به تاریخ 24 فبروری 2022، امپریالیزم روسیه تهاجم گسترده ای را از زمین ، هوا و بحر به خاک همسایه جنوب غربی(اوکراین) خود آغاز کرد. این جنگ ریشه در بحران ساختار سرمایه داری و نتیجۀ تشدید اختلافات قطبهای امپریالیستی برای تقسیم مجدد جهان و گسترش مناطق تحت نفوذشان میباشد.
بعد از فروپاشی امپراطوری سوسیال امپریالیزم شوروی، امپریالیزم امریکا به عنوان یگانه ابر قدرت جهان حکومت بلامنازع صد سالۀ خود را اعلام نمود. امپریالیزم امریکا به این باور بود که دیگر کسی نمیتواند در مقابل آن به ایستد، به همین دلیل به اروپای شرقی هجوم آورد و به گسترش ناتو پرداخت. هدف اصلی ناتو تحت رهبری ایالات متحده امریکا مهار روسیه بطور مطلق بود. در این مدت ناتو تحت رهبری امپریالیزم امریکا به یک نیروی تجاوزگر و مداخله گر نظامی تبدیل گردید. تجاوز و اشغالگری به صربستان، عراق، افغانستان، لیبی، سومالی، سوریه … بیانگر توحش و باور پوچ اشغالگران امپریالیست و در راس شان امپریالیزم امریکا به این حکومت صد سالهای بلامنازع شان بود. اما این حکومت بلامنازع و مطلق امپریالیزم امریکا بیش از دو دهه دوام نیافت. امپریالیزم اشغالگر امریکا با مقاومت سر سختانهای در این کشورها رو به رو گردید، در این گیر و دار جنگ بی پایان سوسیال امپریالیزم چین از لحاظ اقتصادی چنان رشد نمود که به یک منبع مهم تأمین مالی و سرمایه گذاری برای کشورهای تحت سلطه تبدیل گردید و می رود تا برای چند سال دیگر امپریالیزم امریکا را عقب بزند و روسیه در جریان جنگهای اشغالگرانه امپریالیزم امریکا در افغانستان و عراق و با استفاده از این موقعیت قوی تر گردید و با سوسیال امپریالیزم چین نزدیکتر شد و روابط دوستانه بر قرار نمود و در جنگ اشغالگرانه در سوریه در کنار حافظ اسد ایستاد، این وضعیت نشان دهنده آنست که امپریالیزم امریکا و متحدانش اکنون نسبت به گذشته ضعیف تر و امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین قوی تر شده اند.
لنین در سال 1915 میلادی در مورد سرمایه داری عالی(امپریالیزم) چنین نوشت «رشد ناموزون اقتصادی و سیاسی، یک قانون مطلق سرمایه داری است.» این موضوع را لنین زمانی بیان می کند که امپریالیزم جایگزین سرمایه داری ماقبل انحصاری گردیده و تقسیم جهان میان کشورهای امپریالیست پایان یافته است. در چنین شرایطی تز لنین بدان معناست که کشورهای سرمایه داری دیگر بطور موزون رشد نمی کند، بلکه کشورهایی که از بقیه کشورها جلو رفته، حالا به عقب رانده میشود و کشورهای جدید جایگزین شان میگردد و حتی باعث تضعیف و فروپاشی امپراطوریهای امپرالیستی میگردد. این رشد نا موزون اقتصادی بطور اجتناب ناپذیر موجب بروز و تشدید تضادها و بالاخره منجر به برخوردها و جنگ ها میان امپریالیستها به خاطر تقسیم مجدد جهان میگردد. همین رشد ناموزون اقتصادی باعث جنگ اول و دوم جهانی گردید، امریکا با یک جهش ناگهانی از امپریالیزم انگلیس جلو رفت. همین رشد ناموزون اقتصادی باعث بروز اختلافات شدید میان امپریالیزم امریکا و متحدینش از یک سو و سوسیال امپریالیزم شوروی و متحدینش از سوی دیگر گردید که بر اثر این جدال ها بالاخره منجر به جنگ رویاروی در افغانستان و فروپاشی امپراطوری سوسیال امپریالیزم شوروی گردید.
امپریالیزم شوروی با استفاده از وضعیت نابهنجار امپریالیزم امریکا و متحدینش توانست که بر نقاط ضعف خود غلبه نماید و به عنوان یک ابر قدرت در مقابل امپریالیزم امریکا به مقابله بر خیزد. حمله امپریالیزم روسیه به اوکراین بیانگر تشدید تضاد میان امپریالیزم روسیه و متحدانش (سوسیال امپریالیزم چین)از یک سو و امپریالیزم امریکا و متحدانش از سوی دیگر میباشد.
امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین تلاش دارند تا نظم نوین امپریالیستی را در مقابل امپریالیرم امریکا و متحدینش ایجاد نمایند، اما امپریالیزم امریکا و متحدانش تلاش دارند تا نظم کنونی را حفظ نمایند. حمله امپریالیزم روسیه به اوکراین به خاطر ایجاد نظم نوین امپریالیستی است. در این جنگ خانمان سوز فقط بازنده اصلی تودههای ستمکش اوکراینی است. طرح حق حاکمیت اوکراین از طرف امپریالیزم امریکا و متحدانش یک شعار پوچ و بی معناست، زیرا امپریالیزم جز منافع خود حق حاکمیت هیچ کشوری را به رسمیت نمیشناسد. به همین ترتیب برای امپریالیزم روسیه نیز استقلال جمهوریهای لوهانسک و دونتسک معنا و مفهومی ندارد و فقط در پی تحکیم منافع خود در اوکراین است.
چند روز قبل از حمله روسیه به اوکراین بایدن اعلام نمود که در صورت حمله روسیه به اوکراین نیروهای امریکایی در اوکراین مستقر نخواهند شد. این اعلان در حقیقت چراغ سبزی برای حمله روسیه به اوکراین بود. زمام داران ایالات متحده امریکا خواستند تا آگاهانه پای روسیه را در جنگ اوکراین بکشانند. آنها به احتمال قوی به این نتیجه رسیده اند که در مقابل تجاوز روسیه مقاومت ملی در اوکراین اوج می گیرد و روسیه را به چالش میکشد و اتحاد ناتو و بخصوص کشورهای اروپایی با امریکا مستحکم تر خواهد گردید، و چین را وادار به تحریم علیه روسیه خواهد نمود. و از طرفی تحریم های اقتصادی ایالات متحده و هم پیمانانش روسیه را به زانو در خواهد آورد و شکستش حتمی خواهد گردید. این که امپریالیزم روسیه بدون تأخیر وارد عمل گردید، به احتمال قوی که پوتین و حاکمان روسی نیز این مسایل را در نظر گرفته باشند.
طوری که شواهد و قراین نشان می دهد که تحریم های اقتصادی امپریالیزم امریکا و متحدینش اثرات موثری بالای روسیه نداشته است، زیرا از یک طرف در شرایط کنونی وضعیت اقتصادی روسیه بهبود یافته و یکی از بزرگترین ذخایر مالی جهان را دارا است و از طرف دیگر امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین معاهداتی مانند معاهده شانگهای و بریکس را ایجاد نموده و از این طریق یک ساختار نهاد بین المللی را ایجاد نموده اند که خارج از کنترل امپریالیزم امریکا است. طوری که بیان گردید جنگ در اوکراین بیانگر تناقضات سیستم جهانی امپریالیستی است. با آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین، به نظر میرسد نظم کنونی جهان با تهدیدی جدی مواجه شده، تهدیدی که تصمیم به جا به جایی مرزها و تقسیم مجدد جهان با توسل به نیروی نظامی ایجاد گردیده است. یا به عبارت دیگر این وضعیت نشان می دهد که نظام جهانی امپریالیستی به سوی چند قطبی شدن پیش میرود که کنترول آن از طرف امپریالیزم امریکا غیر ممکن است.
بسیاری معتقد بودند با پایان جنگ سرد و چالش میان بلوکهای غرب و شرق، احتمال وقوع تقابل نظامی گسترده در جهان از بین رفته است، اما آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین پایانی بر این رویا بود و جهان را زیر سایه جنگی برد.این نکته قابل تاکید است تا زمانی که امپریالیزم وجود داشته باشد جنگ اجتناب ناپذیر است. با حمله نظامی روسیه به اوکراین، استونی، لتونی و لیتوانی در منطقه بالتیک و کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان و رومانی نیز به رغم عضویت در ناتو خود را در خطر جدی میبینند.
جنگ ادامه سیاست است با وسایل دیگر. بناءً هر کشور بنا به مقاصد و اهداف سیاسی که دارد وارد جنگ میشود، طوری که قبلاً بیان گردید، امپریالیزم روسیه فقط به خاطر نظم نوین جهانی و تقسیم مجدد جهان و گسترش مرزهای روسیه این جنگ تجاوزکارانه را راه اندازی نموده است. هدف امپریالیزم روسیه از راه اندازی این جنگ این است که رژیمی را در اوکراین به قدرت برساند که به جنبشهای ضد روسی اجازه ندهد تا سر بلند کند و از گسترش ناتو جلوگیری نماید، بر عکس امپریالیزم امریکا تلاش مینماید تا روسیه در اوکراین به اهدافش نرسد.
زمانی که اوکراین استقلال خود را از سوسیال امپریالیزم شوروی بدست آورد به بدترین نوع شئونیزم ملی روی آورد و به تبلیغ و ترویج شئونیزم ملی پرداخت. این شئونیزم تا آنجا پیش رفت که زبان روسی و حتی اقدامات فرهنگی و موسیقی روسی نیز در اوکراین ممنوع گردید، در حالی که روسی زبانان در اوکراین خود را اوکراینی می دانند یعنی هویت اوکراینی هویتی است که مشمول روسها و اوکراینیها در اوکراین میگردد. زبان و فرهنگ روسی نیز برای مردم اوکراین زبان خارجی شمرده نمی شود مردم از این شئونیزم بیش از حد رنج می بردند و جدا نمودن اجباری این دو زبان را خلاف منافع ملی خود میدانند، به همین ملحوظ است که تظاهرات ضد جنگ در روسیه برگزار میگردد.
جنگ کنونی در اوکراین هیچ ربطی به منافع تودههای ستمدیده و پرولتاریا ندارد، این جنگ توسط امپریالیزم تجاوزگر روسیه و طبقات حاکمه اوکراین و در راس آن زلنسکی به عنوان پیاده نظام امپریالیزم امریکا پیش برده میشود، بناءً جنگ کنونی جنگی است خلاف منافع تودههای زحمتکش اوکراین، این جنگ زنجیر ستم را بر دست و پای زحمتکشان اوکراینی مستحکمتر خواهد نمود. نیروهای انقلابی، ملی و دموکرات باید هم دردی و همبستگی خود را با مردم اوکراین بیان کنند و جنگ تجاوزکارانه امپریالیزم روسیه و بازیهای پشت پرده امپریالیزم امریکا و زلنسکی را افشا نمایند و خواهان پایان دادن به این جنگ تجاوزکارانه باشند. در ضمن نیروهای انقلابی، ملی و دموکرات اوکراین باید پرچم مبارزه مستقلانه خود را علیه این جنگ بلند نمایند و خواهان جنگ انقلابی برای استقرار سوسیالیزم و براندازی کامل نظام طبقاتی باشند
تز لنینی در مورد رشد ناموزون اقتصادی که باعث تشدید تضادها و بالاخره منجر به جنگهای امپریالیستی میگردد به قوت خود باقی است. این تز به خوبی نشان داد که در شرایط کنونی رشد سرمایه داری، زنجیر امپریالیزم در کشورهایی که صنعت پیش رفته دارد در هم نمیشکند، بلکه در کشورهای که عقب مانده اند امکان پذیر اند، همان طوری که در روسیه، چین.. این اتفاق افتاد. امروز هم زنجیر جبهه امپریالیزم در کشوری مثل هندوستان، فلیپین، ترکیه… که پرولتاریا متحد مهمی مانند دهقانان در کنار خود دارند امکان پذیر خواهد بود.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان خود را متعهد میداند که هم صدا با جنبشهای ضد جنگ امپریالیستی گام بردارد، و تمامی تودهها و کارگران را به تقویت فریاد آزادیخواهانه علیه جنگ امپریالیستی فرا میخواند.
” کمونیستها قاطعترین مخالفین جنگهای غیرعادلانه بوده و باید تودهها را به حرکت در آورده و آنان را در مبارزه علیه تدارکات جنگ جهانی سوم که بزرگترین جنایت در تاریخ نوع بشر خواهد بود، رهبری کنند. مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها هرگز این حقیقت را از تودهها پنهان نخواهند کرد که: فقط انقلاب و جنگ انقلابی که م- ل- م ها رهبری آن را به عهده دارند و یا در تدارک رهبری آنند، میتواند ازین جنایات هولناک جلوگیری کند. م- ل- م ها باید امکانات انقلابی که به سرعت در حال رشد اند از دست نداده و توده ها را در ارتقاء مبارزات انقلابی در تمام جبههها رهبری کنند – جنگ انقلابی را در هر نقطه ممکن شروع نمایند و در جائی که هنوز شرایط برای اقدام به چنین جنگی حاضر نیست جریان تدارک آنرا تشدید نمایند. ازین طریق مبارزه برای کمونیزم پیشرفت کرده و پیروزی پرولتاریا و خلق های تحت ستم ،تدارکات کنونی امپریالیست ها را برای جنگ جهانی در نبردهای تعیین کننده در هم ریخته، حکومت طبقه کارگر را در تعدادی از کشورها مستقر نموده و اوضاع عمومی ای در جهان ایجاد خواهد گردید که به حال پیشرفت مبارزه انقلابی مساعدتر باشد. از طرف دیگر، اگر مبارزه انقلابی قادر به پیشگیری از جنگ جهانی سوم نباشد، کمونیستها و پرولتاریای انقلابی و تودهها باید آماده به حرکت در آوردن غلیانی که ناشی از این جنگ و رنج هایی که ناگزیر همراه آن خواهد آمد، بوده و آنرا علیه منبع جنگ یعنی امپریالیزم متوجه ساخته و از موقعیت تضعیف شده دشمن سود جسته و از این طریق جنگ ارتجاعی امپریالیستی را به جنگ عادلانه علیه امپریالیزم و ارتجاع مبدل سازند. “
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
9 حمل 1401 خورشیدی
29 مارچ 2022 میلادی