مراسم یادبود از روز جانباختگان شعلهیی و مائوئیست کشور با یک روز تأخیر یعنی بهتاریخ ۸ قوس مطابق با ۲۹ نوامبر از طرف هواداران حک (م) ا، اعضای اتحادیهٔ پناهندگان ملی و دموکرات افغانهای مقیم اتریش (حریت) و عدهای از افراد ملیمترقی و انقلابیای کشور ساعت ۷ شام بهوقت محلی در شهر ویانای اتریش برگزار گردید.
قبل از شروع برنامه، صدای نی استادمحمد موسوی برای حضار از طریق بلندگو پخش گردید. بعد مراسم یادبود با پخش سرود انترناسیونال بهطور رسمی آغاز شد.
سپس گویندهٔ این برنامه، روی صحنه آمد و باخواندن مقدمهٔ مختصر در مورد روز یادبود، از حضار گرامی خواست تا با مشتهای گرهکردۀشان بهیاد جانباختگان و در پیشاپیش آنها رفیقاکرم یاری یک دقیقه سکوت اختیار کنند. بعد از لحظهای سکوت، قطعهٔ آهنگ سنتور پرویز مشکاتیان بهنام تمنا برای حاضران پخش شد.
در این مراسم عدهٔ کثیری از افراد مذهبی، دموکرات، ملیمترقی و انقلابی با اعضای خانوادههایشان شرکت داشتند. برعلاوهٔ آنها، نمایندگانی از تشکل انقلابی اتریش، رفقای انقلابی ایرانی، حزب کمونیست مائوئیست (ترکیه- شمال کردستان)، جبهه ملی دموکراتیک فلیپین، جوانان مائوئیست یونان و حلقهٔ بینالمللیای امریکای لاتین در بارهٔ موضوعات ملی و بینالمللی سخنرانی کردند و نیز هریک غمشریکی و احساسات رفیقانۀ شان را برای جنبش انقلابی و بهویژه حک (م) ا بیان کردند و خاطرنشان ساختند که بدون جنبش ملیمردمی و انقلابی تحت رهبری حک (م) ا، آزادی افغانستان غیر ممکن است و ملم یگانه راه نجات تودههای این سرزمین وکل جهاناست. در اخیر یک تن از شاعران جوان و انقلابی کشورکه شعرش را بهیاد رندهیاد اکرم یاری و رفقای همرزمش سرودهاست با صدای رسایش برای حاضران در تالار تقدیم کرد.
مراسم سه ساعت بهطول انجامید و سرانجام با خوردن غذاهای افغانی-ایرانی به پایان رسید. صدای دوتار عثمانمحمدپرست و عبدالغفور در جریان غذاخوردن در تالار می پیچید .
در زیر مجموع مقالات و شعرهای انقلابی را که بهزبان فارسی دری در اینجا خوانده شد برای خوانندگان شعلهٔ جاوید تقدیم میکنیم . اسناد و مقالات آلمانی، انگلیسی و ترکی خوانده شده در محفل بعداً ارائه خواهد شد.
«هواداران حک (م) ا در اتریش»
3/12/2014
خانمها و آقایان محترم، کودکان عزیز و دوستداشتنی و رفقای نهایت ارجمند سلام و درود بر شما!
بهنمایندگی از طرف اتحادیهٔ پناهندگان ملی و دموکرات افغانهای مقیم اتریش «حریت» و هواداران حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان حضور شما را در محفل امروزیمان که بهمناسبت روز یادبود جانباختگان انقلابیای شعلهیی و مائوئیست ودر پیشاپیش آنها رفیقاکرم یاری، بنیانگذار جنبش مائوئیستی کشور و همرزمانش برگزار میگردد، خیرمقدم میگویم.
آری، تقریباً چهار دهه از قتل عام رهبران و پیشاهنگان انقلابیای طبقهٔ پرولتاریای کشورمان میگذرد و مدت دو سال است که توانستهایم یاد آن رادمردان بزرگ راه انقلابی را گرامی داریم. علت عدم برگزاری از این روز در گذشته این بودهاست که روز دقیق ارتکاب این جنایت نابخشودنی، مشخص نبود و از ماه سنبلهٔ سال ۱۳۹۲ش (2013م) به این طرف با تأیید فهرست نامهای حدوداً چهارهزاروپنجصد نفر که تنها در اوایل سالهای بهقدرت رسیدن مزدوران اجیرشدهٔ رویزیونیست شوروی به قتل رسیده بودند از طرف دولت دستنشانده با همکاریای کارمند نظامیای دولت هالندبهطور رسمی صورت گرفت و ناخودآگاه اسامیای رفقای انقلابی و جانباختگان شعلۀ جاوید نیز در آن ذکر شد. بدین اساس روز هفتم قوس سال 1357ش (1978م) روز جانباختن رفیق اکرم یاری و سایر رفقایش از طرف جنبش انقلابیای کشور ما بهنام روز یادبود جانباختگان شعلهیی نامگذاری شدهاست و از آن روز تجلیل به عمل میآید.
بلی، طوری که شما میدانید کودتاچیان خلقی و پرچمی بهمثابهٔ دستپروردگان و دستنشاندگان رویزیونیستها و سوسـیال امپریالیسـت
های شوروی که طی دو دهه در افعانستان بالای گردهٔ مردم حکمروایی میکردند، بهتاریخ هفت ثور سال ۱۳۵۷ش مطابق با27 یا 28 اپریل سال 1978م علیه داودخان مستبد که همه با هم در حکومت جمهوریای داودخانی مشترکاً کار میکردند، دست به کودتای خونین نظامی زدند و قدرت را از چنگ او ربودند. در نتیجه این درندهخویان و جنایتکاران نوبهقدرترسیده، مخالفان سیاسی خود را اعم از افراد مذهبی، ملیمترقی و بهویژه انقلابیای شعلهیی که فعالانه در صف عمدهٔ مبارزهٔ ایدوئولوژیک- سیاسی علیه آنها بودند بهطور وحشیانه و بیرحمانه از دم تیغ گذشتاندند که از آن جمله میتوان رهبر و بنیانگذار جنبش مائوئيستیای کشور، رفیق جانباخته اکرم یاری و سایر رفقای همرزمش را نام برد که توسط دستهٔ مزدور خلقی و پرچمی در سالهای 57 و 58 به قتل رسیدند. ارتکاب جنایت و قتل عام انقلابیون در سراسر دوران حکومت خلق و پرچم به دههاهزار نفر میرسد که فهرست آن فعلاً در دسترس ما نیست.
از این جهت ما هواداران حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، اعضای اتحادیهٔ پناهندگان ملی و دموکرات افغانهای مقیم اتریش «حریت» و سایر افراد ملیمترقی و انقلابی امروز بهتاریخ هشت قوس مطابق با بیستونهم نوامبر با یک روز تأخیر از روز جانباختگان انقلابیای کشور در اینجا گردهم آمدهایم وهمراه با رفقای بینالمللیمان یادشان را با خواندن مقالههای تحلیلی، شعر، سرودهای انقلابی و موسیقی گرامی میداریم و هم از جانبازیهای عظیم آنها قدردانی ویژه به عمل میآوریم. بناءً شرکت شما افراد ملیمترقی، دموکرات و انقلابی باعث خرسندی ماست و از حضور یکایکتان در این محفل صمیمانه سپاسگزاری میکنیم.
مهمانان گرانقدر!
اواخر دههٔ پنجاه و سراسر دههٔ شصت خورشیدی، فاجعهآورترین دورهایاست که در وضع سیاسیاجتماعیای منطقهٔ ما رخ دادهاست. در افغانستان کمونیستستیزان رویزیونیست خلقی و پرچمی دمار از انقلابیون واقعی در آوردند،آنها را وحشیانه شکنجه کردند و هزارن هزار کمونیست صادق را کشتند و یا هم با دستوپای بسته زنده به گور کردند. بدین سان سوسیالامپریالیزم و مزدوران آن بهمثابهٔ دشمنان قسمخوردهٔ طبقهٔ کارگر و تودههای خلق، چهرهٔ واقعی و نقش خائنانهٔ خود را برای تودهها آشکار ساختند. باید خاطرنشان ساخت که عدم موجودیت حزب پیشاهنگ طبقهٔ کارگر و عدم تمرکز نیروهای انقلابیای شعلهیی بر محور ایدئولوژیای مائوئیستی یکی از دلایل قتل عام نیروهای انقلابی توسط سوسیالامپریالیستها و مزدورانشان بود. خلقیها و پرچمیها دیروز برای دوستیای افغانشوروی گلو پاره میکردند و امروز یکجا با تسلیمشده ها و تسلیم طلبان چپ سابقاً شعلهیی و جهادی های تسلیم شده در رژیم دستنشانده در رکاب امپریالیزم امریکا و متحدان آن بیشرمانه به نوکریای باداران جدیدشان کمر خدمت بستهاند.
گفتنیاست که در ایران همزمان با رخداد این پدیدهٔ شوم در افغانستان، رویزیونیستهای خاین و سایر نسلیم طلبان چپ با خمینی و حزباللهییهای مرتجع در جریان انقلاب علیه شاه به سازش و تبانی دست زدند و نگذاشتند که انقلاب واقعی با جهتگیری سوسیالیستی در آن کشور صورت بگیرد. به این ترتیب مسیر انقلاب با خیانت رویزیونستها و عدم اتخاذ خط درست ایدئولوژیک- سیاسی تغییر یافت. در نتیجه، رژیم فاشیستیای جمهوری اسلامی در آنجا سر کار آمد و با ارتکاب خیانت کادرهای رویزیونیست و تسلیمطلب،هزاران هزار کمونیست زبده و راستین خلق توسط فاشیزم مذهبی و آلهٔ دست امپریالیزم امریکا در این سرزمین وحشیانه به قتل رسیدند و شکنجه شدند که تا به حال نیز ادامه دارد.
بناءً ما افغانستانیها و ایرانیها بدبختانه بزرگترین و برجستهترین کادرهای انقلابیای خود را در این مقطع تاریخی نابههنگام ازدستدادهایم. شکنجهٔ این انسانهای شریف و صادق در زندانهای غیرانسانیای این رژیمها دور از باور است و شنیدن این کشتارهای بیرحمانه مو در بدن آدمی راست میکند. علت عمدهٔ این جنایت، مداخلات سوسیالامپریالیزم و امپریالیزم بودهاست که مزدوان رویزیونیست و دستپروردگان مرتجع اسلامیای خود را جهت تأمین منافعشان به قدرت آوردند تا از وقوع انقلابات واقعی و آزادیبخش در این منطقه جلوگیری کنند.
رویهمرفته ما امروز یاد تمام آن یاریها، سیدالها، رستاخیزها، سرمدها، پویاها، خارکشها، لهیبها، تاجپورها، ضیاءها، طغیانها و سایر جانباختگانمان را گرامی میداریم که جانهای نارنینشان را برای رهاییای طبقهٔ کارگر و سایر زحمتکشان در جهت تحقق آرمان والای کمونیستی فدا کردند. ما امروز یاد آن افراد ملیمترقی و پیشاهنگان انقلابیایمان را گرامی میداریم که طی جنگ مقاومت علیه سوسیال امپریالیست ها و رویزیونیستهای شوروی و رژیم مزدور، دستنشانده و کمونیستستیز هفت ثوری، جانشان را فدا کردند تا از سرزمین و حیثیت مردمان شریف ما دفاع کنند. ما امروز یاد آن جانبازانی را گرامی میداریم که بر اصول انقلابی و حفظ صفای ایدئولوژیک- سیاسی پابندی داشتند و جانشان را در این راه فدا کردند. ما امروز یاد آن رفقائی را گرامی میداریم که توسط جهادیهای مرتجع در کشور به قتل رسیدند و همچنان یاد آن رفقای شجاع بینالملیمان را گرامی میداریم که برای تحقق و اعتلای آرمان والای کمونیستی در سنگر نبرد علیه امپریالیزم و دستنشاندگان مرتجع منطقویای آن در سراسر جهان جان های شان را فدا کردهاند. یادشان گرامی، روانشان شاد و راه سرخشان پررهرو و جاویدان باد!
در عین حال از تمام کارگران جهان و بهخصوص کارگران آگاه و کمونیستهای انقلابی قدردانیای ویژه به عمل میآوریم که برای ایجاد نظام سوسیالیستی و محو نظام استثمارگر و ستمگر سرمایهداری و نوکران بومیای آن در کوشهوکنار جهان مبارزه میکنند و لحظهای هم از تبلیغ و ترویج ایدئولوژیای انقلابیای کمونیستی فروگذاری نمیکنند.
خانمها و آقایان!
کشور ما فعلاً تحت اشغال قرار دارد و مردم ما این بار قربانیای منافع امپریالیستهای جهانخوار و دستنشاندگان وطنفروش، جنایتپیشهگان وطنی و نیز تسلیمطلبان چپ شرمندهازانقلاب گردیدهاند. این جهانخواران مردم ما را میکشند، منابع کشور ما را غارت میکنند و تودهها و بهویژه کارگران ما را در هر گوشهوکنار جهان آواره و دربهدر در پی لقمهنانی سرگردان میسازند و آنها را به مهاجرتهای اجباری و سازماندهیشدهٔ جهانی وا میدارند تا شیرهٔ جانشان را بیشتر بکشند و نیز محیط زیست ما را توسط بمبهای کلاهکـدار هستهیی آلوده میکنند.
با مشاهدهٔ این جنایتها و ستمگریها، آیا درست است که با دیدن این همه ظلم و بیعدالتی باز هم نظارهگر ساده در صحنه باشیم، از سیاست و مبارزهٔ ملیمترقی و طبقاتی گریزان باشیم، به دموکراسیبازیهای سرمایهداری امپریالیستی سادهلوحانه دل خوش کنیم و یا به بازیهای حقوق بشری آنها فریب بخوریم و دست روی دست بگذاریم و منتظر کمک خدا بمانیم تا مشکلاتمان را حل کند؟ آیا لازم نیست که خودمان دستبهکار شویم و برای آیندهٔ فرزندان خود فکر کنیم و دست به عمل بزنیم؟ آیا لازم نیست برای نجات تهی دستان جهان که ۹۹ درصد جامعۀ بشری در جهان را تشکیل میدهند مبارزه کنیم؟ آیا لازم نیست برای نجات کرهٔ زمین که با جنگهای نظام سرمایهداری امپریالیستی هر لحظه تخریب میشود به پا خیزیم؟ آیا لازم نیست که سطح آگاهیمان را نسبت به کارکرد نظام حاکم بالا ببریم و علیه آن متحدانه باهم مبازره کنیم تا بیشتر از این زیر پای نظام فاسد سرمایهداری لگدمال نشویم؟ آیا لازم نیست که آگاهانه برای نظام آیندهٔمان بیندیشیم و برای بهوجودآوردن و تحقق این هدف مشترکاً با هم مبارزه کنیم؟ آیا نظام کنونی یگانه نظام مطلوب در جهان است که سادهلوحانه بدان دل خوش کردهایم و از گفتن حقایق و مبارزه برای تغییر آن اباء میرزیم؟ آیا ممکن است نسبت به نظام استثمارگر و ستمگر کنونی، نظام خوبتر و بهتر ساخت؟ آری ممکن است و باید برای هدف تعیینشدهٔ خویش با شوروشوق آگاهانه و متحدانه دست به مبارزه زد.
بدین اساس با شناخت و درک عمیق از بیدادگریها و ستمگریهای نظام حاکم باید گفت که ما متعهدیم تا در برابر این جهانخواران، استعمارگران بینالمللی و اشغالگران و وطنفروشان و خائنان دونصفت دستنشادهٔ آنها که در حق تودههای کشور ما ظلم میکنند سرسختانه برزمیم و بهمثابهٔ پیشاهنگ انقلابی صدای درگلوخفهشدهٔ تودهها و بهخصوص طبقهٔ استثمارشدهٔ کارگرانمان را در سطح ملی و جهانی بلند کنیم. همچنان ما تلاش داریم که در راه اتحاد و همبستگیای طبقاتیای طبقهٔ کارگر جهان برای براندازیای نظام فرسوده و جنگافروز سرمایهداری و استعمارگر امپریالیستی که در حال گندیدن است و با جدال مرگ و زندگی دستوپنجه نرم میکند، مبارزۀ فعال و همه جانبۀ ایدئولوژیک- سیاسی کنیم تا به آرمان والای انسانی برای خوشبختیای انسانها در جهان طراز نوین دست یابیم.
بلی! شما خوب میدانید که از لحاظ حزبی فعلاً شمار ما اندک است و ما ضعیفیم، اما باید گفت که این ضعیفان روزی قوی و این قویان روزی ضعیف و نابود خواهند شد. این رسم تاریخ و نیز سیر حرکت واقعیای تاریخ جهان است و هم خواست و آرزوی برحق تودهها و ستمدیدگان آن. اگر امروز اقلیت ناچیز و قوی بر اکثریت مطلق و ضعیف جامعه حکومت میکند و ما در جهت منافع علیای این اکثریت مطلق قرار داریم، پس یقیناً فردا یکجا با این ضعیفان بر قدرتمندان کنونی غالب خواهیم شد و خواهیم توانست آن ها را سرنگون سازیم و نظام انقلابی را برپا داریم و به سوی جهان عاری از هر نوع استثمار و ستم به پیش رویم. جهان و آینده از آن ماست. به امید رسیدن به آن پیروزی بزرگ و نابودیای ستمگران و استثمارگران!
حضار محترم! در آغاز برنامه، لحظهای با مشتهای گرهکرده به پا میخیزیم و به یاد جانباختگان راه آزادی و برابریای کشور ما و در پیشاپیش آنها رفیقاکرم یاری یک دقیقه سکوت اختیار میکنیم.
«کمیتهٔ برگزاری روزجانباختگان شعلهیی و مائوئیست در اتریش »
8 قوس 1392 مطابق 29 نوامبر 2014
ویانا
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندیای ماست
بشکفد بار دگر نالهٔ رنگین مراد
غنچهٔ سرخ فروبستهٔ دل، باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز-
-روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شادبودن هنر است، شادکردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم بهخویش-
-که چو یک شکلک بیجان شبوروز-
-بیخبر از همه، خندان باشیم
بیغمی عیب بزرگیاست که دور از ما باد!
کاشکی! آینهای بود درونبین که در آن خویش را میدیدیم
آنچه پنهان بود از آینهها میدیدیم
میشدیم آگه از آن نیروی پاکیزهنهاد-
-که به ما زیستن آموزد و جاویدشدن-
-پیک پیروزیای امیدِ شدن.
شادبودن هنر است، گر به شادیای تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندیای ماست
هر کسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
(ژاله اصفهانی)
کمیتهٔ برگزاری روزجانباختگان شعلهیی در اتریش» »
8قوس 1392 مطابق 29 نوامبر 2014
ویانا
حاضرین گرامی، دوستان و رفقای عزیز! نخست اینجانب بهنمایندگی از اتحادیهٔ پناهندگان ملی و دموکرات افغانهای مقیم اتریش (حریت) گرمترین و صمیمانهترین سلامها را تقدیم تان داشته اشتراک شما را در محفل یاد بود جانباختگان انقلابی، ملی و آزادیبخش افغانستان خیرمقدم میگویم. در قدم نخست باید یادآور شد که محفل کنونی به ابتکار نسل جوان کشور ما برگزار شده که واقعاٌ در این لحظهٔ تاریخی ضرورت و قابل تمجید است. البته ما نیز به این باورمندیم که شرکت این قوۀ پتانسیل به نیروی فعال مبدل گردد تا اتحاد و همبستگی ملت ما را تأمین کند. نادیده نباید گذاشت که ماهیت، زینت و زیبایی اینچنین گردهماییها، فرصت مناسبیاست برای بازخوانی مقالات، اشعار و ابراز نظر جوانان ما. چنانچه شاعر میگوید:
به کار آریـم اگـر مغـز جـوان را دگرگون میتوان کردن جهان را
اگر بر لحـظهها ارزش گـزاریم تـوان تسخـیر کــردن آسمــان را
چشمپوشی از حقایق، بهمفهوم وارونهساختن حقیقتهای عینیاست. به این مفهوم که ما ایمان کامل داریم که حضور این نیروی فعال، به ما یاری میرساند تا در فعالیتهای عملی با استفاده از داشتهها و تجارب خود با همدیگر روابط مستحکمی داشتهباشیم و ما تعهد میسپاریم که در راه فعالیتهای انقلابی و آزادیبخش، دریک فضای سانترالیسم دموکراتیک، صفوف اول را اختیار کنیم. ما که در پی متحدساختن بخشهای نیمهخاموش جنبش دموکراتیک نوین، خود را مسئول میدانیم، رسالتی به ما سپرده شده که جهت بهسررسانیدن آن فقط و فقط بههمین نسل جوان امیدوار هستیم.
حاضرین گرامی اینک دو قطعه شعر انتخابی را که در سال گذشته در یکی از محافل داخل کشور جهت یادبود از جانباختگان انقلابی توسط رفقای ما دکلمه شده بود، مکرراٌ در محفل مشابه، به خوانش میگیرم و قبل از شروع پیام، خدمتتان تقدیم میدارم، امید که مورد پسندتان قرار گیرد:
ای رهـگـذر! درنـگ کـن ایـنـجـا و یــاد کـن
زان آتشـی کــه در دل خـــاک آشیـان گـــرفت
او خون خویش بـر سر پیمان خویش ریخت
جان داد و رادمردی از این مرگ، جان گرفت
پنـداشت خصم، با خسوخاشاک و ظلموجور
هـمــواره مــیتــوان رهٔ سیــل دمـــان گـــرفت
غــافــل کـه شعـلههـاش بســوزاند کـاخ ظلـم
گــــر آتشــی بــه خـرمـن آزادگــــان گـــرفت
اکــرم بـهخــون پـاک تـو ســوگــنــد، یـاد تــو
شــــد شعـلهای و در دلِ پیــروجـوان گـــرفت
یـاری به آن سـپـیــدهٔ خـونـیــن قـسـم تــو را
نــام بــلنــد زندگـــیات جــــاویــدان گــــرفت
یــاران پس از تــو، بــــــه راه تــو میروند
شـرمنـده آنکــه راه بر ایـن کــاروان گــرفت
حاضرین محترم! لحظات حساس آزمون تاریخی فرا رسیده و رسیدن به استراتژی رهاییبخش، وحدت نیروهای آزادیبخش، ملی و انقلابی را در یک سنگر مشترک میطلبد،. البته تحرک مشترک کنونی ما، دستاوردهای انقلابی و تجارب گذشته را لازم دارد. آنچه که مارکسیست- لنینیست- مائوئیستها خواهان آن اند، همانا اصول انقلابی کمونیستی است تا در آیندهٔ نه چندان دور، بتوانند این تیوری را با تحرک جنبش آزادییبخش، ملی و انقلابی پیوند دهند. نمای حقایق تاریخ جنبش انقلابی کشور نشان میدهد که انقلابیون در یکچنین اوضاع تاریخی باید در جستوجوی کسب تئوری از کسانی باشند که هستیشان خواب را از چشمان ارتجاع و حاکمیت زمان ربوده بود.
اکرم یاری متعلق به یک ملیت کشور نبود و همیش از رهایی تودههای تحت ستم کشور سخن میراند. بناءً جاه دارد که در پیشاپیش این افـراد، از کـوهـپایـۀ انـقـلاب، مـرد مبـارز، بنـیانگــذار تشکـل سـازمـان جـوانـان متـرقــی یعـنی (اکرم یاری) که نخستین تحرک انقلابی و پایههای اساسی تودهیی را در افغانستان بنیانگذاری کرد نام ببریم و به افتخار یاد کنیم. اکرم یاری این پیشاهنگ و علمبردار تشکیلات سازمان جوانان مترقی که آن را در سال 1344 مطابق 1965 میلادی بنیان گذاشت و برای اولین بار شعار مترقی و آزادیبخش را تحت نام (زنده باد جنبش دموکراتیک نوین در افغانستان) در کشور به اهتزاز در آورد.
این راد مرد انقلابی چندی بعد، ابتکار دیگری را مطابق شیوهٔ اصل انقلابی به کار بست، و نشریه ای را تحت نام (شعلهٔ جاوید) بهتاریخ 14 حمل 1347 مطابق دوم اپریل 1968 که با تحلیل از نظام طبقاتی جامعه، رهایی از ستم طبقاتی را با شفافیت خاص و استوار بر اصول کمونیستی مارکسیستی- لنینیستی-مائویستی توضیح می داد به نشر سپرد. چون این نشریه تحلیل و توضیح از شرایط دیکتاتوری حاکمیت وقت را بهصورت روشن و عامیانه به تودهها تفهیم میکرد، مورد پذیرش اکثریت طبقهٔ تحت ستم کشور قرار گرفت. پس از آن جریان شعلهٔ جاوید زبانزد طبقهٔ تحت ستم و کارگران گردید و نامی شد که حزب کمونیست مائویست افغانستان تا اکنون به آن افتخار میورزد.
دوستان، رفقا و حاضرین محترم! مرا به بزرگواریتان ببخشید که اگر در این محفل بیشتر از زندهیاد اکرم یاری نام میبرم. نباید تصور شود که گردهمایی کنونی فقط و فقط به خاطر یادبود از اکرم یاری برگزار شده است. نه خیر حاضرین گرامی! اینک ما در یادبود از شمعی نشستهایم که هزاران پروانه به دورش میچرخید. از ذکر نام سیدالها، لهیبها، عبدالاللهها، پویاها و مجیدها خودداری نشدهاست، یادشان گرامی و راهشان روشنی آینده باد! چون شرح بیوگرافی از یکایک آنها زمان بس طولانی را دربر میگیرد، پس اجازه دهید که در این میان ما از یک اومانیست واقعی یعنی کمونیست واقعی، شمع فروزان، پیشاهنگ و علمبردار تشکیلات انقلابی و مؤسس سازمان جوانان مترقی که همه نیروهای راستین خلق از فیض رهنمونهای انقلابیاش، چه در آن عصر و زمان و چه در مقطع تاریخی کنونی، برخوردار اند و به آن افتخار میورزند، مروری داشتهباشیم. جسارت انقلابی و عزم متین این رادمرد، در راه تأمین حقوق سیاسی و اقتصادی تودهها آنچنان شفافیت و برجستگی داشت که تودهها برای پذیرش رهنمونهای رهاییبخش آن، رهبری صفوف خود را در اختیارش گذاشته بودند که تا اکنون مشعلداران انقلابی از فیض تئوری آن بهرمند اند.
هموطنان گرامی! بهصورت قاطعانه باید گفت که چون نظامهای دیکتاتوری بهجز منافع خودش به هیچوجه در راه تأمین منافع مردم و ملت نمیاندیشد، پس از این جهت بود که محبوبیت، شفافیت، صداقت و حقیقت راه آزادی سازمان جوانان مترقی برای حاکمیت وقت قابل تحمل نبود مخصوصاً اینکه در تظاهرات اول ماه می 1348 یکصدوپنجاههزار نفر در سراسر کشور زیر شعار شعله جاوید به مارش پرداختند، اگر مبالغه نشود این رقم در تاریخ سیاسی افغانستان بیسابقه بود. همین امر سبب گردید تا دولت در راه زمینهسازی محکومیت و نابودی اکرم یاری نه بهعنوان یک فرد، بلکه بهعنوان نمایندهٔ کتلهٔ عظیم آزادیطلبان، تلاش ورزید تا او و تشکیلات انقلابیاش را در پرتگاه نیستی قرار دهد. به یاد دارم لحظهای را که اکرم یاری با عدهای از کادرهای رهبری سازمان جوانان مترقی در اطاق شماره بیستویکم لیلیهٔ دانشگاه کابل، راه بیرونرفت از دسایس دولت ارتجاعی وقت توسط حزب اسلامی را که در برابر سازمان جوانان مترقی گسترده بود و میخواست که پلان شومش را توسط نیروهای دینسالار بهرهبری گلبدین حکمتیار پیاده کند، با سخنان شمرده، سنگین و پرارزش که استوار بر اصول انقلابی بود، جستجو میکرد. ولی سازش و تعهـد مزدوران اسلامیگـرای ارتجاعی در مشارکت با دولت، حـل این موضوع را ناممکن میساخت و در آن شرایط برخورد فزیکی محتملتر میگردید که در نهایت آنچه نباید انجام میشد، فردای آن روز به وقوع پیوست و بهتاریخ 31 جوزای 1348 شمسی با مرگ کوهپایهٔ مقاومت، مرد استوار و مبارز پیگیر و شاعر انقلابی یعنی سـیـدال سـخـنـدان انـجـامـیـد، یادش گرامی و روندش رهنمون آینده باد!
این یک واقعیت عینیاست که یادی از خاطرات تلخ آن عزیزان، اثرات جانکاهی را بر ما میگذارد، ولی این گفته را نباید فراموش کرد که در بعضی از مراحل (عمل نیک به عمل بد، و عمل بد به عمل نیک مبدل میشود). مرگ سیدال این جانباز راه انقلابی طبقهٔ کارگر در بین تشکیلات چنان بحثی را به راه انداخت که خط های اپورتونیستی و انقلابی را مشخص ساخت. اما به جای آنکه کاربرد انقلابی در بحث طولانی کشانیده شود و مرزبندی دقیق نظرات و افکار هردو جانب برپایهٔ اصول دیالکتیکی انقلابی استوار گردد، همه دیدگاهها با یک شتابزدگی خاص خودشان، صفبندی شد. کسانی که عمل را نسبت به تیوری مقدمتر میپنداشتند یکجانب، آنهائی که تیوری را نسبت به عمل ارجهیت میدادند جانب دیگر. و آنانی که تیوری و عمل را نَفَس یک بدن در عمل انقلابی میپذیرفتند در بخش دیگری قرار گرفتند، یعنی در حقیقت خط های اپورتونیستی چپ، خط های اپورتونیستی راست و خط انقلابی مارکسیستی- لنینستی- مائوئیستی مشخص گردید.
برعلاوهٔ این همه فرازونشیبها، نادیده نباید گرفت که مرگ سیدال سخندان ضربهٔ سنگینی بر پیکرهٔ سازمان جوانان مترقی بود و آنچنان ضربۀ محکمی بود که حتی این تشکیلات را در یک سراشیبی انشعاب رساند، ولی موضعگیری فهم، دانش، مقاومت و پابندی به اصول و حقایق انقلابی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی اکرم یاری چنان بود که نیروهای انقلابی با پیگیری از این رهنمونها بهمثابه درخت گشنبیخ در برابر طوفان انارشیزم و نظرات خوابآلود ذوقی این دستجات، مقاومت و بهدفاع از حقایق انقلابی و خطوط مبارزاتی این بزرگمرد پافشاری و جلو انشعاب سازمان جوانان مترقی را بگیرند. معلوم است که در این سراسیمگی، سازمان جوانان مترقی به قوت اولیهٔ خود باقی نمانده بود. درعین زمان چون نظام دیکتاتوری از پوسیدگیاش آگاهی داشت و خود را در سراشیب نیستی میدید، مطمئن بود که اگر درسیستم حاکمیت خود بازنگری نکند، جنبش انقلابی دموکراتیک نوین اوج می گیرد و عاقبت ریشه از بیشهٔ حاکمیت نظام دیکتاتوری آنها برخواهد کند. دولت هراسی از گروههای خلق و پرچم و اسلامگرایان نداشت و از این ناحیه خاطرش بهکلی آسوده بود که هرلحظه زمینهٔ سازش با آنها مساعد است، اما با وجود آنکه دولت توسط مزدوران خلق و پرچم و اسلامگرایان، درزی را در بین سازمان جوانان مترقی ایجاد کرده بود، ولی حاکمیت وقت هنوز هم از رشد این نیروی انقلابی در هراس بود.
استراتژی رسیدن روسها به آبهای گرم بحر هند، پوسیدگی دولت ظاهرشاهی، تحرک کوچک و بزرگ کارگران و روشن شدن افکار عامه توسط جنبش دموکراتیک نوین از یکطرف و ضعف (سازمان جوانان مترقی) از طرف دیگر، تحول دیگری را درسیستم حاکمیت مساعد میساخت و در نهایت به رهنمونی روسها، همکاری مزدوران خلق و پرچم، توافق و صلاحدید خاندان سلطنتی، در 26 سرطان 1352 با تکیه به قوهٔ نظامی و نوکران روسی ظاهراٌ داود بر اریکهٔ قدرت نشانده شد. هنگامی که روسها در پیادهکردن پلان کودتای داود مؤفق شدند، میپنداشتند که در آینده تصرف کامل دولت و معزولکردن داود برایشان سهل و آسان خواهد بود. بدین ترتیب سوسیال امپریالیست ها با کودتای خونین هفت ثور 1357 مطابق 27 اپریل 1978 مزدوران و دستپروردههای خود را جانشین داود ساختند.
دوستان عزیز! چون هدف ما از گردهمایی کنونی، یادآوری از آن رفقای جانباختهٔ ماست که در راه حفظ آزادی و اندیشهٔ انقلابی جان خود را گذاشتند، لازم نمیبینیم که با پیشبرد بحث بیش از حد در مورد کودتای هفت ثور ضیاع وقت شود.
هنگامی که حزب خلق و پرچم بر اریکهٔ قدرت نشست، برای ادامهٔ حاکمیت خویش سیاست منحوس ضد انسانی خود را بر ملت ما تحمیل کرد، اکرم یاری و در مجموع کل جنبش دموکراتیک نوین کشور را یکی از موانع بزرگ در مقابل خود میدید، لذا سعی کرد این جنبش بزرگ را از حرکت باز دارد تا بتواند با خاطر آسوده، اهداف پلیدش را پیاده کند.
سازمان جوانان مترقی با پشت کار و رهنمونهای اکرم یاری این مرد طوفاندیدهٔ انقلابی در رابطه با موضعگیری علیه رویزیونیزم روسی و مزدوران رویزیونیست داخلیاش، مرز تمایز روشنی را میان کمونیست- مائويیستها و رویزیونیستها در افغانستان بهصورت مشخص ترسیم نموده بود و نقش تاریخی خود را بهمثابهٔ بنیانگذار جنبش کمونیستی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی بهنحو درست و اصولی اداء کرده بود و علیرغم فراز و نشیبهای بیشمار جنبشی را به وجود آورده بود که سرشت و هویت حقیقی خود و تشکیلات خود را در جامعهٔ افغانستان عملاٌ به اثبات رسانیده بود. از این رو دستنشاندگان روسی با انگیزه ای از دردهای کوبندهٔ سیاسی که پوزهٔشان توسط سازمان جوانان مترقی و جریان شعلۀ جاوید به خاک مالیده شده بود، پس از رسیدن به قدرت بصورت وحشیانه و بهتصور اینکه با زندانی کردن، شکنجه و اعدام چنین افراد میتوان روحیهٔ انقلابی و آزادیطلبانه را به خاموشی کشاند، با تکیه بر نیروی تسلیحاتی سوسیال امپریالیست ها دست از پا نشناخته، در پی انتقامجویی بر آمدند و بصورت بیشرمانه حقوق انسانی را نقص کرده و با اسپ عنانگسیختهٔ خود در کل بر تمام ملت و بهصورت اختصاصی بر نیروهای چپ انقلابی شعلهٔ جاوید تاختند. ولی برخلاف تصور این دونصفتان مزدور، جریان در جهت مخالف به حرکت افتاد.
در اینجاست که شعر داود سرمد واقعیت پیدا میکند:
هر چنـد که هر لحـظه بمیـرد صدِ مــا
زانــو نـزنــد تـا دم مـردن احــد مــا
سوسیال امپریالیست ها و مزدوران شان در مجموع، یک میلیونوپنجصدهزار قربانی از ملت گرفتند. در این میان طبق آمار دست داشته، حدود بیست هزار شعلهیی را به قتل رسانیدند. گرچه درطوفان وحشتناک روس و مزدوران داخلی اش، رادمردان انقلابی و آزادیطلب، قربانی راه آزادی طلبانهٔ تودهها شدند، ولی ساختار اصول انقلابی را برای نسل آینده به میراث گذاشتند.
فعالین سازمان جوانان مترقی با تئوری یی که از رهبر انقلابی خود بهمیراث برده بودند، یقین داشتند که رویزیونیزم هیچگاه، حقیقتهای ایدئولوژیکی مارکسیزم- لنینیزم- مائوئیزم را نپذیرفته و مارکسیست- لنینیست- مائوئیست ها را دشمن واقعی خود میپندارند. در شرایطی که عده ای از تسلیمطلبان و اپورتونیستها به فعالیتهای سیاسی پشت پا زده و عدهای به طرح جمهوری اسلامی پرداختند، عدهای انعطاف پذیری در اندیشهٔ انقلابی را پیشه کرده دست به کودتا زدند و عدهای هم با نقض تئوری انقلابی، عمل نظامی را با تلقینات ذهنی و خیالاتی درهم امیخته راه فعالیت های نظامی پوششی در قالب احزاب و تنظیم های اسلامی را در پیش گرفتند و این اصل را که هیچ جنبش انقلابی بدون تئوری انقلابی در یک تشکل منضبط انقلابی امکان پذیر نخواهد بود، عملکرد قطرات بازماندهای از سازمان جوانان مترقی که پابندی خود را با تیوری و عمل انقلابی بهصورت شفاف و با درک اینکه برای رهایی ملت از یکچنینن حالت دهشت و وحشت استعماری بهجز پیوند و وحدت نیروهای انقلابی در اعمار سنگر مستحکم آزادیبخش وملی، راه دیگری وجود ندارد، ادامه یافت و بیشتر از پیش و بطور روزافزون نیرومندتر گردید.. حاصل این همه تلاشها و دیدگاه انقلابی سنگری است به نام حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان که در صحنهٔ مبارزات پرولتاریا به سطح کشوروی و بینالمللی تکامل نمودهاست. اینک نتایج رهنمونهای متفکر انقلابی زندهیاد (اکرم یاری) و جانبازی ادامهدهندگان این خط، خاطرات آن رادمردان انقلابی را در ذهنیتها زنده ساختهاست.
در حالت کنونی برداشت ما چنین است و هیچگاهی از آن چشم پوشی نخواهیم کرد: این یک حکـم تاریخــیاست و ما به آن ایمان کامل داریم که هر نماد و تکامل انقلابی را که در کشور ما جا افتاده، باید مدیون عزیزانی باشیم که با پایمردی و گسترش فعالیتهایشان جلو خاموشی مشعل تابندهٔ شعلهٔ جاوید را گرفتند. در برابر این فداکاریشان، اینجانب بهنمایندگی اتحادیهٔ حریت تعهد میبندم که در راه بلندبردن حیثیت حزب کمونیست (مائویست) افغانستان از هیچ نوع همکاری دریغ نخواهیم ورزید. چنانچه اتحادیه قبلاٌ نیز، فعالیتهای تشکیلاتی خود را بر اصولیت انقلابی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی شعله جاوید قرار داده بود، امروز، فردا و فرداهای دیگر، فعالیتهای خـود را در همین مسیر ادامه خواهد داد. اتحـادیهٔ پناهـندگان ملی و دموکـرات افغانهای مقیم اتریش (حریت) ضمن آنکه دولت دستپروردهٔ روس، حاکمیتهای بعدی و عمال دست نشاندگان امپریالیزم و استعمار جهانی را که به خواست بادارانشان، پنتاگون ثانی را در افغانستان اعمار کردهاند، سر تا به پا مردود، محکوم و غیرانسانی می داند و رسالتی را بدوش خویش احساس می کند که بهمثابهٔ پیامرسان، صدای خفتهٔ را که تا اکنون به گوش نسل جوان نرسیده بود، هرچه رساتر به نسل کنونی جوان برساند و ندایی دارد که با شیپور آزادی، چنین ابلاغ میدارد:
سکـوت سرد را بشکن، نه با اشک و نه با شـیون
بســــان شعــلــه بایـد شـد کــه تسلیـمت شـود آهـن
اگـر خوابی، اگر خاموش و گر حرفی نمیگـویی
چـه چشم انتظار از کس، چه سود از ناسزاگـفتن؟
بیا خیز و به پــــا خیزان، تمـــــــــام دردمندان را
حــساب دردهـایت را، نمـا با این جهــان روشــن
بسـان مـوج طـوفـانـی، بسـان شعـلـههـا سـرکـش
سـلاح رزم در دستـان، لـبــاس رزم کـن بـرتـــن
هـدف والاست همسنگـر، حصول و کسب آزادی
بــرای کـسب آزادی، نتــرس از مـردن و کـشــتن
ستـــم نــابود کـی گــردد، فـقـط با کشتن ظـــالــم
ولـی نا بـود میگردد، ستــم با ریشـهکـنکــردن
بلــه ای دخـتر میهـن! بلــه هـمـراه و هـمسنـگـر
نـظــام پـول و سـرمــایه بـود با خــلـقهـا دشمـن
بـرای درد و غـمهـایت دیگـر درمـان نمییـابی؟
هــدف مــا را فـقــط بایــد نـظــام ظـلم بـرچـیـدن
سکوت سرد را بشکن، نه با اشک و نه با شیون
بسـان شـعــلـه بایـد شـد کـه تسـلیـمت شـود آهـن
درود پاک به آموزگاران انقلابی و جانباختگان راه آزادی!
کامگار و مؤفق باد تلاش ادامهدهندگان راه آزادی، رهایی و انقلاب!
بهجـز جـنبش انقـلابی بهرهـبری مارکسیست- لنینیست- مائوئیستهـا، سرنگـونی ارتجـاع، استعـمار و امپریالیزم غیر ممکن است!
«اتحادیهٔ پناهندگان ملی و دموکرات افغانهای مقیم اتریش (حریت)»
8 قوس 1393ش
مبارزان آزادی و برابری هرگز از خاطرهها نمیرود*
روز هفتم قوس روز جانباختن مؤسس سازمان جوانان مترقی و بنیانگزار جنبش مائوئیستی افغانستان رفیق زنده یاد اکرم یاری و دیگر آموزگاران صدیق این جنبش است. ما بهنوبهٔ خود یاد همهٔ جانباختگان جنبش چپ و در پیشاپیش آنها حماسۀ ازخودگذشتگی، آموزگار پیشگام آزادی و برابری رفیق زنده یاد اکرم یاری را گرامی داشته و در راه و اهداف انسانی او و همۀ رفقای جانباخته مصممتر از پیش تلاش میورزیم و خاطرات عزیزان٬ یاران و رفقایمان را در تداوم راه پرافتخار آنان گرامی میداریم .
برای شناختن یاری و راه سترگ انسانیای او٬ ما به شناخت زمان٬ تاریخ٬ جامعه و نظام طبقاتی توتالیتر فاشیستی ضرورت داریم. ضرورت است بدانیم که رفیق یاری در کدامین موقعیت آن تاریخ و جایگاه قرار داشتهاست و بیقرار از تضاد عمیق طبقاطی٬ کدامین راه را برای نجات مردم و وطن برگزیده بود .
پرواضح است که در تیوری مبارزهٔ طبقاتی٬ خوانین٬ اربابان٬ فیودالها و ملاها، اراذل و اوباش وابستهبهآنها و بورژوازی کمپرادور وابسته به امپریالیزم مجموعهٔ طبقهٔ حاکم را میسازد و هر گونه تمیز و تمایز در این حلقات از جانب طبقهٔ محکوم یعنی دهاقین و پرولتاریا در نهایت٬ راهبازکردن به بینشهای ضد پرولتری و واضحاً رویزیونیستیاست. چه اینکه تضاد دهاقین و پرولتاریا با خوانین٬ اربابان٬ فیودالها و اراذل و اوباش متعلقه و همۀ حلقات وابسته به امپریالیسم٬ تضاد انتاگونیستیاست که فقط با مبارزۀ قهرآمیز پرولتری بهرهبری حزب پرولتری تا فتح آخرین سنگرهای دشمن میسر است۰آنچه را که رفیقیاری در طی عمر کوتاه ولی پربار خود به جاماندهاست٬ خط روشن ایدیولوژیک است. خطی انقلابی ای که با هرگونه سازش و تعامل با حکومتهای وابسته به امپریالیزم، فاشیزم٬ ارتجاع و اپورتونیزم و بینش رویزیونیستی در تضاداست. این الفبا را یاری در کشور ما پایهگذاری کرد .
آن دم که بوق و کرنای “شوروی” بعد از استالین بهعنوان “مهد سوسیالیزم” در جهان میپیچید و همه احزاب و سازمانهای کمونیستی جهان از جمله رویزیونستهای خلق و پرچم٬ سرمست از بادهٔ بربادکننده رویزیونیزم خروشچفی بوده و بر استخوانهای مردم ما عربده میکشیدند٬ این یاری بود که با ژرفنگری در عمق علم انقلاب پرولتری و اندیشۀ مائوتسه دون (در آن موقع) و همچنین درک بینش انحرافی رویزنیزم مدرن روسی٬ سوسیالیسم را در شوروی فناشده یافت و موضع مشخص علیه رویزیونیزم گرفت و بر سوسیالامپریالیستی بودن شوروی تأکید کرد. براین اساس رفیقیاری حق بزرگی بر گردن جنبش کموننیستی افغانستان دارد. بیتردید این شم سیاسیای قوی رفیق یاری بود که اندیشۀ علمی مائو را به عنوان پسوند مارکسیزم- لنینیزم در یافت و آن را آموزش داد، بهطوریکه چند دهه بعد از جانباختن یاری٬ در تداوم طرز تفکر و محاسبهٔ رفیقیاری از اندیشهٔ صدرمائو٬ حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، مائوئیزم را بهمثابهٔ سومین مرحلهٔ تکامل علم انقلاب پرولتاریا بعد از مارکسیزم- لنینیزم پذیرفت و بدینسان دریافتهای یاری از اندیشۀ مائوتسه دون را به چنگ گرفت و آنرا تا سطح پذیرش مائوئیزم تکامل داد.
باید اعتراف کنیم که جنبش مائوئیستی بعد از رفتن زندهیاد یاری در کشور دچار سردرگمی عظیمی شد و دستهجات متعددی به وجود آمدند و فرازونشیبهای سختی را با بهای سنگینی تجربه کردند و در بسا موارد سران و منسوبین باقیماندۀ جنبش از دو لبهٔ خونین یک قیچی متعلق به سوسیالامپریالیزم و امپریالیزم با نوکران رویزیونیست و جهادی شان ضربات زیادی خوردند و کشتار بیش ازحد دادند، اما باز هم تاکتیکهای عجولانه و نهایتاً غلطی را اتخاذ کردند که با تأسف از اصول مبارزاتی عمیقاً فاصله گرفتند. ولی دیری نگذشت که تعدادی از یاران رفیقیاری دوباره درفش خونین او را از میان خون و آتش بر دوش کشیدند و روی خطوط فکری او عمیقاً همت گماشتند و با تعهد به تداوم راه انقلابی او د یگر بار گامهای سنجیده و مؤثری را در صحنهٔ مبارزاتی گزاردند. بهطوری که امروز ما شاهد فعالیتهای امیدوارکنندهٔ آنان در حزب مارکسیست- لنینیست- مائوئیست ما و در آیندههای مردم و وطن هستیم۰
مبارزان آزادی و برابری هرگز از خاطرهها نمیروند. آنان قطبنمای حرکت ما و یاد سرخ آنها و اندیشهٔ والای انسانی آنها انرژیبخش لحظهلحظه زندگی مبارزاتی ما در تداوم راه سرخ و انقلابی شان است .
جانباختگان جنبش مائوئیستی افغانستان چون سیدال سخندان٬ داود سرمد٬ رستاخیز، محمودی٬ خارکش و……و در پیشاپیش آنها رفیق زندهیاد اکرم یاری، حقی بزرگی به گردن ما، نسل ما، عصرما، تاریخ ما، زمین و زمان ما دارند. آنها از ملیتهای متفاوت ساکن وطن بودند، مسلح با ملم، علم پویای رهایی و نجات پرولتاریا. در تفکر پویای آنها ارتجاع، ناسیونالیزم، نه وابستگی و عقبگرایی وجود داشت و نه پدیدههای قرون وسطایی که در حاکمیت رویزیونیستی خلقوپرچم و متعاقباً جلادان جهادی، صدها هزار انسان این سرزمین را از ما و شما گرفتند وکماکان میگیرند. ما وظیفهٔ خود میدانیم که از آزادی و برابری دفاع کنیم و علیه نابرابری بشوریم. در این صورت تنها و تنها همین جانباختگان اند که صمیمیترین و پاکترین سمبول برای ما هستند و می توانند باشند.
«*پیام ارسالشده هواداران حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از سویدن»
8 قوس 1393
این پیام توسط یکی از هواداران حزب در محفل خوانده شد.
فتح شفق
نماد باغوتبر، هستوبود ما مردم
و دیده میشود از دور دود ما مردم
زمین به خوردن خون بشر گرفتار است
بهخنده لب نگشاید بهسود ما مردم
به سنگ و خاک و درخت و علف، وفاداریم
و عشق بافته از تاروپود ما مردم
نوشته اند ز فتح شفق به قلهٔ کوه
«رفیقیاری» و «سرمد»، «ودود» ما مردم
به شرقوغرب و شمال و جنوب دیوار است
به هیچ قاره نگنجد حدود ما مردم
به سالیادِ بهزندانسپردن ناجو
بهار گریه نمود از سرود ما مردم
شنیدهاند، ولی ناشنیدهاش بهتر
نبوده غیر غزل در نبود ما مردم
کنون که خنده به لبهای غنچه خشکیده
بگو به حضرت باران درود ما مردم
*تقدیم به زندهیاد اکرم یاری و رفیقان همرزمش
اجرای سفر
سر نشد قصهٔ از خاک بهسر ریختهام
سرزمینی که در آن خون پدر ریختهام
از غم فاصله تنها چمدان دانست و من
مشت اشکی که در اجرای سفر ریختهام
به جوانمرگیای یک باغ صنوبر سوگند
برگبرگ از تنم از دست تبر ریختهام
فرق بین منوتو فرق سر است و کف پا
آبرو ریختهای، خون جگر ریختهام
زخمهائی که دهانپاره و در غوغا اند
کوچههائی که فقط خونوخطر ریختهام
هر سلول تن من خاطره دارد ز سلول
که در آنجا عرق سرد هدر ریختهام
پارههای دل خود را لب هر مزرعهای
شب یلدا بهتمنای سحر ریختهام
«نخ»
8 قوس 1393
شارقه*
بیگانه تا مقیم شده در دیار ما
گردیده در وطن سبب انحصار ما
آن ناکسان که تکیه به اغیار کردهاند
رفته ز یادشان، سبق کارزار ما
روسها و انگلیس از این سرزمین چه دید
کیفی تو هم چشی، همگی از شرار ما
گیری تو در خیال چو ما را شکار خویش
باری بدان که میشوی، آخر شکار ما
ما را مگو که باختهایم سر فرو کنیم
ای بیخبر! ندیدهای دور قمار ما
زنهای این وطن همه با فکرت قوی
شیران شرزه اند، نگر در قطار ما
ایمان به عشق میهن و اندیشهٔ درست
پیوسته بودهاست، عدالت شعار ما
رو ای«شجاع»! همت عالی تو پیشه کن
خواهی اگر تو هم، بکنی جان نثار ما
«شجاع»
8 قوس 1393
*قرار بود که زندهیاد استاد «شجاع» نیز در این مراسم شرکت کند، ولی بدبختانه او در بیستم اکتوبر امسال چشم از جهان پوشید. این شعر استادشجاع که زندگی برایش مهلت نداد تا در این مراسم ارائه کند توسط شاگرد و دوست صمیمیاش بهیاد آن روانشاد برای حضار بهخوانش گرفته شد.
بهیاد رادمردان جانباختهٔ جنبش مائوئیستی کشور*
هفت قوس روز جانباختن رفیق زنده یاد اکرم یاری و سایر رفیقهای همرزمش میباشد. اکرم یاری شخصیت پیشگام و پایهگذار جنبش انقلابی مائوئیستی کشور است که با سایر همرزمان غیورش توسط روسیاهان تاریخ یعنی رژیم مزدور باندهای خلق و پرچم این مزدوران سوسیالامپریالیزم شوروی که ننگ تاریخ را مرتکب شدند و لکه های سیاه دامن شان تا ابد پاک نخواهد شد، در سالهای 57-58 ش بهقتل رسیدند. ما وحزب ما خود را اشکارا ادامهدهنده و تکاملدهندۀ خطی میدانیم که رفیقاکرم و سایر رفقای همرزمش بهمثابۀ
پایهگذاران جنبش انقلابی مائوئیستی افغانستان جانشان را در راه آن شجاعانه فدا کردند.
یاد تمام آن جانبازان انقلابی خلق را همهباهم گرامی میداریم!
یاد و خاطرهشان جاویدان باد!
راه سرخشان پررهرو و خروشان باد!
«انور از هواداران حک (م) ا از استرالیا»
8 قوس 1393
*پیام رفیقانور برای ما متأسفانه اندکی دیر رسید و نتوانستیم آن را در محفل یادبود جانباختگان بخوانیم. از این بابت از ایشان معذرت میخواهیم، ولی آن را در گزارشمان درج میکنیم تا مسئولیت خود را در قبال نشر پیام این رفیق ادا کرده باشیم.
«کمیتهٔ برگزاری روز یادبود جانباختگان شعلهیی و مائوئیست در ویانا»