رفقا!
طبق فراخوان دفتر سیاسی حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان، ما در این جا جمع شده ایم تا اولین سالگرد در گذشت رفیق ضیاء را تجلیل نمائیم. نخست جا دارد تا حضور گرم شما رفقا را در محفل تجلیلیه اولین سالگرد در گذشت رفیق ضیاء خیر مقدم بگویم، و علاوه نمایم که در شرایط و اوضاع بد کرونایی حضور شما در این محفل بیانگر تصمیم تان در ادامه خط ترسیم شده توسط رفیق ضیاء و رفقای همرزمش میباشد.
رفقا!
میخواهم کارنامه سیاسی رفیق ضیاء را بصورت مختصر و فشرده خدمت شما تقدیم نمایم.
رفیق ضیاء در سال 1331 خورشیدی در یکی از روستاهای ولسوالی… ولایت… دیده به دنیا گشود پدرش شغل کشاورزی داشت و از جمله دهقانان میانه حال بود. رفیق ضیاء دوره ابتدائیه را در ولسوالی که زندگی میکرد سپری نمود. بعد از ختم دوره ابتدائیه پدرش او را با هزینه شخصی به کابل روان نمود و در یکی از لیسههای شهر کابل شامل گردید، او تحصیلاتش را با موفقیت سپری نمود. رفیق ضیاء بعد از ختم دوره تحصیلی به مدت دو الی سه سال در بخش تفحصات گاز شبرغان به صفت مامور مصروف کار بود، بعد از آن به زندگی حرفهای روی آورد و بیش از چهل سال عمرش را بصورت حرفهای در مبارزات طبقاتی علیه رژیمهای ارتجاعی صرف نمود. رفیق ضیاء از استعداد خاصی برخوردار بود، او با رفقا و دوستانش صمیمی بود. رفیق ضیاء از ابتدای نوجوانی به تاریخ و فلسفه علاقه داشت و در این زمینه تحقیقاتی نیز انجام داد. او در ابتدا در باره تاریخ و فلسفه اسلامی به تحقیقات پرداخت.
رفیق ضیاء در جوانی با گوشت وپوست خود ستم رژیم شاهی را حس مینمود و به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت. در این زمان مبارزاتش مدغم از مبارزه ملی ـ مذهبی ـ ناسیونالیستی بود. رفیق ضیاء در سال 1356 خورشیدی در ولایت … بازداشت گردید و زندانی شد و تا زمان کودتای 7 ثور 1357 خورشیدی در زندان باقی ماند. بعد از کودتای 7ثور 1357 با فرمان تره کی زندانیان به استثنای تعداد قلیلی از زندان آزاد شدند، رفیق ضیاء هم از جملۀ تعداد قلیل زندانیانی بود که به مدت تقریباً شش ماه دیگر زندان را سپری نمود و بعد با قید ضمانت از زندان آزاد گردید.
زندان، آموزگار خوبی برای رفیق ضیاء بود، با کنجکاوی زیادی که داشت در زندان به این نتیجه رسید که مبارزات ملی ـ مذهبی ناسیونالیستی راه رهایی تودههای ستمدیده افغانستان نیست. او در زندان دقیقاً مشاهده نمود که نه تنها میلیت هزاره، بلکه تودههای زحمتکش پشتون، تاجیک و ازبیک نیز مورد تحقیر و توهین و ستم قرار دارند. او در زندان دقیقاً ستم طبقاتی را درک نمود و این نتیجه گیری رفیق ضیاء، سمت وسوی مبارزاتی اش را تعویض کرد. او به خوبی درک نموده بود که از بین بردن ستمگری ملی و تمامی اشکال ستم با نابودی طبقات ممکن و میسر می گردد و فقط مبارزه طبقاتی پرولتاریای سازمان یافته است که بشریت را از قید ستم میتواند رهایی بخشد.
رفیق ضیاء بعد از رهایی از زندان به گروپ زنده یاد مجید که به تازگی از “گروه انقلابی خلقهای افغانستان” بریده بود پیوست. بعد از ایجاد “ساما” دست به سلاح برد و علیه رژیم کودتای به مبارزه مسلحانه پرداخت.
بعد از جانباختن زنده یاد مجید کلکانی، مسیر مبارزاتی “ساما” شکل دیگری به خود گرفت، از مسیر ملی دموکراتیک به مسیر اسلامی تغییر جهت داد و “برنامه تازه اندیشان” که از ” انقلاب اسلامی” و “جمهوری اسلامی” دفاع مینمود بنام “اعلام مواضع ساما” نشر و پخش گردید. در این زمان رفیق ضیاء در غرجستان سرگرم نبرد با اشغالگران سوسیال امپریالیست و رژیم مزدورش بود که پنجاه کاپی از “اعلام مواضع ساما” بدستش رسید تا پخش نماید. اما رفیق ضیاء به پخش”اعلام مواضع ساما” مبادرت نورزید، زیرا او با “اعلام مواضع ساما” به عنوان یک خط رویزیونیستی مخالف بود. مبارزات رفیق ضیاء در درون “ساما از همینجا شروع میشود.
زمانی که “ساما” طرحی برای فرستادن کادرها به چین و تربیه ایشان توسط رویزیونیستهای چینی را ریخت، رفیق ضیاء با این طرح به مخالفت برخاست. اما رهبری “ساما” هیچ وقعی به مخالفت رفیق ضیاء ننهاد و در کنفرانس سرتاسری “ساما” این طرح را به تصویب رساند. این مسئله را رفیق ضیاء این گونه بیان مینماید:
« من قبلاً با طرح تربیت کادرها برای “ساما” توسط چینیها مخالفت کرده بودم ولی “رهبر و شرکاء” علیرغم مخالفت قبلی من برنامۀ گروپ اعزامی را به صورت مدرسۀ سازمانی تنظیم کردند (یکی از پیشنهادات “رهبر” در مورد کار آموزشی در سازمان عبارت بود از ایجاد مدرسۀ سازمانی و تربیت حداقل ده کادر درجه اول برای رهبری آیندۀ سازمان که مورد تصویب کنفرانس سرتاسری قرار گرفت.) قبل از حرکت گروپ اعزامی “رهبر و شرکاء” در غیاب من به یک فیصله رسیده بودند و آن این بود که:
«تحکیم ارتباط دوامدار با حزب کمونیست چین برای “ساما” اهمیت استراتژیک دارد.» در جلسۀ مختصری که کمیتۀ مرکزی قبل از حرکت گروپ اعزامی داشت من با این فیصله مخالفت کردم و متذکر گردیدم که:
«اساساً شناخت ما ازین “دوستان تازه” بیشتر از تحکیم ارتباط اهمیت استراتژیک دارد، زیرا این جـنـبـه مربوط به موضعگیری ایدئولوژیک بر میگردد. ما باید بر اساس شناختی که رفقای ما حاصل میکنند و بیگمان شـناخت قبلی ما را عمیقتر خواهد سـاخت ببینیم که چگـونه میتوانیـم روابط مان را با ایشـان تنظیـم نماییم. رفـقـا باید بخاطر داشته باشند که روابط صرف سیاسی است (بازهم “حماقت روستایی”). همگی سکوت کردند و چیزی نگفتند. » (اسناد تاریخی…. صفحه 168)
زمانی که غند سنگین در کوه دامن به اشغالگران سوسیال امپریالیزم و رژیم دستنشانده تسلیم گردید رفیق ضیاء با تسلیم طلبی در درون “ساما” به مبارزه برخاست. او در نامه سر گشاده تمامی اعضای “ساما” را چنین مورد خطاب قرار داد:
«اکنون که خیانت تسلیم طلبی یک ادعا نیست، بلکه به یک واقعیت دردناک و نفرت انگیز تبدیل شده است. و فرد فرد رفقای صدیق و پاکباز ما چنگ و دندان اژدهای جنایتکار روس را در گلوی سازمان خود، جنبش انقلابی کشور و جنگ کبیر میهنی میبینند، مبارزۀ قاطع با این روند اسارتبار و قطع ریشۀ این “سرطان خبیثه” نمیتواند عاجلترین و فوری ترین وظیفۀ رزمندگان راه شهیدان ما را که در مشی سازمان آزادیبخش مردم افغانستان تجلی یافته است، نسازد. از اینرو است که کندوکاو بخاطر ریشه یابی، علل و عوامل آن، بدون اینکه مقاطعه با عناصر خاین و تسلیم شده به دشمن ملی را به تعویق بیندازد- وظیفۀ مبرمی است که پاکیزگی و رزمندگی رفقای ما را در آینده تضمین مینماید.» ( اسناد تاریخی…. صفحه 6)
مبارزات تسلیم طلبانه و ضد پرولتری “ساما”رفیق ضیاء را به مبارزه بی امان دائمی وا داشت. رفیق ضیاء بگونه قاطع مبارزاتش را علیه تسلیمی و تسلیم طلبی در درون “ساما” شروع نمود.
رفیق ضیاء در کنفرانس سرتاسری ” ساما ” مبارزات ایدئولوژیک ـ سیاسی علیه تسلیم طلبی را به شدت ادامه داد، این کار رفیق ضیاء قیوم رهبر را وادار نمود که برای تحقیق و بررسی تسلیم طلبی “کمیته تحقیق و بررسی تسلیم طلبی” را ایجاد نماید و مسئولیت کمیته را به رفیق ضیاء بسپرد.
قیوم رهبر به این خیال خام که شاید با ترفیع موقعیت تشکیلاتی رفیق ضیاء، او را از مبارزات ایدئولوژیک ـ سیاسی علیه تسلیم طلبی دور نگه خواهد داشت، مسئولیت نظامی “ساما” را به او سپرد و وی را به عضویت دفتر سیاسی “ساما” ارتقاء داد، اما هیچ کدام این حیلهها کوچکترین اثری بر اراده رفیق ضیاء نگذاشت. او همچنان مبارزاتش را علیه تسلیم طلبی با جدیت شروع نموده و به تحقیق و بررسی تسلیم طلبی پرداخت.
هنوز این تحقیقات تکمیل نگردیده بود که هیئت ده نفری به ریاست “ولید” وارد چین شد و بعد از بحث و تبادل نظر با رویزیونیستهای چینی، هیئت اعزامی “ساما “، به خاطر”دریافت امکانات ” از ریزویونیستهای سه جهانی حاضر به پذیرش تیوری رویزیونیستی سه جهانی گردیدند ، اما رویزیونیستهای چین این کمک را مشروط به رفتن مسئول نظامی و رهبری “ساما” به چین، دانستند.
زمانی که هیئت اعزامی از چین برگشت و پیام رویزیونیستهای چینی مبنی بر نشست حضوری رهبری و مسئول نظامی”ساما” را به کمیته مرکزی رساند، اعضای کمیته مرکزی بشمول قیوم رهبر ذوق زده شده و این دعوت را پذیرفتند، اما رفیق ضیاء با این دعوت مخالفت نمود و حاضر به سفر چین نگردید. از این زمان به بعد مبارزات رفیق ضیاء نه تنها علیه تسلیمی و تسلیم طلبی ملی و طبقاتی در درون “ساما” ادامه یافت، بلکه به شکل گسترده مبارزاتش را در درون “ساما” علیه رویزیونیزم سه جهانی به پیش برد.
رهبری “ساما” خواهان آن بودند که اعضای “ساما” نباید از رابطهگیری “ساما” با چین باخبر شوند، رفیق ضیاء با این طرح به مخالفت پرداخت و خواهان آن بود که باید تمام اعضا در جریان چنین رابطهگیری قرار بگیرند و چهره رویزیونیزم سه جهانی را درک کنند.
رهبری “ساما” جریان تسلیم طلبی را مربوط به انگیزههای محلی و چند نفر میدانستند، اما استدلال رفیق ضیاء این بود که جریان تسلیم طلبی مربوط به قضایای محلی و یا انگیزههای چند نفر نبوده، بلکه مربوط به خط “ساما” است که در “اعلام مواضع ساما” بروشنی دیده میشود. رفیق ضیاء رویزیونیزم درون “ساما” را پایه ایدئولوژیک تسلیم طلبی در “ساما میدانست.
بحث روی تسلیم طلبی و تیوری سه جهان میان رفیق ضیاء و رهبری “ساما” از جمله جنجال برانگیزترین مسایل بحثی بود، زیرا استدلال قیوم رهبر این بود که تیوری سه جهان استراتیژی بین المللی پرولتاریا جهان نه، بلکه استراتیژِی پرولتاریای افغانستان و چین است. رفیق ضیاء نه تنها این بحث قیوم رهبر را غلط، بلکه نشان داد که این تیوری یک تیوری ضد مائوئیستی است که در جهت کوبیدن انقلاب کبیر فرهنگی چین بکار گرفته شده است.
رفیق ضیاء تیوری سه جهان را تیوری استراتیژی بین المللی دار و دستۀ رویزیونیستی “تین سیائوپینگ” میدانست که خلاف این گفته مائوتسه دون«انقلاب را دریابید و تولید را افزایش دهید» در حرکت است و انقلاب فرهنگی چین را یک فاجعه میداند و دوباره سازی اصلاحات اقتصادی را توسعه مینماید.
زمانی که قیوم رهبر دریافت که ارتقاء موقعیت تشکیلاتی رفیق ضیاء مانع مبارزات او علیه تسلیم طلبی و تیوری سه جهان نگردید از ترفند دیگری کار گرفت و برنامه سفر رفیق ضیاء را به اروپا روی دست گرفت، و به رفیق ضیاء وظیفه سپرد که به نمایندگی از “ساما” در کنفرانس ژنیو شرکت نمایند.
حدس قیوم رهبر در مورد سفر رفیق ضیاء این بود که به احتمال قوی که دیگر به افغانستان برنگردد و در آنجا پناهندگی حاصل نماید، و یا این که در ارتباط با کمیته ژنیو تحت تاثیر سه جهانیها قرار خواهد گرفت. در هر دو حالت برنامه سفر رفیق ضیاء را به نفع “ساما” ارزیابی نموده بود. اما رفیق ضیاء برنامه سفرش را طبق برنامه قیوم رهبر پیش نبرد، او در ابتدا در مورد کمیته ژنیو تحقیقاتی بعمل آورد و دانست که اکثریت قریب به اتفاق این کمیته پیرو تیوری سه جهان اند، لذا هیچ تماسی با کمیته نگرفت و کارش را مستقلانه پیش برد.
رفیق ضیاء در محکمه پاریس و محفل هامبورگ شرکت کرد. رفیق ضیاء در محفل هامبورگ روی تضادها و مشخصاً تضاد عمده و غیر عمده و تفکیک تضاد عمده از تضاد اساسی تماس گرفت. و بیان نمود که باید مبارزه علیه نیروهای ارتجاعی سلطنت طلب و نیروهای اسلامیست در تابعیت از تضاد عمده به پیش برده شود. بر مبنای این استدلال رفیق ضیاء علیه تسلیم طلبی طبقاتی نیز موضع قاطع گرفت. این موضع گیری رفیق ضیاء توجه کمونیستهای پیرو، ایران و ترکیه را جلب نمود و زمینه ساز بحثها و تبادل نظر میان رفیق ضیاء و احزاب کمونیست این کشورها و بخصوص حزب مارکسیست ـ لنینیست ترکیه گردید.
رفیق ضیاء با حزب مارکسیست ـ لنینیست ترکیه وارد بحث مفصل گردید، در این بحثها موضع “ساما” را مورد نقد قرار داد و با حزب کمونیست ترکیه موضع واحدی را اتخاذ نمود و قرار بر این شد تا این ارتباط هر چه بیشتر بین طرفین بعمل آید.
حزب مارکسیست ـ لنینیست ترکیه به رفیق ضیاء پیشنهاد نمود که “ساما” باید گام عملی در جهت تشکیل حزب کمونیست افغانستان بر دارد و در دومین کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست (در آن زمان اندیشه مائوتسه دون) شرکت نماید. این کنفرانس در سال 1984 میلادی (1363 خورشیدی) دایر گردید که منجر به تشکیل جنبش انقلابی انترناسیونالیستی شد.
رفیق ضیاء در این سفر کاملاً آبدیده شده و به شناخت بهتر مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم دسترسی پیدا نموده و ماهیت رویزیونیستی تیوری سه جهان را کاملاً درک نمود و پی برد که خط “ساما” هیچ ارتباطی به مارکسیزم لنینیزم ـ اندیشه مائوتسه دون ندارد.
زمانی که رفیق ضیاء به کشور برگشت و گزارشات سفرش را بصورت مفصل ارائه نمود و پیشنهاد حزب کمونیست ترکیه مبنی بر ایجاد حزب کمونیست افغانستان و شرکت در دومین کنفرانس بین المللی احزاب و سازمان های مارکسیست ـ لنینیست ـ اندیشه مائوتسه دون در سال 1984 میلادی (1363 خورشیدی) را با قیوم رهبر در میان گذاشت، اما قیوم رهبر هیچ اعتنایی به این پیشنهاد نکرد و زمینه مسافرت به چین را تدارک دید.
این حرکت قیوم رهبر (تدارک سفر به چین) رفیق ضیاء را به این نتیجه رساند که دیگر همکاری با “ساما” کاری است بس مشکل. او بر مبارزات ایدئولوژیک ـ سیاسی علیه تسلیم طلبی ملی و طبقانی و همچنین علیه تیوری رویزیونیستی سه جهانی استوارانه ایستاد و به مبارزاتش ادامه داد. او بخوبی درک نموده بود که موضع گیری علیه تسلیم طلبی و تیوری سه جهان خط مرز میان انقلاب و ضد انقلاب و به همین ترتیب خط و مرز میان مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم (در آن زمان اندیشه مائوتسه دون) و رویزیونیزم است.
بناءً رفیق ضیاء قطع رابطه خود با “ساما” را اعلام نموده و در 14 حمل 1365 خورشیدی ( 3 اپریل1986 میلادی) “هسته انقلابی کمونیستهای افغانستان ” را بنیانگذاری نمود. رفیق ضیاء رابطه اش را با احزاب مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوتسه دون اندیشه و بخصوص جنبش انقلابی انترناسیونالیستی مستحکم نمود.
این کار رفیق ضیاء باعث خشم رهبری تسلیم طلب “ساما” گردید، زیرا انشعاب بخش غرجستان “ساما” باعث ضربه خوردن روابط چین و “ساما” گردید و “ساما” از کمک های مادی چین محروم گشت. بدین اساس “ساما” هر آنچه از دستش آمد در مورد رفیق ضیاء دریغ نورزید (حتی حمله بالای خانه و به آتش کشیدن خانهاش). اما رفیق ضیاء چون کوه استوار ماند و بدون ترس و تزلزل مبارزاتش را علیه تسلیم طلبی و تیوری سه جهان بعنوان یک تیوری رویزیونیستی ادامه داد.
“هسته انقلابی کمونیستهای افغانستان “تحت رهبری رفیق ضیاء برای پیشبرد مبارزات ایدئولوژیک ـ سیاسی “ندای انقلاب” را بعنوان جریده تیوریک ـ سیاسی “هسته انقلابی کمونیستهای افغانستان” منتشر نمود.
جریده “ندای انقلاب” مبارزات اصولی و قاطع خویش را علیه رویزیونیزم، تسلیمی و تسلیم طلبی “ساما” و به همین ترتیب علیه “مشعل رهایی” ارگان تیوریک ـ سیاسی “سازمان رهایی افغانستان” بعنوان یک ارگان رویزیونیستی سه جهانی آغاز نمود و تمامی خطوط انحرافی “ساما” و “سازمان رهایی افغانستان” را مورد بررسی قرار داد.
رفیق ضیاء در “ندای انقلاب” جنبش کمونیستی افغانستان را بصورت دقیق تجزیه و تحلیل و جنبههای مثبت و منفی”سازمان جوانان مترقی” را نشانی نمود، از جنبه های منفی آن گسست و بتکامل جنبه های مثبت آن پرداخت.
رفیق ضیاء طرح برنامه پیشنهادی حزب کمونیست افغانستان را وظیفه عمده مبارزاتی خویش قرار داد، زیرا او بدرستی درک نموده بود که بدون سه سلاح انقلاب هیچ انقلابی به پیروزی نمیرسد و بناءً ایجاد حزب کمونیست افغانستان در اولویت کاری اش قرارگرفت.
رفیق ضیاء در سال 1368 خورشیدی (1989 میلادی) “سازمان کمونیستهای انقلابی افغانستان” را ساخت. او در یک سند اساسی برنامهای بنام “اعلام مواضع سازمان انقلابی کمونیستهای افغانستان” مائوئیزم را مورد تائید قرار داد و قسمتی از اعلام “مواضع…” به تشریح مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم اختصاص داده شد.
رفیق ضیاء برای متحد نمودن گروپها و سازمانهای مارکسیست ـ لنینست ـ مائوئیست افغانستان تلاش فراوان نمود. و در این زمینه با “اتحاد مارکسیست ـ لنینیستهای افغانستان” و “سازمان پیکار برای نجات افغانستان”، “کمیته وحدت و انسجام” را پایهریزی نمود.
رفیق ضیاء با الهامگیری از انقلاب کبیر فرهنگی چین به درستی به اهمیت مبارزه درونی دوخط پی برده بود، بناءً این موضوع را با دو جناح متشکله “کمیته انسجام و وحدت” در میان گذاشت و خواهان یک نشریه درونی برای پیش برد مبارزات ایدئولوژیک ـ سیاسی گردید، که از طرف هر دو تشکیل متذکره پذیرفته نشد. اما رفیق ضیاء برای مبارزات خطی درون سازمانی به انتشارات نشریه سنگر بعنوان یک نشریه درونی متعلق به “سازمان انقلابی کمونیستهای افغانستان” اقدام نمود، که این نشریه در زمان “حزب کمونیست افغانستان” تا زمان ایجاد ” حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان فعال بود و در حدود 4 شماره آن منتشر گردید.
در سال 1371 خورشیدی(1992 میلادی) رفیق ضیاء “حزب کمونیست افغانستان” را بنیان گذاری و شعله جاوید دور دوم را بعنوان ارگان مرکزی حزب کمونیست افغانستان منتشر نمود. طبقه کارگر افغانستان برای اولین بار بود که از حزب پیشآهنگش بهره مند گردیده بود. افتخار این تکامل کیفی جنبش کمونیستی افغانستان فقط و فقط متعلق به رفیق ضیاء است.
رفیق ضیاء در سال 1993 میلادی (1372 خورشیدی) در جلسه گستردۀ که از طرف جنبش انقلابی انترناسیونالیستی برنامه ریزی شده بود شرکت نمود. در همین جلسه بود که سند زنده باد مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم به تصویب رسید. رفیق ضیاء در جلسه روی تعیین تضاد عمده جهانی به شدت پافشاری داشت و استدلالش این بود که تضاد میان امپریالیزم و خلق های تحت ستم جهان در شرایط فعلی تضاد عمده جهانی را تشکیل می دهد که حزب کمونیست انقلابی امریکا و حزب کمونیست ایران (مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست) به آن به مخالفت برخاستند. گرچه اکثریت شرکت کنندگان جلسه به این باور بودند که تضاد میان امپریالیزم و خلقهای ستمدیده جهان تضاد عمده کنونی جهان است، اما متاسفانه که مطلب لاینحل باقی ماند و به کدام فیصلۀ نرسید. در جلسه سال 2000 میلادی تضاد میان امپریالیزم و خلقهای ستمدیده جهان بعنوان تضاد عمده جهانی مشخص گردید که فقط حزب کمونیست ایران (مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست) به آن رای منفی داد.
حزب کمونیست انقلابی امریکا با تائید تضاد عمده جهانی توانست که دوباره عضویت در کمیته جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را بدست آورد، اما بعد از مدتی نظر نماینده خود را مبنی بر تضاد عمده جهانی رد نمود. همین دید انحرافی یکی از عوامل غلطیدن حزب کمونیست انقلابی امریکا به رویزیونیزم پسا مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی گردید.
زمانی که امپریالیزم امریکا و متحدینش به افغانستان حمله نموده و این کشور را به اشغال خود در آوردند، حزب کمونیست افغانستان تحت رهبری رفیق ضیاء با پخش اعلامیۀ اشغالگری امپریالیستها را محکوم نمود و طرح وحدت همه مائوئیستهای افغانستان را ریخت. در آن زمان “کمیته وحدت جنبش کمونیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی)افغانستان”، “اتحاد انقلابی کارگران افغانستان” و بعضی شخصیتها و سازمان دیگر این طرح را پذیرفتند. در اوایل سال 1382 خورشیدی جلسات رو در رو میان “حزب کمونیست افغانستان” ، ” کمیته وحدت جنبش کمونیستی(مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) افغانستان” و “اتحاد انقلابی کارگران افغانستان” شروع شد و این جلسه، سه روز را در بر گرفت. در ختم جلسه رفیق ضیاء پیشنهاد ایجاد کمیته وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان را برای حل اختلافات ایدئولوژیک ـ سیاسی نمود که از طرف دو تشکیل دیگر پذیرفته شد و در ختم اعلان جلسه اعلامیه مشترک هر سه جناح علیه اشغالگران امپریالیست و لوی جرگه اضطراری تحریر گردید. این اولین اعلامیه مشترک سه جناح اشتراک کننده در کمیته وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان بود. بعد از این، پروسه وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان شروع گردید و بیش از دوسال دوام نمود. متاسفانه که تعدادی از اشتراک کنندگان پروسه را تا آخر پیش نبردند و فقط سه جناح (حزب کمونیست افغانستان، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان) پروسه را به آخر رساندند که در اول می سال 2004 میلادی (1383 خورشیدی) منجر به کنگره وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان و ایجاد حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان گردید.
رفیق ضیاء نه تنها در رهبری “هسته انقلابی کمونیستهای افغانستان”، “سازمان انقلابی کمونیستهای افغانستان” و ” حزب کمونیست افغانستان” قرار داشت، بلکه به اتفاق آراء در کنگره وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان رهبری ” حزب کمونیست (مائوئیست ) افغانستان را نیز از آن خود ساخت و در دومین کنگره سراسری “حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان” نیز به اتفاق آراء در رهبری حزب قرار گرفت و تا زمان پدرود حیات بخوبی توانست که حزب را در جهت اصولی رهبری نماید.
رفیق ضیاء هفده سال حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان را رهبری نمود. گرچه در زمان حیات رفیق ضیاء، ریزشها حتی ریزشهای گروپیک در حزب بوجود آمد، که در این میان ریزش گروپیک سال 1392 خورشیدی یعنی یک سال قبل از دومین کنگره سراسری حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان که در اثر حرکات ضد اخلاقی پرولتری یکی از اعضای حزب رونما گردید. حرکت ضد اخلاقی پرولتری این فرد نه بار اول، دوم، سوم و چهارم، بلکه چندمین حرکت ضد اخلاقی پرولتری در حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بود که از وی سر زد. هر حرکت وی باعث ریزش زنان در حزب گردید، اما حرکت ضد اخلاقی وی در سال 1392 خورشیدی بزرگ ترین ریزش را در سطح حزب بوجود آورد. هرگاه حزب در حرکات اولی، دومی و حتی سومی و چهارمی علیه این انحراف با قاطعیت برخورد مینمود ما شاهد چنین ریزشی در حزب نمیبودیم.
حزب کمونیست (مائوئیست)افغانستان تحت رهبری رفیق ضیاء با انواع و اشکال رویزیونیزم، اپورتونیزم، تسلیمی و تسلیم طلبی به درستی مبارزه نمود و این مبارزات را تا کنون بخوبی پیش برده است.
رفیق ضیاء در مدت هفده سال با انواع و اقسام دروغ و افتراء رو به رو گردید، اما چون کوه ایستاد و علیه هرگونه توطئه و افتراء طبق اصول مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی مبارزه نمود و همه را خنثی و حزب را به جلو سوق داد و وحدت حزب را حفظ کرد.
پروسه وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی تحت رهبری رفیق ضیاء در شرایط خاصی جریان داشت که با شرایط بقیه کشورها متفاوت بود.
پروسه وحدت جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی در افغانستان که منجر به تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان گردید در شرایطی بوجود آمد که اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا افغانستان را اشغال نموده بودند. در چنین شرایطی موجی از تسلیمی و تسلیم طلبی نیروهای به اصطلاح چپ را فراگرفته بود و همه شان به فکر ایجاد احزاب علنی بودند. هنگامی که “مارکسیستهای علنی” به تب و تلاش احزاب علنی و راجستر شده افتادند، اشغالگران امپریالیست از فرصت استفاده اعظمی نمود و تمامی شان را بر محور رژیم دستنشانده گرد آورد. در چنین شرایطی بود که رفیق ضیاء وارد میدان مبارزاتی علیه این انحرافات عمیق و گسترده گردید و به فکر ایجاد یک حزب کمونیست ثابت قدم، به هم پیوسته و کاملاً مخفی گردید. رفیق ضیاء با ثبات این گام را برداشت و همراه رفقای همرزمش توانست که این خواست را بر آورده سازد.
در چنین شرایطی وظیفهای که جلو روی رفیق ضیاء قرار داشت عبارت بود از: تعیین و تفکیک تضادها، کشیدن مرز میان انقلاب و ضد انقلاب، فاصله گرفتن از نیروهای تسلیم شده و تسلیم طلب و متشکل نمودن کادرهای مجرب از انقلابیونی که انضباط حزبی را جداً رعایت نموده و در فن مبارزه با پولیس مهارت داشته باشند.
تسلیم شدگان و تسلیم طلبان همان کسانی بودند که بر ضد حزبیت قد علم نموده و اعتقاد شان این بود که فعلاً شرایط برای ایجاد حزب کمونیست در افغانستان مهیا نیست، و این شعار را سر میدادند که«بگذار اشغالگران امپریالیست افغانستان ویران را آباد کند و طبقه کارگر افغانستان را رشد دهد، آنگاه زمینه برای ایجاد حزب کمونیست در افغانستان مهیا میگردد.» همین دید غلط بود که آنها را به دامن اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی انداخت.
بزرگترین خدمت رفیق ضیاء در قبال تودههای ستمکش افغانستان و حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان عبارت بود از: تعیین تضاد عمده و غیر عمده و وظیفه عمده مبارزاتی و تفکیک تضاد عمده از تضاد اساسی و به همین ترتیب افشاء نمودن خطر “نقشه” تسلیم شدگان و تسلیم طلبان که تازه در حال تکوین بود. حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان تحت رهبری رفیق ضیاء بخوبی توانست که خطر خط مشی تسلیم شدگان و تسلیم طلبان را در نظر مجسم سازد و این خطرات را آشکار نماید. پس از آشکار نمودن این خطرات حمله بی امان ایدئولوژیک ـ سیاسی علیه تسلیم شدگان و تسلیم طلبان را آغاز نموده و تمام مسئله را روی این خطر متمرکز کرد، زیرا این مبارزه مربوط به حیات و ممات حزب بود.
زمانی که اولین شماره شعله جاوید ارگان مرکزی حزب انتشار یافت، تمامی تسلیم شدگان و تسلیم طلبان علیه ارگان مرکزی حزب صف واحدی را ایجاد نموده و به تبلیغ و ترویج علیه حزب پرداختند، اما حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان تحت رهبری رفیق ضیاء از جا نجنبید و چون صخرهای بر جا ایستاد و به دفع حملات دشمنان انقلاب پرداخت.
تاریخ ثابت ساخت که رفیق ضیاء هزار بار محق بود که حزب را به مبارزه آشتی ناپذیر علیه اشغالگران امپریالیست، رژیم دست نشانده و تمامی تسلیم شدگان و تسلیم طلبان و عناصر ضد حزبی سوق داد. فقط در سایه این سیاست تشکیلاتی درست و اصولی بود که حزب ما توانست روی پای خود بایستد و با انواع و اشکال انحرافات درونی مبارزه نماید و به این طریق وحدت داخلی و همپیوستگی را در درون حزب ایجاد نماید.
زمانی که بیانیه و اساسنامه حزب کمونیست انقلابی امریکا به دسترس حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان قرار گرفت، رفیق ضیاء اولین کسی بود که علیه خط و مشی حزب کمونیست انقلابی امریکا ایستاد و آن را یک خط انحرافی ضد مائوئیستی و پسا مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی خواند.
بزرگترین خدمت رفیق ضیاء در جنبش بینالمللی کمونیستی این بود که علیه انحراف عمیق اندیشۀ گونزالو و رویزیونیزم “راه پاراچندا” ایستاد و مبارزات حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را حول و هوش این قضایا بصورت دقیق رهبری نمود و زمانیکه بیانیه و اساسنامه حزب کمونیست انقلابی امریکا انتشار یافت علیه آن به مبارزه برخاست و رویزیونیزم نهفته در درون “سنتزهای نوین” را آشکار ساخت. از آن به بعد حمله بی امان خود را علیه “سنتزهای نوین” آواکیان شروع نمود و مبارزات حزب را روی این قضایا متمرکز کرد.
رفیق ضیاء با درک عمیقی که از اشکال و انواع رویزیونیزم داشت، قبل از این که “سنتزهای نوین” آواکیان بتواند در بین جنبش انقلابی انترناسیونالیستی جا باز کند چهره رویزیونیستی اش را آشکار ساخت.
یک تن از مائوئیستهای … در مورد رفیق ضیاء چنین مینویسد:
« از دست دادن رفیق ضیاء، صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان ضایعۀ بزرگی برای جنبش بین المللی کمونیستی محسوب میشود.
وی نقش بسیار برازندهای در دفاع از درفش مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم در بحبوحه سرکوب شدید و سردرگمی ایدئولوژیک در آن کشور ایفاء کرد. وی سپس نقش اصلی را در اتحاد نیروهای مائوئیست در افغانستان در یک حزب واحد بر اساس خط درست ایدیولوژیک – سیاسی، بازی نمود.
رفیق ضیاء یک انترناسیونالیست ثابت قدم پرولتری بود. او یکی از اشتراک کنندگان کنفرانس تاریخی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی (ریم) در سال 1993 بود که قطعنامه “زنده باد مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم” را تصویب کرد و در بحثها نقش اساسی داشت. و بعدا، زمانی که رویزیونیزم آواکیانیزم و پاراچندا– باترای ظهور نمود، او در صفوف مقدم مبارزات علیه آنها قرار گرفت، حزب خود را هدایت کرد و در دسته بندیهای بینالمللی که علیه آنها شکل گرفت، همکاری نمود.
رفیق ضیاء شاعر بود. او به مناسبت نشست گسترده سال 1993 شعر سروده بود، که اهمیت تاریخی آن را انعکاس میداد.
جایی که در پولیمیک علیه آواکیانیزم، با رد روایت دروغین شان بدنبال مشارکت رهبران مائوئیست سراسر جهان در مبارزه علیه رویزیونیزم دنگ سیائو و خوجهائی بود و نقش آنان را یادآوری میکرد. من به نقششان توجه کرده بودم. هرچند این موارد بدلیل اینکه به زبانهای خودشان تحریر یافته بود، ناشناخته باقی مانده است؛ اما عمق افکار برنده آنان از غنای مباحثش در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی به وضوح دیده میشد. من هنگام نوشتن آن سطور، رفیق ضیاء را در ذهن خودم داشتم.»
رفیق ضیاء یک متفکر و رهبری عالی بود که حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان را در مبارزه علیه انواع و اشکال رویزیونیزم، اپورتونیزم، سکتاریزم، اکونومیزم، انحلال طلبی، تسلیمی و تسلیم طلبی به مدت هفده سال رهبری نمود و حزب را در این مسیر آبدیده ساخت.
رفیق ضیاء به نیروی خلاقانه تودهها ایمان داشت، به همین علت بود که او هیچگاه نخواست تودهها را ترک کند و در خارج کشور اقامت گزین شود. او در میان تودهها زیست و در میان تودهها زمانی که از خانه به سمت شفاخانه در حرکت بود چشمهایش را بست و بخواب ابدی فرو رفت.
رفقا! ما امروز در اینجا جمع شده ایم تا یک بار دیگر به خط ترسیم شده توسط رفیق ضیاء تجدید میثاق نموده و تعهد بسپاریم که این خط را تا آخر به پیش میبریم.
یاد و خاطره رفیق ضیاء گرامی باد
اول سرطان 1400خورشیدی