2,634 واژه، 14 دقیقه زمان خواندن.
مهاجرت کارگران افغانستانی به ایران تاریخ طولانی دارد، و بر میگردد به دوران ریاست جمهوری داودخان ـ سالهای 1355 ـ 1356 خورشیدی(1976 ـ 1977میلادی).
از زمان صدارت داود خان که پای سوسیال امپریالیزم در افغانستان باز شد رقابت سختی میان امپریالیزم امریکا و سوسیال امپریالیزم شوروی آغاز گردید. امپریالیزم امریکا همیشه به فکر کوتاه نمودن دست سوسیال امپریالیزم شوروی از افغانستان بود.
بعد از کودتای 26 سرطان 1352 و تسلط سوسیال امپریالیزم شوروی به افغانستان، این رقابت شدید تر گردید. چنانچه امپریالیزم امریکا، از طریق میوند وال دست به کودتا زد، اما این حرکت منجر به ناکامی گردید، کودتا سرکوب شد و میوندوال اعدام گردید. امپریالیزم امریکا به تجهیز و بسیج نمودن اخوانیها (احزاب جهادی کنونی) توسط دولت پاکستان پرداخت و آنها را در داخل پاکستان بسیج و تجهیز نمود و به افغانستان فرستاد. امپریالیزم خواست تا از این طریق بر رژیم داود فشار وارد آورد و او را وادار به عقب نشینی نماید. نیروهای مسلح اخوانی شورشهای را در چند نواحی به راه انداختند، گرچه این شورشها رژیم داود را پریشان خاطر ساخت، اما داود خان توانست که شورشها را سرکوب نماید، تعدادی از شورشیان کشته و تعدادی اسیر و تعدادی به پاکستان فرار نمودند و تا کودتای 7 ثور در آنجا زندگی را به آرامی سپری کردند.
رقابت میان امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم و اقمار شان در افغانستان، رژیم داود را مانند اواخر دوران رژیم شاهی با بحران روبرو نمود. چون داودخان تجار وابسته به غرب را کاملاً محدود نموده بود، آنها اعتصاب نمودند و مدت شش ماه اموال شان را از گمرکات بیرون نکردند که این اقدام تجار غرب دولت داود را بیش از اندازه تحت فشار قرارداد، این فشار آنقدر زیاد بود که داود نتوانست در این مدت حقوق کارمندانش را پرداخت نماید. صدای اعتراض از هر سو بلند گردید و روز به روز وضعیت وخیم تر شده میرفت. در نتیجۀ رکود اقتصادی، بیکاری شدید به وجود آمد و موجبات نارضائیتی بیشتر مردم فراهم گردید. ایجاد این فضا موجب شد تا داود بالای سیاست خارجی و داخلی اش تجدید نظر نماید. او در اولین اقدام سیاست داخلی خود، چند نفر از اعضای حزب ” دموکراتیک خلق افغانستان ” را به عنوان سفیر از کابینه اش کنار زد. بعداً روابطش را با پاکستان بهبود بخشید. و در سال 1356 داود برای دریافت کمک به پنج کشور ( کویت، یوگوسلاویا، پاکستان، لیبیا و هندوستان) مسافرت نمود. و به تعقیب آن داود به کشورهای ایران، عربستان سعودی نیز سفر کرد، و قرار دادهای با این کشورها به امضاء رساند. یکی از جملۀ این قراردادها، قرارداد خائنانۀ آب هیرمند و اجازۀ ورود کارگران افغانستانی به ایران بود. همین تلاش و حرکت داود باعث سقوط وی در ثور 1357 خورشیدی توسط روسها گردید. اجازۀ ورود کارگران افغانستانی به ایران بر میگردد به نیم قرن گذشته. اما ایران روی قرارداد خائنانۀ آب هیرمند پافشاری دارد و آن را از طالبان مرتباً مطالبه مینماید، اما ضمیمه آن را که اجازۀ ورود کارگران افغستانی به ایران است تا سرحد جنایت بشری نقض میکند.
بعد از کودتای هفت ثور، افغانستان به یک کشور جنگ زده و بحرانی تبدیل گردید. زندگی بر مردم روز به روز تنگ تر میگردید، این وضعیت باعث گردید تا نیروی کار از افغانستان به کشورهای منطقه و از جمله به ایران سرازیر گردد. این موج مهاجرت کارگران افغانستانی به کشورهای منطقه و به خصوص ایران و پاکستان منفعت زیادی را برای این کشورها در بر داشت. از یک سو ایران و پاکستان، از مهاجران افغانستانی لیستی ترتیب میدادند و در مقابل آن از “سازمان ملل متحد” زیر عنوان کمک به مهاجرین پول دریافت میکردند، و این پول به مسایل داخلی کشور خود به مصرف میرساندند و از سوی دیگر نیروهایی برای احزاب ارتجاعی وابسته به خود بسیج و تجهیز مینمودند و در جنگ نیابتی علیه سوسیال امپریالیزم و رژیم دستنشاندهاش به کار میگرفتند. و ثالثاً چرخ اقتصادی این کشورها و به خصوص ایران در زمان جنگ با عراق توسط همین کارگران افغانستانی دوران میکرد.
بعد از اینکه سوسیالامپریالیزم “شوروی” در افغانستان شکست خورد و رژیم پوشالیاش فروپاشید، باایجاد “دولت اسلامی” در کشور، نه تنها این بحران حل نگردید، بلکه احزاب ارتجاعی جهادی به عنوان مجریان جنگ نیابتی امپریالیستها و قدرتهای ارتجاعی منطقه جنگ خانمانسوز داخلی را بر تودههای ستمدیدۀ افغانستان تحمیل نمودند. این وضعیت اسفناک، زندگی تودهها را روز به روز مشکل و مشکل تر گردانید و موج مهاجرت بیشتر از قبل گردید.
بعد از روی کار آمدن طالبان (دور اول) علاوه بر اینکه از جنگهای تحمیلی نیابتی کاسته نشد، بلکه تشدید هم گردید و مردم علاوه بر اینکه علاقۀ به برگشت به کشور نشان ندادند، بلکه مهاجرت شکل گستردهتری به خود گرفت.
بعد از اشغال افغانستان و عراق توسط امپریالیزم امریکا و متحدینش، نه تنها افغانستان بلکه منطقه با تحمیل جنگهای تجاوزگرانه و اشغالگرانه بحران زده شد. با ایجاد جنگهای تحمیلی تجاوزگرانه و اشغالگرانۀ امپریالیستها زندگی تودهها در منطقه به وخامت گرائید، و فقر و بیکاری در همه سطوح اجتماعی دامنگیر تودهها گردید. مردم به علت فقر و بیچارگی چارۀ جز مهاجرت به کشورهای همسایه نداشتند.
تودههای زحمتکش افغانستان به خوبی آگاهند که در طول این مدت عدهای از کارگران افغانستانی به نامهای متفاوت توسط رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیده و یا به دار آویخته شده اند.
مدت سه سالی که از عمر رژیم آپارتاید جنسیتی امارت اسلامی میگذرد، علاوه بر این که بهبودی در وضعیت زندگی مردم و به خصوص کارگران به وجود نیامده، بلکه روز به روز وضعیت وخیم تر شده و حتی بر نصف نفوس جامعه آپارتاید جنسیتی اعمال گردیده است.
امارت اسلامی بارها وعدۀ ایجاد زمینۀ شغلی در کشور را داده است، اما فقط این اشتغال در سطح حرف باقی مانده است. کارگران حتی نمیتوانند حداقل لقمۀ بخور و نمیر خانواده را فراهم نمایند. متاسفانه که در افغانستان کاری وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد بسیار اندک و مزد ناچیزی به کارگران میدهند. در تمامی کارخانهها و شهرک های صنعتی در بدل کار 12 ساعته فقط مبلغ ناچیز چهار الی پنج هزار افغانی در ماه پرداخت میگردد. از کارگران سر گذر که اکثریت کارگران را تشکیل میدهند نباید حرفی به میان آورد. زیرا آنها در بدل سهصد افغانی در روز نیروی کار شان را میفروشند، اما این کار همه روزه نیست، بلکه در هفتۀ دو الی سه روز بیشتر کار گیر شان نمیآید. در زمستان هفتۀ یک روز کار به مشکل گیر میآید. هر گاه میانگین کار، کارگران سر گذر را در طول سال، هفتۀ دو روز در نظر بگیریم، در یک ماه مبلغی که به دستآورند فقط 2500 افغانی خواهد بود. این وضعیت بدان علت است که سطح زندگی دهقانان و حتی دهقانان میانه حال و مرفع در دهات تغییر نموده است. اکثریت دهقانان میانه حال و حتی دهقانان مرفع زمین خود را با کمک اعضای فامیل کشت مینمایند. دهقانان بی زمین و کم زمین به کارگران مزد بگیر تبدیل گرده اند، و در حومههای شهرها برای پیدا نمودن کار سکنی گزین شده اند، این امر باعث گردیده که صف بیکاران طولانی تر شود. و سطح دست مزدها پائین آید. همین وضعیت نا به هنجار سبب گردیده تا کارگران برای پیدا نمودن کار روانۀ کشورهای همسایه و به خصوص ایران گردند. زمانیکه کارگران از مرز عبور میکنند با مشکلات عدیدهای رو به رو میگرند. در این جا از تحقیر، توهین، آزار و اذیت، استثمار بیحد کارگران افغانستانی در ایران میگذریم. بسیاری از کارفرمایان حتی حاضر نیستند که حقوق ماهها و حتی سالها کارگران افغانستانی را به پردازند. این کار فرمایان در رابطۀ تنگاتنگ با سپاه پاسداران ایران به کارگران بهانه و دسیسه جور نموده و با پروندۀ جعلی بازداشت شان کرده و به زندان منتقل میکنند. در زندان آنقدر آنها را مورد آزار و اذیت قرار میدهند که از خیر معاش شان بگذرند و بعد ایشان را به اردوگاه منتقل نموده و مدتی را با کار شاقه به اردوگاه سپری مینمایند. این آزار و اذیت به این خاطر است که کارگران فقط به آزادی فکر کنند نه حقوق شان که نزد کارفرما باقی مانده است.
کارگرانی که توسط قاچاقچیان به ایران رهنمائی میگردند، به دستههای سه صد الی پنج صد نفری تقسیم میشوند و اکثریت شان را قاچاقچیان از افغانستان به بلوچستان پاکستان و از آنجا به ایران منتقل میکنند. یکی از مناطقی که کارگران و خانوادههای افغانستانی به ایران میروند منطقه کلگان بلوچستان است. این منطقه یک منطقۀ کوهستانی و صعب العبور است که بین پاکستان ایران موقعیت دارد.
شامگاه روز یکشنبه مورخ 22 میزان 1403 خورشیدی مطابق به 13 اکتبر 2024 میلادی سهصد تن از مرز کلگان عبور میکنند و وارد خاک ایران میشوند. در این زمان بنا به گفتۀ معین ارجمند مسئول کمپاین فعالین بلوچ، ابتدا در منطقه ماین منفجر میشود و سپس از طرف نیروهای مرزی ایران، روی مهاجرین تیر اندازی صورت میگیرد. در این گیر و دار در حدود 260 تن به شکل وحشیانه کشته و زخمی میشوند. متاسفانه که از وضعیت زخمیها خبری در دست نیست.ـ میتوان آنها را نیز در لیست کشته شدگان جای داد ـ حتی معین ارجمند مسئول کمپاین فعالین بلوچ و شیر احمد شیرانی سر دبیر سازمان حقوق بشر “حالوش” میگویند که ما به خاطر دانستن وضعیت زخمیها به چندین شفاخانه(بیمارستان) سر زدیم، اما کدام خبری از زخمیها نبود.
مرزبانان ایرانی به دستور رهبری ظالم و فاسد ایران مرتکب این جنایات ضد بشری گردیده اند. تمام این ها بر می گردد به رفتار خائنانه و مزدور منشانه طالبان که تمام مردم افغانستان را مجبور به فرار از کشور نمودند.
رژیم فاسد ایران از بدو تاسیس خود زیر نام دروغین اسلام مرز ندارد هزاران مهاجر افغانستانی را در جنگ ایران و عراق گوشت دم توپ ساخت و به کام مرگ فرستاد ولی امروز آنها را در نوار مرز به طور دست جمعی گلوله باران میکند. رژیم غاصب آخندی ایران زیر نام دفاع از ولایت فقیه و تشییع، گروپهای فاطمیون و زینبیون از تشییع افغانستانی ساخته و به سوریه و عراق برای جنگ فرستادند، ولی امروز آنها را به اتهام عبور غیر مجاز از مرز تیرباران مینمایند. این چهره کریه و کثیف رهبران ایران را باید افشا نمود.
این قتل عام مشخص کنندۀ آنست که نیروهای مرزی ایران از قبل، تدارک برای قتل عام کارگران مهاجر افغانستانی گرفته بودند. اگر چنین نمیبود آنها میتوانستند که همه را زنده بازداشت نمایند و به اردوگاه انتقال دهند. اما این کار را نکردند و در مسیر راه شان ماین گذاری نمودند و سپس بقیه را به رگبار بستند. این عمل جنایتکارانۀ نیروهای مرزی ایران را به شدت تقبیح میکنیم. جمهوری اسلامی ایران علاوه بر اینکه هیچ اظهار تاسفی نکرد، بلکه مستقیماً از جنایت بشری مرزبان خود دفاع نمود. اول این قتل عام را رد کرد و سپس اظهار نمود که آن منطقه، یک منطقۀ امنیتی است و نباید کارگران افغانستانی از آنجا عبور میکردند؟!
در حالی که این منطقه به طور دائم مورد استفاده عبور مهاجرین افغانستانی به داخل خاک ایران است. به تمام جهانیان واضح است که اکثر مهاجرین از این منطقه داخل خاک ایران میشوند و مرزبان با قاچاقچیان در رابطۀ تنگاتنگ قرار داشته و دارند و از هر نفر مهاجری که از این منطقه عبور میکند، چند میلیون تومان از قاچاقچیان دریافت میکنند. اما این دفعه تصمیم به قتل عام کارگران مهاجر گرفته بودند. بعید نیست که مقدار پول تعیین شده را قبلاً از قاچاقچیان گرفته باشند و بعداً دست به جنایت بشری زدند. این جنایت نه بار اول و نه هم بار آخر رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
رژیم آخندی ایران در حمل سال 1399 خورشیدی نیز دست به چنین جنایت بشری علیه کارگران افغانستانی زد. اما این جنایت بشری با جنایت بشری امسال متفاوت بود. در حمل سال 1399 خورشیدی، نیروهای مرزی ایران حدود 57 نفر از کارگران افغانستانی را بازداشت نمودند. آنها کارگران را با قساوت شکنجه نموده و بعد از شکنجه آنها در داخل هریرود انداختند، از میان آنها فقط 12 نفر که با شنا آشنائی داشتند توانستند که خود را به ساحل برسانند و بقیه به هلاکت رسیدند، و از جمله 20 تن مفقودالاثر گردیدند. همانطوریکه دوسیه جنایت بشری جمهوری اسلامی ایران علیه کارگران افغانستانی در سال 1399 خورشیدی از طرف رژیم دستنشانده و حامیان اشغالگر شان پیگیری نگردید، به همانگونه پروندۀ این جنایات بشری نیز پیگیری نخواهد شد.
در حقیقت مسئول قتل عام کارگران افغانستانی نه تنها رژیم خون آشام آخوندی ایران است، بلکه در قدم اول اشغالگران امپریالیست و رژیمهای دستنشاندۀ کرزی، غنی و هم اکنون امارت اسلامی افغانستان میباشند. زیرا اشغالگران امپریالیست و رژیمهای دستنشاندۀ کرزی، غنی و طالبان آنچنان شرایطی را برای کارگران و تودههای ستمدیدۀ افغانستان ایجاد نموده اند که چارۀ جز مهاجرت به خاطر دریافت لقمه نانی به کشورهای همسایه ندارند و آنرا باید به بهای جان شان بخرند.
ساعت شش شام جمعه مورخ 27 میزان 1403 خورشیدی مطابق به 18 اکتبر 2024 میلادی بیبیسی (BBC) گزارشی در مورد اخراج کودکان بدون همراه افغانستانی، از ایران را پخش نمود. این کودکان که بعضی میگریستند میگفتند که نیروهای ایرانی به اشکال و انواع گوناگونی با ما بد رفتاری داشتند. ساعتها دست و پای ما به زنجیر بسته بودند. آنها تمام بدن ما را بازرسی نمودند، و هر آنچه که داشتیم از ما گرفتند. این عملکرد رژیم فاسد آخندی ایران خلاف تمام موازین بشری و کرامت انسانی و پامال نمودن حقوق اطفال است که توسط این رژیم فاسد نقض میگردد.
مطابق دساتیر حقوق بین الدول وروحیه اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر زمانیکه دریک کشور شرایط غیر نورمال مانند جنگ، تجاوز، حکومت استبدادی و دیگر شرایط طوری تجمع نماید که زندگی فردی یا گروهی مردم را به خطرات جدی یا مرگ مواجه سازد ، مردم آن کشور حق دارند غرض حفظ حیات وادامه زندگی به ممالک همجوار ویا غیرهمجوار خویش مهاجرت نموده وتقاضای پناهندگی نمایند.
مگر این شیوه برخورد با مهاجران و به خصوص کودکان جنایت بشری نیست و آپارتاید محسوب نمیشود؟ امروز رژیم فاشیست ایران بدتر از افریقا، آپاراتاید را در مورد مهاجرین به کار میگیرد. هیچ دادگاهی جز دادگاه خلق ایران، این جنایت پیشهگان را محاکمه نخواهدکرد.
خمینی این ضحاک عصر، بعد از مرگ ننگینش یکی از مارهای روی شانه اش (خامنه ای) را به سوی خلق ایران رها ساخته که تا امروز جمهوری اسلامی ایران از مغز توده های زحمتکش ایران و کارگران افغانستانی تغذیه میکند.
امروز در افغانستان وضعیت معلمان و مأمورین پائین رتبه هم بهتر از وضعیت کارگران نیست. از نصف نفوس جامعه (زنان) نباید چیزی گفت. زیرا زنان در وضعیتی به سر میبرند که بدتر از دوران بربریت است. امارت اسلامی افغانستان به شدیدترین وجهی آپارتاید جنسیتی را علیه زنان اعمال میکنند. در حالی که کشورهای امپریالیستی به خوبی این آپارتاید را درک میکنند، با آن هم حامی طالبان اند. با صراحت میگوئیم که به هیچ وجه این آپارتاید از طرف امپریالیستها و به خصوص امپریالیزم امریکا به رسمیت شناخته نخواهد شد. راه انداختن سروصدا پیرامون آپارتاید جنسیتی زنان در افغانستان از طرف “سازمان ملل متحد” و بعضی کشورهای امپریالیستی پردۀ فریبی است بر روی جنایات امپریالیستها. همان طوری که سروصدا علیه جنایات بشری اسرائیل جایی را نگرفت، ـ زیرا امپریالیزم امریکا هر گز حاضر به پذیرفتن آن به عنوان جنایات بشری نیست ـ به همان قسم سروصدا علیه آپارتاید جنسیتی در افغانستان نیز بیهوده خواهد بود و طالبان این آپارتاید را هر چه جدی تر به پیش خواهند برد.
بنا برين كارگران و زنان افغانستاني بيشتر از هر زمان ديگري نياز دارند كه مستقلانه خود را سازماندهي نمايند و به صورت متشكل براي تأمين حقوق شان مبارزه کنند.
کارگران و زنان ستمدیده باید بدانند که یگانه راه رهائی ازین مصیبت اتحاد و یکپارچگی کارگران، تودههای ستمدیده و زنان این خطه است، که با قبول رهبری پیش آهنگ طبقۀ خویش و به راه انداختن جنگ مقاومت همه جانبۀ ملی، مردمی و انقلابی میتوان جنایت پیشهگان را از قدرت به زیر کشید و جامعه ای را ایجاد نمود که در آن دیگر نشانی از ستم و بهرهکشی وجود نداشته باشد. برای چنین روزی باید که جداً بپا خیزیم.
مرگ بر امپریالیزم
مرگ بر جمهوری اسلامی ایران
مرگ بر طالبان
زنده باد مبارزات آزادیخواهانۀ کارگران
زنده با مبارزات حق طالبانه و آزادی خواهانۀ زنان
فقط و فقط خلق های زحمتکش ایران و افغانستان اند که میتوانند تحت رهبری حزب پیشآهنگ طبقه کارگر تومار رژیم های مزدور هر دو کشور را بر چینند.
28/7/1403 خورشیدی
19/10/2024 میلادی