تحلیلی پیرامون جنگ تجاوزکارانۀ امپریالیزم امریکا و اسرائیل به ایران
لهیب – دوم سرطان 1404 خورشیدی
4,601 واژه، 24 دقیقه زمان خواندن.
جنگ امپریالیزم امریکا و اسرائیل با رژیم تئوکرات و ارتجاعی ایران که طی دو دهه امپریالیزم امریکا در تدارک آن بود، بالاخره به روز جمعه مورخ 23/03/1404 خورشیدی مطابق به 13/06/2025 میلادی توسط سگ هارش (رژیم صیهونیستی اسرائیل) آغاز شد. جنگی که از طرف رژیم جنایتکار اسرائیل با حمایت مستقیم امپریالیزم امریکا بر مردم ایران تحمیل گردیده جنگی است ارتجاعی، که به منظور منقاد نمودن، ویران ساختن، غارت و چپاول ثروتهای ایران و منطقه صورت گرفته است.
امپریالیزم امریکا با حمایت سگ هارش در منطقه تلاش مینماید تا با راه اندازی چنین جنگهای تحمیلی و غارتگرانه از یک سو توجه تودههای زحمتکش امریکا و اسرائیل و بقیه کشورهای هم پیمانش را از بحرانهای سیاسی ـ اقتصادی این کشورها منحرف نماید، و از سوی دیگر میان کارگران جدایی انداخته و با اکاذیب ملت پرستانه آنها را تحمیق نماید، و به این طریق آنها را از ستاد فرماندهی محروم ساخته و جنبش انقلابی را تضعیف نماید. و کشور رقیب را تضعیف نموده و آن را یا به مستعمره خود در آورد و یا از آن یک کشور کاملاً مطیع و گوش به فرمان بسازد. معنا و مفهوم راه اندازی جنگ امریکا – اسرائیل با ایران همین است.
وظیفهای که در برابر نیروهای مائوئیست جهان قرار دارد، قبل از همه این است که معنای حقیقی جنگ را آشکار نمایند و چهره خائنانۀ رژیم صیهونیستی و امپریالیزم امریکا و جمهوری اسلامی ایران که میخواهند زیر نقاب “میهن پرستانه” مخفی نگه دارند، فاش سازند. مائوئیستها هرگز فراموش نمیکنند که «سیاست جنگی است بدون خونریزی، در حالی که جنگ سیاستی است توأم با خونریزی.»مائوتسه دون
صحبت مائو تسه دون این است که در جوامعه بشری هیچ جنگی را نمیتوان یافت که فاقد سیاست باشد. یا به عبارت دیگر جنگ به ذات خود یک عمل سیاسی است. چندین سال است که امپریالیزم امریکا با دولت ارتجاعی تئوکرات ایران راه های سیاسی مختلفی را تجربه نمود ه و به امید این که بتواند ایران را از امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین یعنی دو رقیب سر سختش جدا نماید. زمانی که امپریالیزم امریکا نتوانست موانع پیش آمده را از طریق سیاسی با ایران حل نماید، و او را مطیع خود سازد و از روسیه و چین دور کند، توسط سگ هارش به جنگ متوصل گردید. تا این موانع را از طریق جنگ بر طرف کند.
بناءً ما نباید جنبه طبقاتی و سیاسی جنگ را از نظر دور بداریم. « از نقطه نظر تئوري كاملاً اشتباه بود هرآئينه فراموش ميشد هر جنگي فقط ادامه سياست با وسايل ديگر است.» (مجموعۀ آثار ـ لنین ـ جلد دوم ـ صفحه 1231 ـ ترجمه: محمد پور هرمزان)
جنگ فعلی امریکا – اسرائیل با ایران ادامه سیاستی است که امپریالیزم امریکا از اپریل سال 2006 میلادی در تدارک آن بود. این جنگ به منظور الحاق ایران صورت گرفته است، و یک جنگ تحمیلی استعمارگرانه و تجاوزگرانه است. برای این که بهتر بتوانیم ماهیت جنگ تحمیلی اشغالگرانه و تجاوز گرانه را بیان نمائیم یک کمی به عقب بر می گردیم، تا دیده شود که چرا امپریالیزم امریکا توسط سگ هارش به ایران تجاوز نموده و چه هدفی را از این تجاوز دنبال مینماید. در اپریل سال 2006 میلادی مجله نيويارك تايمز، روزنامه واشنگتن پست و ساندي تايمز گزارشهائي را در مورد تدارك امريكا براي حمله به ايران منتشر كردند. در همان زمان این روزنامه ها صراحتاً بیان نمودند كه «امريكا علاوه بر وارد آوردن ضربات نظامي معمول در فكر استفاده از بمب هاي هسته اي تاكتيكي است.» (به نقل از سرویس خبری جهانی برای فتح می و جون 2006)
در همان زمان امریکا مدعی بود كه هدف عمدۀ آن این است که ایران تعهد بسپارد که سلاح هسته ای خود را افزایش نمیدهد. اما امروز هم امریکا مدعی است که ایران نزدیک است به سلاح هستهای دسترسی پیدا کند. اما نمیتواند این حرفش را ثابت نماید. همان طوری که امپریالیزم امریکا به بهانۀ سلاح کشتار جمعی به عراق تجاوز نمود و آن را به اشغال خود در آورد، اما هرگز تا کنون نتوانسته حرفش را تثبیت نماید، تجاوز به ایران نیز از چنین سفطهگوئیهای برخوردار است.
امروز هستند کشورهای که یا به دنبال دست یابی به سلاح هستهای اند و یا دارای سلاح هستهای میباشند، و حقوق مردم را لگد مال میکنند و جنایاتی شبیه جنایات جمهوری اسلامی را مرتکب میشوند، اما امپریالیزم امریکا نه تنها با آنها مخالف نیست، بلکه از جمله دوستان خود به حساب میآورد.
سیاست امپریالیزم امریکا در قبال ایران این نیست که ایران برای امریکا تضمین بدهد که سلاح هستهای خود را کاهش میدهد ـ اگر ایران چنین تضمینی هم بدهد مورد قبول امریکا نیست ـ بلکه سیاست امریکا در قبال ایران این است که رژیمی را در ایران روی کار آورد که آزادی عمل لازم برای دست یابی به اهداف منطقهای امریکا را به او بدهد. از جمله ایجاد پایگاههای نظامی و استقرار نیروی نظامی امریکا در این پایگاهها.
شاید برای بعضیها این موضوع سردرگم باشد و سوال کنند که امریکا ابتدا با جمهوری اسلامی ایران به مذاکره پرداخت، اما این جمهوری اسلامی بود که مذاکرات را به بن بست کشید؟ در جواب باید گفت که سیاست امپریالیستها این است که قبل از رویاروی و تجاوز نظامی، به مذاکره میروند، و اگر خواستش تجاوز نظامی باشد، در مذاکره مسایلی را پیشکش میکند که طرف مقابل اصلاً آن را قبول نکند تا بهانۀ برای تجاوز پیدا نماید و اعلان نماید که طرف مقابل ما را وادار به تجاوز نمود.
مردم جهان و به خصوص مردم امریکا خوب به خاطر دارند که ترامپ در دوران انتخاباتیاش بارها از توافق با ایران و کاهش برنامه هستهئی ایران صحبت نمود، اما بعد از این که وارد کاخ سفید گردید، سر و صدا درباره برنامه غنی سازی اورانیوم ایران راه انداخت. ترامپ، رژیم آخندی ایران را تهدید نمود که اگر برنامه غنی سازی خود را کاهش ندهد، گزینه نظامی روی میز است. این سر و صداها باعث گردید که ایران وارد مذاکره با امریکا گردد. پنج دور مذاکرات امریکا با ایران سپری گردید. در ابتدا طرفین اظهار نمودند که گفتگوها به خوبی پیش میرود، اما زمانی که امریکا از ایران خواست که برنامه غنی سازی خود را به صفر برساند ـ این پیشنهاد به منظور رد داده شد تا بهانۀ برای تجاوز امریکا ـ اسرائیل به ایران بدهد، امریکا کاملاً متیقین بودکه این خواست مورد قبول ایران نیست ـ از طرف ایران رد شد.
سیاست امپریالیزم امریکا برای به مذاکره کشاندن ایران این بود تا بقیه کشورها را قانع کند که نمیتواند از طریق مذاکره با ایران به توافق برسد، زیرا ایران حاضر نیست برنامۀ هستهای خود را کاهش دهد و این خطری برای اسرائیل و کشورهای غربی است و لذا یگانه راه گزینه نظامی است. امپریالیزم امریکا به خوبی توانست از عهدۀ این کار بر آید. از همان ابتدای دور مذاکرات مشخص بود که امپریالیزم امریکا در پی کاهش برنامۀ هستهای ایران نیست،بلکه میخواهد رژیم دلخواه خود که مجری پلانهای امپریالیزم امریکا در منطقه باشد بمیان آورد.
امپریالیزم امریکا طرح خائنانۀ «خاور میانه جدید» و تجزیه کشورهای خاور میانه و آسیای میانه را از سالهای 2006 به این طرف طراحی نموده است. اسناد سياست خارجي امريكا از سال 2006 میلادی به این طرف صحبت از خاور ميانه بزرگي كه از مراكش تا افغانستان و از پاکستان تا ترکیه و آذربایجان و یمن امتداد مي يابد، كرده اند. سیاست خارجه امپریالیزم امریکا در پی آنست که ساختار منطقه را عوض نماید و به این طریق اهداف تجاوز گرانه و سلطه گرانۀ خود را بر آورده سازد. چنانچه ترامپ و نیتانیاهو از تغییر نقشه خاور میانه حرف میزنند. امروز خاور میانه داراي بزرگترين ذخيره نفت جهان است و بزرگترين توليد كنندگان نفت جهان به حساب میآید. خاور میانه نه تنها دارای منابع سرشار نفت است، بلکه یکی از بزرگترین منابع گاز نیز می باشد. اکثریت سوخت جهان از طریق خلیج فارس به بازار جهان میرسد. امپریالیزم امریکا به خوبی واقف است که کنترول نفت و گاز خاور میانه براي كنترل جهان منجمله كشورهاي اروپائي، جاپان، چين، هند از اهمیت به سزایی برخوردار است.
اهمیت خاور ميانه فقط در نفت و گاز آن نيست. اين منطقه به لحاظ جغرافيائي محل تقاطع ميان سه قاره و در واقع دروازه ورود به آنهاست ـ منجمله دروازه ورود نظامي ـ ايران يكي از مهمترين كشورهاي خاور ميانه است و به اين دليل در طول قرون توجه قدرت هاي استعماري و امپرياليستي را بخود جلب كرده است. بعلاوه ، بدليل داشتن مرز طولاني مشترك با شوروي سابق نقش خاصي را براي غرب و امريكا بازي كرده است.
در طرح خائنانه “خاور میانه جدید” امپریالیزم امریکا چهارنكته اصلي استراتيژيک وجود دارد:
- لشكركشي و تجاوز نظامي و اشغال مستقيم كشورها كه در مورد افغانستان و عراق مورد اجراء قرارگرفته و ايران درشماره بعدي فهرست قراردارد و ممكن است كشورهاي ديگري نيز دراين فهرست جاي بگيرند.
- سرنگوني رژيم هاي برسرقدرت فعلي و رويكارآوردن رژيم هاي دست نشانده و پوشالي دركشورهاي تحت اشغال و تطبيق اين پروژه درسايركشورهاي منطقه.
- ايجاد تغييرات دلخواه درتقسيم بندي سرحدات ميان كشورهاي موجود و دست درازي به حق تعيين سرنوشت ملتها.
- ايجاد كشورهاي جديد درمنطقه از طريق تحت كنترول درآوردن جنبشهاي مليگرايانه درميان مليتهاي تحت ستمي كه عليه شوونيزم مليتهاي حاكم مبارزه ميكنند و همچنان از طريق دامن زدن بيشتر به تنازعات مليتي و به استخدام گرفتن آنها.» (پیکار جوانان ـ شماره پنجم ـ دور اول ـ حمل ـ ثور 1386 (اپریل ـ می 2007 ـ برای معلومات بیشتر به این شماره مراجعه نمائید)
در حقیقت دلیل واقعی کار زار تجاوز کارانه امریکا ـ اسرائیل علیه ایران مسایلی است که فوقاً بیان گردید. همان طوری که امپریالیزم امریکا با لشکر کشی به عراق، این کشور را مانع پیش روی خود در خاور میانه میدانست، ایران را نیز مانع پیشرفت خود در خاور میانه میداند، این مطلب به خوبی در بیانات ترامپ مشخص است. پس امریکا تلاش دارد تا رژیم دست نشانده و گوش به فرمانِ در ایران سر قدرت بیاورد.
ترامپ در ابتدا از گفتگو و کاهش برنامۀ هستهای ایران صحبت مینمود، اما در جریان گفتگو طرح موضوع عوض شد، و خواست محو کامل برنامۀ هستهای ایران مطرح گردید و سپس تسلیم بدون قید و شرط ایران، این مسایل به خوبی بیان کنندۀ آن است كه نگراني امريكا برنامۀ هستهای ایران نيست بلكه خود رژيم اسلامي، حداقل در شكل و شمايل كنوني اش، میباشد.
متخصصین غربی تخمین میزنند که برنامۀ هستهای ایران برای غرب در شرایط کنونی خطر ناک نیست. روی همین مسأله بود که خبرنگار ایران انترنشنل در همان شبّ تجاوز بی شرمانۀ امریکا به ایران (شنبه شب مورخ 31/3/1404 خورشیدی)در جریان سوال و جواب به ترامپ گفت که متخصصین شما میگویند که برنامۀ هستهای ایران برای امریکا خطر ناک نیست، ترامپ به صراحت گفت که اشتباه کرده اند.
جامعه ایران به مثابه یک جامعه سرمایه داری ـ نیمه مستعمره ، دارای سه تضاد بزرگ است : (البته باید گفت که مسأله فئودالیزم تا کنون در ایران به عنوان یک کشور تحت سلطۀ امپریالیزم حل نگردیده، اما جنبه سرمایه دارانه آن نسبت به جنبه فئودالی آن غالب است)
- تضاد ملی خلقها و ملیتها با قدرتهای امپریالیستی و صهیوونیستی
- تضاد تودههای مردم کشور با نظام آخندی بورژوا کمپرادور – فئودال بر سر قدرت
- تضاد بین دسته ها و طبقات مرتجع داخلی
جنگ کنونی تنها نتیجه تکامل تضاد بین امپریالیست ها و حکومت ولایت فقیه نیست بلکه درعین حال شکلی از بروز تضاد میان امپریالیست ها با خلق ایران است. تجاوز اسرائیل به خاک ایران و زیرپا گذاشتن تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت ملت ایران بر سرزمین خویش ادامه تضاد بین خلق ایران و امپریالیست هاست.
با توجه به این مساله، این در عین حال جنگی از جانب امپریالیست ها و سگ هارشان اسرائیل جنایتکار با ملت ایران است. از دیدگاه این تضاد، جنگ از جانب امپریالیست ها و سگ زنجیری شان دولت صهیونیستی اسرائیل، ارتجاعی و از جانب آحاد خلق ایران که اکنون در شکل خواست نفی جنگ بروز می کند، دارای ماهیت مترقی است. در اینجا دیگر اسرائیل با خامنه ای و باند حاکم بر جمهوری اسلامی طرف نبوده بلکه با ملت ایران طرف است.
تحمیل جنگ ارتجاعی و تجاوز کارانۀ امریکا – اسرائیل علیه ایران، شکلی از بروز تضاد میان خلق ایران و تجاوزگران امپریالیست میباشد. بناءً جنگ از جانب تجاوزگران امریکا ـ اسرائیل جنگی است ارتجاعی و قابل تقبیح، اما تقابل خلق ایران با تجاوز گران با خواست نه گفتن به جنگ مترقی است. ما در کنار خلق ایران ایستاده و تجاوز امریکا ـ اسرائیل را به خاک ایران محکوم مینمائیم.
فلسفه مائوئیستی به ما آموزش میدهد که تضاد عمده، دشمن عمده و وظیفۀ مبارزاتی عمده در یک کشور تحت سلطۀ امپریالیزم، نظر به شرایط مختلف به گونه های مختلف تبارز می نماید.
در صورتی که یک کشور با مداخلات امپریالیستی و ارتجاعی به شکل غیر مستقیم وابسته است، و به صورت مستقیم مورد تجاوز و اشغالگری قرار ندارد در این صورت تضاد طبقاتی میان تودههای زحمتکش و اقشار مختلف خلق با طبقات ارتجاعی حاکم استثمارگر و وابسته به امپریالیزم جهانی، تضاد عمده را تشکیل میدهد و همین طبقات ارتجاعی حاکم دشمن عمده خلقهای زحمتکش محسوب میگردند، پیشبرد مبارزه طبقاتی علیه آنها وظیفه عمدۀ مبارزاتی محسوب میگردد. اما در شرایطی که کشوری، مانند افغانستان، عراق که در اشغال امپریالیزم امریکا قرار دارد تضاد ملی با متجاوزین امپریالیست تضاد عمدۀ کنونی آن کشورها را تشکیل میدهد. تجاوزگران و حامیان شان دشمن عمده محسوب می شوند و وظیفۀ مبارزاتی عمده در چنین شرایطی نیز پیش برد مبارزه علیه متجاوزین میباشد. هر گاه تجاوز گری امپریالیزم امریکا تا سطح اشغال ایران پیش برود در آن صورت تأکید روی این وظیفۀ مبارزاتی عمده بیشتر از پیش اهمیت کسب نموده و می نماید.
امروزدر یک طرف جنگ امپریالیزم امریکا و دولت صیهونیستی اسرائیل ـ که به عنوان سگ هار امریکا در منطقه عمل میکند ـ قرار دارد که از حمایت بریتانیا، فرانسه و آلمان برخوردار است. همان طوری که قبل هم بیان گردید این کشورها میخواهند که برای پوشاندن بحران عمومی که دامنگیر شان شده، پرولتاریا را تحمیق نموده و به ایشان اطمینان دهند که ما به خاطر دفاع از سرزمین اسرائیل و عدم دسترسی ایران به سلاح هستهئی میجنگیم، استدلال آنها این است که هرگاه ایران به سلاح هستهئی دست یابد نه تنها اسرائیل را نابود میکند، بلکه خطر جدی برای ما هم خواهد بود! اما عملاً مشخص نمودند که آنها دروغ میگویند، از یک طرف آنها در ظرف بیست ماه گذشته با حمایت اسرائیل به نسل کشی در غزه دست زدند. آنها خواهان تصرف غزه و انتقال کامل مردمان غزه به کشورهای دیگر را داشتند و تا هنوز این خواست منتفی نگردیده است. از سوی دیگر آنها در ابتدای جنگ خواهان کاهش برنامۀ غنی سازی هستهئی ایران بودند، اما چند روز که از جنگ گذشت ترامپ خواهان تسلیم بدون قید و شرط ایران گردید. یعنی ترامپ خواهان الحاق سرزمین ایران است، نه کاهش برنامۀ هستهئی ایران. برنامه جنگی امریکا ـ اسرائیل علیه ایران این است تا تمام زیر ساخت های اقتصادی ایران را نابود نمایند و مانند غزه ایران را به کشور درمانده و بیچاره تبدیل کنند. بناءً جنگ تحمیلی امریکا ـ اسرائیل به ایران به هیچ وجه قابل قبول نیست و آن را به شدت محکوم مینمائیم و خواهان توقف فوری جنگ هستیم.
در طرف دیگر جنگ جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. این کشور نه تنها که در ظرف بیش از چهار دهه حکومتش در برابر تودههای زحمتکش ایران مرتکب جنایات بیشماری گردیده، بلکه در منطقه نیز جنایات بی شماری را مرتکب گردیده است. رژیم آخندی ایران در طول دوران حیاتش چیزی جز رنج و فلاکت برای تودههای زحمتکش ایران به بار نیاورده است. خلق زحمتکش ایران جز سرنگونی این رژیم بدست پرولتاریا تحت رهبری حزب پیشآهنگ آن چیزی را خواستار نیستند. خلق زحمتکش ایران برای سرنگونی این رژیم سفاک جنبشها، شورش ها و خیزشهای بزرگی راه اندازی نموده اند. تمامی این خیزشها و جنبشها از طرف جمهوری اسلامی ایران به خاک و خون کشیده شد. اما جنگ ایران علیه امریکا و اسرائیل به منظور غارت، چپاول و الحاق سر زمینهای امریکا و اسرائیل نیست، بلکه به منظور دفاع از حاکمیت جمهوری اسلامی و تمامیت ارضی ایران است. لذا جنگی که از طرف امریکا و اسرائیل به ایران تحمیل گردیده تجاوزگرانه و اشغالگرانه بوده و قابل تقبیح است، و باید در محاکم بینالمللی بهعنوان یک متجاوز جنگی محاکمه شوند. ما بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت ملت ایران، تأکید میورزیم و خواهان پایان فوری جنگ ویرانگر میان امپریالیزم امریکا ـ اسرائیل و جمهوری اسلامی هستیم.
بسیاری از نیروهای میهن فروش و خادم امپریالیزم که در دامان امپریالیزم پرورش یافته اند از حملات نظامی امریکا ـ اسرائیل بر ایران خوشحال و شادمان اند و در پیراهن نمیگنجند. آنها در این جنگ از سرنگونی جمهوری اسلامی ایران توسط ایالات متحده امریکا و اسرائیل حمایت میکنند و امیدوارند که از این طریق به جاه و مقامی برسند. این نیروهای میهن فروش قتل عام مردم غزه را توسط اسرائیل و حمایت امپریالیزم امریکا از دولت فاشیستی اسرائیل فراموش نموده اند. اینان فراموش نموده اند که دولت فاشیستی اسرائیل با حمایت دولت فاشیستی ترامپ هنوز هم به فکر پاکسازی غزه اند. مگر آنها فراموش نمودند که ترامپ درباره غزه ومردمش چه گفت؟ آیا ترامپ اعلان نکرد که غزه را تصرف خواهد نمود و مردمش را از غزه بیرون خواهد کرد؟ گرچه به اثر مقاومت مردم فلسطین و مردم جهان در ظاهر از این فرمان عقب نشینی نمود، اما او می خواهد این سیاست ددمنشانه خود را با سیاست توحش اسرائیل و قتل عام مردم غزه عملی سازد. همین فعلاً نه تنها اسرائیل به قتل عام مردم غزه ادامه داده، بلکه قحطی در غزه نیز بیداد میکند، و کسانی که از قتل عام دولت فاشیستی اسرائیل جان سالم بدر برده اند از گرسنگی و تشنگی جان میدهند. تاریخ چنین جنایت، درنده خوئی و نشل کشی را کمتر به یاد دارد.
این نیروهای ارتجاعی و میهن فروش با این استدلال که هر گاه رژیم تئوکرات ایران ساقط شود و یک رژیم “دموکراتیک” جایگزین آن میگردد. در حالی که آنها به خوبی میدانند که سیاست خارجی امپریالیزم امریکا به هیچ وجه با مهار موج بنیاد گرایی تئوکراتیک همسازی ندارد. در واقع، مطلب کاملاً بر عکس است. عراق، افغانستان و سوریه شاهد و گواه این مدعا است. هر گاه رژیم تئوکرات ایران توسط امریکا ـ اسرائیل سرنگون شود، هر رژیم دست نشاندۀ که روی کار آید به صراحت میتوان گفت که بدتر از رژیم تئوکرات ایران خواهد بود.
از زمانیکه اسرائیل مسلحانه به ایران حمله نموده است تا اکنون تمامی کسانی که با امپریالیزم امریکا ـ اسرائیل هم داستانی میکنند و خود را برای تسلیم شدن حاضر میکنند، دشمنان عمدۀ تودههای زحمتکش ایران محسوب میشوند. این نیروهای ارتجاعی که برای تسلیمی به امپریالیزم امریکا خود را آماده میکنند هرگز این فکر را نکرده اند که علت افروخته شدن این جنگ چیست و چه کسی این جنگ را افروخته است، چه طبقاتی از آن حمایت میکند. و تحت چه شرایط تاریخی و اقتصادی این جنگ به وجود آمده است. و اگر نموده اند به خاطر چاکری به دربار امپریالیزم و صیهونیزم میخواهند تودههای زحمتکش را فریب داده و گول بزنند.
« بنظر من موضوع اصلياي كه معمولا درباره مسئله جنگ فراموش ميكنند و به اندازه كافي بدان دقت نمينمايند، موضوع اي كه در مورد آن، اين همه مباحث كه حتي من ميخواهم بگويم كه، مباحثات پوچ و بي مورد و بدون اهداف انجام ميگيرد، همانا فراموش كردن اين مسئله اساسي است كه جنگ داراي چه جنبه طبقاتي است ، علت افروخته شدن اين جنگ چيست ، كدام طبقات بدان دست مي زنند وكدام شرايط تاريخي اقتصادي است كه آنرا بوجود آورده است.» (لنین ـ جنگ و انقلاب ـ کلیات آثار جلد 24 )
وقتی میگوئیم که جنگ ادامه سیاست است، بايد قبل از جنگ سياستها را مورد بررسي قرار داد، سياستي را كه به جنگ منجر مي شود ويا شده است. هر گاه این سیاست، سیاست امپرياليستي بوده و برای الحاق سرزمین بیگانه باشد، و می خواهد کشور و یا کشورهای خارجی را به مستعمره خود تبدیل نماید، در آن صورت این جنگ، یک جنگ غارتگرانه، ارتجاعی و امپریالیستی است. اما اگر سياستي براي دفاع از تمامیت ارضی یک کشور صورت میگیرد، و منافع تودههای زحمت کش را در بر داشته باشد و یا به خاطر تعیین حق سر نوشتش صورت گیرد، در این صورت جنگی که از آن ناشی میشود عادلانه است. جنگ امریکا ـ اسرائیل با ایران از ماهیت ارتجاعی بر خوردار است.
بناءً باید توجه نمود که طرفین درگیر جنگ دارای چه پایه طبقاتی بوده و چه سیاستی را در این جنگ دنبال ميكنند، بايد اقتصاد و سياست جناحهاي درگير جنگ را در زمان قبل از جنگ بررسي نمود، بايد به اين نكته پي برد كه كدام علل وعوامل باعث گرديده است كه آن سياست بواسطه اين جنگ راه خود را بگشايد.
یکی از خصوصیات امپریالیزم این است که به شکلی از اشکال باید کشورهای تحت سلطه را مطیع و گوش به فرمان بسازد. روی این ملحوظات است که خواهان حفظ انحصار سلاح هستهئی برای خود بوده و بقیه کشورها را خلع سلاح نماید. دولت اسرائیل به عنوان عامل امپریالیزم امریکا هر کاری که از دستش بر آمده در این راستا انجام داده و انجام میدهد.
ایالات متحده از دوماه قبل شروع به انتقال تجهیزات نظامی به غرب آسیا نمود، و همکاریهای نظامی با اسرائیل را تقویت نمود. این آمادگی نظامی برای حمله و تجاوز به ایران از ماهها قبل چیده شده بود. و همین اکنون هواپیماهای خود را به خاور میانه انتقال داده و به تقویت نیروی نظامی خود در منطقه پرداخته است.
دولت ترامپ در پی تشدید جنگ در منطقه است. او میخواهد از ین طریق خاور میانه را تحت کنترول خود بگیرد. حمله تجاوزکارانۀ امریکا به ایران به همین منظور صورت گرفته است. امریکا به خوبی میدانست که هر گاه به ایران تجاوز نظامی نماید، ایران آن را بدون پاسخ نخواهد گذاشت، و پایگاههای نظامی او را در منطقه زیر ضربت قرار خواهد داد. بناءً امریکا آگاهانه به ایران تجاوز نظامی نمود. رژیم آخندی ایران در مقابل این حمله واکنش سختی نشان داد و امریکا را تهدید به پاسخ مناسب نمود. هر گاه امریکا بخواهد که به جنگ تجاوزکارانۀ خود علیه ایران ادامه دهد، ایران مجبور است که به جنگ تلافی جویانه دست بزند و به پایگاهای امریکا در کشورهای عربی حمله نماید، در چنین حالتی به یقین میتوان گفت که این جنگ در سطح بسیار گستردۀ صورت خواهد گرفت. و فقط تودههای زحمتکش ایران و اسرائیل و منطقه قربانی این جنگ خانماز سوز خواهند بود. مائوتسه بی مورد نگفته که :
«وقتی که ما می گوییم” امپریالیزم وحشی و درنده خوست”، منظور مان این است که سرشت امپریالیزم هرگز تغییر نخواهد کرد. امپریالیست ها حتی تا دم مرگ هم ساطور قصابی خود را به زمین نمی گذارند و هیچگاه به بودایان نیک صفت تبدیل نمیشوند.» (مائوتسه دون ـ منتخب آثار جلد 4 ـ ” تصورات واهی را بدور افکنید، خود را برای مبارزه آماده کنید” 14 اوت 1949)
همین سرشت امپریالیزم است که امروز مردمان جهان و بخصوص خلق خاور میانه در شعلههای جنگ میسوزند و تاوان جنایات بشری تحریمهای اقتصادی امپریالیستی را بر دوش خود حمل میکنند.
با آن که امپریالیزم روسیه با ایران پیمان راه بردی دارد و 200 نفر از متخصصین هسته ای آن در ایران فعالیت دارند، با آن هم در جنگ امریکا ـ اسرائیل علیه ایران محتاطانه حرکت میکند و نمیخواهد که به صورت علنی محکم و سفت در کنار ایران بایستد. روسیه تا کنون فقط با محکوم نمودن تجاوز اسرائیل ـ امریکا به خاک ایران بسنده نموده است.
پوتین در مصاحبه اش موضع خود را در قبال ایران این گونه بیان نمود: «ما قبلاً با دوستان ایرانی مان پیشنهاد همکاری در زمینه سامانۀ پدافند هوایی دادیم در آن زمان علاقه زیادی نشان ندادند و موضوع همانجا خاتمه یافت. در مورد توافقی که شما اشاره کردید، یعنی مشارکت راهبردی، هیچ بندی در خصوص حوزه دفاعی در آن وجود ندارد، و نکته اخیر این که دوستان ایرانی ما هیچ در خواستی در زمینه از ما نکرده است»
این بر خورد محتاطانه امپریالیزم روسیه در مورد جنگ امریکا ـ اسرائیل علیه ایران به این معنا است که اگر ایران از آن درخواست کمک نماید جواب مثبت خواهد داد. روسیه نمیخواهد داخل جنگ در دو جبهه شود و امتیازاتی را که در جنگ اکراین بدست آورده تحت شعاع جنگ در جبهه ایران قرار بگیرد و به میانجیگری به نفع ایران اکتفا مینماید.
ترکیه نیز حملات اسرائیل به ایران را محکوم نمود و نیتانیاهو را به هیتلر و حتی بدتر از ان توصیف نمود. پاکستان نیز این حملات را محکوم نمود. اما کوریالی شمالی واکنش سختی از خود نشان داد.
وزیر خارجه ایران به روز دوشنبه مورخ 2 سرطان 1404 خورشیدی مطابق23 جون 2025 میلادی سفری به روسیه و دیداری با پوتین داشت. و به تعقیب آن دیداری با رهبری حزب رویزیونیست چین داشت. ایران بعد از این دید و وادیدها در همان شب بالای پایگاهای امریکا در قطر حمله نمود. هر گاه امریکا دست به حملات تلافی جویانه بزند و بالای ایران حمله نماید به یقین که دامنه جنگ گسترده خواهد شد و کشورهای در کنار ایران خواهد ایستاد و ماهیت جنگ به ماهیت جنگ امپریالیستی تبدیل خواهد شد.
وظیفۀ که در برابر نیروهای انقلابی امریکا ـ اسرائیل و بقیه کشورهای امپریالیستی قرار دارد این است که در جنگ کنونی خواهان شکست نظامی امریکا ـ اسرائیل یعنی مرتجعترین، وحشیترین رژیمها که خاور میانه را به آتش کشیده، و تودهها را قتل عام نموده اند، باشند، و روی این اصل پا فشاری کنند، و تلاش نمایند تا جنگ ارتجاعی را به جنگ داخلی تبدیل نمایند. زیرا « بدون جنگ داخلي هيچ انقلاب بزرگي درتاريخ صورت نگرفته است وبدون آن هيچ ماركسيست واقعي گذارازسرمايه داري به سوسياليزم رانميتواند تصورنمايد.» ( لنین ـ به نقل ازنه تفسير)
این شکست طلبی به نفع تودههای امریکا و اسرائیل و نیروهای انقلابی هر دو کشور خواهد بود. و امریکا و اسرائیل را وادار به عقبنشینی خواهد کرد. عاجلترین شعار نیروهای انقلابی هر دو کشور (امریکا و اسرائیل) باید تبدیل جنگ ارتجاعی به جنگ انقلابی داخلی باشد. تنها از این طریق است که پرولتاریا می تواند توده ها را بسیج نموده و خود را از چنگال وابستگی بورژوازی برهاند و به شکلهای گوناگون با سرعتی زیاد و یا کم، در راه آزادی واقعی خلقها، در راه سوسیالیزم با گامهای مصمم به پیش روند.
در اعلامیه مشترک احزاب و سازمانهای مائوئیست چنین میخوانیم:
« بر کمونیست هاست که نمونه ای از اتحاد و مبارزه انترناسیونالیستی را علیه کشتارهای جدید جهانی امپریالیستی، تدارک بگیرند. سعی و تلاش خود را در پیوستن و هماهنگ ساختن برای ترویج مبارزات انقلابی ارتش های پرولتری در سراسر کشورهای جهان علیه بسیج نیروها و سلاح هایی که در خدمت جنگهای ارتجاعی قرار میگیرد، [دامن زنند] و با تمامی انقلابیون و بخش های دموکراتیک جبهه مشترکی علیه رژیم های بدخواهی که با حمایت و تعهد نظامی اربابان امپریالیستی بر سر اقتدار هستند، تشکیل دهند، فرمان روایان اپورتونیست بدنام که زیر نام پرولتاریا و خلق ها از جناح های امپریالیستی در حالی که همه شان دشمنان مرگبار و قسم خورده مستضعفان و استثمار شدگان جهانی هستند، حمایت میکنند، از ریشه طرد نموده و بعنوان خائن محکوم نمایند. بی وقفه از مبارزات انقلابی رهبری شده توسط کمونیست های واقعی مارکسیست – لنینیست – مائوئیست، عمدتا جنگ خلق در هند که امروزه همراه با سایر جنگ های خلق، پیشتاز انقلاب جهانی پرولتاریا هستند و علیه امپریالیزم و سگ های نگهبان ملی مرتجع شان، می رزمند، قاطعانه حمایت نمایند.»
برای این که بتوانیم این وظیفه مهم را به پیش بریم نیاز به یک ستاد فرماندهی واحد یعنی حداقل احیای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی داریم. امیدواریم که سلسله مباحثات قطع شده در این زمینه هر چه عاجل از سر گرفته شود و مبارزه بخاطر تشکیل کنفرانس بین المللی متحدۀ احزاب و سازمان های مائوئیست کشورهای مختلف جهان، به خاطرتدوین و تصویب یک بیانیه و آئین نامۀ تشکیلاتی جدید بین المللی بجای بیانیه و آئین نامۀ تشکیلاتی قبلی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و ایجاد یک مرکز اولیۀ مائوئیستی بین المللی بجای کمیتۀ قبلی “جاا”، تشدید گردد. ما به خوبی آگاهیم که مبارزه به خاطر احیای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بیشتر از پیش به یک ضرورت عاجل و فوری مبارزاتی بین المللی بدل شده است.
یا انقلاب جنگ را متوقف می کند و یا جنگ، انقلاب را به راه خواهد انداخت!
لهیب
دوم سرطان 1404 خورشیدی
23 جون 2025 میلادی