6,959 واژه، 37 دقیقه زمان خواندن.
پنجمین پلنوم دور سوم كميته مركزي حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان طبق پلان تهیه شده تدویر و موفقانه انجام یافت. صرفا درین پلنوم یک تن از اعضاي اصلي كميته مركزي به علت مریضی و یک تن از اعضای علی البدل کمیته مرکزی به دلیل مشکلات و محدودیتی که شامل حالشان گردیده بود، نتوانستند درین پلنوم شرکت نمایند. رفقای حاضر در پلنوم پنجم دور سوم کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بهخاطر گرامیداشت یاد و خاطره رفیق ضیاء، رفیق عزیز، رفیق حفیظ، رفیق سلیم، رفیق مومند، رفیق کریم الله، رفیق فرهاد، رفیق وثوق، رفقای جانباختۀپشهئی، رفیق ظاهر، رفیق قاسمی و همچنان جانباختگان راه مائوئیزم، به پا خاسته و دو دقیقه سکوت نمودند.
ابتدا اجندای جلسه توسط دفتر سیاسی در پلنوم پیشنهاد گردید. و سپس پلنوم توسط رفیق لهیب شروع شد و رفیق دستآوردها، کمبودات، عقبگردهای حزب را از زمان ایجاد حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان تا کنون به صورت مختصر اینگونه بررسی نمود.
رفقــا!
بیست و یک سال پیش حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان ایجاد گردید. حزب ما در طی بیست و یک سال مسیر مبارزاتی پر فراز و نشیب و مملو از مساعدتها و نامساعدتها، فرصتها و مخاطرات و دستاوردها و عدم دستاوردها را طی کرده است. هرگاه پراتیک مبارزاتی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را از زمان برگزاری موفقیتآمیز کنگرۀ وحدت تا حال در عرصههای مختلف مبارزاتی در نظر بگیریم، به خوبی مشاهده خواهیم نمود که عرصه پراتیکی حزب شامل دستآوردها و پیشرفتها و هم شامل ضایعات و عقبگردها بوده و حتی بعضی از اعضای حزب به انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی گرفتار شده اند. ما باید طبق اصول مائوئیستی هم دستآوردها و پیشرفتها و هم ضایعات و عقبگردهای مان را به ارزیابی بگیریم و عقبگردها و نواقص خود را نشانی نموده و جداً مورد انتقاد قرار دهیم، تا بتوانیم مشکلات پیش آمده را مرفوع نموده و یا آن را به حداقل برسانیم.
امروز در درون حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، مشکلاتی وجود دارد که در راه تطبیق مشی عمومی حزب موانع ایجاد میکند. حزب بدون اصلاح کامل این مشکلات قطعاً قادر نخواهد بود وظایفی را که مبارزه انقلابی در افغانستان بر عهده اش گذارده است، انجام دهد. علل بروز این مشکلات از کجا ناشی میشود؟ بدیهی است که سرچشمه پیدایش اینگونه مشکلات در حزب از آن جائی است که نظریات روشنفکرانه خرده بورژوازی هنوز در حزب موجود است و باید با آن مبارزه صورت بگیرد. شما چه بخواهید و چه نخواهید روشنفکر دارای منشأ خرده بورژوازی است. این افکار به شکلی از اشکال در درون حزب رخنه نموده است. آن عده از رفقای حزب که به صورت درست نتوانسته اند مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم را درک نمایند، و یا به عبارت دیگر تلاش جدی برای آموزش مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم به خرچ نداده اند، نظرات نادرست، بیشتر گریبانگیرشان گردیده است. یکی از علل مهم وجود و رشد چنین نظرات نادرست این است که ارگانهای رهبری حزب علیه این گونه نظرات نادرست توجه جدی ننموده و اعضای حزب را به اندازه کافی با روح و مشی صحیح حزب پرورش نداده اند.
از یک طرف مبارزه ناکافی علیه نظرات نادرست و از طرف دیگر نظام حاکم طالبانی، زمینه ساز آن شد که بسیاری از رفقا پاسیفیزم خود را زیر نام مخفی کاری توجیه کنند. همچنان باید اذعان نمود که مبارزه امپریالیزم با فئودالیزم نه به منظور سرنگونی آن، بلکه به منظور استحاله نمودن آن صورت می گیرد و اگر این نکته درک نگردد، هرگونه موضعگیری درست و اصولی به پیش نخواهد رفت. به همین خاطر هم بود که صدر مائوتسه دون به صراحت چنین بیان کرده است: « بسیاری از اعضای حزب فقط از لحاظ تشکیلاتی عضو حزب اند، ولی هنوز از لحاظ ایدئولوژیک کاملاً و یا اصلاً به حزب نپیوسته اند… آنها نمیدانند که ایدئولوژی پرولتاریائی، کمونیزم و حزب چیست؟ » (مائوتسه دون ـ منتخب آثار ـ جلد سوم ـ صفحه 142)
طبق گفته مائوتسه دون، هرگاه رفقا درک کنند که «ایدئولوژی پرولتاریائی، کمونیزم و حزب چیست؟» هرگز به موضعگیریهای نادرست نخواهند غلطید. برای رفع این مشکل باید که به مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم مراجعه نموده و دقیقاً آن را بیاموزیم. امید است که رفقا در این مورد عطف توجه نموده و در این پلنوم راه حلی ارائه دهند.
به تعقیب آن رفقای کمیته مرکزی پیرامون اجندای پیشنهادی دفتر سیاسی حزب با دقت بحث و تبادل نظر نموده و به نتیجه گیریهای ذیل نایل آمدند. درینجا مختصراً چند فیصله از مهمترین فیصلههای این پولینوم را بر میشماریم:
- در مورد پاسیفیزم:-
پاسیفیزم یک شبه به وجود نمیآید، بلکه یک پروسه است. هرگاه علیه این پدیدۀ شوم مبارزه صورت نگیرد، نه تنها که مشکلات فراوانی بوجود میآورد، بلکه حزب را به قهقرا سوق میدهد. صدر مائوتسه دون میگوید: «همانگونه که میگوییم، اگر اتاقی بهطور منظم تمیز نشود، گرد و غبار در آن جمع میشود؛ اگر صورتمان را مرتب نشوییم، گرد و غبار بر آن مینشیند. ذهن همکاران ما و فعالیت حزب ما نیز ممکن است گرد و غبار جمع کند و نیاز به جاروزنی و شستشو دارد.» گزارش به دومين پلنوم هفتمين كميته مركزي حزب كمونيست چين 5 مارس 1949 آثار منتخب جلد 4
هدف رفیق مائوتسه دون از پاک نمودن گرد و غبار، پاک نمودن گرد و غبار ایدئولوژی بورژوازی است. مبارزه با پاسیفیزم، نیز به معنای زدودن گرد و غبار ایدئولوژی بورژوازی است. رفقای که به این مرض مزمن گرفتارند، یگانه راه علاج شان واکسین ضد پاسیفیزم است. یعنی مطالعۀ دقیق و عمیق مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم و تطبیق آن در عمل است.
ما باید با صراحت بر خویش انتقاد نماییم زیرا به اساس گفته کارل مارکس و فریدریش انگلس : « کمونیستها عار دارند که نظریات خویش را پنهان نمایند. آنان آشکارا اعلان میکنند که هدفشان چیزی نیست مگر سرنگونی قهری تمامی نظم اجتماعی موجود. طبقات حاکم باید از انقلاب کمونیستی بترسند. پرولتاریا چیزی برای از دست دادن ندارد مگر زنجیرهای خود را، اما جهانی برای بدست آوردن دارد.»
با تاسی ازین بیانات، باید با صراحت گفت که عدم مبارزۀ جدی و پیگیر علیه نظرات نادرست زمینهساز رشد پاسیفیزم در درون حزب گردیده، و این حرکت غیر اصولی تا آنجا ریشه دوانده که دامن بعضی و فقط بعضی از رفقای کمیته مرکزی را نیز گرفته است. حزب با مبارزات فعال ایدئولوژیک ـ سیاسی رشد و استحکام مییابد و گسترش پیدا میکند، فراموش نمودن مبارزات ایدئولوژیک ـ سیاسی نه تنها این که حزب را ضربه میزند، بلکه به سوی فروپاشی و انحلال سوق میدهد. تجارب بیست و یک ساله حزب ما به خوبی بیانگر این مدعا است.
در شرایط کنونی که طالبان حاکم در کشور هستند و انقلابیون مورد پیگیرد قرار دارند، اصول مخفیکاری را باید بیاموزیم. اصول مبارزه و برخورد با پولیس مخفی را بیاموزیم و این آموزشها یک اصل است که ما باید بدان توجه ویژه داشته باشیم. بر مبنای اصول پنهانکاری و پنهان پژوهی است که میتوانیم به تبلیغ و ترویج بپردازیم، نشرات حزبی را مطالعه نماییم، نشرات حزبی را انتقال داده و نشر و پخش نماییم، در غیر آن اگر تحت نام اینکه طالبان شرایط خفقانآوری را در افغانستان ایجاد نموده از تلاش دست بکشیم،بدین معناست که راه را برای پاسیفیزم باز نموده ایم. اما پلنوم به این نتیجهگیری رسید که شرایط برای مبارزه علیه امارت اسلامی طالبانی و حامیان امپریالیزم اشغالگر شان و همچنین بسیج تودهها و نسل جوان کشور بیشتر از پیش بوجود آمده است. یا به عبارت دیگر مبارزه علیه رژیم طالبانی و حامیان امپریالیست شان نسبت به دوران رژیم پوشالی کرزی ـ غنی آمادهتر است. ما با چشم سر مشاهده میکنیم که روز به روز موج نفرت و انزجار علیه طالبان بیشتر و بیشتر میگردد و تودههای ستمدیده و به خصوص زنان کشور نسبت به دوران رژیم پوشالی کرزی ـ غنی حاضر و آماده تر برای مبارزه علیه این رژیم اند. ما باید این مبارزه را به دیدۀ قدر نگریسته و هرچه بیشتر تلاش نمائیم تا این مقاومت را سمت و سوی انقلابی بدهیم.
ما در بسیاری از پلنومهای کمیته مرکزی صریحاً بیان نمودیم که حزب ما از لحاظ ایدئولوژیک ـ سیاسی و تشکیلاتی هنوز استحکام نیافته است. علل عدم استحکام حزب را در عدم آموزش آثار کلاسیک و اسناد حزبی بررسی نمودیم و راه حل آن را ارائه کردیم.
پلنوم پنجم به این نتیجه گیری رسید که یگانه راه حل این معضل، مطالعه، باز هم مطالعه و باز هم مطالعه است. تمامی اعضای حزب از صدر تا ذیل باید آثار رهبران انقلاب را با اسناد حزبی به طور دقیق مطالعه نمایند. در اینجا منظور از مطالعه آثار کلاسیک و اسناد حزب مطالعۀ واقعی آنها است یعنی باید این آثار و اسناد دقیق مطالعه گردد و هضم شود. هرگاه رفقا زحمت چنین کاری را به خود بدهند با اطمینان میتوان گفت که حزب نه تنها بر پاسیفیزم غلبه خواهد نمود، بلکه از استحکام و گسترش بیشتری برخوردار خواهد شد، و راه را برای تدارک و برپایی جنگ خلق هموار خواهد ساخت.
صدر مائوتسه دون به وضاحت درین زمینه بیان کرده است که:
« بالاخره ما باید به خود تکانی دهیم و در مطالعه سخت جدیت کنیم. این سه کلمه را علامت بگذارید، ” سخت”، “جدیت”، ” کردن” ما باید به خود تکانی داده سخت جدیت کنیم. در حال حاضر بسیاری از رفقای ما سخت جدیت نمیکنند و بعضی ها انرژی اضافی خود را بعد از کار عمدتاً صرف ورق بازی و بازی ماژنگ و رقص میکنند. من فکر میکنم این بد است. ما باید انرژی اضافی بعد از کار مان عمدتاً وقف مطالعه کنیم. مطالعه را باید به عادت تبدیل نماییم. چه چیز را باید مطالعه کرد؟ یکی مطالعه مارکسیزم ـ لنینیزم است، دیگری تکنولوژی و سومی علوم طبیعی. علاوه بر این ها، ادبیات و بویژه تیوریهای ادبیات است که کادرهای رهبری باید قدری راجع به آنها بدانند. آنها باید مقداری هم دانش روزنامه نگاری و تعلیم و تربیت داشته باشند. به طور خلاصه طیف وسیعی از دانش وجود دارد، که ما باید درکی عمومی از آنها داشته باشیم چون که قرار است ما بر این امور رهبری نماییم! افرادی مثل ما را چه نوع متخصصینی می توان نامید؟ ما را میتوان متخصص سیاسی نامید. چگونه قادر می شویم بدون داشتن دانش درباره این مطالب پیش رویم و بر آنها رهبری اعمال کنیم؟» (مائوتسه دون ـ جلد دوم ـ مجموع آثار ـ صفحه 448 ـ 449 ـ ) مصحح عزیزالله علیزاده
برای این که حزب بر پاسیفیزم غلبه نماید و استحکام پیدا کند، نیاز به آموزش و تربیت ایدئولوژیک در مبارزات سترگ سیاسی دارد. بدون انجام این وظیفه هرگز قادر نخواهیم بود که وظایف سیاسی خود را به پیش ببریم. کمبود آموزش و تربیت ایدئولوژیک سیاسی ضعف و نواقص جدی را برای ما بار خواهد آورد همانطوری که تا الحال به بار آورده است. اولین نکته ضعف این است که بسیاری از رفقا جرأت کار در میان جوانان را ندارند و بسیاری از رفقا هنوز برای کار در میان جوانان و جلب شان از خود آمادگی نشان نمیدهند. تا زمانی که رفقا این جرأت را کسب نکنند، هرگز نمیتوانند پاسیفیزم را از خود دور سازند و از استحکام ایدئولوژیک ـ سیاسی برخوردار گردند. پلنوم پنجم به این فیصله دست یافت که رفقای سطوح بالا باید کار آموزشی را با این رفقا پیش ببرند تا این نقیصه رفع و رفقا از موضع حزب دفاع کرده بتوانند.
چاره و راه حل این مشکل آن است که باید تلاش ورزیم تا معرفت سیاسی خود را بالا ببریم، ما باید جداً به مطالعه آثار کلاسیک بهپردازیم و اسناد حزب ( نشرات حزب) را به طور دقیق مطالعه نموده و حداقل اساسنامه حزب را یک بار در ماه به طور دقیق مطالعه نمائیم.
یک نکته را باید یادآوری کنیم که برای فرا گرفتن واقعی مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم نه تنها از خلال کتابها شان، بلکه به طور عمده در تطبیق آن از طریق مبارزه طبقاتی، کار عملی و ارتباط نزدیک با تودههای زحمتکش است که می توان به درک آن نایل آمد.
پاسیفیزم معمولاً بهعنوان یک موضع ایدئالیستی، غیرانقلابی و حتی زیانآور ارزیابی میشود. چرا؟ چون مائوئیزم بر این باور است که تضادهای اساسی جامعه طبقاتی بدون مبارزه قهرآمیز (انقلابی) حل نمیشوند و طبقه حاکم هرگز داوطلبانه قدرت را واگذار نمیکند. «تاریخ همهٔ جوامع تا به امروز، تاریخ مبارزهٔ طبقاتی است» و طبقه حاکم قدرت را با خواهش و مذاکره واگذار نمیکند. از این نظر، پاسیفیزم چشم بر واقعیت ستم و زور میبندد. همانند حاکمیت فعلی که امارت اسلامی طالبان بر اریکه قدرت تکیه زده و ما بخواهیم بر واقعیت ستم و زور چشم ببندیم، این خود بخشی از پاسیفیزم است. پاسیفیزم میتواند به تسلیم طلبی ملی و طبقاتی بیانجامد، زیرا امپریالیزم و استعمار با خشونت مسلحانه سرکوب میکنند، پس جنبشهای آزادیبخش نیز باید آمادگی قهر انقلابی از طریق برپایی جنگ خلق را داشته باشند. در غیر آن پاسیفیزم در چنین شرایطی شکل دیگری از تسلیمطلبی ملی و طبقاتی را با خود حمل خواهد کرد.
شعار معروف صدر مائوتسه دون مبنی بر اینکه « قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون میشود» در حل تضاد اساسی و تضاد عمده کاملاً صادق است، زیرا بدون جنگ انقلابی تغییر بنیادین ممکن نیست. پاسیفیزم در نقطه مقابل این شعار معروف مائوتسه دون قرار دارد.
به بیان ساده تر باید گفت که برای مائوئیستها، پاسیفیزم یک رویکرد اخلاقی آرمانگرایانه است که در دنیای واقعی مبارزه طبقاتی، اغلب به نفع ستمگران تمام میشود. مائوئیستها به جای «رد قهر»، به «قهر انقلابیِ هدفمند» بهعنوان ابزار رهایی باور دارند. بدین اساس است که ما روی آموزش و تربیت ایدئولوژیک سیاسی بر مبنای اصول مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم درین پلنوم تاکید می ورزیم.
- در مورد اصل انتقاد و انتقاد از خود
ماده سوم آئین نامۀ تشکیلاتی در مورد انتقاد و انتقاد از خود چنین بیان میدارد:
«مادۀ سوم: اجراي جدي و پيگير اصل انتقاد و انتقاد از خود در كل بدنۀ تشكيلاتي و در تمامي سطوح رهبري حزب جهت شناسائي كمبودات و اشتباهات اعضاء و سازمانهاي حزب و رفع آنها يك امر حياتي است. اصل انتقاد و انتقاد از خود مبين انتقاد از خود و انتقاد از ديگران است.»
این ماده بیانگر آنست که تمامی اعضا و داوطلبان عضویت باید اصل انتقاد و انتقاد از خود را به طور جدی و پیگیر اجرا نمایند. انتقاد از خود به معنای درک کمبودات و اشتباهات خود بوده و نفی این نواقص و ارتقای جنبههای مثبت در وجود خود میباشد. انتقاد از دیگران نیز همین گونه است. مهمترین معیار دقیق سنجش یک حزب سیاسی و حتی یک فرد مائوئیست در برخورد به اشتباهات و کمبوداتش میباشد. این معیار بیان کنندۀ آن است که یک حزب سیاسی و یا یک فرد مائوئیست چقدر در برخورد با اشتباهاتش جدی است و چگونه میتواند در عمل نشان دهد که از اشتباهات گسست نموده است. سلاح انتقاد از خود، نه تنها که به استحکام حزب کمک میکند، بلکه پیوند حزب با تودهها را نیز مستحکم مینماید.
صدر مائوتسه دون درین زمینه به وضاحت مطرح نموده است که: « انتقاد باید صریح باشد. من در این کنفرانس انتقاد تعدادی از رفقا را چندان صریح نیافتم. به نظر میرسد که آنها از رنجاندن دیگران واهمه دارند. اگر شما بقدر کافی صریح نباشید، اگر نیش به قلب نرسد، فرد مورد انتقاد دردی احساس نکرده و توجه و اعتنایی نیز نخواهد کرد. فرد را با نام و اداره مربوطه اش مشخص کنید. کار تو بد بوده است و من راضی نیستم و اگر احساس رنجش می کنی، خوب بکن. ترس از رنجاندن دیگران تنها ترس رنج از دست دادن رای است و ترس از مناسبات ناراحت کننده در کار با دیگران. آیا اگر شما به من رای ندهید من کاسه برنجم را از دست خواهم داد؟ به هیچ وجه چنین نیست. در واقع، اگر شما فکرتان را بگوئید و مسایل را صریحا درک کنید در اینصورت همکاری دیگران را آسانتر خواهید کرد. شاخ های تانرا تو نکشید. گاو نر چرا دوشاخ دارد؟ برای جنگیدن، دفاع از خود و حمله. من اغلب از رفقا می پرسم که آیا روی سر شان شاخ دارند یا خیر. رفقا به سر تان دست بزنید و ببینید شاخ دارید یا نه. رفقای را می بینم که شاخ دارند ولی زیاد تیز نیست و سایرین اساساً شاخ ندارند، به عقیده من بهتر است که شاخ داشت و این چه به نفع مارکسیزم است. یکی از اصول مارکسیزم انتقاد و انتقاد از خود است.» (مائوتسه دون ـ مجموع آثار (بیانیه ها، اعلامیه ها و سخنرانی ها) جلد دوم ـ صفحه 186 ـ 187 ـ سخنرانی در کنفرانس کشوری حزب کمونیست چین ـ 21 مارس 1955 ) مصحح عزیزالله علیزاده
بدین اساس است که ما باید اول از خود شروع کنیم. بگذارید صریح باشیم و بطور شفاف حرف بزنیم. در قدم اول موفق نشدن و بی نتیجه ماندن فعالیت ها نتیجۀ کم کاری “دفتر سیاسی” و “کمیتۀ مرکزی حزب” است. این کم کاری زمینه ساز آن شده تا فیصله های حزب به طور کامل تطبیق نگردد. عملی نکردن فیصله ها، زمینه ساز پاسیفیزم در حزب گردیده است.
حزب كمونيست (مائوئيست ) افغانستان، ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم را به مثابۀ ايديولوژي رهنماي انديشه و عمل خود پذيرفته و به كار ميبندد. ما نمیتوانیم به عقب برگردیم و باید به پیش برویم، باید در راه استحکام و گسترش گام برداریم و نظرات نادرست در حزب را اصلاح کنیم. سطح آگاهی رفقا را بالا ببریم و شیوه تربیت کادرها را بیاموزیم و بیاموزانیم.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان معتقد است که جنبۀ مهم گسترش تشکیلات حزب، گسترش آن به محلات روستایی است. رفقا باید توجه بیشتر به روستاها داشته باشند و بین دهاقین که نیروی عمده انقلاب هستند کار نمایند. فلسفه علمی را بین تودهها ببرند و تمرکز کارشان باید در روستاها باشد و مطابق اصل محاصره شهرها از طریق دهات عمل نمایند. از تودهها بیاموزند و دوباره به توده ها بیاموزانند، در غیر آن روحیه شهرنشینی و روحیه انتقال از روستا به شهر حاکم خواهد شد.
با کمال تأسف که روحیۀ خود بخودی موجود در بین بسیاری اعضا، داوطلبان عضویت و هواداران حزب، به تبعیت از روحیۀ عمومی موجود در میان مردم، روحیۀ شهر نشینی و روحیۀ انتقال از روستاها به شهرها است. ما باید خلاف این جریان شنا کنیم و برای گسترش تشکیلات حزب به محلات روستایی برنامه ای روی دست بگیریم. این بحث بدان معنا نیست که ما گسترش تشکیلات حزب در شهرها را نادیده گرفته ایم، البته گسترش اعضای حزب و داوطلبان عضویت در حزب در درون شهرها نیز یک جنبۀ مهم گسترش تشکیلات حزب محسوب می گردد؛ ولی به محلات روستایی باید عطف توجه بیشتری نمود.
انتقاد از خود جرأت و شهامت میخواهد، این جرأت و شهامت را فقط مائوئیستها دارند. رفقا نباید فکر کنند که هرگاه از دیگران و یا از خود صریحاً انتقاد نمایند شخصیت طرف مقابل و یا خودشان له میگردد. تمام رفقا از هیأت رهبری گرفته تا اعضا و داوطلبان عضویت باید نمونۀ تیپیک از یک مائوئیست بوده و رک و صریح از خود و از دیگران انتقاد نمایند، و به هیچ عنوان انتقاد و انتقاد صریح را ضربه روحی به رفیق تلقی نکنند. هرگز انتقاد از خود را کسر شأن تلقی نکنند، زیرا انتقاد به منظور ارتقاء نیروی رزمنده حزب است. بنا به قول مائوتسه دون «انتقاد صادقانه درون حزبی که بیدریغ تمام اشتباهات سیاسی و تشکیلاتی حزب را بر ملا میکند، نه تنها از لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک حزب را از ابتلا به امراض لیبرال منشانه بورژوایی بر حذر می دارد، بلکه خود ” سلاحیست که به امر استحکام تشکیلات حزب و تقویت نیروی رزمنده حزب خدمت می کند.”» (مائو تسه دون ـ در باره اصلاحات نظرات نادرست در حزب ـ ساختمان حزب ـ صفحه 9 ) (تاکید از ماست)
………
………..
- نقض انضباط حزبی
مشی عمومی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بر سانترالیزم دموکراتیک که در آن سانترالیزم عمده است تأکید میورزد. یعنی اعضا آزادند قبل از تصمیمگیری بحث کنند، اما وقتی تصمیم جمعی گرفته شد، همه باید بدون تردید آن را اجرا کنند. چرا این بحث مهم است؟ زیرا این اصل، یک اصل مائوئیستی است و بدون انضباط، عملاً فرو میپاشد.
صدر مائو میگفت: «بدون انضباط آهنین، ارتش سرخ نمیتواند حتی یک روز دوام بیاورد.»
چه در کار مخفی، چه در کار تودهای یا عملیات مسلحانه، هر عضو حزب باید بداند که پایبندی به دستورات و برنامه واحد، شرط موفقیت است. مائوئیزم فردگرایی، بیتفاوتی و خودسری را آفت حزب انقلابی میداند. انضباط، تضمین میکند که خط مشی حزب بر پایه جمع و تجربه تودهها پیش برود، نه خواست شخصی افراد. انضباط فقط به معنای «اطاعت کور» نیست، بلکه باید همراه با روحیه خدمت به خلق باشد. صدر مائو تأکید میکرد که رفتار منظم، صداقت و پایبندی به اصول، باعث جلب اعتماد تودهها به حزب میشود. احزاب مائوئیستی معمولاً زیر فشار پلیس، ارتش، و جنگ روانی قرار دارند. انضباط سخت، جلوی رخنه دشمن، پراکندگی تشکیلاتی و شکستن جبهه متحد را میگیرد.
به زبان ساده، برای یک حزب مائوئیستی، انضباط حزبی همان ستون فقرات حزب است: بدون آن، سازمان بهسرعت متلاشی یا بیاثر میشود، و با آن، حتی در شرایط سخت میتواند دوام بیاورد و پیشروی کند.
متاسفانه حزب ما در طول مدت بین دو پلنوم گذشته، و نظر به گزارش واحدهای منطقوی، شاهد نقض انضباط حزبی توسط بعضی از رفقا بوده است، که باید اصلاح گردد و در غیر آن حزب با ضربات جبران ناپذیر مواجه خواهد گردید. نقض انضباط حزبی بدین مفهوم است که فیصلههای به عمل آمده توسط حزب را یا اصلا اجراء نکنیم و یا اینکه اهمیتی بدان قایل نشویم و یا اگر اجراء کنیم بطور ناقص اجرا نماییم که این خود به قول صدر مائوتسه دون « نشانه ای از پوچیزم » است و « منشأ اجتماعی پوچیزم عبارت از پیوند ایدئولوژی لومپن پرولتاریا با ایدئولوژی خرده بورژوازیی است.»(در باره اصلاح نظرات نادرست در حزب)
در گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب میخوانیم:
« ما باید جداً توجه داشته باشیم که یک حزب مائوئیستی باورمند به استراتژی مبارزاتی جنگ خلق و در حال تدارک برای برپایی و پیشبرد چنین جنگی، باید حزب آهنینی باشد که اعضای آن نظم تشکیلاتی را دقیقاً رعایت کنند، انضباط حزبی را قویاً در نظر بگیرند، سلسله مراتب تشکیلاتی حزبی را بصورت نیرومندی پاسداری کنند و در یک کلام نمونۀ انضباط، دسپلین و رعایت اصول و احکام تشکیلات حزبی باشند و نه عناصر لیبرال بی انضباط که پیوسته از نظم تشکیلاتی فرار نمایند.»
ده سال از این گزارش میگذرد، اما مشاهده میشود که بعضی از رفقا از نظم تشکیلاتی فرار میکنند. ما باید طبق مشی عمومی حزب مان حرکت نمائیم و آن قواعد و روشهایی که دیگر مفید نیستند تغییر دهیم. تنها بدینگونه میتوان مسایل را حل کرد و بر مشکلات پدید آمده فایق آمد. برای فایق آمدن بر این مشکلات به کادرها و جانشینان انقلابی ضرورت داریم. ما باید در ضمن پیشبرد مبارزات درونی به تربیت کادرها نیز عطف توجه نمائیم. هر گاه ما نتوانیم کادرها و جانشینان انقلابی را تربیه نمائیم، به یقین میتوان گفت که به سر نوشت حزب کمونیست سیلون دچار خواهیم شد. این مطلب در گزارش سیاسی به دومین کنگرۀ سرتاسری حزب با صراحت چنین بیان گردیده بود:
« کم توجهی و در مواردی حتی بی توجهی به تربیت کادرها و جانشینان انقلابی در حزب، یک مشکل مهم در حزب ما است که اگر هرچه زودتر اصلاح نگردد، حزب ما در طی سال های آینده به سرنوشت حزب کمونیست سیلون دچار خواهد شد. حزب مذکور یکی از احزاب پیشرو در تشکیل جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بود، ولی چون نتوانست امر تربیت جانشینان انقلابی در حزب را متحقق سازد، بعد از درگذشت رهبر بنیانگذارش در معرض فروپاشی قرار گرفت و وقتی یکی دو تن دیگر از رهبران آن حزب نیز درگذشتند، کل حزب فروپاشید و حتی نام آن از لیست اعضای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی حذف گردید.»
پس از ده سال متأسفانه که به طور شاید و باید نتوانستیم جانشینان انقلابی را تربیت نمائیم. علت اساسی این امر آنست که به صورت درست و اصولی علیه نظرات نادرست در درون حزب مبارزه صورت نگرفته است. وقتی رفیقی که اشتباه نموده برای اینکه آزرده خاطر نشود رفقا جای مبارزه علیه اشتباهاتش، مصلحت گرایی راترجیح داده اند. در حالی که اصول مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی حکم میکند: هر زمانی که اختلافی در درون حزب ایجاد میشود، وظیفه هر یک از اعضا و داوطلبان عضویت حزب است که اختلافات را ریشهیابی نموده و با دقت کامل مورد غور و بررسی قرار دهند، و صادقانه طرف درست را بگیرند یا به عبارت دیگر موضع خود را مشخصاً بیان نمایند و به این طریق مبارزات درون حزبی را دامن زنند، نه این که سکوت نموده و آن را به جریان حوادث بسپارند. مصلحت گرایی به هیچ وجه مورد قبول نیست، زیرا هیچ مصلحتی بالاتر از مصلحت اصول نیست. حزب ما زمانی میتواند جنبش کمونیستی افغانستان را در شاهراه مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم به پیش برد و وحدت حزب را استوار نگه دارد که رفقای ما روی مصلحت اصول پا فشاری کنند. گرچه بعضی رفقا دقیقاً درک میکنند که نظرات فلان رفیق درست نیست، سکوت میکنند. سکوت هم نشانۀ از مصلحت گرایی است. مصلحت گرایی خلاف اصول مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی است. و به قول صدر مائوتسه دون نشانۀ از لیبرالیزم میباشد.
حزب ما تجاربی از این مصلحتگرایی دارد، در طول دوران حیات حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان تلاش صورت گرفته تا مشکلات پدید آمده با مصلحت گرایی حل و فصل گردد. نتیجه زیانبخش آن را بعد از درگذشت و حتی در زمان حیات رفیق ضیاء به خوبی مشاهده نمودیم. تکرار اشتباه نقض انضباط حزبی و خطای سیاسی بزرگ است.
ما در زمان حیات رفیق ضیاء هم بار بار مشاهده نمودیم که بعضی از اعضای حزب به خودسری و بیانضباطی دست زدند و آشکارا مواد آئیننامۀ تشکیلاتی را نقض نمودند، اما جای مبارزه جدی درونی و افشاء بیرحمانۀ این حرکات نادرست، مسامحه صورت گرفت، قصور در راه اندازی مبارزه علیه نقض صریح اساسنامه و عدم مبارزه علیه خودسریها و بی انضباطی، راه را برای انحلالطلبی و پاسیفیزم باز نمود. کمیته مرکزی بعد از درگذشت رفیق ضیاء به صورت اساسی توانست که مسألۀ انحلال طلبی را حل کند و حزب را از انحلال قطعی نجات دهد. امروز باید که کمیته مرکزی و تمامی کادرهای حزب یک پارچه علیه پاسیفیزم، خودسری و بیانضباطی به مبارزه بر خیزند، به یقین میتوان گفت که از طریق چنین مباررزۀ میتوان این بلایا را ریشه کن نمود.
آیا رفقا تا کنون از خود سوال نموده اند که اوضاع و شرایط کنونی افغانستان چه مسایلی را در برابر ما قرار داده است؟ هرگاه رفقا این پرسش را از خود مینمودند، حتماً راه حلی به آن پیدا میکردند.
درست است که مشی عمومی حزب ما کاملاً صحیح است. مشی صحیح به تنهایی کافی نیست، باید آن را دقیقاً به کار بست و به آن پایبند بود، و روح خود را باید طبق این مشی عمومی پرورش داد. و مشی صحیح را به میان تودهها برد. وقتی بعضی از رفقا به کار تبلیغی و ترویجی، گزارشدهی و گزارشگیری اهمیتی نمیدهند، چگونه میتوانند مشی عمومی حزب را به میان تودهها ببرند. برای این که رفقا بتوانند مشی عمومی حزب را بکار بندند و سبک برخورد خود را در درون و بیرون حزب طبق مشی عمومی حزب عیار سازند، باید به سبک آموزش خود تجدید نظر نمایند. بر ما لازم است تا مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم را به طور دقیق بیاموزیم. در غیر این صورت دچار ذهنی گرایی خواهیم شد. ذهنیگرایی در تناقص با مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم قرار دارد. مسألۀ سبک آموزشی شیوه تفکر ارگانهای رهبری و یکی از اصول مائوئیستی است، که صدر مائوتسه دون نیز بدان تاکید نموده است. صدر مائوتسه دون برای اصلاح سبک کار حزب چنین گفته است:
«مسألۀ سبک آموزش عبارت است از شیوه تفکر ارگانهای رهبری و تمام کادرها و اعضای حزب، برخورد ما به مارکسیزم ـ لنینیزم و برخورد کلیه رفقای حزبی به کار خویش، بدین ترتیب مسأله دارای اهمیت فوق العاده، دارای اهمیت درجه اول است.»(مائوتسه دون سبک کار حزبی را اصلاح کنیم ـ اول فوریه 1942)
ما باید تمام روزنه هایی که در تخالف با مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم قرار دارد ببندیم، زیرا چنین روزنه هائی زیبنده یک حزب مائوئیستی نیست. امروز در درون حزب بادهای ناسالمی از قبیل پاسیفیزم، نقض انضباط حزبی می وزد و پیوسته ایجاد مزاحمت میکند. بنا بر این بر ما لازم است که علیه آن مقاومت کنیم و با مبارزات جدی منشأ آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و ماهیت آن را افشا سازیم. راه اصلاح آن عبارت از راه اندازی مبارزه ایدئولوژیک ـ سیاسی و انتقاد جدی از نظرات نادرست و تقویت کار تربیتی است. در گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب چنین میخوانیم:
«رفع این مشکل هیچ راه دیگری ندارد جز پیشبرد یک مبارزۀ خطی آموزش دهنده در مورد شیوۀ مناسب مبارزات خطی درونی بر مبنای فرمولبندی مائوئیستی وحدت- مبارزه- وحدت از یکجانب و پیشبرد مبارزات قاطع و در عین حال سازندۀ خطی درونی و راه باز کردن وسیـع برای انتقادات درون حزبی اصولی و سالم در تمامی سطوح تشکیلات حزب.»
این موضوع باید در دفتر سیاسی، کمیته مرکزی و کمیته های منطقهای مورد بحث قرار گیرند. و از این طریق به مبارزات دامن زده شود. دامن زدن به مبارزات به معنای آموزش درست دیالکتیک ماتریالیستی است.
رفقا ما نمیتوانیم ادعا کنیم که محیط روی ما اثر نمیگذارد. یا به عبارت دیگر حزب و خود را از محیطی که در آن زندگی میکنیم جدا بدانیم. ما نمیتوانیم ادعا کنیم هر کسی به حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به پیوندد صد درصد مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست است. تجارب بیست و یک سالۀ حزب این را به خوبی نشان داده است.
این طور نیست که هر کسی به محض این که به عرصه کمونیزم پا گذاشت باید صد در صد مارکسیست باشد. در هر حزب کمونیست در واقعیت، طیف گوناگون از مارکسیستها ـ لنینیست ـ مائوئیستها وجود دارند. هم در حزب مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیستهای 100 در صد وجود دارد، و …. هم مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیستهای 10 یا 20 درصد. به همین گونه افکار و نظرات گوناگونی در هر حزب کمونیست تبارز میکند. وظیفه انقلابیون مائوئیست است که در درون حزب علیه نظرات نادرست بایستند و مبارزه کنند.
بناءً جو حاکم روی بسیاری رفقای ما اثرات خود را بر جا میگذارد. هرگاه به آن با جدیت مبارزه صورت نگیرد و مورد انتقاد واقع نشود بخواهی نخواهی افکار غیر مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی جای اصولیت را خواهد گرفت. برای این که بتوانیم نظم حزبی را برقرار نمائیم، باید ابتدا از لحاظ ایدئولوژیک در درون حزب نظم بر قرار شود. این کار ممکن نیست مگر از طریق راه اندازی یک مبارزه جدی درون حزبی.
بدین صورت، پلنوم پنجم یکبار دیگر بر سانترالیزم دموکراتیک که در آن سانترالیزم عمده است تأکید ورزید و رفقا را به راه اندازی یک مبارزه جدی درون حزبی بخاطر جلوگیری از نقض انضباطات حزبی تشویق و ترغیب نمود.
- مسائل مالی در پیوند نقض انضباط حزبی و پاسیفیزم:
کنگره دوم و سوم کمیته مرکزی حزب گرچه عدم پرداخت حق العضویتها و یا پرداخت غیر منظم و ناکافی حق العضویتها را بعنوان فساد مالی نشانی نموده و مورد نکوهش قرار داده بود، با آن هم بعد از سپری شدن هر دو کنگره این مشکل نه تنها پا بر جا ماند، بلکه تعدادی از رفقا حقالعضویتهای شان را نسبت به قبل از کنگره سوم تقلیل دادند و یا اینکه هیچ نپرداختند. این برخورد رفقا در حزب در حقیقت امر نقض آشکار اصل آئیننامه تشکیلاتی و توصیههای حزبی است. عدم پرداخت حق العضویتها و یا پرداخت ناکافی و غیر منظم حقالعضویتها، حزب را به درجات مختلف در مضیقۀ مالی قرار می دهد و اجرای برنامههای مبارزاتی حزب را با مشکلات مواجه میسازد.
رفقا بخوبی میدانند که پرداخت حق العضویت به وقت معینه و بطور منظم یکی از شروط اولیۀ عضویت هر فرد در حزب است. هر گاه رفقا این اصل آئیننامۀ تشکیلاتی را در نظر نگیرند و حق العضویت شانرا بطور ناقص و ناکافی و غیر منظم پرداخت نمایند در حقیقت شرط اولیۀ مذکور را به درجات مختلف خدشه دار ساخته و به انضباط حزبی زیان میرسانند.
هرگاه رک و صریح صحبت نمائیم وضعیت مالی حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان قبل از کنگره دوم بهتر از وضعیت مالی حزب بعد از کنگره سوم بوده است. طوری که بیان گردید بعد از کنگره سوم حتی بسیاری از رفقا حق العضویتهای شانرا یا به نصف تقلیل داده اند و یا اینکه هیچ پرداخت نمیکنند.
پولینوم دوم کمیته مرکزی دوم دقیق توانسته انحراف ایدئولوژیک فساد مالی حزب را نشانی نماید. و مهمتر از همه گزارش سیاسی به کنگره دوم حزب تمام نقایص را بخوبی مشخص نموده و بعنوان خطوط متنافر آنها را مورد انتقاد و نکوهش قرار داده است. این انحرافات ناشی از دو ضعفی است که در حزب ما وجود دارد: یکی سبک آموزش خود رفقا، و دوم ضعف رهبران در تربیه کادرهای لایق و شایسته و عدم تطبیق تیوری در پراتیک، طوری که در یک قسمت از فیصله های دومین پلنوم دوم کمیته مرکزی چنین صراحت یافته است:
«حزب ما از لحاظ مالی به پرداخت حق العضویت ها و سایر مکلفیت مالی اعضای حزب متکی است. بنابرین عدم پرداخت حق العضویتها و سایر مکلفیتهای مالی توسط اعضای حزب و یا پرداخت ناقص آنها، حزب را به درجات مختلف در مضیقۀ مالی قرار میدهد و اجرای برنامههای مبارزاتی حزب را با مشکلات مواجه میسازند. به ویژه باید دقیقاً توجه داشت که طبق متن صریح اساسنامۀ حزب، پرداخت منظم حق العضویت یکی از شروط اولیۀ عضویت هر فرد در حزب است و عدم پرداخت آن، یا پرداخت ناکافی و غیر منظم آن، شرط اولیۀ مذکور را به درجات مختلف خدشه دار می سازد و به انضباط حزبی زیان می رساند. » (پلنوم دوم کمیته مرکزی دوم حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان)
برین مبناء این پلنوم چنین فیصله نمود: دفتر سیاسی، کمیته مرکزی، کمیتههای منطقه یی و پایهیی حزبی و کمیته های هواداران حزب در خارج از کشور، مکلفیت دارند تا حق العضویتها و سایر مکلفیتهای مالی حزبی اعضای حزب در مناطق مربوطۀ شان را بطور منظم و به وقت معینه جمع آوری نمایند و صورت حساب آن را در گزارشات دو ماهۀ شان به کمیته مالی مرکزی حزب ارائه کنند. این کمیتهها مکلفیت دارند تا نصف عواید مالی واحدهای منطقهیی و پایهیی حزبی را به کمیته مالی مرکزی ارسال نمایند.
عدم پرداخت حق العضویتها و سایر مکلفیتهای مالی توسط اعضای حزب یا پرداخت ناقص و غیر منظم آن نشانهای از فساد مالی حزب بشمار میرود. به عقیده ما این فساد مالی در اساس ناشی از ضعف ایدئولوژیک ـ سیاسی است و باید علیه آن در عرصۀ ایدئولوژیک ـ سیاسی به مبارزه پرداخت.
- در مورد مبارزه برای ایجاد همآهنگی و اتحاد میان منسوبین جریان دموکراتیک نوین افغانستان
در اخیر پلنوم پنجم دور سوم کمیته مرکزی یکی از رفقا از دید و باز دید با دو گروپ از رفقای منسوب به جریان دموکراتیک نوین و علاقه مندی این رفقا به وحدت میان منسوبین جریان دموکراتیک نوین گزارش داد. رفقا با علاقه مندی تمام از این حرکت رفقا استقبال نموده و بعد از جر و بحثهای زیاد به این فیصله رسیدند که وحدت سراسری میان نیروها و شخصیت های مائوئیست و انقلابی ملی ـ دموکرات یک مسئولیت عاجل مبارزاتی در شرایط کنونی است.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان معتقد است که با تعمیق و گسترش مبارزات ایدیولوژیک- سیاسی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی به خاطر تامین وحدت میان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و مائوئیستهای بیرون از حزب و آغاز همکاریهای عملی مبارزاتی میان آنها هرچه جدی تر و عمیق تر به پیش برده شود.
به قدرت رساندن دوبارۀ طالبان يكي از اجزاي اصلي استراتژي جديد امپرياليستها به سردمداري امپرياليستهاي اشغالگر امريكايي در افغانستان را تشكيل مي دهد. امپریالیزم امریکا به خوبی میداند که طالبان نيروهاي امتحان دادهاي در افغانستان هستند كه نتايج فاجعه بار حاكميتهاي ارتجاعي شان، مردمان ما را تا مغز استخوان سوزانده است و قسماً هم اكنون نيز ميسوزاند. ايدئولوژي و برنامه سياسي به شدت ارتجاعي، شوونيستي، جاهلانه و استبدادي آنها خود بخود زمينههاي مناسب فريبكارانه براي عادلانه جلوه دادن طرحات ظالمانه و استعمارگرانۀ شان را فراهم مي سازد. زن ستيزي مشمئز كننده، محدوديت اجتماعي و مليتي طالبان ذاتي و غيرقابل التيام است. این وضعیت اميدواري امپریالیزم امریکا را برای انقياد قطعی و درازمدت بر مردمان ما را بيشتر ميسازد.
با توجه به اين مسائل، برای برپايي و پيشبرد يك مقاومت همه جانبۀ ملي مردمي و انقلابي سرتاسري، بر محور مقاومت مسلحانه و به بيان روشن تر جنگ مقاومت ملي مردمي و انقلابي، عليه امارت اسلامی طالبان و حامیان اشغالگر امپرياليست شان، نه تنها از لحاظ پيوند دادن مقاومت ضد طالبانی و حامیان اشغالگر شان با انقلاب اجتماعي مورد نياز در افغانستان، يك ضرورت و الزام قطعي غير قابل انصراف است، بلكه صرفا خاتمه بخشيدن به انقياد مستعمراتي و حصول استقلال سياسي افغانستان نيز بدون برپايي و پيشبرد چنين مقاومتي يك امر ناممكن به نظر مي رسد.
حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان با درك عميق ضرورت و الزام قطعي غير قابل انصراف مبارزاتي فوق الذكر، نه تنها براي اجرا و پيشبرد تمامي وظايف و مسئوليتهاي ايدئولوژيك – سياسي، تشكيلاتي خود درين راستا تلاش پيگير مي نمايد، بلكه خود را مكلف مي داند كه بخاطر تامين همآهنگي مبارزاتي مقاومت طلبانه ميان تمامي نيروها و شخصيت هاي انقلابي مائوئیست و ملي – دموكرات مخالف امارت اسلامی طالبان و حامیان
اشغالگر امپریالیست شان نيز از هيچ سعی و تلاشي دريغ ننمايد.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان اعتقاد راسخ دارد که تلاش براي ايجاد اين چنين همآهنگي مبارزاتي ميان اين نيروها و شخصيتها، به خاطر حل و فصل تفاوتها و اختلافات و يا لااقل ايجاد تفاهم ميان شان زدن تیشه بر ریشه سکتاریزم خواهد بود، و باید این مبارزه را هرچه قاطعانهتر به پیش بریم.
حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان خود را مكلف مي داند كه براي اجرا و پيشبرد اين مسئوليت هاي عاجل و درازمدت مبارزاتي، از هيچ تلاش و كوششي دريغ ننمايد، و سائر نيروها و شخصيتهاي انقلابي مائوئیست و ملي – دموكرات را نيز در جهت راه اندازي عملي چنين تلاش و كوششي فرا ميخواند.
در فصل اول برنامه عمومی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان مصوب سومین کنگره سراسری حزب (25 حمل 1400) در بخش خصلت طبقاتی حزب چنین گفته شده است:
«درفش حـزب کـمـونـیـسـت (مائوئیست) افغـانسـتان درفش وحدتدهندۀ تمامي مائوئيستهاي كشور است. آنها فقط در زير همين درفش ميتوانند وظايف و مسئوليتهاي مبارزاتي دموكراتيك نوين و كمونيستي و به طور اخص وظايف و مسئوليتهاي كنوني در قبال مقاومت ملي مردمي و انقلابي عليه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی را به نحو اصولي و شايسته ادا نمايند.»
پس از تدویر کنگرۀ وحدت جنبش کمونیستی م ل م افغانستان و تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در آن، حزب پروسۀ وحدت دیگری میان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و مائوئیستهای بیرون از حزب را طرح و اجرا نکرده است، بلکه از وحدت مائوئیستهای بیرون از حزب با حزب صحبت مینماید.
پروسۀ وحدت راه افتاده در اواخر دهۀ شصت خورشیدی در نهایت منجر به وحدت میان “هستۀ انقلابی کمونیستهای افغانستان”، “کمیتۀ تبلیغ و ترویج م ل م افغانستان” و “املا- بخش مائوتسه دون اندیشه” در سال 1370 در “حزب کمونیست افغانستان” گردید. سپس پروسۀ وحدت به راه افتاده در سال 1380 خورشیدی تا سال 1383 خورشیدی دوام نمود و در نهایت منجر به تدویر کنگرۀ وحدت جنبش کمونیستی م ل م افغانستان، تأمین وحدت میان “حزب کمونیست افغانستان”، “سازمان پیکار برای نجات افـغـانـسـتـان” و “اتـحـاد انقلابی کارگران افغانستان” و تشکیل “حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان” گردید.
بدین ترتیب با تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، پروسۀ وحدت میان نیروهای مارکسیست- لنینیست- مائوئیست کشور اساساً به پایان رسید و پس از آن حزب، پروسۀ وحدت دیگری میان “حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان “و مائوئیستهای بیرون از حزب را طرح و اجرا نکرده، بلکه موضوع وحدت مائوئیستهای بیرون از حـزب بـا حـزب را عنوان کرده است.
زیرا با تدویر کنگرۀ وحدتِ جنبش کمونیستی (م ل م) کشور و تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در آن، همانطوری که قبلاً گفتیم، در واقع پروسۀ وحدت میان نیروهای مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی کشور به پایان رسید و این موضوع نه تنها در گزارش پایانی کنگرۀ وحدت بلکه در گزارش ارائه شده به خود آن کنگره نیز مطرح گردید.
در واقع پروسۀ وحدت در جریان پیشرفت خود به دو بخش تقسیم شد و یک مبارزۀ دو خط را از سرگذراند. بخش اصولی و اکثریت قریب به اتفاق، که طرفدار اصولی و پابرجای پروسۀ وحدت بود، آن را تا آخر پیش برد و در تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان سهم گرفت. اما بخش اقلیت سکتاریست و بسیار کوچک، که طرفدار اصولی و پابرجای پروسۀ وحدت نبود، بلکه در اصل- بنا به دلایل مختلف غیر اصولی- مخالف آن بود. به همین جهت مشمولین محدود و معدود آن یا نخواستند یا نتوانستند با جریان پیشرفت پروسۀ وحدت همگام باقی بمانند. آنها در مراحل مختلف پروسۀ وحدت از پروسه خارج شدند و نخواستند یا نتوانستند در تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان سهم بگیرند.
سکتاریزم قوی و نیرومند آنها حتی به آنها اجازه نداد که در بین خودشان نیز همگامی و همنوایی نیرومند ایجاد کنند و به طرف تأمین وحدت در میان شان پیش بروند. بدتر از آن، محفل معدود و محدودی که خود را “کمیتۀ وحدت جنبش کمونیستی م ل م افغانستان” مینامید، آن قدر از لحاظ سیاسی سقوط کرد که در یک اعلامیۀ علناً منتشر شده، نام چند کادر ارشد حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را افشا نمود. حزب این حرکت را در یک جلسۀ رویاروی با فرد اصلی نویسندۀ این اعلامیه محکوم نموده و خواهان توضیح در مورد این مسئله گردید. اما طرف مقابل که هیچ چیزی برای گفتن و جواب دادن نداشت فقط با خجالت سکوت نمود و صرفاً چندین بار از رفیق حزبی معذرتخواهی نمود.
در سطح دیگری از حرکتهای سکتاریستی، بخش دیگری از این سکتاریستها، شـامـل دو محفل و یک فرد (“مائوئیستهای افغانستان”، “سازمان کارگران افغانستان”- که چند سال بعد از تشکیل “حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان” تا حد زیادی با جدایی از “سازمان رهایی افغانستان” برآمد نمود- و “پولاد” به عنوان یک شخص منفرد)، به جای اینکه برای تأمین وحدت کمونیستی در میان شان تلاش نمایند یک تجمع اسمی بیمسما به نام “ائتلاف نیروهای مائوئیست افغانستان” را به بهانۀ مبارزه علیه تسلیمطلبیهای “ساما” و “سازمان رهایی…” اعلام نمودند. این “ائتلاف” در مقابل بحث درونی ای که درین مورد حزب با آنها به راه انداخت تاب مقاومت نیاورد و فروپاشید.
اکنون از مدت چند سال به این طرف مجموع این محفلها در واقع غیر فعال هستند و هیچ گونه علایم حیاتی سیاسی از خود نشان نمیدهند. در مقام مقایسه میان این محفلهای غیر فعال و “پولاد”، به عنوان یک شخص منفرد، باید گفت که وی حداقل در سطح انتشار چند اعلامیه و نوشتۀ بی فایده در سال، حداقل به عنوان یک شخص کموبیش فعال باقی مانده است. بنابرین حکم اساسنامۀ حزب در مورد تمامی آنها درستی و حقانیت خود را در عمل ساخته است.
بدین اساس پلنوم پنجم به اتفاق آراء فیصله نمود که نیاز عاجل مبارزاتی و ضرورتهای انصرافناپذیرکنونی برای تامین وحدت اصولی تمامی مائوئیستهای کشور در حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به خاطر پاسخگویی مناسب و بر وقت به چالشهای مبارزاتی اساسی به طور کل از همۀ ما می طلبد که با طرد هر نوع سکتاریزم به منافع عمومی جنبش مائوئیستی و منافع علیای کشور و مردم کشور در شرایط کنونی توجه ویژه نموده و در مسیر وحدت و یکپارچگی کل جنبش حرکت نمائیم.
کمیته مرکزی
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
20 اسد 1404 خورشیدی
11 آگوست 2025 م.
