سند تحریری رفیق ساسان: رفیق ضیاء رهبری خردمند و معلم توانا برای خلق‌های زحمت‌کش افغانستان بود

اطلاعیه خانه ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺗﺎﺯﻩ

رفقا!

من هم به نوبه خود حضور گرم شما رفقای مبارز و انقلابی را در محفل یادبود اولین سال‌گرد در گذشت رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان  خیر مقدم می‌گویم.

رفیق ضیاء رهبری خردمند و معلم توانا برای خلق‌های زحمت‌کش افغانستان بود، او همیشه به آزادی مردم ستمدیده و استقلال کشور می اندیشید. چقدر دردناک است از دست دادن چنین رهبر خردمند و توانایی را.

ما یک سال است که این ضایعه بزرگ و غیر قابل سنجش را با خود حمل می‌کنیم و درد و اندوه رفیق را متحمل می‌شویم.

یکی از خصوصیات رفیق ضیاء این بود که هر گاه هر یک از رفقا با او مقابل می‌شد با صحبت هایش روحیه مبارزاتی رفیق چند برابر می‌گردید.

یکی دیگر از خصوصیاتش این بود که هیچ نیروی توان مقابله با او را نداشت. دانش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی او به اندازه‌ای برایش توان بخشیده بود که هر نیروی مخالف مجبور بود در مقابلش سر تعظیم فرود آورد و تسلیم شود.

رفیق ضیاء از نیمه دهه شصت خورشیدی که جنبش نوین کمونیستی را بنیان گذاری نمود تا زمان بدرود حیات خود ، با جدیت علیه هر گونه انحراف، رویزیونیزم، اکونومیزم، خیانت ملی، تسلیمی و تسلیمی طلبی به مبارزه بر خاست و تمامی مخالفینش دم فرو بستن و هیچ‌گاه حاضر به مبارزه فعال ایدئولوژیک ـ سیاسی با او نگردیدند.

رفیق ضیاء اولین کسی بود که در سطح بین المللی علیه “اندیشه گونزالو” و “راه پاراچندا” بعنوان یک انحراف به مبارزه بر خاست، و زمانی که “سنتزهای نوین” آواکیان در متن بیانیه و اساس‌نامه حزب کمونیست انقلابی امریکا خود را بنمایش گذاشت، رفیق ضیاء بی دغدغه و بدون ضیاع وقت علیه آن بعنوان پسا مارکسیزم ـ لنینیزم  ـ مائوئیزم به مبارزه بر خاست و دقیقاً نشان داد که اگر جلوی آن گرفته نشود به رویزیونیزم منتهی می‌گردد که پیش بینی رفیق ضیاء کاملاً دقیق از آب در آمد.

رفیق ضیاء با این خصوصیات زندگی نمود و با این خصوصیات دیده از جهان فرو بست و به خواب ابدی رفت. این مرگ، مرگی است شرافت‌مندانه به سنگینی کوه. بنا بقول شاعر:

« من ای هم رزم و هم زنجیر و هم سنگر همی دانم

که مرگی ما پر قو نیست، کوه هست و گران سنگ است»

با کمال تاسف که بعد از درگذشت رفیق ضیاء تعدادی از رفقای ” نیمه راه” که نتوانسته بودند خط ترسیم شده توسط رفیق ضیاء را هضم نمایند، آگاهانه و غیر آگاهانه به این خط پشت نمودند و انحلال طلبی را پیشه کردند.

زمانی که ببرهای تامیل تحت رهبری کرن توسط ارتش متجاوز هند به خاک و خون کشیده شد و کرن هیچ‌گاه تن به تسلیمی نداد، تا جان به تن داشت در برابر ارتش متجاوز هند مقاومت نمود تا این‌که کشته شد. آن‌گاه رفیق ضیاء در این مورد شعری سرود، در این شعر چهره گونزالو و پاراچندا را بعنوان کسانی که مبارزه را “نیمه” گذاشته و به دشمن تسلیم شدند به تصویر کشیده و چهره کرن را با آن‌که مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست نبود و یک فرد ملی بود متبارز نمود و برتر از گونزالو و پاراچندا به تصویر کشیده است. این سروده رفیق ضیاء در مورد رفقای “نیمه راه ” ما نیز صادق است. بناءً ضروری است که در این زمان آن‌را زمزمه نمایم:

چو پیکاریِ ظفر یابد رجزخوان

میان جنگ وقت ادعا نیست

دردي سختي است

سخت ترين دردها

درد شكستن ياران

و درد متعاقب آن

درد پدرود گفتن شان با آرمان

و درد متعاقب آن

درد نقض عهد و پيمان شان

و درد متعاقب آن

درد شهادت عليه هم‌سنگران شان.

ببر امازون

وقتي در جنگل بود

و مي‌جنگيد

ما را در هر گوشه جهان

نبردهايش براي جنگيدن آماده مي‌كرد.

و وقتي هم در قفس بود

ولي مي غريد

غرش‌هايش به ما نيرو مي‌بخشيد.

ازين‌رو ما همه در سراسر جهان

براي حفظ جانش با جان كوشيديم

و از نان اندك خود زديم

و براي زنده ماندنش خرچ كرديم.

اما وقتي از درون زندان

براي صلح و تسليم زوزه كشيد

ديگر از آن ببر جنگي و غرش‌هايش

اثر و نشانه‌اي باقي نماند

و ناگهان ببر ديروزي مان را

در هيئت يك گوره ناتوان يافتيم.

او شكست

با آرمان پدرود گفت

نقض عهد و پيمان كرد

و خود شهادت زنده‌اي عليه ما گشت.

پس لشكرش شكست و پراگنده گشت

و ياران هم‌سنگرش نيز

يكي يكي به اسارت افتادند

و او جان و تن به صلح خواهي سپرد

اما به صلح نرسيد

و حتي به تسليمي هم نرسيد.

فرجامش اگر هم‌چو مائو نشد

مي توانست هم‌چون چيائو باشد

و ما مي‌توانستيم عكسش را

زينت بخش پناه‌گاه مان بسازيم.

اما حالا نمي‌توانيم بسازيم

و نمي‌خواهيم بسازيم.

ببر هيمالايا

وقتي به جنگل رفت

و خروش رعد آساي نبردش

از دامنه‌هاي ايوريست شنيده شد

يافتن پاي‌گاهي در زمين

در نظر ما مجسم شد

و با پيش‌روي‌هاي پيهم بعدي اش

خود مان را آماده فتح آن قله يافتيم

تلاش‌هاي پيروزمندش

همه ما را به وجد مي‌آورد

و قوت مان مي‌بخشيد.

به شدت فريفته اش بوديم

حتي وقتي راه عوض كرد

و با دلهره هوشدار باشش داديم

ولي چون با اطمينان مي گفت

كماكان مي‌خواهد به قله برسد

نتوانستيم كاملا تكذيبش كنيم

و او را تهنيت و شاد باش گفتيم.

اما اكنون كه او را

به روشني وصراحت

همره گرگان و شغالان مي‌بينيم

و مقهور كرگسان و لاشخواران

به ” كرن “،

آري به ” كرن “

غبته مي‌خوريم.

” كرن ” پس از سي سال نبرد

در راهش جان داد

راهي كه انتخاب كرده بود

محكم‌تر و قوي‌تر از اوجالان

بي‌گمان راه او راه بنيادين نبود

و او نتوانست پيروز شود

و نمي توانست پيروز شود

اما مي‌توانست و توانست

به تسليمي و انقياد تن در ندهد

بخاك افتاد

اما پیش دشمنش به سجده نيفتاد.

مگر نه شعار نبرد اينست؟

يا مرگ يا پيروزي!

ببر همالايا

اگردومي را نمي توانست

كاش اولي را بر مي‌گزيد

تا اگر هم‌چو مائو نگشت

هم‌چو سرو بلندش مي گشت

و ما مي‌توانستيم عكسش را

زينت بخش پناه‌گاه مان بسازيم.

اما حالا نمي‌سازيم

و نمي‌خواهيم بسازيم.

كه په ” ميوند ” كي شهيد نه شوي

گرانه لاليه بي ننگي ته دي ساتينه!

جنگ‌جويان بدبخت

نه به پيروزي مي‌رسند

و نه به مرگ دست مي‌يابند

شكست مي‌خورند

و آواره جهان مي‌شوند

و يا به كنج قفس مي‌افتند.

ما خود اين بدبختي را

در گذشته تجربه كرده ايم.

و جنگ‌جويان بدبخت تر

ناتوانان از نبرد اند

و ما هم اكنون

اين بدبختي مضاعف را

به تجربه نشسته ايم.

اما بدبخت‌ترين جنگ‌جويان

بدبختاني اند كه

شكست شان را پيروزي

تسليمي شان را برتري

سر خمي شان را سرفرازي

و انحراف شان را استواري

جا مي‌زنند

و بر خود مي‌بالند.

و ببرهاي ما اين‌گونه گشتند

درس ما از عاقبت  شان

و عبرت ما از سرگذشت شان

اين است و بايد اين باشد:

با تواضع تدارك نبرد چيدن

و با تواضع جنگيدن

بدون خود ستايي و بزرگ نمايي

رجز خواني‌هاي قبل از پايان يك نبرد

لافزني‌هاي بيهوده است.

پس از آن‌كه نبرد به پختگي رسيد

و پيروزي به كف آمد

حقيقت هم‌چو آفتاب

با دو انگشت پنهان نخواهد شد.

آری!

انحلال طلبان بعد از در گذشت رفیق ضیاء به آرمان صدر حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان پدرود گفتند و نقض عهد و پیمان نموده به رجز خوانی و لاف زنی‌های بیهوده پرداختند و تلاش می‌ورزند تا انحراف شان را استواری و اصولیت جا بزنند. اما تاریخ تثبیت خواهد نمود که رفقای “نیمه راه” ما نه به پیروزی می‌رسند و نه به مرگ دست می‌یابند، بل‌که مرگ شان مانند پر قوی خواهد بود که بادش خواهد برد.

رفقا!

بهترین تجلیل از یاد و خاطره رفیق ضیاء همانا ادامه دادن خط ترسیم شده توسط رفیق ضیاء یعنی خط حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان و حفظ وحدت حزب می‌باشد. هر گاه ما بتوانیم این خط را ادامه دهیم، هم خود و هم رفیق ضیاء را زنده نگه خواهیم داشت. ما سوگند یاد می‌کنیم، که خط حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان که توسط رفیق ضیاء و هم‌رزمان او بنیان گذاری شده به پیش می‌بریم و ما سوگند یاد می کنیم و می گوئیم که رفیق ضیا!

ما هم مانند تو وحدت حزب را هم‌چو مردمک چشم خود حفظ خواهیم نمود درفشی را که تو بر افراشتی  به همان شکلش به اهتزاز نگه خواهیم داشت.

رفیق ضیاء به جاودانگی پیوست

یاد و خاطره رفیق ضیاء گرامی باد.