مراتب تسلیت خود را به حزب کمونیست (مائویست) افغانستان و رفقای همسنگر و فامیل گرامی ضیا ابراز میدارم.
و به يادبود فرزند صدیق وطن که عمرش را در راه مبارزه برای دستیابی به یک جامعه عاری از طبقات وقف نمود و تا آخرین رمق به راه و آرمانش وفادار ماند نکاتی ذیل را مینگارم :
دیر گاهیست که در صفحات اجتماعی در کنار پیامهای تسلیت متن ها و پیام های تحقیر آمیز و زننده و آنهم از آدرس کسانی که سنگ مبارزه انقلابی به سینه میکوبند، می بینیم که بسا مایه ی یأس و نگرانی است. آنانی که همواره از شکنجه گاه ها و زندان ها داستان ها مینویسند و از لابلای کاپیتال و مانیفست … وجیزه نگاری میکنند، در تقلای ربط دادن شان به فلان شخصیت و فلان رهبر تا مرز جنون سیاسی پیش میروند، خود را مترقی را میخواهند .و.و… شور بختانه همین اشخاص که هر از گاهی کلمات انقلابی را جهت فریب مردم بزبان می آورند تا شعور و فهم سیاسی شانرا به رُخ عوام بكشند و اما از تئوزى تا عمل قدم گذاشتن را كه مهم ترين شاخصه يك انقلابى وطن پرست است به باد فراموشى سپرده اند و از دريچه ى فيسبوك و ديگر صفحات به تخريب، تحقير و اهانت به ديگران مى پردازند، فرزندان راستين وطن را كه در مبارزه با بى عدالتى، ستم ملى تمام عمر شان را مايه گذاشته اند بباد انتقاد قرار داده و تا سرحد فحاشى پيش رفته اند.
با تأثر عميق اصلاع يافتم كه مادر وطن يكى از فرزندان صديقش را از دست داد كه جايگاهش در جريان مبارزات سياسى و مترقى مدت طویل خالى خواهد ماند. كسى كه تا آخرين رمق حيات از راه ، هدف و آرمانش باز نايستاد و مانند يك انقلابى راستين با امكانات ناچيز ولى عزم راسخ همزمان در مقابل ارتجاع و امپریالیسم ، شئونيزم ملی ،و شنونیزم جنسی ايستاد و در عين حال با شور و شوق انقلابى و مجهز با دانش انقلابى در برابر اشغال گران قدعلم كرد و هرگز مانندبرخى از چپ نما ها از راه و هدفش برنگشت. كسى كه وجودش خارچشم تمام شئونيستها بود باید یادآور شوم که شنونیزم به قوم خاص تعلق ندارد گاهی در میان اقوام تحت ستم نیز به وضاحت دیده می شود. حضور ضیا رعشه به اندام باند هاى ارتجاعى منطقه و تسلیم طلبان بی آزرم مى انداخت. كارنامه ها و زحمات اين انقلابى نستوه براى مردم ما مانند خورشيد هويداست و هرگز با دو انگشت پنهان نخواهدماند.
اين انقلابى نستوه ( ضيأ) كه با تلاش و جديت خستگى ناپذير توانست در امتداد جنبش هاى مترقى در افغانستان تهداب يك حزب پيشرو انقلابى- كارگرى را بنيان بگذارد.
من منحيث يك كارگر عادى متعلق به خانوادگى كارگرى از محروم ترين قشر جامعه عميقاً متأثر ازجريانات سياسى از نزديك نظاره گر انحرافات سازمان ها و گروه هاى سياسى از مسير اصولى ، شاهد دسايس و توطئه هاى سياسى افراد اپورتونيست و شئوونيست در درون احزاب بوده ام و به يقين كامل ميدانم كه نبود ( ضيأ) ضايعه ى جبران نا پذير بر پيكر جريان چپ در افغانستان خواهد بود.