من زنم!

شعر و ادب

من زن صد ساله ام
صد ها هزار ساله ام
زنی که تمامی رنجها را از هزاران سال پیش کشیده است
در قرون وسطا، مرا چون جادوگری به آتش کشیدند
گاهی بخاطر زن بودنم ، در کودکی زنده بگورم کردند
در جای جای این کره خاکی ، گاهی بخاطر عشق ، آتشم زدند، سنگسارم کردند
برای رشادتهایم
برای مبارزاتم
برای آزادی
بخاطر اینکه کارگرم
دهقانم
برای مادر بودنم
برای خواهر بودنم
بخاطر زن بودنم
بدارم کشیدند و تیربارانم کردند
حتی وقتی جلادان میخواستند مرا به د ار بکشند ، شکنجه ام کردند ، تجاوزم کردند و بعد بدارم کشیدند
من زنم ، زنی که به اندازه این کره خاکی عمر دارم و رنجها کشیده ام
فریادهایم قرنهاست دل همگان را به درد می آورد
من سفیدم ، سیاهم ، قرمز و زردم
به هر رنگی که باشم یک زنم !
زنی که دیگر نمیخواهد به سان گذشته زندگی کند
زنی که میخواهد دیگرگون کند ، زنی که دیگر پایبند قوانین شما نیست!
زنی که میخواهد آزاد و رها باشد و دیگران را نیز رها سازد و دیگران را نیز رها سازد