نقد اعلامیۀ وبسایت فاقد اعتبار شعله جاوید زیر نام فریبندۀ “حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان” و مقالۀ «مذاکرات صلح دوحه:…»

اطلاعیه خانه ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺗﺎﺯﻩ

خروج نیروهای نظامی اشغال‌گران از افغانستان

 به معنی پایان اشغال کشور نیست

زمانی که بلوک وارسا فروپاشید و سیستم سوسیال‌امپریالیستی “شوروی”  از میان رفت، امپریالیزم امریکا مدعی پی ریزی نظم نوین صد سالۀ امپریالیستی در جهان گردید.

امپریالیزم امریکا بر مبنای همین رویاهای امپریالیستی جنگ تجاوزکارانه و اشغال‌گرانه خویش را با متحدینش از عراق شروع نمود، و جنگ تجاوزکارانه و اشغال‌گرانه شان را به افغانستان کشاند. ادامه این جنگ های تجاوزگرانه و اشغال‌گرانه بصورت مستقیم و غیر مستقیم دامن سوریه، یمن و لیبیا را نیز گرفت. به همین ترتیب پیش روی‌های نیروهای اشغال‌گر ناتو به طرف مرزهای غربی روسیه نیز شروع گردید.  

نیروهای اشغال‌گر ناتو تحت رهبری امپریالیزم امریکا بعد از دو دهه به بن بست خوردند و به یک بحران لاعلاج دچار گردیدند. روسیه امپریالیستی در سوریه در مقابل اشغال‌گران امریکایی ایستاد و به همین ترتیب امپریالیزم امریکا در مرزهای غربی روسیه نیز با اقدامات جنگی امپریالیزم روس مواجه گردید.

 تلاش امپریالیزم امریکا برای تسلیمی کوریای شمالی به شکست منجر گردید و باعث نزدیک تر شدن آن کشور به سوسیال امپریالیزم چین شد.

 از یک سو منافع استراتیژیک امپریالیزم امریکا در جهان و منطقه با مصارف اقتصادی هنگفت جنگی آن در افغانستان در تناقض قرار گرفته است، و از سوی دیگر نزدیکی طالبان با امپریالیزم روسی و سوسیال امپریالیزم چین، اشغال‌گران امریکایی را وادار ساخت تا مستقیماً و بدون حضور رژیم دست‌نشانده با طالبان به مذاکره به پردازد و به امضای”توافق‌نامه صلح” با ایشان تن دهد. در “توافق‌نامه صلح” میان اشغال‌گران امریکایی و طالبان که به تاریخ 10 حوت 1398 خورشیدی(29 فبروی 2020 میلادی) به امضاء رسید، بصورت واضح و روشن از خروج کامل نیروهای نظامی اشغال‌گران تا اول می 2021 سخن به میان آمده است. اشغال‌گران امریکایی امیدوار بودند که در ظرف 14 ماه “مذاکرات بین الافغانی” نتیجه مطلوبی بدهد. اما چنین نشد، از یک طرف “مذاکرات بین الافغانی” به وقت معینه شروع نگردید و به تعویق افتاد و از سوی دیگر “مذاکرات بین الافغانی” به درازا کشید و با آن‌که ترامپ تلاش نمود که قبل از انتخابات ریاست جمهوری نتایج مطلوبی از این مذاکرات بدست آورد، اما مذاکرات حسب میلش پیش نرفت و طولانی‌تر گردید، زمانی که انتخابات ریاست جمهوری امریکا فرا رسید، هر دو طرف مذاکره کننده منتظر نتایج انتخابات امریکا ماندند.

جوبایدن با تعقیب سیاست امریکا در افغانستان بعد از صد روز دوره زمامداری اش اعلام خروج نیروهای اشغال‌گر را تائید نمود، و اعلان نمود که خروج نیروهای امریکایی از اول می 2021 شروع الی 11 سپتامبر 2021 ادامه می‌یابد. یا به عبارت دیگر خلاف “توافق‌نامه دوحه” خروج نیروهایش را پنج ماه دیگر به تعویق انداخت.

طالبان گرچه اعلام خروج نیروهای اشغال‌گر توسط جو بایدن را نقض آشکار “موافقت‌نامه صلح” دوحه خواندند، اما از اشغال‌گران خارجی خواهان رهایی هفت هزار افراد زندانی طالبان و حذف رهبران شان از لیست سیاه سازمان ملل گردیدند. یا بعبارت دیگر طالبان در بدل امتیاز دادن تمدید پنج ماهه نیروهای اشغال‌گر در افغانستان خواهان دو امتیاز فوق‌الذکر از اشغال‌گران امریکایی گردیدند. طالبان ادعا نمودند تا زمانی که این هدف شان بر آورده نشود در “مذاکرات بین الافغانی” شرکت نخواهند کرد. 

طالبان بعد از امضا توافق‌نامه دوحه تمام مواد مندرج توافق‌نامه را مو به مو اجرا نمودند و به هیچ پایگاه خارجی در داخل افغانستان حمله نکردند و در ظرف 14 ماه حتی یک نیروی اشغال‌گر خارجی در افغانستان توسط طالبان کشته نشدند.

نکته ای که قابل بحث است، اینست که در مورد اعلام خروج نیروهای اشغال‌گر امریکایی توسط بایدن اعلامیه ای بدست ما رسیده تحت عنوان “ اعلامیه حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان ـ در مورد اعلام خروج نیروهای اشغال‌گر امریکایی از افغانستان “

در مورد اعلامیه مذکور باید گفت که این اعلامیه هیچ ربطی به حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان ندارد. زیرا حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان به تاریخ 18 حوت 1399 خورشیدی(8 مارچ 2021) اعلامیۀ به این مضمون انتشار داد:

«حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان با صراحت اعلام می‌دارد که نشرات ویب‌سایت شعله جاوید با آدرس:

 www.sholawid.org

و صفحۀ فیسبوک با آدرس:

 http//:www.facebook.com/shola_ Jawid896077590481875_

و تمام صفحات اجتماعی مربوط به آن، هیچ ربطی به حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان ندارد، نمایندگی از حزب نمی‌کند و فاقد اعتبار است.» این از یک سو، و از سوی دیگر اعلامیه مذکور مطابق به خط حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان نبوده، بل‌که یک اعلامیه تسلیم طلبانه در قبال اشغال‌گران امپریالیست به رهبری امپریالیزم اشغال‌گر امریکاست.

در صفحه اول اعلامیه چنین می‌خوانیم:

« از جانب دیگر، این ادعا که امریکا به “اهداف مشخص ” در افغانستان دست یافته، دروغی بیش نیست. ظاهراً یک مورد از این “اهداف مشخص” نابود کردن تروریست های اسلام گرا در افغانستان بود؛ از بین بردن نیروهای که خود امریکا در منطقه پرورانده، حمایت و تجهیز کرده بود. تجاوز و اشغال افغانستان نه تنها این نیروها را از بین نبرد، بلکه زمینه را برای فعالیت و گسترش ایدئولوژی آنان بیشتر نموده است.به همین دلیل اکنون در افغانستان افزون بر طالبان و القاعده، داعش نیز فعالیت شان را آغاز کرده که خود نشان شکست امریکا و متحدانش در “مبارزه علیه تروریزم” دارد.»

بحث فوق الذکر مطابق با خط تسلیم طلبانه “سازمان رهایی افغانستان” و تسلیم شدگان و تسلیم طالبان “ساما”یی قرار دارد و کاملاً در جهت مخالف خط حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان است. زیرا حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان بارها خاطر نشان ساخته که اشغال‌گران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا هیچ‌گاه به خاطر مبارزه علیه تروریزم، افغانستان را اشغال نکرده، بل‌که تجاوز و اشغال‌گری شان تحت نام فریبنده مبارزه علیه تروریزم به راه افتاده است. به اعتقاد حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان بزرگ‌ترین تروریست در سطح جهان اشغال‌گران امپریالیست اند.

در بحث فوق الذکر بوضوح مشاهده می‌شود که نویسنده و یا نویسندگان اعلامیه معتقد اند که یکی از اهداف اشغال‌گران امپریالیست تحت رهبری امپریالیزم اشغال‌گر امریکا « نابود کردن تروریست‌های اسلام‌گرا در افغانستان» بوده است که در پیش‌برد این مبارزه در افغانستان شکست خورده اند!؟

این همان بحثی است که حزب همبستگی در اعلامیه هشتم حمل 1383 نموده بود. در این اعلامیه تجاوز به افغانستان مبارزه علیه تروریزم جا زده شده بود. اینک یک بار دیگر توسط اعلامیه نویس و یا اعلامیه نویسان کنونی زیر نام فریبنده “حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان” این زمزمه بگوش می‌رسد. اینست اغواگری و فریب‌کاری.(1)

اشغال‌گران امپریالیست چون در افغانستان علیه تروریزم مبارزه نکردند و نمی‌کنند، لذا بحث شکست شان در مبارزه علیه تروریزم اغواگری بیش نیست. امروز در افغانستان نه تنها داعش و القاعده، بل‌که بیش از یازده گروه اسلام گرا مبارزه می‌کنند. اشغال‌گران امپریالیست نه تنها از ابتدای اشغال کشور به فکر ترویج ایدئولوژی بنیادگرایی در افغانستان بودند، بل‌که قبل از تجاوز سوسیال امپریالیزم “شوروی” نیز بانی ترویج بنیادگرایی در افغانستان بوده اند.

اعلامیه نویس فکر می‌کند که ایدئولوژی بنیادگرایی طالبانی فقط توسط داعش و القاعده گسترش یافته است، طرح موضوع به چنین شکلی به این معناست که نویسنده اعلامیه از دانش سیاسی درستی برخواردار نیست. این مساله هم‌چو آفتاب روشن است که در ظرف بیست سال اشغال کشور اشغال‌گران امپریالیست به کمک رژیم دست‌نشانده مبلغ گزافی را برای تدریس مدارس دینی هزینه نموده اند. تمامی مدارس دینی که جواز رسمی رژیم دست‌نشانده را در دست دارند همه در جهت تحکیم و گسترش ایدئولوژی بنیاد گرایی در افغانستان کار می‌کنند. 

آیا نویسنده و یا نویسندگان اعلامیه این را درک نکرده اند که بزرگ‌ترین تروریست در سطح جهان امپریالیست‌ها اند و تمامی نیروهای تروریست دست‌پروردگان خود شان اند؟

آیا این نکته را درک نکرده اند که امپریالیزم هیچ‌گاه علیه بنیادگرایی اسلامی مبارزه نمی‌کند، بل‌که به فکر رشد و گسترش آنست؟ امپریالیزم امریکا تا زمانی که طالبان مطیع شان بود حتی یک کلمه علیه امارت اسلامی طالبان نه گفتند و نه هم نوشتند. زمانی که شروع به سر کشی نمودند، برای سقوط رژیم طالبانی کمر بست و کشور را مستقیماً اشغال نمود. این یکی از خصوصیات بر جسته امپریالیزم است.

چه کسی به غیر از نویسنده و یا نویسندگان اعلامیه نمی‌داند که در زمان جنگ مقاومت علیه سوسیال امپریالیزم “شوروی”، امپریالیزم امریکا تمامی دروازه های زندان مصر را بر روی جنایت‌کاران زندانی مصری باز کرد و بعد از آموزش‌های تروریستی آن‌ها را به افغانستان اعزام نمود؟

آیا نویسنده و یا نویسندگان اعلامیه نمی‌دانند که در زمان امارت اسلامی طالبان، القاعده تحت رهبری اسامه بن لادن برای بار دوم با توافق امپریالیزم امریکا توسط پاکستان در افغانستان جا به جا گردید؟

چرا؟ آن‌ها این همه را بخوبی می‌دانند، اما برای فریب دادن نسل جوان و توده‌های زحمت‌کش افغانستان، تلاش می‌ورزند تا از امپریالیزم اشغال‌گر امریکا چهره‌ای دیگر بسازند و او را ضد تروریست به مردم نشان دهند.

هدف نویسنده و یا نویسندگان اعلامیه از بیان «تروریست‌های اسلام‌گرا در افغانستان) فقط طالبان، داعش و القاعده است، نه “تروریست‌های اسلام گرا”ی که زیر بیرق اشغال‌گران جمع شده اند.

حال به‌بینیم که تروریست کیست؟

در منطق امپرياليست‌ها و تمامی خائنین ملی کسی ‌كه از زندگي خود سير آمده و با یک بمب کوچک و یا بزرگ انتحار مي‌كند تا با خود چند نفر از دشمنان خویش را از ميان ببرد، تروريست نامیده می‌شود که باید سرکوب گردد. اما در منطق امپریالیزم تجاوز بر ملل ضعيف و اشغال سرزمين ديگران، دفاع از خود ناميده مي‌شود و به همین ترتیب به کارگیری مخرب‌ترين و كشنده ترين سلاح‌هاي مدرن( استفاده از بمب‌های 15 الی 20 تنی ـ فاسفورس سفید و مادر بمب) عليه انسان‌ها و خلق‌های زحمت‌کش حق مشروع و قانوني شان در جهان به حساب مي‌آيد. به خوبی دیده می‌شود که اين منطق حالا دست از آستین نويسنده و یا نویسندگان اعلاميه بیرون نموده است. در این منطق، اشغال‌گران امپریالیست که بزرگ‌ترين تروريست‌ در سطح جهان اند، تروريست به حساب نمی‌آیند. آیا کسی هست كه نداند افغانستان توسط بزرگ‌ترين تروریست‌ها و دهشت افگنان اشغال گردیده است؟

به قسمت دیگر اعلامیه توجه نمائید:

«یکی دیگر از این “اهداف مشخص” تشکیل یک رژیم دست‌نشانده، به عنوان حافظ منافع امپریالیستی در افغانستان بود. در این راستا، هزینه تشکیل و پیشبرد یک حکومت دست‌نشانده را متقبل شده است. اما این رژیم دست‌نشانده بعد از بیست سال فعالیت، هنوز فاقد مشروعیت و انسجام سیاسی و در مرز ورشکستگی کامل قرار دارد. این رژیم متشکل از نیروهای متجانس سیاسی بورژوازی ـ کمپرادورو نیمه فیودال است که فقط بر سر خیانت، وطن فروشی و چاکر منشی به امپریالیزم باهم توافق نظر دارند، این نیروها به دو دسته تقسیم شده اند که این دو دستگی از آغاز شکل گیری رژیم دست‌نشانده وجود داشت. جناح شوونیست درون رژیم، خواهان نظام ریاستی، یعنی خواهان ساختار فعلی هستند. اما جناح مقابل، به خصوص حزب جمعیت اسلامی خواهان تغییر ساختار، به نظام غیر متمرکز هستند که در آن قدرت سیاسی بین رئیس جمهور و صدر اعظم تقسیم می شود. این دو دستگی یک [یکی] از عوامل مهم ناتوانی و فروپاشی رژیم دست‌نشانده محسوب می‌گردد. به این دلیل هم، بسیاری نگران آغاز جنگ داخلی و شدت ِ”جنگ داخلی”در افغانستان هستند.» صفحه 1 و 2

هدف از این بحث چیست؟ آیا اعلامیه نویس از اشغال‌گران توقع داشتند که بعد از بیست سال اشغال کشور یک رژیم متحد و مشروع را روی کار بیاورند؟ یکی از خصوصیات رژیم‌های دست نشانده که اگر چندین دهه هم عمر نماید غیر مشروع و فاقد اعتبار سیاسی است و به هیچ عنوان نمی‌تو‌اند از لحاظ سیاسی انسجام پیدا کند.

بحث اعلامیه کاملاً شبیه بحث‌های “حزب همبستگی” و “حزب آزادیخواهان…” است. آن‌ها هم اعلان می‌دارند که اشغال‌گران با وجود مصارف گزاف نتوانستند یکی از اهداف شان که تشکیل رژیم دست‌نشانده بود بصورت درست شکل‌دهی نمایند.

زمانی که افغانستان توسط اشغال‌گران امپریالیست به رهبری امپریالیزم اشغال‌گر امریکا اشغال گردید، و اشغال‌گران امپریالیست ادعا نمودند که می خواهند افغانستان ویران را سر از نو در تمام عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باز سازی نمایند، حزب کمونیست (مائوئیست)افغانستان با صراحت اعلان نمود: « شكي نيست كه دراين ادعا حقيقتي وجود دارد. آن‌ها در واقع به اين خاطر بالاي افغانستان تجاوزكرده و آن‌را به اشغال خود درآورده اند كه اين كشوررا سر از نو و در تمام عرصه‌ها مطابق به نيازمندي‌ها، نقشهها و منافع آزمندانه، سركوب‌گرانه وغارت‌گرانۀ كنوني امپرياليستي شان بازسازي نمايند.

نخستين ومهم‌ترين موضوع دراين بازسازي امپرياليستي وارتجاعي، اشغال افغانستان ومسلط ساختن مجدد حالت مستعمراتي بر اين كشور، تقريبا يك و نيم دهه بعد ازخروج قوت‌هاي نظامي اشغال‌گر سوسيال امپرياليزم شوروي ازآن است.

دومين عرصۀ مهم در بازسازي استعمارگرانة افغانستان، شكل دهي يك رژيم دست‌نشانده است كه تحت اوامر امپرياليست‌هاي متجاوز و اشغال‌گر و در جهت تأمين منافع آن‌ها كارمي‌نمايد.»

«از آن‌جائي كه امپرياليست‌هاي متجاوز و اشغال‌گر امريكائي و متحدين شان طبق يك طرح و نقشه استراتژيك جهاني و منطقوي همه جانبه و دراز مدت به افغانستان تجاوز كرده و آن‌را اشغال كرده اند، به دلخواه خودشان بزودي ازكشور نخواهند رفت و مي‌خواهند بصورت دراز مدت در اين‌جا بمانند. از اين جهت آن‌ها حاكميت دست‌نشاندۀ شان‌را بقسمي شكل مي‌دهند كه از هر لحاظ  موجوديت و قدرتش وابسته به موجوديت قواي اشغال‌گرامپرياليستي باشد، به ويژه از لحاظ دفاعي و امنيتي.»

« باز سازي اقتصادي استعمارگرانه افغانستان داراي دو جنبه است: يك جنبۀ آن بازسازي خود زيرساخت اقتصادي است وجنبه ديگر آن فراهم آوردن امكانات اقتصادي براي بازسازي عرصه‌هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي. ازآن‌جائي كه در اين طرح، فرض بر اين است كه جامعۀ افغانستان براي بازسازي اقتصاد آشفته و نزديك به انهدام خود و فراهم‌آوري امكانات اقتصادي براي بازسازي ساير عرصه‌ها، فاقد زمينه‌ها و امكانات باالقوه و باالفعل اقتصادي است، هردوجنبۀ متذكره بصورت عمده متكي به كمك‌هاي دولت‌هاي امپرياليستي و ارتجاعي خارجي است….» برای معلومات بیش‌تر به بر نامه وحدت بخش سیمای کنونی افغانستان مراجعه نمائید.

بیان چند مطلب فوق‌الذکر از برنامه وحدت مصوب در کنگره اول حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان این موضوع را دقیقاً بیان می‌نماید که تحلیل حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان بعد از بیست سال درست از آب در آمد.

اشغال‌گران امپریالیست خواهان خروج کامل از افغانستان نیستند، بل‌که تصمیم دارند که بصورت دراز مدت در افغانستان بمانند و رژیم دست‌نشانده شان را مورد حمایت قرار دهند( چه رژیم دست‌نشانده کنونی و چه رژیم دست‌نشانده پسا توافق).

جلسه خائنین ملی در بن که توسط اشغال‌گران امپریالیست فراخوانده شد موفق به شکل دهی یک رژیم دست‌نشانده گردید، و حامد کرزی بعنوان شاه شجاع سوم به تاریخ اول جدی 1380(22 دسامبر2001) بر چوکی دست‌نشاندگی تکیه زد و مدت بیست سال است که چنین رژیمی بر مردم زحمت‌کش افغانستان تحمیل گردیده است و چندین سال دیگر بر این منوال خواهد گذشت.  

تاریخ گواه آنست که طرح بازی یک کشور مستعمره مانند افغانستان یک طرح مستعمراتی ـ نیمه فیودالی است. در این طرح تامین منافع اشغال‌گران امپریالیست مسئله عمدۀ آن‌را تشکیل می‌دهد، یعنی جنبه مستعمراتی عمده است. اشغال‌گران برای تامین منافع شان در افغانستان نیاز به یک رژیم دست‌نشانده و گوش به فرمان دارند که در این زمینه تا کنون موفق بوده اند.

به یقین کامل که اشغال‌گران امپریالیست از فروپاشی رژیم دست‌نشانده شان جلو گیری خواهند کرد. “امضا توافق‌نامه صلح” میان طالبان و اشغال‌گران امریکایی و پیش‌برد “مذاکرات بین الافغانی” در حقیقت به معنای جلوگیری از فروپاشی رژیم دست‌نشانده در افغانستان می‌باشد. رژیم پسا توافق هر شکل و شمایلی که به خود بگیرد عبارت خواهد بود از یک رژیم دست‌نشانده که در جهت تامین منافع اشغال‌گران امپریالیست که بر چوکی دست‌نشاندگی تکیه می‌زند.

با ایجاد رژیم پسا توافق نه بر جنگ نقطه پایان گذاشته می‌شود و نه هم صلحی در کار خواهد بود. صلحی که بعد از مذاکرات”بین الافغانی” با ایجاد یک رژیم پسا توافق بوجود آید یک صلح امپریالیستی ـ ارتجاعی خواهد بود که خلاف منافع علیای توده‌های زحمت‌کش می‌باشد. و جنگ در داخل کشور با مداخلات پنهان آشکار امپریالیست‌ها و کشورهای منطقه پیش خواهد رفت و یک جنگ داخلی ـ استخباراتی خواهد بود.

اعلامیه در مورد جنگ طالبان و امتیازگیری این گروه چنین نظر دارد، به این بحث توجه نمائید:

« اما در کل نظام امارت اسلامی طالبان از لحاظ ملی و بین المللی طرفداران محکم ندارد و این مسئله برای رهبری طالبان واضح است. آنها برای امیتازگیری به جنگها شدت داده اند و برای صفوف شان وعده پیروزی میدهند. کشورهای منطقه روسیه، چین، هند، ایران و حتی پاکستان خواهان بازگشت امارت اسلامی طالبان نیستند. به همین دلیل رهبری طالبان بیشتر در صدد امیتازگری و خواستهایشان در مذاکرات صلح هستند. این خواستها یکی، رهایی زندانیان این گروه از زندانهای رژیم اند و دیگر حذف نامهای رهبری طالبان ازلیست سیاه “سازمان ملل”. اگر این خواستهای طالبان برآورده شود، قویا احتمال دارد که طالبان در مذاکرات بعدی شرکت نمایند.» صفحه 2

مردم زحمت‌کش افغانستان دقیقاً دوران تاریک امارت اسلامی طالبانی را فراموش نکرده اند و خواهان برگشت امارت اسلامی به افغانستان نیستند، حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان از همان ابتدای “مذاکرات صلح” میان طالبان و اشغال‌گران امریکایی این مطلب را دقیقاً بیان نمود که هر دور مذاکرات با حدت و شدت جنگ‌ها می افزاید، و این جنگ‌ها به منظور امتیازگیری در میز مذاکرات است. طوری که قبلاً هم بیان نمودیم، این دو خواست طالبان(رهایی هفت هزار زندانی و حذف نام رهبران شان از لیست سیاه سازمان ملل) هیچ ربطی به شدت جنگ‌ها ندارد، بل‌که این خواست طالبان از امریکایی‌ها در مقابل به تعویق انداختن پنج ماهه خروج نیروهایش از افغانستان است.

بناءً اگر ما به پذیریم که طالبان به خاطر این‌که به این دو خواست شان برسند بر شدت و حدت جنگ‌ها افزوده اند، به این معناست که از معامله‌گری طالبان و اشغال‌گران امریکایی چشم پوشی نموده ایم. «شرکت طالبان در مذاکرات بعدی» منوط به معامله‌گری امریکایی‌ها و طالبان است، چه طالبان به دو خواست شان برسند و چه نرسند. 

اعلامیه در آستانۀ خروج نیرهای نظامی امریکا از افغانستان و پیش‌رفت “مذاکرات بین الافغانی” معتقد به ادغام و تسلیمی طالبان به رژیم پوشالی است به این بحث توجه نمائید:

«اکنون امپریالیزم امریکا، در آستانه‌ی خروج نیروهایش از افغانستان، برای حفظ دست‌آوردهای بیست ساله اش که دو تریلیون دالر هزینه دربرداشته، امید به تلاشهای دیپلماتیک به رهبری سازمان ملل دارد. اما تجربه یک دهه اخیر از تلاشهای دیپلماتیک برای صلح به چیزی فراتر از گرمتر شدن تنور جنگ نینجامیده است با وجود اینکه احتمال میرود امپریالیزم امریکا نیروهای نظامی اش را از افغانستان بیرون بکشد، اما این به معنی پایان سلطه امریکا درافغانستان نیست و نمیتوان پیروزی طالبان تلقی شود. در صورت پیشرفت مذاکرات میان طالبان و رژیم و ادغام طالبان در رژیم دست‌نشانده در نهایت این طالبان است که به رژیم و امپریالیزم تسلیم میشود و حالت مستعمراتی و عدم استقلال کامل افغانستان ادامه می‌یابد: نفود همجانبه امپریالیزم امریکا بر نهادهای سیاسی، امنیتی و نظامی رژیم و داشتن پیمان امنیتی با رژیم دستنشانده، کماکان سلطه امپریالیزم و حالت اشغال مملکت را حفظ خواهد کرد و از همه مهمتر اینکه رژیم دستنشانده تحت کنترل و حمایت بادارانشان قرار دارد و امریکا و متحدانش به ادامه‌ی کمکهای مالی و تسلیحاتی به رژیم دست نشانده تعهد سپرده اند.»صفحه3

وقتی گفته می‌شود که «اکنون امپریالیزم امریکا در آستانه خروج نیروهایش از افغانستان، برای حفظ دست‌آوردهای بیست ساله اش که دو تریلیون هزینه در بر داشته، امید به تلاش‌های دیپلوماتیک به رهبری سازمان ملل دارد.» به این معناست که نویسنده اعلامیه به «دست آوردهای بیست ساله» اشغال‌گران باورمند است.

اشغال‌گران امپریالیست به رهبری امپریالیزم اشغال‌گر امریکا هیچ دست‌آوردی جز اشغال کشور و شکل‌دهی یک رژیم دست‌نشاندۀ گوش به فرمان ندارد.

بناءً دیدگاه نویسنده اعلامیه با دیدگاهای ایدئولوگ‌های بورژوازی مطابقت دارد و از آن فراتر نمی‌رود. حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان هیچ اعتقادی به «دست آوردهای بیست سالۀ» اشغال‌گران در افغانستان ندارد.

اعلامیه نویس می‌گوید: « در صورت پیشرفت مذاکرات میان طالبان و رژیم و ادغام طالبان در رژیم دستنشانده در نهایت این طالبان است که به رژیم و امپریالیزم تسلیم میشود» این موضوع هیچ ربطی به حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان ندارد، زیرا حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان بعد از امضا “توافقنامه صلح” میان امریکایی‌ها و طالبان با صراحت اعلام نمود که طالبان به امپریالیزم امریکا تسلیم شدند، اما هیچ‌گاه اعتقادی به تسلیمی طالبان به رژیم پوشالی ندارد. هر گاه طالبان به رژیم پوشالی تسلیم شود، این همه نگرانی رژیم پوشالی و ایدئولوگ‌های بورژوازی از “دست آوردهای بیست ساله” برای چیست؟

مقاله‌ای دیگری که در سایت شعله جاوید زیر نام ” مذاکرات صلح دوحه: تداوم سلطه امپریالیزم و تقسیم قدرت میان نوکران دیروزی و امروزی” به قلم “زمان بارش” تحریر گردیده، نیز روی این مطلب تاکید دارد.

در یک قسمت این مقاله گفته شده که «در ضمن سهم دهی به طالبان و ادغام آنان در رژیم دست نشانده می‌تواند جنبه شئونیزم میلیتی رژیم را نیز افزایش ‌دهد و باعث ستم اجتماعی و اختلاف و نفاق ملیتی ‌گردد.»

در جای دیگر می‌نویسد: «ناکامی نظامی امریکا در افغانستان را نمی‌توان پیروزی طالبان تلقی کرد، زیرا هنوز دو طرف به شکست نظامی قطعی مواجه نشده اند؛ بنابر این، به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح در دوحه فقط با سازش و تبانی و تسلیمی یک طرف به طرف دیگر امکان پذیر است.» به احتمال قریب به یقین که نویسنده مقالۀ “مذاکرات صلح دوحه:…” و “اعلامیه” یک نفر است.

طوری که گفتیم طالبان با امضای “توافق‌نامه صلح” در دوحه به اشغال‌گران امریکایی تسلیم شدند، اما طالبان به هیچ‌وجه به رژیم پوشالی تسلیم نمی‌شوند.

اعتقاد ما اینست: همان طوری که در جلسه بن، اشغال‌گران امپریالیست تحت رهبری امپریالیزم اشغال‌گر امریکا علیه مردم زحمت‌کش افغانستان تصمیم گیری نمودند، به همان قسم در جلسه استانبول و دیگر جلسات میان طالبان و رژیم پوشالی این اشغال‌گران امریکایی است که برای آینده افغانستان و مردمان کشور تصمیم می‌گیرند و رژیم پسا توافق را طبق میل شان آرایش می‌دهند. ما معتقدیم که تصمیم‌گیری‌های اشغال‌گران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا در افغانستان محکوم به شکست است.

سی و چند روز قبل از امضا ” توافق‌نامه صلح” میان طالبان و امریکایی‌ها در قطر، رند پیش نویس “توافق‌نامه صلح” در افغانستان را به کاخ سفید ارائه نمود. مهم‌ترین نکات آن عبارت بود از:

« 1 ـ دولت آینده افغانستان، اسلامی خواهد بود و به منظور تامین این هدف شورای عالی علما تاسیس می‌گردد.

2 ـ طی یک سال، قانون اساسی جدید ساخته می‌شود:

3 ـ حکومت موقت؛ متشکل از یک رئیس، چهار معاون و اعضا، با امضای موافقت‌نامه، برای هجده ماه تاسیس می‌گردد و افزون بر وظایف عادی، وظایف مهم آتی را انجام می‌دهد: اجرای موافقت‌نامه صلح، اقدامات لازم برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید ـ برگذاری انتخابات ریاست جمهوری ـ برگذاری انتخابات شورای ملی(هر دو مجلس فعلی شورای ملی، منحل می‌گردد) …

4 ـ عفو عمومی، مصالحه ملی، بازگشت پناهندگان و بی‌جا شدگان، حل دعاوی زمین و املاک.»

 “توافق‌نامه صلح” میان امریکایی‌ها و طالبان در قطر تا حد زیادی در برگیرنده طرح پیش نویس رند بوده است. امریکا تلاش می‌ورزد تا این طرح را در “مذاکرات بین الافغانی” اجرا نماید. در چنین صورتی هیچ ‌یک از طرفین مذاکره کننده(رژیم پوشالی و طالبان) به دیگری تسلیم نخواهد شد.

طرح پیش نویس رند بیان کننده این مطلب است که در افغانستان باید حکومت موقت تشکیل گردد و تمام زیر ساخت‌های رژیم دست‌نشانده پسا توافق طبق امیال اشغال‌گران امریکایی سر از نو بازسازی گردد. در این طرح بحث تسلیمی یک طرف به طرف دیگر وجود ندارد. امریکا نیز تلاش می‌ورزند تا این طرح طبق منافع شان در افغانستان پیاده نمایند.

نویسنده مقاله معتقد است که: «در ضمن سهم دهی به طالبان و ادغام آنان در رژیم دست نشانده می‌تواند جنبه شئونیزم میلیتی رژیم را نیز افزایش دهد و باعث ستم اجتماعی و اختلاف و نفاق ملیتی ‌گردد.»

هیچ جای شکی وجود ندارد که با ایجاد رژیم پسا توافق شئونیزم جنسی و شئونیزم ملی غلیظ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تر از قبل می‌گردد، اما  نویسنده مقاله طوری صحبت می‌نماید که اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی در افغانستان«باعث ستم اجتماعی و اختلاف و نفاق میلیتی» نگردیده، بل‌که با « سهم دهی و ادغام » طالبان به رژیم پوشالی «باعث ستم اجتماعی و اختلاف و نفاق میلیتی» در افغانستان می‌گردد!؟ واقعاً این یک کشف محیر القول است که نبوغ نویسنده را به نمایش گذاشته است!

انواع و اشکال ستم در کشورهای تحت سلطه به ستم امپریالیستی گره خورده است. بدون پایان دادن به ستم امپریالیستی نمی‌توان به ستم فیودالیزم و ستم سرمایه داری بروکراتیک پایان داد و بدون پایان دادن به ستم فیودالزم و سرمایه داری بروکراتیک نمی‌توان به ستم امپریالیستی نقطه پایان گذاشت. گرچه این دو ستم از یک دیگر فرق دارند، اما پیوند ناگسستنی با یک دیگر دارند.

اشغال‌گران امریکایی ظاهراً خروج نیروهای نظامی خود را از افغانستان شروع نموده است، همان طوری که همین اکنون مشخص شده است، در پهلوی چندین هزار نیروهای نظامی در حدود پانزده تا بیست هزار نفر از پرسونل اردو و استخبارت امریکا با لباس ملکی در افغانستان حضور دارند. این نیروها نه تنها وظایف جاسوسی را به عهده دارند، بل‌که در پهلوی آن آموزش‌های نظامی و استخباراتی نیروهای رژیم دست‌نشانده را بر عهده دارند. در پهلوی این نیروهای امریکایی در حدود پانزده هزار نفر نیروهای اردو و استخبارات سایر کشورهای امپریالیستی با عین مسئولیت در افغانستان حضور دارند.

بناءً رژیم پسا توافق هر شکل و شمایلی که به خود بگیرد یک رژیم دست‌نشانده باقی خواهد ماند و اشغال‌گران امپریالیست رژیم دست‌نشاندۀ پسا توافق را از طریق پرسونل اردو و استخباراتی که با لباس ملکی در داخل کشور فعال اند، در تمام زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کنترول خواهد نمود.

حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان همیشه تاکید ورزیده که مقاومت ارتجاعی طالبان قادر به اخراج قهری قوای اشغال‌گر و سر نگونی رژیم پوشالی نخواهد بود، چه رسد به حل مشکل اساسی زحمت‌کشان افغانستان.

یگانه راه حل اساسی برپایی جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده بوده و می‌باشد، این جنگ باید تا بیرون راندن قهری اشغال‌گران و سرنگونی رژیم پوشالی و استقرار جامعه دموکراتیک نوین به پیش رفته و سمت و سوی سوسیالیستی پیدا کند و هرچه سریع‌تر به طرف جامعه سوسیالیستی حرکت نماید.


1 ـ اغواگری و فریب‌کاری دیگر نویسنده و یا نویسندگان اعلامیه اینست که اعلامیه مشترک احزاب و سازمان‌های مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست که در اول می امسال منتشر گردیده، و حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان یکی از امضائ کنندگان اعلامیه است، از وبلاگ گروه مائوئیستی راه سرخ ایران کاپی نموده و در سایت شعله جاوید جا به جا نموده اند تا بازدید کنندگان ویب‌سایت شان را فریب دهند که گویا آن‌ها از جمله امضا کنندگان اعلامیه اند.

27/2/1400 (17/5/2021)