سند تحریری رفیق م. ب.
یک سال پیش در چنین روزی اندیشمندی متعهد، متفکر، سیاستمداری دانا در گذشت. رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در خانوادۀ خرده مالک دهقانی در یکی از روستاهایی ولایت…. به دنیا آمد.
نخستین معلم رفیق ضیاء درد و رنج مردم ستمدیده افغانستان بود. او در طوفانی از اندوه و اقیانوسی از رنج پرورش یافت. رفیق ضیاء هیچ وقت برای رهایی فردی مبارزه و تلاش ننمود. او تا بدرود حیات به طبقه خود وفادار ماند. برای او نیز میسر بود که با سازش و تسلیم طلبی و انحراف از اصول مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی مانند بقیه تسلیم طلبان “چپ ” به جاه و مقامی برسد، اما چنین نکرد و روی اصول پا فشاری نمود. او زندگی حقیرانه را بر تسلیم شدن به اشغالگران و رژیم پوشالی ترجیح داد.
رفیق ضیاء در مکتب رنج آموخته بود که باید برای بر انداختن مناسبات کهنه اجتماعی مبارزه کرد و قیام نمود و در برابرنظام موجود نه گفت و تمام ارزشهای دنیای بورژوازی را از طریق انقلاب قهری نفی نمود.
رفیق ضیاء انقلابی از جان گذشته و فدایی پیشتاز که توقف را نمیشناخت و آن را ننگ می دانست و با هر دشواری و نا همواری به مبارزه بر خاست و تا آخرین لحظه حیات خود، هیچگاه سنگر تودهها را رها نکرد و برای یک لحظه هم توقف و درنگ را روا نداشت.
رفیق ضیاء ما را به مقاومت، مبارزه و ایستادگی علیه اشغالگران و رژیم پوشالی فرا میخواند. ما از او آموختیم که باید علیه اشغالگران و رژیم پوشالی به مبارزه بر خیزیم و توده ها را در یک مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی برای بیرون راندن قهری اشغالگران و سرنگونی رژیم پوشالی و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین بسیج نمائیم.
رفیق ضیاء از جامعهی سخن میگفت که در آن گرد خاموشی، سکوت، اندوه و فراموشی پاشیده شده بود، و در میان مردم تخم بی اتفاقی، تعصب و پراکندگی کاشته شده بود و هنوز هم میکارند. رفیق ضیاء از عمق چنین جامعهی سخن میگفت. وقتی مینگریست که سرها در گریبان است، مردم در بی باوری بسر میبرند، هیچ بادی از هیچ سویی بر نمیخیزد و اشغالگران و میهن فروشان آب را گل آلود کرده و توده ها را خلع سلاح نموده اند و کسی به سوی توده ها دست دوستی دراز نمیکند که بساط شب و شب پرستان را بر چیند. در چنین شرایطی که توهم و سردرگی ایدئولوژیک در کشور حاکم بود، رفیق ضیاء گام به جلو گذاشت و به دفاع از مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم بر خاست و در اتحاد نیروهای مائوئیست کشور در یک حزب واحد و ترسیم یک خط درست و اصولی سیاسی نقش اساسی بازی نمود.
رفیق ضیاء روان جامعهی که در آن زندگی میکرد بخوبی میشناخت. او به قانون تکامل و پیروزی نهادهای نو بر کهنه ایمان خدشه ناپذیر داشت.
رفیق ضیاء از عمق فاجعه سخن میگفت و صدای خود را از دیوارهای که استبداد در اطراف توده ها کشیده بود بلند نمود. او بخوبی می دیدید که شب چیره است، گرد خزان باریده است، اما نا امید نمیگردد. او راه پیمای سخت کوش و امیدوار است. توقف نمیکند به رفتن ادامه میدهد، از سنگ و صخره میگذرد و باور دارد که سر انجام به روشنایی و آفتاب بهاران میپیوندد. همین ایمان راسخ رفیق ضیاء بود که بعد از جانباختن زنده یاد مجید با اعلام مواضع “ساما” به عنوان یک خط رویونیستی و تسلیم طلبانه به مبارزه بر خاست و با تسلیم شدن علنی “ساما” به اشغالگران سوسیال امپریالیست و رژیم پوشالی مبارزاتش جدی تر گردید و زمانی که مطمئن شد که خط “ساما” با مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم بیگانه است از “ساما” برید و بنیان جنبش کمونیستی در افغانستان را پایه ریزی نمود و همین قاطعیت، سخت کوشی و جدیت وی بود که توانست در زمان اشغال افغانستان توسط امپریالیزم امریکا و متحدینش حزب پر قدرتی را بنا نهد و با تعیین خط و مشی درست و اصولی آن را به مدت 17 سال رهبری نماید.
رفیق ضیاء به توده ایمان داشت که سازندگان تاریخ اند و آنها می توانند در برابر دشواریها و نا همواریها ایستادگی و مقاومت کنند و سیمای جامعه و جهان را دگرگون نمایند و ارزشها، رابطهها و ضابطههای مناسبات کهنه را بر هم زنند.
اعتقاد ما اینست که توقف و درنگ انسان میتواند مقدمهی باشد برای مرگ و نابودی. رفیق ضیاء همیشه میگفت که سکوت در مقابل ستم جنایت است، و نباید دقایقی که از آسمان باروت میبارد و فضای افغانستان را تاریک نموده و تاراج گران هر جنایتی که از دست شان میآید بر مردم روا میدارند سکوت کرد، بلکه باید صدای خود را بلند نمود و چهره بیداد گران زمان را افشاء کرد و توده ها را با کار پیگیرانه و خستگی ناپذیر خود بسیج نمود، فقط از این طریق است که میتوان به جنگ های تخریب کارانه و تجاوز کارانه اشغالگران و رژیم پوشالی خاتمه داد و جهان نوینی عاری از ستم بنا نهاد.
رفیق ضیاء از همان آغاز تجاوز و اشغال افغانستان توسط امپریالیستها به رهبری امپریالیزم امریکا دقیقا درک نموده بود که تجاوز و اشغال افغانستان بیکاری، قحطی و گرسنگی را پدید میآورد و هر چه از عمر اشغالگران بگذرد نفرت تودهها از آن ها بیشتر میگردد، به همین علت بود که به ما آموخت که با ایمانی راسخ و خارائین به منافع علیای کشور و مردمان کشور برای رهایی توده ها از قید هر گونه ستم به مبارزات خود ادامه دهیم و تا رسیدن به جامعهی عاری از ستم لحظه ای درنگ نکنیم.
رفیق ضیاء رهبری بزرگ بود، او دید باز داشت او زبان توده ها را خوب می فهمید، سیمایی که از او به یادگار مانده کمتر کسی خواهد توانست بر چنین سیمایی دسترسی پیدا نموده و بردل و روان ها جای بگیرد.
یک سال از مرگ او گذشت، جای صدای رعد آسای او خالی است. هر جا که سخن از نبوغ پیش میآید سیمای او در نظر است
نامت ماندگار و یادت گرامی باد.