مذاکرات”صلح بین الافغانی” در قطر و تلاش اشغال‌گران امریکایی برای حل این معضل

خانه ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺗﺎﺯﻩ

شش ماه بعد از امضای “توافق‌نامه صلح” میان اشغال‌گران امریکایی و طالبان یا به عبارت دیگر تسلیم شدن طالبان به اشغال‌گران امریکایی، مذاکرات “صلح بین الافغانی” در روز شنبه 22 سنبله 1399 خورشیدی در قطر شروع گردید. این مذاکرات مدت سه ماه طول کشید، اما بدون هیچ نتیجه‌ای در 24 قوس 1399 خورشیدی پایان یافت، و به مدت بیست و دو روز به تعویق افتاد. محل مذاکرات بعدی مشخص نگردید و قرار بر این شد که در 5 جنوری 2021 یعنی بعد از 22 روز مذاکرات از سر گرفته شود.

بعد از ختم مذاکرات دور اول در ظرف سه ماه روی کار شیوه مذاکرات فقط اجندای 28 ماده‌ای از طرف رژیم دست‌نشانده به طالبان پیش‌نهاد گردید و از طرف طالبان به رژیم دست‌نشانده اجندای 22 ماده‌ای پیش‌نهاد شد.

بعد از به تعویق افتادن مذاکرات رژیم دست‌نشانده مانند دوران قبل از مذاکرات دور اول اکت‌ و اداهای به اصطلاح آزادی و استقلال طلبی نمود و ادعا کرد که “مذاکرات بین الافغانی” باید در دور دوم مذاکرات در افغانستان شروع شود. از
آن‌جایی که تصمیم گیرنده اصلی در مذاکرات “صلح بین الافغانی” اشغال‌گران امریکایی است، نه رژیم دست‌نشانده. لذا طبق خواست اشغال‌گران امریکایی دور دوم مذاکرات نه در افغانستان، بل‌که در قطر شروع گردید.

قبل از شروع دور اول مذاکرات “صلح بین الافغانی” رژیم پوشالی نیز اکت‌ و اداهای آزادی واستقلال طلبی را نموده بود و ادعا می‌کرد که زندانیان طالبان بنا به داشتن دوسیه‌های قاچاق مواد مخدر و حق العبدی از زندان آزاد نمی‌شوند. ما در همان زمان گفتیم که ادعای استقلال طلبی رژیم پوشالی یک ادعای بی معناست و رژیم پوشالی نه در “مذاکرات صلح” و نه هم درآزادی اسیران طالب تصمیم ‌گیرنده است، بل‌که تصمیم گیرنده اصلی در تمام زمینه‌ها اشغال‌گران امریکایی اند. این مطلب در جریان پراتیک حقیقت خود را تثبیت نمود. زمانی که اشغال‌گران امریکایی خواهان رهایی زندانیان طالب گردیدند، رژیم دست‌نشانده زیر نام “لوی جرگه اضطراری” نمایشی و فرمایشی با حیف و میل نمودن سه صد وسی و چهار میلیون ( 334,000,000) افغانی بدون چون و چرا اقدام به رهایی زندانیان طالب نمود.

در روز اول افتتاح مراسم “مذاکرات بین الافغانی” پامپیو وزیر خارجه امریکا در دو پیام واضح و روشن برای هیئت مذاکره کننده گوشزد نمود که هرگاه خواسته‌های امریکا در نظر گرفته نشود و مذاکرات نتیجه ندهد، امریکا کمک‌های اقتصادی‌اش را قطع خواهد کرد. هم چنین به ایشان وانمود ساخت که امریکا بدنبال تحمیل نظامش در افغانستان نیست.

ما در همان زمان گفتیم، گرچه میان امارت اسلامی طالبان وجمهوری اسلامی رژیم پوشالی هیچ‌گونه تضاد بنیادی وجود ندارد، لذا تضادهای غیر بنیادی میان شان می‌تواند از طریق سازش و تبانی حل و فصل گردد. اما این صلح هیچ‌گاه منافع علیای خلق‌های زحمت‌کش افغانستان را در بر ندارد، بل‌که یک صلح ارتجاعی ـ امپریالیستی است که حامل جنگ‌های امپریالیستی دیگری در حال و آینده خواهد بود.
در دور اول مذاکرات اختلافات میان طالبان و رژیم پوشالی زیاد بود. رژیم پوشالی روی آتس بس سرتاسری تاکید می‌نمود و طالبان روی نوعیت نظام.
طالبان فقه حنیفی را بعنوان یگانه بنیاد مذاکرات مطرح نمودند و رژیم پوشالی بر فقه حنیفی و جعفری پافشاری داشت.

طالبان “توافق‌نامه صلح” میان طالبان و امریکا را بعنوان یگانه بنیاد مذاکرات “صلح بین الافغانی” مطرح می‌نمودند و رژیم پوشالی آن‌را برسمیت نمی‌شناخت و می‌گفت که اگر طالبان می‌خواهند که “توافق‌نامه صلح” میان امریکایی‌ها و طالبان بنیاد مذاکرات شناخته شود پس باید طالبان “اعلامیه مشترک” میان امریکایی‌ها و دولت افغانستان را نیز بنیاد “مذاکرات صلح بین الافغانی” قبول نمایند. چنان‌چه سرور دانش در روز 6 عقرب 1399 خورشیدی از طریق تلویزیون طلوع گفت:«در توافق‌نامه صلح ما بعنوان دولت نه شرکت داشتیم، نه طرف آن بودیم و نه آن‌را تائید نمودیم. از لحاظ حقوقی ما خود را به اجرای ملحقات آن ملزم نمی‌دانیم.» اما جریان مذاکرات تثبیت نمود که اشغال‌گران امریکایی حتی در جریان “مذاکرات بین الافغانی” جنجال‌های نوکران دست‌نشانده را اصلاً در نظر نگرفتند.

طوری که مشخص گردیده که رژیم دست‌نشانده نیز، از خیر تمام جنجال‌هایی که داشت، گذشته است و فقط روی آتش بس دایمی، “جمهوری اسلامی” و “حفظ دست آوردهای بیست ساله” پا فشاری دارد.

جنجال بر انگیزترین مسئله که تا کنون وجود دارد روی ماده اول یعنی آتش بس دایمی و نوعیت رژیم است. این اختلاف بیان‌گر تشدید جنگ در جبهه نبرد است. تا زمانی که طرفین روی این ماده به توافق نرسند آتش بس غیر ممکن است.
طوری که به نظر می‌رسد که در دور دوم مذاکرات طرفین از خیر بسیاری اختلافات گذشته اند. طالبان حقوق زنان و آزادی بیان را طبق پالیسی همیشه‌گی خود یعنی در چهارچوب دین اسلام می‌پذیرند و رژیم پوشالی هم در این راستا خاموشی اختیار نموده است. چیزی که فعلاً در اولویت کاری هیئت مذاکره کننده رژیم دست‌نشانده قرار دارد، تاکید روی “آتش بس” ، “نظام جمهوری اسلامی” و به اصطلاح دست‌آورهای دو دهه اخیر است. اما طالبان بر عکس الویت کاری خود را روی نوعیت رژیم آینده قرار داده اند. دقیقاً تا زمانی که طبق خواست طالبان نوعیت رژیم پسا توافق مشخص نگردد، غیر ممکن است که آتش بس صورت گیرد.

اوضاع داخلی کنونی افغانستان نیز به نفع طالبان می‌چرخد، این اوضاع و احوال طالبان را بیش‌تر از پیش مطمئن ساخته تا روی اهداف شان پافشاری نمایند.
قبل از شروع دور دوم مذاکرات “بین الافغانی” سید اسحاق گیلانی و “جمعیت اسلامی” دولت موقت را بهترین راه حل مذاکرات دانستند و روی این حرف شان تاکید ورزیدند. در آن زمان غنی و عبدالله عکس العمل نشان دادند و عبدالله صریحاً گفت طرح حکومت موقت هیچ کمکی به صلح افغانستان نمی‌کند.

غنی در بیاناتش صریحاً بیان نمود که می‌خواهد قدرت را بگونه قانونی به رئیس جمهور منتخب آینده بسپارد. او تاکید ورزید که “جامعه جهانی” و کشورهای منطقه هر توافق احتمالی را باید تضمین کنند. غنی هم چنین اظهار داشت که بخاطر پیاده نمودن صلح حاضر است طالبان را به آغوش بکشد.

این ادعای استقلال طلبی کاذب غنی به معنای آنست که طالبان یا به او تسلیم شوند که آن‌ها را مانند گلبدین به آغوش بکشد، و یا این‌که تا دور انتخابات ریاست جمهوری بعدی در حکومت باقی می‌ماند. باید صریحاً گفت که این خواست را ابداً طالبان نمی‌پذیرند و اشغال‌گران امریکایی هم هیچ ارزشی به این استقلال طلبی مزدورش نمی‌دهند. مذاکرات را بالاخره طبق خواست خود خاتمه می‌دهند.
بعد از رئیس “جمعیت اسلامی” و سید اسحاق گیلانی عطامحمد نور، احمد ولی مسعود نیز خواهان دولت موقت شدند. و پیش‌نهادشان این بود که دولت موقت بهترین گزینه برای حل اختلافات و “صلح” در افغانستان است.

مولوی هبت الله در زمان ” توافق‌نامه صلح” میان طالبان و امریکایی‌ها در پیامی که به نسبت خروج نیروهای اشغال‌گر داده بود چنین اظهار نمود:

«… ما به مردم درد دیده خود اطمینان می‌دهیم که در زیر چتر نظام واقعی اسلامی، به تمام مردان و زنان افغان، همه حقوق آنان داده خواهد شد. هرکسی که در مخالفت با امارت اسلامی سهم گرفته باشد و در عموم هر آن کسی که از امارت اسلامی تشویش دارد، از طرف ما تمام اعمال گذشته آن‌ها عفو و بخشش است، برای آینده آن‌ها خواهان اخوت اسلامی، وحدت ملی و زندگی بهتر هستیم…»

این پیام تمام نیروهای ارتجاعی رژیم پوشالی و بخصوص نیروهای ارتجاعی جهادی که تا کنون علیه طالبان جنگیدند مطمئن نمود، و همین پیام و دیدار بسیاری از نیروهای ارتجاعی رژیم پوشالی در مسکو با طالبان سبب گردید تا در مورد دولت موقت موضع‌گیری نمایند.

همان طوری که پامپیو در اولین دور مذاکرات گفت که ما دنبال تحمیل نظام در افغانستان نیستیم، دقیقاً که برای اشغال‌گران امریکایی فرقی نمی‌کند که نظام پسا توافق “جمهوری اسلامی” باشد یا “امارت اسلامی” و یا ترکیبی از هردو، بل‌که امریکایی‌ها بیش از همه به فکر تامین منافع دراز مدت خود در افغانستان می‌باشد. لذا در مذاکرات دور دوم نیز بخاطر تامین منافعش تلاش خواهد نمود تا رژیمی را روی کار بیاورد که طالبان توافق داشته باشد. به همین مناسبت است که از همین حالا هم در درون افغانستان خواست دولت موقت سر زبان‌ها انداختند و هم علناً خلیل زاد این گزینه را به رژیم پوشالی پیش‌نهاد نموده است.
خلیل زاد در سفر اخیرش در افغانستان و در دیدار با سیاف، کرزی، محب، قانونی، اتمر درباره طرح ایجاد دولت موقت گفت‌گو نمود و سه طرح را پیش‌نهاد کرد:

1 ـ ادامه حکومت کنونی و شامل ساختن طالبان در حکومت.
2 ـ حکومت کنونی با ساختار حکومتی طالبان یکجا شود.
3 ـ ایجاد دولت موقت همه شمول.

چیزی که در این پیش‌نهاد خلیل زاد مشخص است آنست که طالبان به هیچ وجه حاضر نیست که در رژیم پوشالی شامل شوند، و به همین ترتیب رژیم پوشالی نیز حاضر نیست که در ساختار رژیم طالبانی یک جا گردند، لذا از همین اکنون مشخص است که هر دو طرف مذاکره کننده باید طرح سوم را به پذیرند.

تلویزیون آرزو بتاریخ 23/10/1399 خورشیدی در اخبار ساعت شش ونیم شب گفت که خلیل زاد در سفر اخیرش به رئیس جمهور افغانستان پیش‌نهاد رهایی هفت هزار زندانی طالبان را نموده است، اما در عوض کاهش خشونت پنجاه روزه و به تعقیب آن آتش بس دایمی و یک سال ماندن اشرف غنی در قدرت را تضمین نموده است.
باز هم غنی به این طرح خلیل زاد عکس العمل نشان داد و گفت که «من قدرت را به خواست مردم افغانستان به جانشین انتخاباتی خود تحویل می‌دهم.» زیرا از یک طرف کاردان سفارت امریکا در کابل گفت که واشنگتن از طرح حکومت موقت در افغانستان حمایت نمی‌کند. و از طرف دیگر غنی منتظر تحویل قدرت امریکا از ترامپ به بایدن است و آرزو دارد که بایدن سیاست ترامپ را در افغانستان تعقیب نکند.
در مورد سه طرح پیشنهادی خلیل زاد به دولت افغانستان، و پیش‌نهاد خلیل زاد به غنی در مورد رهایی زندانیان طالب و تضمین این که تا یک سال دیگر غنی در قدرت باقی بماند طالبان چیزی نگفتند. آن‌ها فقط تا کنون روی چگونگی نظام آینده پافشاری دارند.

بسیاری از سیاست‌مداران و بخصوص خائنین ملی در افغانستان بشمول طالبان معتقدند که سیاست بایدن در افغانستان نا روشن است. به همین منظور هیئت مذاکره کننده در قطر “مذاکرات صلح” را به تعویق انداختند و منتظر آمدن بایدن در قدرت اند. به همین علت است که در ظرف یازده روزی که از مذاکرات می‌گذرد، آن‌ها تا هنوز درباره توحید اجندای مذاکرات طرفین به موافقه نرسیده اند.

طوری که تجارب بیست سال گذشته و هم مناظره 90 دقیقه‌ای ترامپ و بایدن بخوبی نشان داد که سیاست بایدن در مورد افغانستان کدام تغییر چشم‌گیری نمی‌کند. زیرا از یک طرف در ظرف 90 دقیقه مناظره میان ترامپ و بایدن هیچ نامی از افغانستان گرفته نشد و به همین ترتیب در انتخابات 2020 میلادی (1399خورشیدی) امریکا روی مسایل افغانستان مانند انتخابات قبلی بصورت حاشیه‌ای تماس گرفته شد. این بدان معناست که سیاست امریکا در قبال افغانستان کدام تغییر چشم‌گیری نمی‌کند. همان طوری که بعد از بوش، اوباما تغییر چشم‌گیری در سیاست او در مورد افغانستان نیاورد و ترامپ هم به همین منوال. بایدن نیز هیچ‌گونه تغییر چشم‌گیری در سیاست گذشته امریکا در قبال افغانستان بوجود نخواهد آورد. بایدن تلاش خواهد نمود تا “پروسه صلح” را طبق منافع امریکا به پیش برد. اما این پروسه بزودی تمام نخواهد شد.

ما از ابتدای “مذاکرات صلح ” طالبان با اشغال‌گران امریکایی و هم چنین “مذاکرات بین الافغانی” بارها و با صراحت این را خاطر نشان ساختیم که این نمایشات مضحک امپریالیستی ـ ارتجاعی نمی‌تواند به سرعت و فوریت جامۀ عمل بپوشد. بل‌که بر درد و رنج‌ توده‌های زحمت‌کش افغانستان خواهد افزود و حداقل چند سال دیگر حالت جنگی به شکل تقابل ـ تبانی میان رژیم دست‌نشانده و طالبان به عنوان یک جنگ داخلی ارتجاعی هم‌راه با مداخلات پیدا و پنهان اشغال‌گران امپریالیست و کشورهای منطقه ادامه خواهد یافت. یا به عبارت دیگر امضای توافق‌نامه به معنای ختم جنگ داخلی ارتجاعی و هم‌چنین پایان کامل حالت مستعمراتی کشور نخواهد بود. ما این موضوع را هنگامی که هنوز موافقت‌نامه میان اشغال‌گران امریکایی و طالبان امضاء نگردیده بود به صراحت بیان نمودیم.

ما بارها تاکید نمودیم که امپریالیست‌ها همیشه بر نیروهای ‌زوال یابنده و قرون وسطایی متکی هستند. این بار هم تمام نیروهای قرون وسطایی‌ دست‌پروردۀ کنونی و سابقش را در دور یک دسترخوان جمع خواهد نمود و از این طریق حضور پر رنگ استخباراتی اش را در افغانستان حفظ می‌نماید.

روند سازش و تبانی که میان اشغال‌گران امریکایی و طالبان بوجود آمده جز حفظ حالت مستعمراتی ـ استخباراتی و عدم استقلال حقیقی کشور چیز دیگری نخواهد بود. به همین ترتیب روند “مذاکرات بین الافغانی” نیز ادامه همین روند است. در چنین حالتی “رژیم اسلامی پسا توافق” هر شکل و شمایلی را که بخود بگیرد باز هم از لحاظ نظامی، سیاسی و اقتصادی زیر سیطرۀ اشغال‌گران امریکایی قرار خواهد داشت و یک رژیم دست‌نشانده باقی خواهد ماند.

در مورد این که جنگ چه مدتی طول می‌کشد و این مذاکرات کی تمام می‌شود؟ باید گفت که مذاکرات ادامه پیدا خواهد نمود و جنگ هم ادامه خواهد یافت. در طی مدت طولانی نتایجی بدست خواهد آمد که به آتش بس بیانجامد، اما جنگ در افغانستان خاتمه نمی‌یابد. آتش بس به این خاطر فرا می‌رسد که ادامۀ این جنگ سی و یا چهل ساله هم برای اشغال‌گران امریکایی و هم برای طالبان غیر محتمل است، زیرا چنین جنگی بیش از همه به ضرر اشغال‌گران امریکایی است. به چند دلیل:

اول ـ جنگ قربانی می‌طلبد. اگر “مذاکرات بین الافغانی” به شکست بیانجامد، اشغال‌گران امریکایی چاره‌ای جز پیاده نمودن دوباره قوای اشغال‌گر به افغانستان را ندارد. جنگ بیش از امروز شدت می‌یابد و طالبان کاملاً به امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین متکی خواهند شد. اشغالگران امریکایی توان و تحمل این قربانی را ندارند.

دوم ـ جنگ خرج و هزینه دارد. اشغال‌گران امریکایی علاوه بر تامین مصارف جنگی نیروهای پوشالی، ملیاردها دالر صرف نیروی‌های اشغال‌گر در افغانستان نمودند. مصارف هر سرباز امریکایی در افغانستان سه میلیون دالر درسال می‌شود، پرداخت این هزینه برایشان غیر ممکن است.

سوم ـ با بحران لاینحلی که هم اکنون دامن امریکا را گرفته به شدت دست و پنجه نرم می‌کنند و امریکایی‌ها نه تنها با بحران‌های لاینحل داخلی، بل‌که بحران‌های لاینحل خارجی نیز رو برو هستند.

چهارم ـ تجاوز اشغال‌گران امپریالیست به افغانستان یک مسئله استراتیژیک بود. در این تجاوز مرکز استراتیژیک شان آسیای میانه، خاور میانه و جنوب آسیا بود. آن‌ها موقع گسیل نیروی تجاوزگر به افغانستان به فکر اقتدار صد ساله خویش بعد از فروپاشی سوسیال امپریالیزم روسیه در جهان بودند و هیچ فکر نمی‌کردند که در افغانستان کسی در مقابل شان سر بلند نماید و یا این‌که امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین سر بلند نموده و در مقابل شان بایستند و مخالفین شان را کمک نماید.

بنا به دلایل فوق‌الذکر اشغال‌گران امریکایی تلاش می‌ورزند تا “پروسه صلح” شکست نخورد، و به هر شکلی که باشد رژیم پسا توافق را مطابق خواست خویش سمت وسو داده و ایجاد نماید.
امپریالیزم اشغال‌گر امریکا می‌خواهد از این طریق هم رژیم دست‌نشاندۀ کنونی و هم حکومت دست‌نشاندۀ اسلامی پساتوافق را، که در نتیجۀ “مذاکرات بین الافغانی” تشکیل می‌گردد، تحت کنترل گرفته و هم حرکات القاعده و داعش را تحت کنترل داشته باشند و از طرفی حرکات کشورهای منطقه و به خصوص امپریالیزم روسیه و سوسیال‌امپریالیزم چین را زیر نظر بگیرد.

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان باورمند است که مرحله‌ای از تاریخ سراپا درد و رنج مردمان این خطه در حال پایان یافتن است و مرحلۀ جدیدی از تاریخ کشور ما و مردمان کشور ما که بیش از پیش به درد و رنج شان خواهد افزود در حال شکل‌گیری است.
ما باید برای آمادگی داشتن به این وضعیتی که در حال شکل‌گیری است، گذشته بیست ساله حیات حزبی را به درستی ارزیابی نمائیم و از جوانب معینی از آن‌ها گسست کنیم.

این گسست می‌تواند شامل کمبودات، اشتباهات و احیاناً انحرافات معینی که در درون حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در این مدت اتفاق افتاده، باشد. بنابرین ما باید ابتدا آن‌ها را دقیقاً شناسایی نمائیم و در بیان رک و صریح آن هیچ‌گونه تردیدی بخود راه ندهیم و قاطعانه بکوشیم که در پراتیک اجتماعی برای زدودن این کمبودات، اشتباهات و حتی انحرافات بصورت علمی و نظری استواری از خود نشان دهیم. این کار زمانی میسر است که در شناخت از کمبودات، اشتباهات و احیاناً انحراف معین خود قاطعانه تابع اصل “انتقاد و انتقاد از خود” باشیم.
به هر صورت در پهلوی این وظیفه مبارزاتی، یا بعبارت دیگر شناسایی کمبودات، اشتباهات و حتی انحرافات در درون حزب، نباید وظایف عاجل و فوری مبارزاتی کنونی را از نظر دور داشته باشیم. یا بعبارت دیگر ما باید افشاگری هرچه وسیع‌تر و عمیق‌تر علیه اشغال‌گری و جنگ استخباراتی اشغال‌گران امپریالیست امریکایی و رژیم دست‌نشاندۀ کنونی که بشکل ترورهای هدف‌مند همین اکنون در حال جریان است و در رژیم پسا توافق یعنی رژِیمِ متشکل از تمامی مرتجعین دست‌پروردۀ سابق و کنونی اشغال‌گران امپریالیست امریکایی، به شمول تسلیم‌شدگان سابقاً چپ به اشغال‌گران و رژیم دست‌ نشاندۀ کنونی است، شدت و حدت بیش‌تری خواهد یافت از یاد نبریم.

در پهلوی این مبارزه باید به خاطر داشته باشیم که مبارزه علیه اپورتونیزم، سکتاریزم و انحلال طلبی از مبارزه علیه امپریالیزم و ارتجاع به طور عموم و اشغال‌گران امپریالیست و خاینین ملی دست‌نشاندۀ شان به طور خاص جدا نیست.
باید با صراحت گفت آن‌چه که امروز زیر نام “صلح” در افغانستان سرِ زبان‌هاست، صلحی بر مبنای منافع علیای توده‌های زحمت‌کش افغانستان و استقلال کشور نخواهد بود. لذا مسایل اساسی انقلاب در افغانستان لاینحل باقی می‌ماند. همان طوری که قبلاً گفتیم باز هم می‌گوئیم که حل “مذاکرات بین الافغانی” و ایجاد رژیم پسا توافق جا به جایی در تضاد عمده به وجود می آید. بناءً ما باید به استقبال اوضاع جدید رفته و روی‌کردهای مبارزاتی خود را طبق این تحول عیار ساخته و طوری که گفتیم در مطابقت با خط و مشی حزبی خویش این اوضاع را بازبینی نموده و تلاش نماییم که قبل از هر امری یک جمع‌بندی علمی منسجم از عمل‌کردها و نظرات دو دهۀ گذشتۀ خود به عمل آوریم و بر مبنای آن اقدامات بعدی خود را در پرتو شرایط جدید عیار سازیم.

هیات تحریر شعله جاوید
27/10/1399 خورشیدی