حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

دومین سال‌‌گرد در گذشت رفیق ضیاء را گرامی می‌داریم

اطلاعیه پیام ها خانه ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺗﺎﺯﻩ

دوسال قبل از امروز رفیق ضیاء  به اثر مریضی دیده ازجهان بست و به خواب ابدی فرورفت. رفیق ضیاء در طول دوران حیات مبارزاتی اش خدمات ارزنده‌ای به جنبش کمونیستی(مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) افغانستان و جهان انجام داد.

رفیق ضیاء  با درک اصولی از (م ل م) و انقلاب فرهنگی چین  و با  تجزیه  و تحلیل اصولی انقلاب فرهنگی چین، تاریخ حزب کمونیست چین را به درستی جمع بندی کرد و انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی رویزیونیست های خزیده در درون حزب کمونیست چین را نشانی نمود. ما در دومین سال‌گرد در گذشت رفیق ضیاء یاد و خاطره او را گرامی می‌داریم.

رفیق ضیاء اولین شخصیت مائوئیست افغانستان است که درفش خط اصولی رفیق اکرم که سالیان متمادی در زیر خاکستر مدفون گردیده بود، در کشور به اهتزاز در آورد، و به تکامل این خط پرداخت. رفیق ضیاء اولین شخصیت مائوئیست کشور است که ایجاد حزب کمونیست افغانستان را در اولویت کاری خود قرار داد و به ایجاد حزب کمونیست افغانستان کمر همت بست. رفیق ضیاء اولین شخصیت مائوئیست کشور است که مائوئیزم را به عنوان سومین مرحله تکاملی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی به رسمیت شناخت و در جلسه گسترده سال 1993 میلادی که سند « زنده باد مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم» به تصویب رسید، شرکت نمود و سهم فعالی در آن گرفت. رفیق ضیاء از همان بدو ایجاد «هسته کمونیست‌های انقلابی افغانستان» مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم (در آن وقت اندیشه مائوتسه دون) را رهنمای اندیشه و عمل خود قرار داد. قبل از آن هیچ کس جرأت بلند نمودن این درفش را نداشت، هیچ‌کس جرآت نکرد که سازمان و حزبی را بر این مبنا ایجاد نماید، اما او این جرآت اخلاقی و انقلابی را داشت. ( گرچه «اخگر» طرح ایجاد حزب کمونیست در افغانستان را داشت، اما پیگیری نکرد و بالاخره به خوجه‌ایزم غلطید و متلاشی گردید) بطور خلاصه حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان افتخار تکامل خط مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی و بررسی جنبش کمونیستی افغانستان را نتیجه زحمت و تلاش رفیق ضیاء می‌داند.

رفیق ضیاء اولین شخصیت مائوئیست افغانستان است که رگه های رویزیونیستی “سنتزهای نوین آواکیان”  رهبر جزب کمونیست انقلابی  آمریکا را به درستی شناسایی نمود و در یک حرکت اصولی همراه کمیته مرکزی حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان علیه این خط رویزیونیستی ایستاد و رویزیونیزم “سنتزهای نوین آواکیان” را میخ کوب نمود.

رفیق ضیاء اولین شخصیت مائوئیست افغانستان است که علیه رویزیونیزم “راه پاراچندا” و انحراف عمیق “اندیشه گونزالو ایستاد و مبارزاتش را در این زمینه بطور اصولی پیش برد.

برای شناخت بهتر و دقیق تر رفیق ضیاء، زندگی سیاسی او را بطور مختصر مرور می‌کنیم، تا نسل جوان کشور و همه نیروهای انقلابی این شخصیت را درست درک نمایند و بدانند که او مبارزاتش را از کجا و چگونه آغاز نمود و چگونه به قله رفیع مائوئیزم دست یافت و چگونه توانست که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را در ظرف 17 سال به درستی رهبری نماید.

مروری بر مبارزات سیاسی رفیق ضیاء در افغانستان:

ما در این بررسی تلاش خواهیم نمود تا زندگی سیاسی رفیق ضیاء را آن‌گونه که بوده ترسیم نمائیم و مشخص کنیم که چگونه رفیق ضیاء از مبارزات ملی ـ مذهبی و ناسیونالیستی به مبارزات طبقاتی روی ‌آورد و این مبارزات را در مسیر مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم به صورت درست و اصولی رهنمایی و رهبری نمود. نباید مانند انحلال‌گران تخیل گرا بود، گاهی رفیق ضیاء را از کودکی مائوئیست معرفی نمود و گاهی او را تا سطح تسلیم طلبان پائین آورد. گرچه هر دو حرکت انحلال طلبان یک ریشه مشترک دارد و آن عبارت است از:  ذهنی گرایی توام با انحلال طلبی. باید عینی گرا بود و هر مسأله را با روش ماتریالیزم دیالکتیک تجزیه و تحلیل نمود.

زندگی سیاسی رفیق ضیاء سه مرحله را پشت سر گذشتانده است:

  1. مرحله ابتدایی مبارزات رفیق ضیاء
  2. دوران مبارزاتی اش در درون ساما
  3. دوران مبارزاتی اش بعد از ساما

هر سه مرحله را بطور مختصر مرور می کنیم:

  1. مرحله ابتدایی مبارزات رفیق ضیاء:

در این دوران رفیق ضیاء شئونیزم ملی طبقه حاکمه ملیت پشتون را با گوشت و پوست خود حس نموده بود و علیه شئونیزم طبقه حاکمه ملیت پشتون مبارزاتش را از دیدگاه ناسیونالیستی شروع نمود. در این زمان دیدگاهش محدود به مبارزات ملی ـ مذهبی و ناسیونالیستی بود.

رفیق ضیاء در سال 1356 خورشیدی برای بسط و گسترش مبارزاتش می خواست عازم کویته پاکستان گردد، او به این مقصد نرسید و در ولایت قندهار از طرف طبقه حاکمه وقت بازداشت شد و روانه زندان قندهار گردید. زندان قندهار آموزشگاه خوبی برای رفیق ضیاء بود. او در زندان قندهار متوجه این امر گردید که ستم ملی در ارتباط تنگاتنگ با ستم طبقاتی قرار دارد و بدون حل ستم طبقاتی نمی توان بقیه ستم ها را از میان برد. از این جا بود که رفیق ضیاء با دیدگاه ناسیونالیستی گسست نمود و مبارزاتش سمت و سوی ملی ـ طبقاتی را به خود گرفت.

رفیق ضیاء در نیمه سال 1357 خورشیدی یعنی شش ماه بعد از کودتای باند “حزب دموکراتیک خلق افغانستان” با ضمانت از زندان رها گردید.    

در حین آزاد شدن رفیق ضیاء از زندان، گروپ زنده یاد مجید از “گروه انقلابی خلق های افغانستان ” به تازگی بریده بود. رفیق ضیاء بعد از ارتباطات و نشست‌ها به این گروپ پیوست و تا زمان حیات زنده یاد مجید و حتی بعد از مرگش از جمله طرفداران وی باقی ماند. رفیق ضیاء بعد از ایجاد “ساما” علیه رژیم کودتا‌چی مزدوران روسی به مبارزه مسلحانه پرداخت.

  • مبارزات رفیق ضیاء در درون ساما:

بعد از این که رفیق ضیاء به ساما پیوست، از جمله مدافعین سرسخت مجید و برنامۀ ساما بود. زمانی که مجید بازداشت شد و بدون محاکمه از طرف رژیم جنایت کار و فاشیستی اعدام گردید، دوکتور هادی محمودی با گروپش از “ساما برید و “سازمان آزادی‌بخش وطن‌پرستان واقعی”( ساوو) را پایه گذاری نمود. در این زمان رهبری “ساما بطور مطلق در دست “تازه اندیشان” افتاد و مسیر مبارزاتی “ساما” سمت و سوی اسلامی به خود گرفت.

” اعلام مواضع ساما” که در حقیقت همان “برنامه تازه اندیشان” بود و بطور علنی از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به دفاع برخاست. رفیق ضیاء با “اعلام مواضع ساما” به عنوان یک خط غیر اصولی و ضد مبارزات ملی دموکراتیک به مبارزه برخاست و “اعلام مواضع” را رویزیونیستی خواند. یا به عبارت دیگر مبارزات درون سازمانی رفیق ضیاء با پخش “اعلام مواضع ساما” شروع گردید.

زمانی که “ساما” تمایلی به رویزیونیست‌های چین پیدا نمود، و کمیته مرکزی “ساما” در غیاب رفیق ضیاء، پیش‌نهاد قیوم رهبری مبنی بر این که حداقل ده نفر از کادرهای درجه اول برای آموزش به خاطر رهبری آینده افغانستان عازم چین شوند، را فیصله نمود به مخالفت شدید رفیق ضیاء رو به رو گردید. و زمانی که غند سنگین به اشغال‌گران سوسیال امپریالیزم ” شوروی ” و رژیم دست نشانده در کوهدامن تسلیم شد، رفیق ضیاء آن را یک خیانت آشکار خواند و علیه آن در درون “ساما” به مبارزه پرداخت. در چنین حالتی هنوز رفیق ضیاء معتقد بود که “ساما” یک سازمان “آزادی‌بخش” است و مبارزات این سازمان را به عنوان مبارزات آزادی‌بخش ملی بررسی می‌نمود.

در بهار سال 1361 خورشیدی قطع‌نامه اولین کنفرانس بخش غرجستان ساما ارزیابی خود را از ساما چنین بیان می کند:

«سازمان آزادی‌بخش مردم افغانستان به مثابه یک سازمان انقلابی که به پاسخ خواست مبرم طبقه کارگر کشور پی ریزی شده است،به منظور تمهید و تثبیت نقش پیش آهنگی طبقه کارگر کشور در انقلاب دموکراتیک نوین، در چنین شرایطی وظیفه سخت و دشواری را بر عهده دارد و متناسب با این وظایف قاطعیت سازمانی مستحکمی را نیازمند است. انحرافات ایدئولوژیک که در واقع بیان کننده تسلیم طلبی طبقاتی است، قاطعیت سیاسی سازمان را از بین برده و استحکام تشکیلاتی آن را به فراموشی می‌سپارد و در نتیجه زمینه را برای ضربه پذیری تشکیلاتی و گرایشات تسلیم طلبانه ملی در اشکال گوناگون آن را مساعد می سازد»

قطع‌نامه با صراحت بیان می‌کند که :

« از تمامی بخش های سازمان طلب می‌دارد که درین مورد از روش های غیر فعال و لیبرال منشانه جداً به پرهیزند و با تمام قوا در دفاع استوار از “مشی مستقل ملی و انقلابی”(1) سازمان آزادی‌بخش مردم افغانستان ایستادگی نمایند.»

کنفرانس دوم بخش غرجستان ساما که در 23/ 2 / 1363 خورشیدی دایر گردید نیز روی امر فوق الذکر پا فشاری داشت.این مسأله بیان کننده آنست که رفیق ضیاء تا این زمان هم نه از تیوری رویزیونیزم سه جهانی به حد اعلاء آگاهی پیدا کرده بود و نه هم به این اعتقاد رسیده بود که “ساما” نه یک سازمان آزادی‌بخش، بل‌که یک سازمان تسلیم طلب است.

علل اساسی این سر درگمی آنست که تفکر رفیق ضیاء هنوز به سطح تعقلی شناخت از مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم (در آن وقت اندیشه مائوتسه دون) نرسیده بود. اما با آن هم رفیق ضیاء مبارزات بی امان خود را علیه تسلیمی و تسلیم طلبی و هم چنین علیه رویزیونیزم تیوری سه جهان در درون “ساما” به پیش برد و در کنفرانس سرتاسری “ساما” به شدت علیه روحیه تسلیمی و تسلیم طلبی و گرایشات رویزیونیستی سه جهانی “ساما” موضع گرفت. این مبارزات رفیق ضیاء منجر به آن گردید که قیوم رهبر ” کمیته تحقیق و بررسی تسلیم طلبی” را ایجاد نماید و مسئولیتش را به رفیق ضیاء بسپارد. به همین ترتیب قیوم رهبر رفیق ضیاء را به عضویت دفتر سیاسی بالا برد و مسئولیت نظامی “ساما” را به او سپرد. اما این ارتقاء موقعیت هیچ‌گونه تاثیری روی مبارزات رفیق ضیاء علیه تسلیم طلبی و گرفتن روابط با چین نگذاشت، او به شدت این مبارزات را ادامه داد و به تحقیق و بررسی تسلیم طلبی پرداخت، هنوز تحقیقات رفیق ضیاء روی تسلیم طلبی و تسلیمی “ساما” به اشغال‌گران سوسیال امپریالیزم و رژیم دست‌نشاندۀ شان تمام نشده بود که هیأت اعزامی “ساما” تحت رهبری ” ش. آهنگر” از چین برگشت و پیش‌نهاد رویزیونیست‌های چین، مبنی بر سفر رهبر و مسئول نظامی “ساما ” به چین را ارائه نمود. رفیق ضیاء با این پیش‌نهاد جداً به مخالفت پرداخت و علیه رویزیونیزم سه جهانی موضع‌گیری نمود. این موضع‌گیری رفیق ضیاء جنجال بر انگیز ترین بحث را با رهبری “ساما دامن زد.

————————————————————

پاورقی:

1 ـ ” مشی مستقل ملی و انقلابی ” عبارت از مشی است که خواهان ادغام اندیشه پرولتاریا با برآمد دموکراتیک و در پوشش اسلامی.   

رهبری “ساما ” برای این که خود را از شر این بحث ها نجات دهد، به رفیق ضیاء وظیفه سپرد تا در کنفرانس ژنیو به نمایندگی از “ساما” شرکت نماید. ” ساما ” از دو جهت سفر رفیق ضیاء به اروپا را به نفع “ساما” بررسی نموده بود:

  1. به احتمال قوی که رفیق ضیاء دیگر به افغانستان بر نگردد.
  2. چون در کمیته ژنیو اکثریت با سه جهانی است، رفیق ضیاء حتما تحت تاثیر سه جهانی قرار می گیرد و رفیق ضیاء دیگر بحث تیوری سه جهان را کنار می گذارد.

اما موضوع طبق مراد “ساما ” پیش نرفت و زمانی که رفیق ضیاء به اروپا رسید اول در مورد کمیته ژنیو تحقیقاتش را شروع نمود. زمانی که رفیق ضیاء پی برد که سه جهانی ها اکثریت این کمیته را تشکیل می‌دهند، اصلاً با کمیته تماس برقرار نکرد و بر عکس در محکمه پاریس و محفل هامبورک شرکت نمود. در این جا بود که رفیق ضیاء با نمایندگان احزاب کمونیست پیرو، ترکیه و ایران تماس بر قرار نمود و به بحث و تبادل نظر پرداخت. 

رفیق ضیاء در بحث با حزب مارکسیست ـ لنینیست ترکیه موضع “ساما” را در قبال تیوری سه جهان و تسلیمی‌های وی را مورد نقد قرار داد. این موضع‌گیری رفیق ضیاء از طرف نمایندگان حزب کمونیست ترکیه استقبال گردید و قرار شد که این ارتباط بیش از پیش تعمیق و گسترش یابد. این سفر رفیق ضیاء را آب دیده نمود و به شناخت بهتر مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم دست‌رسی پیدا نمود و دانست که بین مارکسیزم ـ لنینیزم ـ اندیشه مائوتسه دون و تیوری سه جهان هیچ وجه مشترکی وجود ندارد و تیوری سه جهان یک تیوری ضد انقلابی است.

حزب مارکسیست ـ لنینیست ترکیه به رفیق ضیاء پیش‌نهاد نمود که “ساما ” باید در جهت ساختن حزب کمونیست در افغانستان تلاش نماید و در کنفرانس بین المللی احزاب و سازمان های کمونیست (مارکسیست ـ لنینیست – اندیشه مائوتسه دون) در سال 1984 میلادی (1363 خورشیدی) شرکت نماید.   

رفیق ضیاء بعد از برگشت سفر اروپا و ارائه گزارشات مفصل این سفر به “ساما”، رهبری “ساما ” جای این که این پیش‌نهاد را بپذیرد و برای شرکت در کنفرانس بین المللی احزاب و سازمان های مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست (در آن زمان اندیشه مائوتسه دون) تدارک ببیند، بر عکس به فکر تدارک برای سفر به چین گردید. وقتی رفیق ضیاء متوجه شد که رهبری ” ساما ” اصلاً علاقه‌ای به ایجاد حزب کمونیست و شرکت در کنفرانس سال 1984 میلادی را ندارد و بیش‌تر متمایل به رویزیونیست‌های چین است، بر روی مبارزه علیه خط ارتجاعی “ساما ” استوارانه ایستاد و مبارزاتش  را با جدیت هر چه تمام در درون “ساما ” به پیش برد. در این زمان بود که رفیق ضیاء به موضع‌گیری علیه تیوری سه جهان به عنوان مرز میان مارکسیزم ـ لنینیزم ـ اندیشه مائوتسه دون و رویزیونیزم پرداخت.

رفیق ضیاء در سفر اروپا در سال 1364 خورشیدی به نقش حزب کمونیست تحت رهبری پرولتاریا دقیقاً پی برد و بعد از برگشت سفر اروپا علیه “مشی مستقل ملی ” و رویزیونیزم سه جهانی به شدت موضع گیری نمود. این امر باعث شد تا رفیق ضیاء خط و مرزی میان مارکسیزم ـ لنینیزم ـ اندیشه مائوتسه دون بکشد و از خط ساما به عنوان یک خط ارتجاعی گسست نماید.   

بناءً رفیق ضیاء قطع رابطه خود با “ساما” را اعلان نمود و در 14 حمل 1365 خورشیدی (3 اپریل 1986 میلادی)، “هسته انقلابی کمونیست های افغانستان” را پایه گذاری نمود.

رفیق ضیاء بعد از “ساما”:

در واقع اختلاف اساسی میان رفیق ضیاء و “ساما ” به کشیدن خط و مرز میان انقلاب و ضد انقلاب و مارکسیزم ـ لنینیزم ـ اندیشه مائوتسه دون و تیوری رویزیونیستی سه جهان بروز نمود. علت انشعاب رفیق ضیاء از “ساما ” همین کشیدن خط و مرز بود. رفیق ضیا بعد ازانشعاب از”ساما” توجه خود را بیش‌تر روی ساختمان تشکیلات مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی (در آن زمان اندیشه مائوتسه دون) متمرکز نمود. در ابتدا رفیق ضیاء “هسته انقلابی کمونیست‌های افغانستان” را پایه گذاری کرد، به تعمیق رابطه با احزاب مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوتسه دون اندیشه و به خصوص جنبش انقلابی انترناسیونالیستی پرداخت. این حرکت رفیق ضیاء ضربۀ محکمی به روابط “ساما ” با رویزیونیست های چین وارد نمود. به همین علت بود  که خشم رهبری ” ساما ” را علیه رفیق ضیاء و بخش غرجستان تحت رهبری او را برانگیخت. رهبری “ساما ” تصمیم گرفت که به هر شکل ممکن باید جلو مبارزات رفیق ضیاء را بگیرد و حتی اگر بتواند او را از لحاظ فیزیکی نابود نماید. بر مبنای این تصمیم به شکل وحشیانه و ارتجاعی بالای خانه رفیق ضیاء حمله نمود و خانه‌اش را به آتش کشید. خوشبختانه که رفیق ضیاء در خانه نبود.  این حمله وحشیانه هیچ اثری روی مبارزات رفیق ضیاء علیه تسلیمی و تیوری سه جهان نگذاشت. رفیق ضیاء چون کوه استوار ماند و مبارزات ایدئولوژیک ـ سیاسی خود را در جریده “ندای انقلاب” به شکل درست و اصولی علیه تزهای تسلیم طلبانه و رویزیونیستی به پیش برد و خطوط انحرافی و رویزیونیستی ” ساما ” و ” سازمان رهایی افغانستان ” را مورد نقد و بررسی قرار داد. برای معلومات بیش‌تر در این زمینه می‌توانید به شماره های سوم، چهارم و پنجم ندای انقلاب در ویب‌سایت حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان مراجعه نمائید.

رفیق ضیاء در نقد و بررسی انتقاد از “ساما” چنین نوشت:

« اصطلاحات علمي ماركسيزم- لنينيزم- انديشۀ مائوتسه‌دون محصول محيط‌هاي اجتماعي پيش‌رفتۀ رهبران پرولتاريا و كمونيست‌هاي جهان است و ما حق نداريم مفاهیم و اصطلاحات انقلابي آن‌را در قالب‌هاي محدود و نارساي زبان‌هاي محلي مان محبوس بسازيم. ولي وقتي ما به چنين عملي مبادرت ورزيديم و براي قالب‌هاي زباني نارسا و محدود ملي مان ظرفيتي بالاتر از حد توان اجتماعي و تاريخي شان قايل شديم “مشي مستقل ملي”‌ بصورت يك مشي بورژوا- ناسيوناليستي تمام عيار عرض وجود مي‌نمايد. به عبارت ديگر جنبۀ بين المللي اصطلاحات علمي ماركسيزم- لنينيزم- انديشۀ مائوتسه دون كاملاً از بين مي‌رود و بصورت اصطلاحات بومي و محلي درمي‌آيد كه ديگر داراي آن مفهوم بين المللي نبوده و مضمون دروني آن اصطلاحات از بين مي‌رود و در نتيجه ايدئولوژي قابل بيان توسط اين اصطلاحات ديگر نه ايدئولوژي پرولتارياي بين المللي يعني ماركسيزم- لنينيزم- انديشه مائوتسه دون بل‌كه “ايدئولوژي ملي انقلابي”‌خواهد بود و مشي‌اي كه بر روي اين ايدئولوژي تدوين مي‌گردد ديگر نه مشي انترناسيوناليستي  پرولتري بل‌كه “مشي مستقل ملي” خواهد بود.» (شماره سوم ندای انقلاب ـ سال 1365 خورشیدی)

بحث فوق الذکر، گسست کامل رفیق ضیاء را از ” ساما ” و ” مشی مستقل ملی ساما” نشان می‌دهد. او تا سال های 1364 خورشیدی از برنامه و “مشی مستقل ملی ” ساما دفاع می‌نمود. به این بحث توجه نمائید:

«بخش غرجستان ” ساما” در مرحله اول فعاليت خود از زمان كنفرانس فعالين بخش تا موقع دايرشدن ” كنفرانس سرتاسري ساما” ظاهرا به جناح طرف‌داران برنامه “ساما” تعلق داشت و به همين جهت اساسا نمي‌توانست بصورت بنيادي با ارتداد و انحرافات ايدئولوژيك – سياسي و تشكيلاتي “ساما” ‌مبارزه نمايد و بخصوص از پيش‌برد مبارزه ايدئولوژيك – سياسي كمونيستي عليه مشي رويزيونيستي اعلام مواضع ناتوان بود. اين امر مسئله مبارزه عليه تسليم طلبي را كه از طرف اين بخش به عنوان قضيه اساسي و عمده مبارزاتي مطرح گرديده بود ، بصورت يك امر كاملا درون سازماني “‌ساما” درآورد و سرانجام نمايندگان اين بخش را در”كنفرانس سرتاسري” “‌ساما” درپهلوي خائنين تسليم طلب نشاند.

ازجانب ديگر مبارزه بخش غرجستان عليه تسليم طلبي “‌ساما” اساسا بيش‌تر جنبه سياسي داشت و از درك عميق پايه‌هاي ايدئولوژيك – سياسي تسليم طلبي ” ساما” مايه نمي‌گرفت . به همين جهت تمامي تلاش هاي كه از جانب اين بخش عليه تسليم طلبي صورت گرفت و مي‌توان گفت كه تا حدودي نقش مثبت داشت قادر نگرديد تا تشكيلات اين بخش را از نفوذ تسليم طلبي مصئون نگهدارد . …» (ندای انقلاب چهارم و پنجم ـ سرطان و اسد 1365 ـ صفحه 23 )

رفیق ضیاء در سال 1365 خورشیدی از تمامی افکار و عقاید ساما به عنوان یک خط ارتجاعی بورژوا ـ ناسیونالیستی گسست نمود و به ایجاد ” هسته کمونیست های انقلابی افغانستان” پرداخت.

همین گسست بود که پایه‌های ایدئولوژیک ـ سیاسی رفیق ضیاء را بطور کامل صیقل داد و او را در مسیر درست و اصولی مارکسیزم ـ لنینیزم ـ اندیشه مائوتسه دون رهنمون گردید. این گسست قطعی بود که رفیق ضیاء را متوجه اساسی ترین وظیفه تئوریکش ( طرح پیش‌نهادی برنامه حزب کمونیست افغانستان) نمود: رفیق ضیاء در ماه قوس 1365 خورشیدی در شماره هفتم ندای انقلاب صفحه دوم چنین می‌نویسد:   

« هستۀ انقلابي كمونيست‌هاي افغانستان» كه اساسي‌ترين وظيفۀ تئوريكش را تنظيم طرح پيش‌نهادي برنامۀ حزب كمونيست افغانستان و اساسي‌ترين وظيفۀ عملي خود را تامين وحدت نيروهاي ماركسيست- لنينيست- مائوتسه دون انديشه بخاطر ايجاد حزب كمونيست در افغانستان مي‌داند؛ نمي‌تواند بدون سازماندهي و حركت متشكل به اهداف بزرگ و تاريخي خود نائل آيد.»

بعد از این گسست بود که رفیق ضیاء در شماره یازدهم ندای انقلاب “مشی مستقل ملی” ساما را به عنوان یک مشی ضد انقلابی رد نمود و آن را نفی کامل انترناسیونالیزم پرولتری خواند. رفیق ضیاء در صفحه دوم شماره یازدهم “ندای انقلاب” موضوع “مشی مستقل ملی” را این طور بررسی می‌نماید:

«وقتي به برنامۀ “ساما” نظر بيندازيم مي بينيم كه اين برنامه چگونه از تقدم «تثبيت هويت ملي و انقلابي و انجام انقلاب در كشور خود‌» نسبت به «پيوند ناگسستني با جنبش كارگري جهاني»‌ آغاز نموده و سرانجام به جاي اصل اساسي انترناسيوناليزم پرولتري به “مشي مستقل ملي و انقلابي” يعني مواضع بورژوا- ناسيوناليستي دست مي يابد.»

همین گسست عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی بود که رفیق ضیاء را به این نتیجه رساند که بدون سه سلاح انقلاب (حزب کمونیست، ارتش خلق و جبهه متحد ملی تحت رهبری حزب کمونیست) هیچ انقلابی به پیروزی نمی رسد. بناءً رفیق ضیاء طرح پیش‌نهادی برنامه حزب کمونیست افغانستان را در اولویت کاری خود قرار داد.

به این بحث رفیق ضیاء توجه نمائید:

« هستۀ انقلابي كمونيست‌هاي افغانستان» در لحظۀ فعلي اولين گام عملي مؤثر در جهت پيش‌برد مبارزه بخاطر ايجاد حزب كمونيست افغانستان را تأمين وحدت ايدئولوژيك- سياسي و تشكيلاتي بين كميتۀ تبليغ و ترويج ماركسيزم- لنينيزم- انديشۀ مائوتسه دون …. و هستۀ انقلابي ….. مي‌داند و برين باور است كه بايد با اصوليت، قاطعيت و صراحت كمونيستي در مبارزات مشترك ايدئولوژيك- سياسي و تشكيلاتي عليه انحرافات “‌چپ” و راست پروسۀ ايجاد وحدت بين اين دو سنگر نبرد كمونيستي تسريع گرديده و سنگر واحدي ايجاد گردد.

درفش ماركسيزم- لنينيزم- انديشۀ مائوتسه دون، درفش مبارزاتي تمامي كمونيست‌هاي جهان و درفش مبارزاتي تمامي كمونيست‌هاي افغانستان است. بايد در پيوند فشرده با رفقاي كمونيست مان در جهان، متحد و يكپارچه اين درفش را در افغانستان استوار‌تر و بلند‌تر نگه داريم و در راهي كه بخون هزاران هزار رفيق شهيد مان گلگون گرديده؛ يك‌جا و يك‌پارچه، سنگين و متين به پيش گام برداريم.» (ندای انقلاب هفتم ـ صفحه 2 و 3 )

رفیق ضیاء بر طرف نمودن نقایص سازمانی را که مرحله نوپا و عدم بلوغ جنبش کارگری در افغانستان بود، فقط در موجودیت حزب کمونیست افغانستان و استحکام و گسترش چنین حزبی می‌دانست.

رفیق ضیاء نیمه دهه شصت خورشیدی را به عنوان مرحلۀ اعتلای نوین جنبش کمونیستی افغانستان بیان می‌دارد. در حقیقت بعد از فروپاشی و انحلال “سازمان جوانان مترقی” در نیمه دهه شصت خورشیدی، جنبش کمونیستی افغانستان دوباره جان می‌گیرد و سر بلند می‌نماید.

رفیق ضیاء برای این که بتواند حزب کمونیست افغانستان را ایجاد نماید، ابتدا به بررسی جنبش کمونیستی افغانستان پرداخت و با تجزیه و تحلیل جنبه‌های مثبت و منفی “سازمان جوانان مترقی” از جنبه های منفی آن گسست نمود و جنبه های مثبت آن را تکامل داد. بر مبنای این تجزیه و تحلیل رفیق ضیاء در سال 1368 خورشیدی (1989 میلادی) یعنی سه سال بعد از ایجاد “هسته انقلابی کمونیست‌های افغانستان” ، “سازمان کمونیست‌های انقلابی افغانستان” را پایه گذاری نمود و در سند “اعلام مواضع سازمان انقلابی کمونیست‌های افغانستان” موجودیت سازمان را رسماً اعلان نمود. این سند نه تنها به تشریح مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم پرداخت، بل‌که مائوئیزم را نیز تائید نمود. و در سال 1371 خورشیدی «حزب کمونیست افغانستان» را به عنوان یک حزب پیش آهنگ پرولتاریا در افغانستان بنیان گذاری نمود. و شعله جاوید دور دوم را به عنوان ارگان مرکزی “حزب کمونیست افغانستان” منتشر نمود. طبقه کارگر افغانستان برای اولین بار بود که از حزب پیش‌آهنگش بهره مند گردیده بود. ما بارها گفتیم و باز هم می‌گوئیم که افتخار این تکامل کیفی جنبش کمونیستی افغانستان فقط و فقط متعلق به رفیق ضیاء است.

رفیق ضیاء با الهام گیری از انقلاب فرهنگی چین به اهمیت مبارزه درونی پی برد، برای پیش برد مبارزات خطی در درون سازمان به انتشار نشریه “سنگر” پرداخت، این نشریه تا زمان ایجاد حزب کمونیست (مائوئیست ) افغانستان به فعالیتش ادامه داد و در این مدت 4 شماره منتشر نمود. و به همین ترتیب نشریه “کمونیست” برای پیش برد مبارزات خطی در درون حزب کمونیست (مائوئیست)  افغانستان برگزید و تا زمانی که رفیق ضیاء بدرود حیات گفت بیست و دو شماره آن منتشر گردید.

همان طوری که رفیق ضیاء بعد از ایجاد «هسته کمونیست‌های انقلابی افغانستان» برای متحد نمودن گروپ‌‌ها و سازمان‌های مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست افغانستان تلاش نمود؛ به همین ترتیب بعد از این که اشغال‌گران امپریالیست تحت رهبری امپریالیزم امریکا به افغانستان تجاوز نمودند و این کشور را به اشغال خود در آوردند، در این زمینه نیز پیش گام گردید. با نشر یک اعلامیه علاوه بر محکوم نمودن اشغال کشور روی وحدت همه مائوئیست‌های افغانستان تاکید فراوان نمود. این طرح رفیق ضیاء ابتدا از طرف “کمیته وحدت جنبش کمونیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) افغانستان” پذیرفته شد و به تعقیب آن ” اتحاد انقلابی کارگران افغانستان” و بعضی شخصیت های دیگر نیز این طرح را پذیرفتند.

سه تشکیل متذکره (حزب کمونیست افغانستان، کمیته وحدت جنبش کمونیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان) در اوایل سال 1382 خورشیدی (2002 میلادی) تشکیل جلسه دادند و مدت سه روز روی مسایل جهانی و کشور به بحث و گفتگو پرداختند و در ختم جلسه بر تشکیل “کمیته وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان” برای حل اختلافات ایدئولوژیک ـ سیاسی، اعلامیه‌ای مشترکی از طرف هر سه جناح منتشر گردید که در آن اشغال کشور و لویه جرگه اضطراری رژیم پوشالی به شدت محکوم گردید. بعد از این جلسه پروسه وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان شروع شد، در جریان پروسه بعضی از افراد کمیته “وحدت جنبش کمونیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) افغانستان” پا پس کشیدند و “سازمان پیکار برای نجات افغانستان” این کمیته را منحل نمود. از این به بعد پروسه وحدت میان سه جناح (حزب کمونیست افغانستان، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان) پیش برده شد. و بعد از طی مراحل پروسه وحدت منجر به ایجاد حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان گردید. در اول می سال 2004 میلادی (11 ثور 1383 خورشیدی) کنگره وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان با حضور نمایندگان جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و حزب کمونیست ایران (مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست) دایر گردید و با موفقیت پایان یافت. این کنگره رفیق ضیاء را به عنوان صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان برگزید. و به همین ترتیب در دومین کنگره سراسری حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در سال 1393 خورشیدی ( 2014 میلادی ) رفیق ضیاء به اتفاق آراء به سمت صدر حزب برگزیده شد و تا زمانی که بدرود حیات گفت رهبری حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را به عهده داشت.

رفیق ضیاء از سال 1365 خورشیدی یعنی ایجاد «هسته انقلابی کمونیست‌های افغانستان» الی 1399 خورشیدی که بدرود حیات گفت رهبر جنبش کمونیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) افغانستان بود. او به درستی توانست که این جنبش را در مسیر درست و اصولی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی رهبری و هدایت نماید.

بعد از ایجاد حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان وظیفه‌ای که جلو روی رفیق ضیاء قرار داشت عبارت بود از:

تعیین و تفکیک تضادها، یا به عبارت دیگر تعیین تضاد عمده و غیر عمده و تفکیک تضاد عمده از تضاد اساسی و مشخص نمودن وظیفه مبارزاتی عمده، کشیدن مرز میان انقلاب و ضد انقلاب، فاصله گرفتن از نیروهای تسلیم شده و تسلیم طلب و متشکل نمودن کادرهای مجرب از انقلابیونی که انضباط حزبی را جداً رعایت نموده و در فن مبارزه با پولیس مهارت داشته باشند، و راه اندازی مبارزات خطی درون حزبی به منظور رفع اشتباهات و جلوگیری از نفوذ عناصر ناباب در حزب.

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان تحت رهبری رفیق ضیاء از بدو ایجادش با انواع و اشکال رویزیونیزم، اپورتونیزم، تسلیمی و تسلیم طلبی، انحرافات و کجروی‌ها در درون حزب با مماشات و بعضی گذشت‌های غیر اصولی به پیش رفت. این مبارزات بعد از درگذشت رفیق ضیاء نیز علیه انحلال طلبان خزیده در درون حزب بخوبی پیش برده شد. همین قاطعیت در پیش برد مبارزات درونی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بود که انحلال گران دانستند که دیگر نمی توانند با حیله‌گری خط انحلال طلبانه‌شان در درون حزب را پیش برند، راه خود را جدا ساختند. در اثر همین مبارزات درونی بود که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از لوث عناصر ناباب و انحلال‌گر تصفیه گردید.

«… مبارزه حزبی به حزب نیرو و حیات می‌بخشد، بزرگ‌ترین دلیل ضعف حزب پراکندگی و ابهام حدود صریحاً مشخص است، حزب با تصفیه خویش استحکام می‌یابد…» ( از نامه لاسال به مارکس مورخه 24 ژوئن سال 1852 ـ برگرفته شده از چه باید کرد)

عدم برخورد قاطع با انحلال گران، حزب را با مشکلات عدیده‌ای روبرو نمود و بار بار موجب ریزش‌ها و حتی ریزش های کتلوی در حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان گردید.

این عدم قاطعیت حزب بود که در سال 1392 خورشیدی یعنی ده ماه قبل از دومین کنگره سراسری حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به اثر خیانت زلاند یک تعداد از زنان، دختران و جوانان به صورت کتلوی حزب را ترک گفتند. این بزرگ‌ترین ضربه بود که در طول دوران حیات مبارزاتی حزب بر حزب وارد آمد. بنا به قول رفیق ضیاء حتی اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی هرگز نتوانستند چنین ضربۀ را بر حزب وارد سازند. رفیق ضیاء در این مورد چنین می‌گوید:

« با آن هم در زمینه حرکت ناشایستی که از زلاند سر زد و حتی بعد از اعتراف وی به جرمش هیچ‌گاه در مورد مجازاتش به شیوه درست واصولی برخورد نگردید. عدم برخورد اصولی زمینه ساز انحرافات جدی‌تر حتی تا سرحد انحلال طلبی در درون حزب گردید.» (مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند)

یکی از تبارزات خطوط متنافری که در گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب بدان اشاره شده که عمل می نماید، ولی تیوریزه نمی‌شود،  موجودیت انحلال گران خزیده در درون حزب بود که به صورت خودسر عمل می‌کردند و بار بار حزب را مورد ضربت قرار دادند. بعد از درگذشت رفیق ضیاء حرکات انحلاگرانه شان را علنی ساخته و به فکر تیوریزه نمودن آن گردیدند که خوشبختانه با حرکت درست و اصولی و مبارزات پی‌گیر درون حزبی، حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، انحلال‌گران را از صفوف خود تصفیه نمود. به این ترتیب در جهت استحکام بیش‌تر و بهتری گام برداشت.

یکی دیگر از تبارزات خطوط متنافری که در گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب بدان اشاره گردیده، موجودیت شئونیزم مردسالارانه در درون حزب و برخوردهای لومپن مآبانه بعضی از انحلال گران و بخصوص شخص زلاند با زنان است.

یکی از نمونه های بارز انحلاگران طرز برخوردشان به رفیق ضیاء و فلسفه مائوئیستی وی می‌باشد. آن‌ها می خواهند با سوء استفاده از نام رفیق ضیاء سکوی پرش برای خود بسازند و با طرز عمل خود هویت رفیق ضیاء را مغشوش نمایند. آ‌نها گاهی می‌خواهند رفیق ضیاء را از کودکی مائوئیست جلوه دهند و از او جفاتورا بسازند، و گاهی دیدگاه فلسفی اش را تا سطح تسلیم طلبان پائین می‌آورند.

تسلیم طلبان در اعلامیه فاقد اعتبار شان در سال 1400 خورشیدی ( 2021 میلادی) به مناسبت در گذشت رفیق ضیاء تاکید داشتند که:

«پس از فروپاشی “سازمان جوانان مترقی” در افغانستان، مبارزه کمونیستی اصولی عمدتاً توسط حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان تحت رهبری رفیق ضیاء پیش برده شد….»

در حالی که «پس از فروپاشی “سازمان جوانان مترقی”» نه حزب کمونیست (مائوئیستی) وجود داشت و نه هم رفیق ضیاء در آن وقت مائوئیست بود. هر کس که اندکی به تاریخ سیاسی کشور آشنایی داشته باشد به درستی می تواند اهداف شوم انحلال گران را درک نماید. ما این مطلب را در شماره ششم دور پنجم شعله جاوید نقد نمودیم برای معلومات بیش‌تر به صفحه هفتم این شماره مراجعه نمائید.

به همین ترتیب انحلال گران در پیام تسلیت به مناسبت در گذشت رفیق ضیاء نوشتند:

«رفیق ضیاء توجه خاصی به تیوری مائوئیستی تضاد عمده داشت. او هرگز فرصتی برای برجسته کردن این تضاد عمده بین امپریالیزم، خلق ها و ملل تحت ستم است، از دست نداد؛ در رابطه به افغانستان او تاکید می کرد که تضاد عمده بین اشغالگران امپریالیستی و رژیم دست نشانده با خلق های کشور است.»

این بحث به تمام معنا ضد انقلابی و تسلیم طلبانه است.  در این بحث به خوبی رگه‌های تسلیم طلبی ملی و تسلیم طلبی طبقاتی مشخص است.

رفیق ضیاء نه تنها «توجه خاصی به تیوری مائوئیستی تضاد عمده داشت» و نه تنها تضاد میان خلق افغانستان و اشغال‌گران امپریالیست را به عنوان تضاد عمده مشخص نمود، بل‌که تضاد عمده و تضاد اساسی را به درستی از هم تفکیک نمود و با صراحت بیان نمود که تضاد عمده یکی از تبارزات بزرگ تضاد اساسی است، تضاد اساسی تبارزات بزرگ دیگری نیز دارد که در مرحله فعلی عمده نیستند، نباید آن‌ها را از نظر دور داشت. رفیق ضیاء تاکید می ورزید که مبارزه علیه تضاد غیر عمده باید در تابعیت از تضاد عمده به پیش برده شود و هرگز به فراموشی سپرده نشود و یا این که به بعد از انقلاب ماکول نگردد. رفیق ضیاء به صراحت می‌گفت که به فراموشی سپردن تضاد غیر عمده به معنای تسلیم طلبی طبقاتی است.

رفیق ضیاء روی تضاد ملیت های تحت ستم با طبقه حاکمه ملیت پشتون (شئونیزم ملی) و تضاد میان مردان و زنان ( شئونیزم جنسی) تاکید فراوان داشت. او می گفت که گرچه این دو تضاد عمده نیستند، و باید در تابعیت از تضاد عمده به پیش برده شود اما نباید به حاشیه رانده شود و یا این‌که به فراموشی سپرده و بعد از انقلاب مأکول گردد. رفیق ضیاء با آ‌ن‌که توجه خاصی به تضاد عمده علیه اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی داشت، اما وظیفه مبارزاتی عمده را هرگز به دست فراموشی نسپرد. او همیشه وظیفه مبارزاتی عمده را در اولویت کاری خود قرار می داد. او بارها تاکید نموده که فراموشی تضاد غیر عمده و سایر تضادهای که عمده نیستند به معنای تسلیم طلبی طبقاتی است. به همین ترتیب فراموش نمودن وظیفه مبارزاتی عمده به معنای تسلیم طلبی ملی است.

زمانی که “سازمان رهایی افغانستان” کتاب  “با درس گیری از اشتباهات گذشته راه مان را جانبازان ادامه دهیم” را به رشته تحریر در آورد، در مورد تضادها در افغانستان به صراحت تضاد عمده و غیر عمده را مشخص نموده بود. در کتاب تضاد میان خلق افغانستان واشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی را تضاد عمده بیان نموده بود، چون وظیفه عمده مبارزاتی را مشخص نکرده بود، ما در نقدی زیر نام ” نیاز اساسی “سازمان رهایی” گسست از اکونومیزم، رویزیونیزم و خیانت های ملی است نه صرفاً درس‌گیری از اشتباهات گذشته” به شدت علیه آن موضع گرفتیم و آن را تسلیم طلبی ملی و تسلیم طلبی طبقاتی خواندیم. زیرا از یک طرف وظیفه مبارزاتی عمده به فراموشی سپرده شده بود و از سوی دیگر مبارزه علیه تضاد غیر عمده به بعد از انقلاب ماکول گردیده بود. فراموش نمودن وظیفه مبارزاتی عمده تسلیم طلبی ملی و فراموش نمودن تضاد غیر عمده به معنای تسلیم طلبی طبقاتی است.

 وقتی بیان می شود که تضاد میان خلق افغانستان و اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی تضاد عمده است، اما وظیفه مبارزاتی عمده بیان نمی‌گردد، به این معناست که برای بیرون راندن اشغال‌گران و سرنگونی رژیم پوشالی نیاز به جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی (شکل مشخص کنونی جنگ خلق ) در افغانستان نیست و می توان از راه‌های دیگر یعنی مبارزه مسالمت آمیز و هم‌کاری با رژیم پوشالی به این اهداف نایل آمد. چیزی که به طور مشخص در شماره (27) – شعله جاوید دور چهارم سایت فاقد اعتبار (انحلال‌گران) خود را به نمایش گذاشته است. هرگاه خوانندگان به سایت فاقد اعتبار شعله جاوید مراجعه کنند و سربرگ شماره بیست و هفتم شان را مطالعه نمایند به خوبی مشاهده می کنند که شعار جنگ خلق از سربرگ این شماره حذف گردیده و به جای آن نقل قولی از مائوتسه دون آن هم دست کاری شده جا به جا گردیده است. اما زمانی که تضاد عمده و وظیفه عمده مبارزاتی مشخص می‌گردد و مبارزه علیه تضاد غیر عمده به فراموشی سپرده می‌شود به معنای تسلیم طلبی طبقاتی است. ما این وضعیت را در دوره مبارزه علیه اشغال‌گران سوسیال امپریالیست و رژیم پوشالی با گوشت و پوست خود تجربه نمودیم. حالا دیده می‌شود که انحلال‌گران با راه انداختن بحث‌های میان تهی فقط می‌خواهند شخصیت و هویت رفیق ضیاء را وارونه جلوه دهند تا به مقاصد شوم انحلال طلبانۀ شان برسند.

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در سال گذشته در نقد این اعلامیه بطور مشخص بیان نمود که انحلال گران راه تسلیم طلبی را پیشه نمودند و امسال انتشار شماره بیست و هفتم  “شعله جاوید” از طرف آنها بطور مشخص تسلیم طلبی شان را به نمایش گذاشته است.

زمانی که به بحث های فلسفی رفیق ضیاء مراجعه نمائید به خوبی مشاهده خواهید نمود که چه تحریف ماهرانه و ظریفی توسط انحلال‌گران صورت گرفته است.

رفیق ضیاء به خوبی موضع انحلال گرانه را در داخل حزب درک نموده بود. او با درک عمیقی که از اشکال و انواع رویزیونیزم و انحلال طلبی داشت، قبل از این که “سنتزهای نوین” آواکیان بتواند در بین جنبش انقلابی انترناسیونالیستی جا باز کند چهره رویزیونیستی اش را آشکار ساخت. و با دایر نمودن سیمینار حزبی توانست که نقش انحلال گرانه را در داخل حزب تا حدودی خنثی نماید و از فروپاشی حزب جلوگیری کند. اما متاسفانه که دیری نپائید این نقش به شکل دیگری با خیانت زلاند توانست ضربۀ محکمی بر حزب وارد سازد.

زمانی که رژیم فاشیست دست‌نشانده سوسیال امپریالیزم “شوروی” از یک طرف و احزاب ارتجاعی جهادی از طرف دیگر به سرکوب شدید نیروهای انقلابی افغانستان کمر بسته بودند، رفیق ضیاء نقش بسیار برازندهای در دفاع از مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم در افغانستان ایفاء نمود؛ نمی‌توان این نقش را نادیده گرفت. به همین ترتیب رفیق ضیاء در اتحاد نیروهای مائوئیست افغانستان  نیز نقش برازندۀ ایفاء نمود. این نقش رفیق ضیاء نیز قابل قدر است.     

از دست دادن رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، این شاعر بزرگ و انترناسیونالیست کبیر، ضایعه بزرگی برای جنبش بین المللی کمونیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) و جنبش کمونیستی افغانستان محسوب می‌گردد.

یاد و خاطره رفیق ضیاء گرامی باد

کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

اول سرطان 1401 خورشیدی

22 جون 2022 میلادی

www.cmpa.io

sholajawid2@hotmail.com  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *