انتقال قدرت از بایدن به ترامپ، و ادامۀ سیاست تجاوزکارانۀ امریکا در افغانستان

اطلاعیه اعلامیه ها خانه

2,779 واژه، 15 دقیقه زمان خواندن.


انتخابات سال 2024 میلادی در امریکا، مانند انتخابات سال 2020 یکی از پر چالش‌ترین و مضحک‌ترین دور انتخابات در تاریخ  امریکا است. این انتخابات مملو از دروغ، جعل و اتهام زدن به حریف انتخاباتی بود. گرچه انتخابات سال 2024 تا حدودی به چالش مواجه گشت، اما به شکل مفتضحانه سال 2020 میلادی پیش نرفت.

دار و دسته ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 در امریکا برنده شدند، ترامپ براي بار دوم به مدت  4 سال زمام سياست و حكومت امريكا را در دست خواهد داشت. گرچه در سال 2020  علت ناکامی ترامپ سیاست تحدید و سرکوب حقوق دموکراتیک و مدنی شهروندان امریکایی در داخل ایالات متحده امریکا قلم داد گردیده بود، اما امروز آن بحث کنار گذاشته شده و ترامپ برای بار دوم به این سمت برگزیده شد.  ما در همان زمان بیان داشتیم که « در این دور انتخابات  بورژوازي امپرياليستي امريكا به اين نتيجه رسيده است که در شرایط کنونی  ادامه کار ترامپ به نفع شان نیست، باید تعدیلاتی و ملاحظاتی در سیاست ترامپ بوجود آید. یکی از علل پیروزی بایدن و حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری امریکا همین تشخیص و تصمیم بورژازی امپریالیستی امریکاست.» امروز، بورژوازی امریکا به این نتیجه رسیده که سیاست ترامپ در مورد تحدید و سرکوب حقوق دموکراتیک و مدنی شهروندان امریکایی بیشتر به نفع شان است، بناءً او را در انتخابات 2024 برنده ساختند.

ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی خود از حضور نیروهای سوسیال امپریالیزم چین در میدان هوایی بگرام اظهار نگرانی نمود و صراحتاً بیان داشت: « اگر من در انتخابات برنده شوم میدان هوایی بگرام را از چینی‌ها پس خواهیم گرفت. و چین را از همان جا زیر نظر خواهیم گرفت.» او هم چنین بیان نمود که «هرگاه من برنده انتخابات شوم خاور میانه شاهد تغییرات بزرگی خواهد بود. و به جنگ اوکراین و روسیه خاتمه خواهیم بخشد.» و دركنار آن كشور ايران را تهديد نمود! هم چنان ترامپ که از طرف داران پروپا قرص نیتانیاهو است، از اسرائيل و حملات آن  – كه مردم فلسطين را به اسارت كشيده است – دفاع نمود و حماس را مسئول همه جنایات دانست. حملات مرگبار اسرائيل بر روي نوار غزه از 7 اکتبر 2023  با پشتيباني ايالات متحده امريكا آغاز گرديد، به سرحدي كه در حدود پنجاه هزار كشته و در حدود صدهزار زخمي برجاي گذاشت، و میلیون ها نفر آواره و بی خانمان گردیدند. اين فاجعه جنايت كارانه و اشغالگرانه و خائينانه درحالي بوقوع پیوست كه اكثريت كشورهاي جهان عمل جنايتكارانه صهیونیست ها را تقبيح نموده و حتی آن را جنایت بشری دانسته و تا سرحد نسل کشی فلسطینی ها خواندند. و چندین کشور به دادگاه لاهه شاکی گردیده و خواهان محاکمه رهبران اسرائیل گردیدند. چندین كشور به شمول سازمان ملل متحد درخواست آتش بست نمودند. اما اسرائيل  اين درخواست ها را رد نمود، نيروهاي زميني خود را درخاك غزه سرازيرساخت و نوار غزه را به تل خاکی مبدل نمود، او به این کار هم بسنده نکرد به لبنان نیز حمله نمود، تعداد زیادی از مردمان بی گناه لبنان را نیز کُشت و تعدادی نیز بی‌خانمان گردیدند. تا زمانی که اسرائیل خواست به حملاتش ادامه داد و ایالات متحده امریکا از آن دفاع نمود. چرا ایالات متحده با این همه جنایات هولناک اسرائیل هنوز هم پشت سرش ایستاده است؟ به علت این که اسرائیل به عنوان سگ نگهبان امریکا در منطقه عمل می‌کند. ترامپ در تلاش است تا نقشه خاورمیانه “جدید” که توسط جنرال بازنشسته امریکا بنام ” رالف پیترز” در سال 2006 میلادی با تایید سرمایه داری انحصاری طراحی گردیده بود، جامه عمل بپوشاند و در صورتی که موفق به این کار شود ما شاهد خاورمیانه جدید با کشورهای جدید و مرزهای جدید خواهیم بود و مرزهای اسرائیل گسترش بیشتری خواهد داشت.

ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود مدعی گردیده بود که «اگر من در کاخ سفید بودم طالبان با سلاح امریکا رژه نمی‌رفت» حتی او خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را تحقیر آمیز خواند. و بیان نمود که طالبان امروز از جمله بزرگترین فروشندۀ سلاح می باشند. بیان همۀ این مسایل یک دروغ محض و فریب مردم امریکا است. زیرا این ترامپ بود که بدون اطلاع و حضور رژیم دست نشاندۀ اشرف غنی باب مذاکره با طالبان را باز نمود. و این ترامپ بود که “توافقنامه صلح” با طالبان را در دوحه به امضاء رساند. در این توافقنامه قید گردید بود که نیروهای نظامی و غیر نظامی امریکایی و متحدینش تا اول می افغانستان را ترک می‌کنند.  اما بایدن این تاریخ را برای چند ماه دیگر به تعویق انداخت. هرگاه ترامپ در انتخابات 2020 برنده می‌شد، در افغانستان نمی توانست کاری بهتر از بایدن انجام دهد؛ زیرا تصمیم گیرنده در مورد خروج قوای نظامی امریکا از افغانستان و تعامل با طالبان نه بایدن است و نه ترامپ، بل‌که بورژوازی ایالات متحده است.

 خروج نیروهای اشغالگر از افغانستان در حقیقت، حیثیت و آبروی امریکا را در سطح جهان از میان برد و یک شکست نظامی سنگین برای امریکا محسوب می‌گردد، اما این شکست برای مردم افغانستان نه تنها ثمره‌ای به بار نیاورد، بل‌که افغانستان را برای سالیان متمادی در چنگال خونین امریکا به شکل مستعمره نگه داشت.

طالبان در دوحه به اشغال‌گران امپریالیست امریکایی قول دادند که در بدل قدرت سیاسی، طبق “توافق‌نامه امنیتی” فضای افغانستان را در اختیار کامل ایالات متحده امریکا قرار می‌دهند و نیروهای استخباراتی امریکا را در داخل کشور می‌پذیرند و پایگاه های نظامی که رژیم پوشالی غنی در اختیار امریکا قرار داده، به همان حالت دراختیاردولت امریکا قرار می‌دهند. طالبان در دوحه توافق نمودند که امریکا می‌تواند از موقعیت ژئوپولیتیک افغانستان به طور رایگان استفاده نماید. براساس این امتیازاتی که طالبان به امریکایی‌ها دادند، سرمایه داری انحصاری تصمیم به تحویل دوباره قدرت به طالبان گرفت. این مطلب  را در گفتگوی “متقی” وزیر خارجه طالبان با BBC بهتر می‌توان تشخیص داد:

«ما وقتی که در دوحه مذاکرات داشتیم برای امریکایی‌ها گفتیم و حالا هم می‌گوئیم که ما یک فرد امریکایی را به یونیفرم نظامی قبول کرده نمی‌توانیم، ولی اگر شما در یونیفرم دپلمات می‌آیی مشکلی نیست، اگر برای تجارت و اقتصاد می‌آیی مشکلی نیست .» گفتگوی ویژه متقی با بی بی سی مورخ 14 آگست 2024 (24 اسد 1403 خورشیدی)

امپریالیزم امریکا بر مبنای همین قول و قرار طالبان، هفته وار مبلغ 80 میلیون دالر ـ 40 میلیون علنی و 40 میلیون پنهانی ـ به طالبان پرداخت می‌نمود. بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان ( Special Inspector General for Afghanistan Reconstruction (SIGAR) )کمک های ایالات متحده امریکا را در ظرف سه سال به طالبان، مبلغ 6/21 میلیارد دالر بر آورد نموده بود، اما ایلان ماسک گفت که مبلغ کمک شده به افغانستان، در ظرف سه سال 48 میلیارد دالر بوده است. این سیاست را بورژوازی انحصاری امریکا کم و بیش ادامه خواهد داد. 

در دور انتخابات سال 2024 باز هم بورژوازی امپریالیستی امریکا به این نتیجه رسیده است که ادامه سیاست حزب دموکرات به نفع شان نیست، در این سیاست باید تغییراتی ایجاد شود. بر اساس تصمیم بورژوازی امپریالیستی امریکا ترامپ برنده انتخابات گردید. و هریس بر عکس ترامپ در 6 جنوری رسماً شکست خود را پذیرفت و ترامپ را رسماً به عنوان رئیس جمهور امریکا اعلان نمود. اعلان هریس شرایط «انتقال مسالمت آمیز قدرت » از بایدن به ترامپ را آماده ساخت. بایدن و هریس هر دو در مراسم تحلیف ترامپ شرکت نمودند.

در روز مراسم تحلیف، ترامپ به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهور امریکا گفت: « خدا مرا [از ترور] نجات داد تا آمریکا را دوباره باعظمت کنم / عصر طلایی ایالات متحده اکنون آغاز شده است / از این لحظه فروپاشی آمریکا به پایان رسید. از این لحظه به بعد کشور ما شکوفا و محترم خواهد شد. من خیلی ساده در همه موارد آمریکا را در اولویت قرار خواهم داد.»

بحث ترامپ از «عظمت امریکا» هیچ چیزی جز سرکوب بیشتر توده‌های زحمتکش در داخل امریکا و تجاوز عریان به کشورهای تحت سلطه و غارت و ویرانی این کشورها نخواهد بود. خواست ترامپ از « اولویت قرار دادن امریکا» همین است. « عصر طلایی امریکا» در تجاوز، اشغال‌گری، غارت و چپاول و قتل عام توده‌های زحمتکش نهفته است. در طول تاریخ امریکا این سیاست پیاده گردیده و از این به بعد هم ادامه خواهد یافت.

بدين اساس با به قدرت رسيدن دوباره ترامپ به عنوان رئيس جمهور ايالات متحده امريكا، جهان شاهد فلاكت، بدبختي و ويران‌گري‌هايي  بيشتري نسبت به گذشته خواهد بود. چرا؟ زیرا ترامپ علناً از سگ نگهبانش در خاورمیانه حمایت خواهد نمود، صیهونیزم نسبت به گذشته هارتر خواهد گردید. سقوط رژیم بشار اسد در سوریه تاخت و تاز امپریالیزم امریکا و اسرائیل را در خاورمیانه سهل‌تر نموده است.

بی سبب نیست که طالبان در روزهای اول قدرت گیری ترامپ دو گروگان امریکایی را در بدل یکی از طالبان اسیر شده (خان محمد) آزاد می‌سازند و در روز دوم قدرت ترامپ یعنی 21/1/2025 (2 دلو 1403 خ.) سراج الدین حقانی وزیر داخله و عبدالحق وثیق رئیس استخبارات طالبان به امارات متحده عربی سفر می‌نمایند و با رئیس دولت امارات متحده دیدار می‌نماید. در حالی که سران طالبان به شمول سراج الدین حقانی از طرف سازمان ملل و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل حق سفر را ندارند، با آن هم سراج الدین حقانی بعد از دیدار با رئیس دولت امارات به بهانه حج عمره روانه عربستان سعودی گردید. سازمان ملل متحد مدعی است که تحریم سفر سراج الدین حقانی به مدت ده روز برداشته شده و به وی از طرف سازمان ملل اجازه داده شده تا برای ادای حج عمره به عربستان سعودی سفر نماید. این سفر جز طرح و پلان های پشت پردۀ ایالات متحده امریکا و طالبان است. زیرا در ظرف هشت ماه دو مرتبه به سراج الدین حقانی از طرف سازمان ملل متحد اجازۀ ادای حج عمره داده شده است! اجازه دادن به چنین مسافرت‌هایی ابعاد سیاسی دارد، نه دینی. زیرا کشورهای قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی در حقیقت نمایندگان امریکا برای وادار نمودن طالبان به اطاعت از امریکا هستند. دید و باز دید طالبان با سران این کشورها به معنی تجدید میثاق دوباره طالبان بر “توافقنامه صلح دوحه” خواهد بود.

فشار امریکا بر امارت اسلامی افغانستان، طالبان را در مجموع هراسان نموده و تضادهای درونی طالبان را آشکارتر ساخته است. تعدادی از طالبان خواهان عقب نشینی از موضع قبلی خود اند، اما رهبر طالبان و اطرافیانش نمی خواهند که با عجله عقب نشینی نمایند، آن‌ها روی اطاعت از فرمان رهبر شان تأکید می‌کنند و در حقیقت خواهان عقب نشینی تدریجی اند.

اشغال‌گران امریکایی تا جای که امکان دارد تلاش می‌ورزند افغانستان را از طریق شبکه‌های استخباراتی خود کنترول نمایند و از گزینه نظامی دوری جویند. در صورت احساس کدام خطری، ناگزیر به گسیل نیروی نظامی در داخل افغانستان خواهند گردید و طبق “توافق‌نامه امنیتی” این “حق” را برای خود محفوظ می‌دانند.

مسئله این نیست که تغییر اساسی در سیاست تجاوزکارانه، اشغالگرانه و استعمارگرانه امریکا، که از زمان بوش وشركاء تا کنون در افغانستان پیش برده شده است، به وجود خواهد آمد یا نه. بلکه مسأله این است که هر دو حزب (جمهوری خواه و دموکرات) این سیاست را مورد تائید قرار داده و می‌دهند، و خواهان ادامه این سیاست در افغانستان اند.

این دو حزب نمایندۀ اصلي سرمايه داران امپرياليست امريكا هستند. هر یک از این دو حزب که در رأس قدرت سیاسی امریکا قرار بگیرند، سياست حكومت امريكا را درقبال سیاست اشغالگرانۀ افغانستان، تطبيق خواهند نمود و به پيش خواهند برد.

تطبيق و پيشبرد هرچه بیشتر این سیاست به مفهوم قتل وكشتار بيش‌تر و روز افزون اهالی ملکی، ویرانی‌های بیش‌تر و بیش‌تر و بی خانمانی و آوارگی‌های روز افزون‌تر توده‌های زحمت‌کش افغانستان را در بر خواهد داشت. صلح و آرامشی در کار نيست و نخواهد بود و در آینده نزدیک نیز در چشم‌رس قرار نخواهد داشت. مقاومت و جنگ انقلابی در مقابل اين جانيان امپرياليست، ناگزیر، غيرقابل انصراف و غیر قابل سوال است. اما چگونه مقاومتی و چگونه جنگی؟ مقامت و جنگی که ما خواهان آنیم، جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی (شکل مشخص کنونی جنگ خلق) در جهت طرد تجاوز و سرنگونی قهری دولت دست نشانده امارت اسلامی طالبان.

بياييد برای درهم شکستن قهری ارتجاع و امپریالیزم به مقاومت همه جانبۀ ملی و مبارزه انقلابی بپيونديم! اما براي انقلاب بايد فعاليت‌هاي زيادي انجام داد، بايد پشتكار وتلاش داشت، بايد عزم راسخ و متين اختيار كرد، رسالت و مسئولیت ما در شرایط کنونی عبارت است از تلاش جدی و پی‌گیر برای برپائي يك مقاومت همه جانبۀ ملي مردمي و انقلابي و پیش برد این مقاومت تا حل تضاد اساسی جامعه و محو کامل چهار کلیت.

پس ضروری است که برای پیش برد این رسالت عظیم تاریخی دست در دست هم داده، مقاومت ملي مردمي و انقلابي عليه اشغالگران امپرياليست و رژيم دست نشاندۀ امارت اسلامی افغانستان را سرتاسري سازيم!

امپریالیزم به سرکردگی امریکا، بخصوص برنامه ترامپ بحران را در جهان دامن می زند. صیهونیزم را تشویق می‌کند تا به نسل کشی، اشغال و جنگ در خاور میانه ادامه دهد. کوچ اجباری و بحران پناهدگی را در سراسر جهان دامن می‌زند فقر و تنگ‌دستی را در جهان به طرق مختلف برنامه ریزی می‌کند. تجاوز، زورگویی، اشغال و سرکوب را از طریق جنگ افروزی پیش می‌برد و رویارویی با رقبای امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی خویش را تشدید و تروریزم بین المللی به شمول تروریزم بیولوژیکی را حمایت می‌کند.

خلاصه جهان شاهد یک بحران خطر ناک خواهد بود. ما از تمام مائوئیست‌ها و انقلابیون جهان می‌خواهیم تا صفوف خود را منظم‌تر و در راه نجات پرولتاریا و ملت های تحت ستم جهان علیه این وضعیت پیش آمده بایستند و در راه ایجاد یک مرکز جنبش بین المللی تلاش نمایند، زیرا در شرایط کنونی یک مرکز جنبش انقلابی بین المللی نیاز مبرم می‌باشد، فقط از طریق این جنبش می‌توان در یک هم آهنگی علیه سیستم منحط  سرمایه داری انحصاری مبارزه نمود و بحران جهانی را مهار ساخت.

مرگ بر امپریالیزم

مرگ بر رژیم دست‌نشاندۀ امارت اسلامی افغانستان

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

17 دلو 1403 خورشیدی

5 فبروری 2025 میلادی

www.cmap.io

sholajawid@cmpa.io || sholajawid2@hotmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *