
در جنایات و دد منشی بیست سال گذشته اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا در افغانستان و منطقه، رژیم فاشیستی ترکیه نیز نقش داشته است. گرچه امپریالیزم و در راس آن امپریالیزم امریکا در ایجاد و سازماندهی طالبان، القاعده و داعش نقش اساسی داشته و دارند، اما رژیم فاشیستی ترکیه نیز برای رشد احزاب ارتجاعی بنیادگرای اسلامی نقش بهسزایی را بازی نموده است. ارتش ترکیه با رهبری AKP و در راس آن اردوغان در جرایم جنگی و ضد بشری در منطقه و بخصوص تجاوز به عراق، سوریه و افغانستان نقش خود را ایفاء نموده است و گروهای مرتجع بنیاد گرا را آموزش داده و مسلح نموده است و به این طریق به دهشتافکنی دامن زده است.
رژیم فاشیستی ترکیه در کنار امپریالیزم امریکا همانند رژیم آخندی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان برای سقوط و فروپاشی رژیم پوشالی، طالبان را کمک و یاری رساند، اما در این میان نقش اساسی را در فروپاشی و سقوط رژیم پوشالی امپریالیزم امریکا داشت. نقش کشورهای منطقه در فروپاشاندن و سقوط رژیم پوشالی اشرف غنی قبل از اینکه هویت مستقلی داشته باشد، در خدمت امپریالیزم امریکا و متحدینش قرار داشت.
از زمانیکه طالبان قدرت سیاسی را در افغانستان قبضه نمودند، اردوغان حمایت و همکاری خود را با طالبان اعلان نموده است و با صراحت بیان نموده که حاضر است برای تامین امنیت میدان هوایی بینالمللی کابل نیروهایش را به افغانستان اعزام نماید. این اعلان همکاری به معنای به رسمیت شناختن قرون وسطاییترین رژیم در افغانستان است و هماکنون نیروهایش در میدان هوایی بینالمللی کابل برای همکاری طالبان حضور دارند. این حرکات رژیم فاشیستی ترکیه بدان معناست که او هم خواهان آنست تا در این خوان یغما شریک باشد.
سوال پنجم :
با وضعیت جدید، محتوای سیاسی، اهداف، اتحادها، استراتژیها و تاکتیکهای مبارزاتی شما در افغانستان چیست؟ فراخوان و انتظارات شما از مردم جهان چیست؟
جواب پنجم:
سیر تحولات کنونی افغانستان بیان کننده آنست که یک مرحله از تاریخ سراپا درد و رنج مردمان این خطه پایان یافته و مرحلۀ جدیدی از تاریخ افغانستان و مردمان این کشور شکل گرفته است. تاریخ 4 دهه گذشته تائید کننده این امر است که قربانی اصلی میدانهای جنگ فقط مردم زحمتکش افغانستان بوده و در هر مرحله از پایان جنگ یک نیروی ارتجاعی بر سر نوشت شان حاکم گردیده است. این تجربه مبین این امر است که مردم زحمتکش کشور فقط با اتکاء بر خود، تحت رهبری حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان میتوانند استقلال اقتصادی و سیاسی خود را بدست آورده و بر سرنوشت خویش حاکم گردند.
بنابرین مرحلۀ تازۀ مبارزاتی آغاز شده در افغانستان، مبارزه و مقاومت علیه رژیم پسا توافق و اشغالگری استخباراتی امپریالیستهای امریکایی و کشورهای منطقه خواهد بود.
حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان در این شرایط بس حساس کشور معتقد است که وظایف مربوط به سه سـلاح انـقـلاب بـایـد بـه صـورت علمی، دقیق و عملی درک و تطبیق گردد و در سطح تودهیی و مرتبط به مبارزات تودهیی و مبارزات مربوط به جنبش کمونیستی و انقلابی بینالمللی انکشاف داده شود. در مقطع مبارزات عاجل کنونی وظیفه عاجل و فوری مبارزاتی یعنی افشاگری هرچه وسیعتر و عمیقتر توطئههای پشت پرده اشغالگران امپریالیزم، کشورهای ارتجاعی منطقه و جنگهای استخبارتی شان بشمول رژیم طالبانی را نباید از نظر دور داشته باشیم. حزب ما هیچگاه مبارزه علیه اپورتونیزم و تسلیم طلبی را از مبارزه علیه رژیم استبدادی طالبانی جدا نمیداند. زیرا این اپورتونیزم جدید از هم اکنون سعی میورزد تا پیوندهای سابق و کنونی اش را با بخش های مورد دلخواه خود مجدداً گسترش دهد.
وظیفه دیگرعاجل مبارزاتی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در شرایط کنونی تلاش برای متحد نمودن تمامی نیروهای مائوئیست کشور میباشد. حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان تلاش میورزد که با راهاندازی مبارزات ایدئولوژیک فعال، سالم و سازنده تمامی نیروهای مائوئیست، ملی و انقلابی کشور را متحد نموده و مبارزات شانرا متحداً علیه تمامی نیروهای مرتجع و خائنین ملی و حامیان اشغالگر شان به پیش برد.
ما معتقد هستیم که چنین مبارزهای می تواند ما را از حالت تدارک برای برپایی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی (در شرایط کنونی شکل مشخص جنگ خلق) به حالت برپایی و پیش برد چنین جنگی یاری رساند.
و اما در سطح بین المللی:
حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان بعد از فروپاشی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، برای احیاء مجدد آن با همکاری احزاب و سازمانهای مائوئیست جداً تلاش نموده و هم اکنون نیز در این راستا با گامهای متین به پیش میرود. ما امیدواریم که جلسه تدارکی بینالمللی بتواند بر این مشکل فایق آید.
حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان نهتنها در این راستا گام برداشته و گام بر میدارد، بلکه چندین بار برای همبستگی منطقهای میان نیروهای مائوئیست منطقه تلاش نمود، متاسفانه که نتیجۀ مطلوبی حاصل نگردید. اعتقاد ما این است که شرایط عاجل مبارزاتی تقاضا مینماید که تمامی احزاب و سازمانهای مائوئیست منطقه برای یک تشکیل مائوئیستی منطقهیی تلاش نمایند و از طریق این تشکیل بهتر خواهیم توانست که جبهات مردمی ضد امپریالیستی و ضد جنگ های تجاوزکارانه و ارتجاعی را در منطقه به میان آورده و گسترش دهیم.
فراخوان و انتظار ما از تمامی نیروهای مائوئیست، مترقی، ملی و انقلابی این است که حرکات تهاجمی پنهان و آشکار امپریالیستها را در افغانستان که در مرکز این گردباد شوم قرار دارد و دمار از روزگار مردم زحمتکش این کشور درآورده، به فقر و بی خانمانی وسیع شان دامن زده است تقبیح نمایند و برای افشاء تمام این دسیسهها و تجاوزات، با همکاری خلقهای منطقه، جبهۀ وسیع ضد امپریالیستی – ضد ارتجاعی خود را بوجود آورند.
در اخیر ما امیدواریم که بیرق به اهتزاز درآمده در کوه پایههای ترکیه، به پیش رود تا برج و باروی ستم رژیم فاشیستی ترکیه را در هم کوبیده و فرو ریزد و بیرق انقلاب دموکراتیک نوین را در آن کشور به اهتزاز در آورد.
15جدی 1400 خورشیدی
5 جنوری 2022میلادی