پدر بر کشته من گریه کمتر کن …

شعر و ادب

پدر بر کشته من گریه کمتر کن
که چون من صد چمن نورسته گلبان را
سرانگشت پلید دشمنان توده پرپر کرد
چو صدها
پدر را بی پسر،
پسرها را جدا از دامن پر مهر مادر کرد
به مرگ مادرم سوگند
به پیروزی بی تردید خلق یاورم سوگند
که من فرزند خوش نام تو بودم مرد مردم خواه
به درد و رنج زحمت پیشه گان آگاه
به خون خویش پروردم
هزاران لاله در صحرا
پدر، ای زنده افتاده در مرداب
به پاس انتقام کشته گانت سر بگیر از خاک
بیا، با موج پیش آهنگ فرزندان خود
این هم سنگران من
به سوی مرز دشمن حمله فرما شو
مرا دریاب به دریا شو
نمیدانی که دیگر عصر جنبش هاست
و خورشید سیاه عمر خونخواران
سراشیب زوال خویشتن پویا
نمیدانی درفش سرخ آزادی
زخون سرخ مردم رنگ میگیرد
چه باک!
ای هم نوردان من
ای هم سنگران خلق
که از جمع شما رفتم!!
که اگر پرده های گوشم
از برنده آوازی که میگفتند
“خروشان باد رزم خلق
نگون باد لبان دشمنان توده مظلوم تهی گشته “
ولی از گور غمناکم
همیش این گفته برخیزد
چه فخر افزاست، مرگی کو برای توده خونین شد
نمردم ، زنده ام من
زنده جاوید
درخشان در سپهر خاطر خلق
اسیر خویش، چون خورشید