يکبار ديگر درفش پيروزمند و خونچکان هشتم مارچ، به پرواز در آمده است. این روز بیانگر عصيان زنان، بر فراز حيات پوسيدۀ مرد سالاری به مثابۀ جزئی از کل نظام غارتگر حاکم بر جهان است.
این پرواز غرور افگن امید پاره شدن زنجيرهای ستم از دست و پای زنان ستمدیده و بپا خاسته را میدهد، این پرواز غرور آفرین برای خفتگان در بند این امید را میدهد که خروش انقلاب در حال جرقه زدن است که هسته تمامی مرتجعین را هم چو انبارهای گندیده خس و خاشاک در مسیر حرکتش بسوزاند.
ما در لحظههای غرور پرور و پر شور اين روز، از مبارزات برحق زنان به منظور پاره نمودن زنجیرهای اسارت و درهم کوبیدن نظام ستمگرانه جهان و بخصوص افغانستان حمایت میکنیم.
در این روز تاریخی باید از ستم سخن گفت و جلوههای گوناگون این ستم را افشاء ساخت. در این روز باید از ستم،ستمگران سخن گفت و نقاب کذب را از چهرههای شان درید. در این روز باید از ستم جنسیتی سخن گفت و زنان ستمدیده را از ستم جنسیتی که بر آنها روا میدارند واقف ساخت.
ستم بر زنان دارای سابقه تاریخی بس طولانی است. با از میان رفتن سیستم کهن مادر سالاری و به وجود آمدن طبقات و مالکیت خصوصی در جوامع بشری، نظام مادرسالاری از میان رفت و سلطه مرد سالاری، ستم بر زنان آغاز گردید.
ستم بر زنان ثمرهای از تقسیم جامعه به طبقات و پیدایش مالکیت خصوصی است . در دوره نظام کهن کمونی، کار میان زنان و مردان طبق تفاوتهای جنسی آنان تقسیم شده بود. پس از آنکه طبقات و مالکیت خصوصی بوجود آمد، این تقسیم کار مبتنی بر تفاوتهای جنسی، تحت تاثیر آن قرار گرفت و به یک تقسیم کار اجتماعی ستمگرانه تبدیل گردید. یا به عبارت دیگر طول وسعت ستم برزن به اندازاه کل تاریخ جوامع طبقاتی بشر است. یعنی این ستم از نقطۀ ابتدایی برده داری شروع تا انتهای دوره سرمایه داری در عصر کنونی را در بر میگیرد.
ستم بر زن در جامعه طبقاتی به اشکال گوناگونی متبارز میگردد. یعنی ستم بر زن جلوه خانوادگی، جلوه عنعنوی و سنتی، جلوه قومی، جلوه مذهبی، جلوه دولتی و جلوه قانونی و غیر قانونی دارد که ریشه اصلی این ستم همانا ستم اقتصادی است.
از زمانی که زنان از لحاظ اقتصادی فرو دست شده و در موقعیت تحت حمایگی قرار گرفتند، ستم بر زنان آغاز گشت و تا زمانی که زنان از چنین موقعیتی بر خوردار باشند این ستم دوام خواهد نمود.
همانگونه که ستم بر زن جلوههای گوناگون دارد، عاملین و مجریان ستم بر زنان نیز دارای چهرههای رنگارنگی میباشند. یعنی از پدر و برادر گرفته تا شوهر، از دولت و جامعه گرفته تا ملت، از قوم و طایفه گرفته تا قدرتمندان حاکم بر جهان و حتا زنان خود به عنوان مجری پدرسالاری حاکم در چهرۀ مادر، مادر کلان، خواهر، مادر شوهر، عمه، خاله و… سمتگر اند، یا بعبارت بهتر زن خود به عنوان مجری ستم، خود بر خود ستمگر است.
این ستمگری، در تمامی نظامهای طبقاتی بردهداری، فیودالی و سرمایه داری ادامه یافته و از محیط خانواده تا گسترههای وسیع اجتماعی را در بر گرفته است. در طول این دورهها ، ستمگری حاکم بر روابط میان زنان و مردان، یکی از عوامل باز تولید مناسبات طبقاتی و مالکیت خصوصی بوده است. انقیاد زنان و فرزندان و تسلط پدران محور اساسی روابط خانوادگی محسوب میگردد. قوانین و مقررات، افکار و عقاید، رسوم و عنعنات مسلط بر جوامع طبقاتی، که زنان را “ضعیفه” ، ” عاجزه” ، زیر دست وقابل سر پرستی میداند، در خدمت حفاظت و تداوم مناسبات طبقاتی و مالکیت خصوصی قرار دارد. دولتهای استثمارگر در طول تاریخ فقط حافظ ستمگری بر زنان بوده و حفظ و تداوم این ستمگری را یکی از وظایف تخطی ناپذیر شان دانسته اند .
امروز در افغانستان مستعمره ـ نیمه فیودالی زن برده خانگی محسوب میگردد. شکنجه و توهین و حتی کشتن وی هیچ سوالی را در بر ندارد، بلکه بیانگر غرور و غیرت مرد به حساب میآید، به همین علت شعار کذایی “بی حجابی زن از بی غیرتی مرد است.” بازار گرمی دارد. امروز چهار دیوار خانه برای زن زندان ابدی تلقی میگردد، امروز گریه محرومانه زنان، مکر و نیرنگ تلقی میگردد، امروز راه رفتن زن در معابر عمومی زمینه ساز تمسخر و توهین او گردیده است و امروز ارزش دختر با درجه قیمت او در بازار سیاه وزن میگردد، امروز حرف زدن از تعلیم زن گناه کبیره محسوب میگردد و امروز زنان و دختران غنایم جنگی به حساب میآیند و….
نظام ارتجاعی کنونی و فرهنگ ارتجاعی هرگز زن را انسان نمیانگارد، بلکه کالای قابل خريد و فروش و برده خانگی ميداند که با صفات عفريته، شريک شيطان و مايه پليدی و فساد توصيف میگردد.
ای زن! ای نيمی از پيکرۀ جامعه انسانی!
ما بخوبی ميدانيم که بر تو چه گذشته است و چه ميگذرد! از همين رو است که فرياد می کشيم: ای انديشه های آگاه، ای نیروهای انقلابی و مبارز، ای وجدانهاي بیدار بر عليه این نظام ستمگرانه و بر علیه اين تبعيض و توهين به انسانيت، بخروشيد و زمين و زمان را به هم زنيد! بر خيزيد و سر به عصيان بگذاريد، زیرا زنان نیمی از پیکر جامعه را تشکیل می دهند از دورههای دور تاریخی تا کنون در تمامی جوامع انسانی نقش برازندهای در مبارزه علیه ستم ایفا کرده اند. اما سیمای زنان در دوره های مخلتف زندگی انسانها به استثنای عصر مادر سالاری نقش محکوم و تحت ستم بوده است. از زمان شکل گیری اولین جامعه طبقاتی این بخش از جامعه انسانی به موقعیت تحت ستم افتاده و همه تلخیها و رنجهای این ستم را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند.
نظام دستنشانده کنونی در افغانستان که ظاهراً خود را ناجی دموکراسی و پشتیبان آزادی زنان جلوه میدهد، در حقیقت ماهیت اساسی اش جز تطبیق قانون زن ستیزانه در افغانستان چیز دیگری نیست. در ظرف بیست سال گذشته بخوبی این چهره زن ستیزانه افشاء گردیده است. این بیست سال بخوبی نشان داد که چگونه یک زن مورد آزار و اذیت قرار میگیرد، تحقیر و توهین میشود و در ملع عام به قتل میرسد و به چه شکل جنایتکارانهای مورد تجاوز وحشیانۀ زورگویان و قلدر منشان نظام حاکم قرار میگیرند و چگونه به غل و زنجیر اسارت و ستم بسته شده اند و دست و پای شان به بند اسارت رسوم و عنعنات مزخرف نگه داشته شده است.
در جامعه مستعمره -نیمه فئودال افغانستان ستم بر زن دارای خصلت نیمه فیودالی است و در پیوند با ستم ملی امپریالیستی قرار دارد. نظام نیمه فیودالی زنان را در چهار دیواری خانه محدود نگه میدارد. چون رشد ناموزون سرمایههای امپریالیستی و دلال نیازمند آن است که زنان در حد معینی از این حصار تاریک بیرون شوند. به همین لحاظ نظام دستنشانده در رابطه با زنان دارای عملکرد متناقض است. به همین جهت است که با هر تغییر رژیم در چوکات نظام حاکم کنونی، اشکال مختلف برخوردهای سیاسی در مورد زنان در پیش گرفته شده میشود. خلقی و پرچمیها به گونهای، جهادیها به گونه دیگر، طالبان در یک شکل کاملاً متفاوت و رژیم دست نشانده فعلی در شکل متفاوت سیاسی دیگری متبارز گردیده است.
این اشکال گوناگون برخورد با زنان ماهیت متضاد نظام حاکم در رابطه با زنان را انعکاس میدهد. محور اساسی این اشکال مختلف برخوردهای سیاسی حفظ ستم نیمه فیودالی بر زنان است.
یگانه راهی که زنان را به آزادی واقعی شان میرساند، این است که زنان مبارز دوشادوش مردان انقلابی بر عليه این نظام ستمگرانه و بر علیه اين تبعيض و توهين به انسانيت به پا خیزند و زمين و زمان را بر هم زنند! تا این نظام حاکم کنونی را از مسند قدرت به زیر کشیده و بر مخروبههای این وطن درفش انقلاب دموکراتیک نوین را به اهتزاز در آورده و هر چه سریعتر به سوی جامعه سوسیالیستی گام بردارند.
مرگ بر نظام زن ستیزانه حاکم که انسانها را اینگونه به غل و زنجیر میکشد!
زنده باد مبارزات حق طلبانه زنان در سراسر جهان !