نه تنها با ذهنی گرائی و سکتاریزم بلکه با فرکسیونیزم و انحلل طلبی نیز باید مبارزه نمود

نه تنها با ذهنی‌گرائی و سکتاریزم، بلکه با فرکسیونیزم و انحلال طلبی نیز باید مبارزه نمود

اطلاعیه خانه ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺗﺎﺯﻩ

قسـمت اول

سایت فاقد اعتبار شعله جاوید ( www.sholajawid.org )  بعد از دو سالی که از درگذشت رفیق ضیاء می گذرد، شماره به اصطلاح (۲۷) شعله جاوید را منتشر نموده است. در حالی که شماره بیست و هفتم شعله جاوید دور چهارم بعنوان شماره ویژه به ماه سنبله ۱۳۹۹ (سپتامبر ۲۰۲۰) از طرف حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان منتشر گردیده بود و تا شماره بیست و نهم ادامه یافت. بعد از سومین کنگره سراسری حزب، دور پنجم شعله جاوید تا شماره نهم انتشار یافته است. انتشار شماره (۲۷) دو سال بعد از درگذشت رفیق ضیاء توطئه دیگری علیه حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان است. می‌خواهیم طی چند قسمت انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی، فلسفی و رویزیونیزم عریان مقاله نویسان شماره (۲۷) به اصطلاح شعله جاوید را مشخص نمائیم و نشان دهیم که قلم بدستان چقدر از اصول اساسی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی فاصله گرفته و در مسیر رفرمیزم گام بر می دارند.
هیات تحریر شعله جاوید
سرطان ۱۴۰۱ خورشیدی ( جولای ۲۰۲۲ میلادی  ‎)
www.cmpa.io

نه تنها با ذهنی‌گرائی و سکتاریزم،

بل‌که با فرکسیونیزم و انحلال طلبی نیز باید مبارزه نمود

قسمت اول

مارکسیزم از بدو پیدایش تا کنون یعنی سومین مرحله تکاملی خود همواره با انواع و اقسام تیوری‌های انحرافی که جنبش کمونیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) را چه از بیرون و چه از درون تهدید نموده، مبارزه نموده است. در اثر همین مبارزه حقانیت خود را تثبیت نموده و رشد و تحکیم یافته است. بدون مبارزه با تیوری‌های انحرافی و غلبه بر آن‌ها نمی‌توان بر امپریالیزم و سگ‌های زنجیری اش غلبه نمود.

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از زمان ایجادش تا کنون با افت و خیزهای زیادی همنوا بوده و گاه و بی‌گاه تعدادی از اعضا و حتی کادرهای آن دچار اشتباهات، انحرافات و حتی انحرافات جدی تا سرحد خیانت، انحلال طلبی گردیده اند. حزب ما از همان ابتدا البته با گذشت‌های نا بجا و بی‌مورد با این انحرافات دست و پنجه نرم نموده و مبارزاتش را به پیش برده است.

عدم قاطعیت حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در مبارزاتش علیه انحرافات و حتی انحرافات جدی در درون حزب باعث گردید که حزب برای چند مرتبه بطور جمعی ضربت بخورد، عدم قاطعیت در مبارزه درون حزبی باعث گردید که عناصر اصلاح ناپذیری که در کمین نشسته و منتظر فرصت بودند بعد از درگذشت رفیق ضیاء، و بعد از پولینوم اضطراری هفتم به شکل فرکسیونیزم سربلند نمایند و انحلال طلبی را پیشه کنند.

کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بعد از سربلند نمودن فرکسیونیزم و انحلال طلبی در درون حزب، فیصله نمود که باید با جدیت تمام، علیه این انحراف جدی و انحلال طلبی مبارزاتش را به شکل درونی پیش ببرد. شماره 23 الی 28 کمونیست (نشریه مرکزی درونی) بیان‌گر این مدعاست.

زمانی که مبارزات درونی حزب به نتیجه نرسید و انحلال طلبان روی افکار انحلال طلبانه شان پافشاری نمودند، کمیته مرکزی به این نتیجه رسید که بدون طرد عناصر ناباب و اصلاح ناپذیراز صفوف حزب نمی توان یک پارچگی حزب را حفظ نمود. از این زمان به بعد مبارزات حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان با انحلال طلبان از حالت درونی برآمد و شکل علنی را به خود گرفت.

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان اعتقاد کامل دارد که:

« رجال درون جنبش کارگری که تابع جریان اپورتونیستی هستند برای دفاع از بورژوازی از خود بورژوازی بهتراند.» (لنین)

چنین رجالی آگاهانه به خاطرمنافع شخصی منافع حزب را ضربه زده و باعث پراکندگی و بدنامی حزب می گردند. چنان‌چه ما شاهد این پراکندگی و بدنامی حزب در گذشته و حال بوده ایم.

سایت فاقد اعتبار شعله جاوید بعد از دو سالی که از درگذشت رفیق ضیاء می گذرد، شماره به اصطلاح بیست و هفتم شعله جاوید را منتشر نموده است. در حالی که شماره بیست و هفتم شعله جاوید دور چهارم بعنوان شماره ویژه به ماه سنبله 1399 (سپتامبر 2020) از طرف حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان منتشر گردیده بود و تا شماره بیست و نهم ادامه یافت. بعد از سومین کنگره سرتاسری حزب دور پنجم شعله جاوید تا شماره نهم انتشار یافته است. انتشار شماره بیست و هفتم دو سال بعد از درگذشت رفیق ضیاء توطئه دیگری علیه حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان است.

این سایت فاقد اعتبار چندین مقاله تسلیم طلبانه و ضد انقلابی را نیز در این مدت انتشار داده است. حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان اکثریت این مقالات را به نقد کشیده و انحلال طلبان در مقابل آن سکوت اختیار نموده اند.

اینک انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی و فلسفی مقاله نویسان شماره بیست و هفتم به اصطلاح  شعله جاوید را مشخص می نمائیم و نشان خواهیم داد که قلم بدستان چقدر از اصول اساسی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی فاصله گرفته و در مسیر رفرمیزم گام بر می دارند.

اولین حرکت انحرافی در این شماره حذف شعار جنگ خلق از سر لوحه آن است. در کنگره وحدت اساسنامه حزب تصویب گردید و در ضمن تصویب شد که شعار جنگ خلق باید در سر برگ شعله جاوید قرار داشته باشد. بناءً سر برگ شماره‌های شعله جاوید با مطلب ذیل از اساسنامه حزب مزین گردید:

 « جریده شعله جاوید ارگان مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان است که عمدتاً در خدمت تدارک، برپایی و پیش‌برد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی (شکل مشخص کنونی جنگ خلق) قرار دارد»

در دومین کنگره سراسری حزب تحت رهبری رفیق ضیاء نیز همان‌طوری که اساسنامۀ حزب تصویب شد به همان قسم تصویب گردیده که این شعار باید زینت بخش سر برگ شعله جاوید باشد.

دلیل نوشتن این مطلب در سر لوحه جریده شعله جاوید آنست که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان حزب جنگ خلق است، لذا وظیفه عمده مبارزاتی اش تبلیغ و ترویج جنگ خلق می‌باشد. بناءً باید سر برگ هر شماره با شعار جنگ خلق مزین گردد. دور نمودن این شعار از سر لوحه جریده شعله جاوید اولاً به معنای سر پیچی از فیصله های کنگره وحدت و دومین کنگره سراسری حزب است و ثانیاً به این معناست که در افغانستان جنگ خلق وظیفه مبارزاتی عمده بشمار نمی‌رود، بل‌که وظیفه مبارزاتی عمده در افغانستان راه‌های دیگری خواهد بود. این سر پیچی از فیصله‌های کنگره‌های حزب بالاخره قلم بدستان را در مسیر رفرمیزم و مبارزات علنی سوق خواهد داد. از انجائی که متن مزین شده سربرگ شعله جاوید فیصله های کنگره وحدت و دومین کنگره سراسری است، به همین قسم تغییر در سر برگ شعله جاوید را فقط یک منبع با صلاحیت یعنی کنگره می تواند بگیرد، نه افراد منفرد یا حتی کمیته مرکزی.  حذف شعار جنگ خلق از سر برگ شعله جاوید به این معنا است که انحلال طلبان یا بویی از تشکیلات و وظایف تشکیلاتی نبرده اند و یا این‌که مردمان خود سری اند که هر چه دل شان خواست همان می‌کنند.

در واقع این مطلب بر هیچ‌کس پوشیده نیست سکتاریزمی که در درون حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان مدتها پنهان بود بعد از درگذشت رفیق ضیاء خود را علناً به شکل انحلال طلبانه نشان داد.

این جریان سکتاریستی علاقه مند بود تا کارهای حزب طبق ذوق و علاقه شان پیش رود (همان طوری که همین اکنون طبق ذوق و علاقه خود کار می‌کنند) و رهبریت متمرکز حزبی را متلاشی نمایند. آن‌ها خواهان آن بودند که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را از حالت یک حزب انقلابی (مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) جنگ خلق خارج نموده و به یک حزب بی در و پیکر سوسیال رفرمیستی تبدیل نمایند.

این موضوع به وضاحت کامل در شماره بیست و هفتم شعله جاوید که از طرف انحلال گران در ثور 1401 خورشیدی منتشر گردیده خود را نشان داده است. حذف شعار جنگ خلق از سر برگ شعله جاوید به معنای برگشت قطعی از مائوئیزم و روی آوردن به سوسیال رفرمیزم بورژوایی است که با برگشتی به همین اندازه قطعی می خواهد سوسیال رفرمیزم را با مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم توأم نموده و آن را زیر نام مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم رشد داده و توسعه بخشد. بی جهت نیست که هر گاه این شماره را از نظر بگذرانید فقط در چند جا از مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم یاد آوری گردیده و تمامی متون این شماره فقط از مارکسیزم یاد آوری می نماید.

مائوتسه دون به صراحت بیان نموده که « قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید. » رفیق ضیاء این مطلب را این‌گونه توضیح داده است:

« قدرت سیاسی را کسی از راه عذر و زاری به شما تقدیم نمی‌کند و از راه مسالمت آمیز به آن نمی‌توانید برسید. تصرف قدرت سیاسی فقط یک راه دارد: لوله تفنگ. شما می‌توانید به پارلمانتاریزم پناه ببرید و حتی می‌توانید از این راه به وزیر اعظمی برسید، مثل رئیس حزب اتحاد مارکسیست لنینیست‌های نیپال یا مثل پاراچندا. اما قدرت سیاسی حقیقی نخواهید داشت و فقط گودی کوکی‌ای خواهید بود در دست ارتجاع حاکم دارای قوت و نیروی نظامی مسلط بر اوضاع کشور. حاکمیت استثمارگران فقط با یک زبان آشنا است: زبان تفنگ. تا وقتی او را از راه لوله تفنگ سرنگون نکنی، طور دیگری سرنگون نمی‌گردد. تا وقتی زبان تفنگ را نداشته باشی، گفتار و کردارت وزنه‌ای نخواهد داشت، نه تنها در نزد قدرت ارتجاعی حاکم، بل‌که در شرایطی مثل شرایط افغانستان حتی در نزد توده‌های مردمی که بخوبی می‌دانند در شرایط جنگی گفتار بدون پشتوانه جنگی وزنه و سنگینی لازمه را ندارد.» ( رفیق ضیاء ـ شماره 11 کمونیست ـ صفحه 61 )

« پرولتاریا طبقه ای است که باید برای نابودی همه طبقات، منجمله خودش به عنوان یک طبقه، و در نتیجه برای نابودی همه وسایل و ابزار فکری و فزیکی مبارزات طبقاتی، منجمله وسایل و ابزار فکری و فزیکی مبارزاتی خودش، مبارزه نماید.» همانجا ـ صفحه 62

در جامعه طبقاتی، پرولتاریا هرگز بدون جنگ خلق نمی‌تواند این مقاصد عظیم را عملی سازد. در حقیقت امر حذف شعار جنگ خلق، گرفتن قدرت از طریق زور را رد می‌نماید در نتیجه می‌تواند ـ و باید ـ به یک طرز تفکر غیر جنگی صحه بگذارد و در نهایت تن به سازش های طبقاتی داده مانند اسلاف خود یعنی پاراچندا راه “میان بر” را انتخاب نماید.

رفیق ضیاء در نامه هایش به ملیار تاکید ورزیده که بودباش در کشورهای خارجی او را در وضعیت بدی قرار داده است و علت خودسری و سر پیچی از دستورات حزبی را در سکنی گزینی‌اش در کشورهای خارج بررسی می‌کند. مائوتسه دون در مورد انحرافات و حتی انحرافات عمیقی که در حزب کمونیست چین رونما گردیده بود، با صراحت یاد آور شده که این انحرافات علتش آنست که گلوله‌های شکر آلود بورژوازی این افراد را فاسد نموده است.

«بورژوازی مطمناً مردم را فاسد خواهد کرد و گلوله‌های شکر آلودش را بسوی آن‌ها شلیک می‌کند. گلوله‌‌های شکر آلود او دو نوع اند، مادی و معنوی، یکی از گلوله‌های معنویش به هدف یعنی پوای ـ پو اصابت کرد. او بدان علت مرتکب اشتباه شد که تسلیم نفوذ افکار بورژوایی گردید.» ( مائوتسه دون – جزوه با افکار بورژوایی در درون حزب مبارزه کنید ـ صفحه 7 ـ تاکید همه جا از ما است)  

از سال 1392 خورشیدی (2013 میلادی) حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان دقیقاً متوجه گردید که گلوله های شکر آلود بورژوازی بعضی افراد را در درون حزب فاسد نموده و به مبارزه جدی علیه این فساد پرداخت و در نتیجه زلاند از (عضویت) حزب اخراج گردید و ملیار از عضویت (علی البدل ) کمیته مرکزی اخراج شد. این موضوع را با اسناد بررسی خواهیم نمود.

هرگاه حرکت انحلال طلبانۀ بورژوا ـ رفرمیستی ملیار ـ زلاند تا کنون بر کسی مجهول مانده باشد، حزب کمونیست (مائوئیست)افغانستان با استناد به اسناد معتبر حزبی، یکایک انحرافات شان را آشکار نموده و تمامی اسناد انحرافی شان را قبل و بعد از دومین کنگره سرتاسری ( از سال 1392 خورشیدی به این طرف) را در معرض نمایش همه گان خواهد گذاشت.

اگر کسی عمداً چشمان خود را نبندد، نمی تواند نه بیند که این حرکت زیر نام مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم شکل جدیدی است از اپورتونیزم.

هر گاه درباره انحلال طلبان از روی جامه مجللی که پوشیده اند، قضاوت نکنیم، بل‌که از روی رفتار شان چه در زمان حیات رفیق ضیاء و چه بعد از آن قضاوت نمائیم، یعنی تعمق کنیم که ایشان در گذشته چه چیزهای را ترویج نموده و چه کارهایی را کرده اند، آن وقت معلوم خواهد شد که شعارهای پر طمطراق شان چیزی نخواهد بود جز رفرمیزم بورژوایی، رسوخ ایده های بورژوایی در حزب و وارونه جلوه دادن چهره رفیق ضیاء. ما همه‌ای این‌ها را به ترتیب نشان خواهیم داد.

برداشت نادرست و غلط انحلال‌طلبان از “اصلاح سبک کار حزب”

از مدیحه سرایی انحلال‌گران شروع می‌کنیم: انحلال‌گران سرمقاله شماره بیست و هفتم شعله جاوید فاقد اعتبار را با این عنوان  مزین ساخته اند: ” با مبارزه علیه ذهنیگرایی و سکتاریزم سبک کار حزبی را اصلاح کنیم».

آنها در صفحه اول این سر مقاله اختلافات پیش آمده در درون حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را این طور فورمول‌بندی نموده اند:

« مشکلات [مشکلاتی] که پس از در گذشت رفیق ضیاء بوجود آمد، یک بار دیگر اهمیت و ضرورت پیش برد اصلاح سبک کار حزبی را بر جسته کرد. در چنین شرایطی، پیش برد جنبش اصلاح سبک کار حزبی یک نیاز فوری برای استحکام و گسترش حزب است [بود]. از این رو نشست عمومی کمیته مرکزی در میزان 1399، سه ماه بعد از درگذشت رفیق ضیاء، تصمیم گرفت که مبارزه برای اصلاح سبک کار حزبی را در اولیت کاری خود قرار دهد. جلسه تاکید نمود که به عنوان بخشی از این کار زار، حزب باید تلاش کند تا درک خود را از مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم تقویت نماید، آن را در پراتیک انقلابی و سازماندهی مبارزه طبقاتی پرولتری بکار اندازد. در این مسیر، با درک و تطبیق مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم برای مبارزه با خط های ذهنی گرایانه و سکتاریستی در حزب مبارزه نمائیم [نماید].»

در این جا از غلطی‌های املایی و انشایی و این‌که در نوشته‌های شان تفاوت میان گذشته و حال در نظر گرفته نشده چیزی نمی‌گوئیم و مستقیماً بحث شان را به بررسی می‌گیریم.

ابتدا دروغگویی شان را بر ملا می‌کنیم و بعد پیرامون نقل و قول شان تبصره خواهیم نمود. این نقل (به چند دلیل) کاملاً غیر واقعی، دروغ محض و نا صادقانه است:

1 ـ این نشست، نشست عمومی کمیته مرکزی نه، بل‌که نشست یک نفر از اعضای کمیته مرکزی (ش. د) و زلاند (عضو اخراجی حزب که مجدداً عضویتش با اکثریت آراء کمیته مرکزی پذیرفته شده بود و هنوز دوران آزمایشی خود را می گذراند) و یک نفر از اعضای علی البدل کمیته مرکزی ( این فرد به علل تخالفات مکرر نه تنها عضویتش از کمیته مرکزی، حتی عضویتش از حزب به حالت تعلیق در آمده بود و تا زمان درگذشت رفیق ضیاء همین حالت را داشت) بود و ملیار (عضو اخراجی علی البدل کمیته مرکزی) از طریق فضای مجازی در این جلسه شرکت داشت. در این نشست رفیق ج. عضو دفتر سیاسی نیز دعوت شده بود ـ این گزارش توسط رفیق ج. به دفتر سیاسی داده شد. آیا جلسه یک نفر از اعضای کمیته مرکزی با دو نفر از اعضای اخراجی از کمیته مرکزی و یک نفر اخراجی حزب را می توان “جلسۀ عمومی کمیته مرکزی” دانست!!؟ کسانی که با مسائل تشکیلاتی یک حزب سیاسی ( م ل م ) آشنائی داشته باشند، بخوبی می دانند که جلسۀ کمیته مرکزی زمانی حیثیت و اعتبار قانونی را دارا می باشد که طبق اساس‌نامه حزب دو ثلت اعضاء در آن شرکت نماید. در غیر آن فاقد اعتبار است. چنین جلسۀ را جلسه عمومی کمیته مرکزی خواندن حماقت محض است.

اعلامیه فاقد اعتبار (ماه میزان) سال 1399 خورشیدی با این عنوان مزین شده بود: « نشست عمومی کمیته مرکزی و نمایندگان واحدهای منطقوی برای بازسازی تشکیلات حزب»

هر فردی که اندکی با تشکیلات و کار تشکیلاتی آشنایی داشته باشد، دقیقاً درک می‌کند که بازسازی کمیته مرکزی وظیفه پولینوم کمیته مرکزی است نه نمایندگان واحدهای منطقوی.   

2 ـ رفیق (ب) (یکی از اعضای اصلی کمیته مرکزی و عضو کمیته روابط بین المللی) بتاریخ ۹ جولای ۲۰۲۰ (۱۹ سرطان ۱۳۹۹ ) در نامه‌ای به دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب چنین نگاشته است:

« رفقای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب! ترجمه پیام تسلیت واحد روستایی شماره 4 توسط م [ملیار] به انگلیسی و انتشار آن از طریق راه مائوئیزم پیام فریکشن بازی را می‌دهد و این امر دسته بازی تشکیلاتی را تقویت می‌کند.»

رفیق (ب) در نامه دیگری به تاریخ 22 سپتامبر 2020 میلادی (اول میزان 1399 خورشیدی عنوانی کمیته روابط بین المللی چنین می نویسد:

«از نامه ملیار طوری که به نظر می‌رسد او می خواهد نظراتش را بالای ما تحمیل نماید. من موافق نظر رفیق ن. هستم.»

رفیق ب در پولینوم اضطراری هفتم کمیته مرکزی که همه رفقا به استثنای ملیار شرکت داشتند روی فریکشن بازی ملیار تاکید داشت. او اظهار نمود که ملیار باید این مطلب را جداً توضیح دهد که چرا چنین خودسری نموده است. اما، ما نمی دانیم که روی کدام دلیل رفیق ب حاضر به پذیرفتن « نظرات تحمیلی ملیار» گردید. متاسفانه که بعد از پولینوم اضطراری هفتم نه رفیق ب. و نه هم رفیق ش.د. در صورت درخواست مکرر کمیته مرکزی، یک بار به جلسه حاضر نگردیدند. با کمال تاسف باید بگوئیم که رفیق ب. و رفیق ش.د. از اعضای کمیته مرکزی فریب توطئه گران (ملیار و زلاند) را خوردند و گذشته خوب شان را خراب کردند. ما امیدواریم که حداقل این رفقا به خود آیند و در پی جبران این اشتباه گام های متین و استواری بردارند.

3 ـ اگر جلسه در ماه میزان است، پس چرا رفیق ج. در جلسه دفتر سیاسی به تاریخ سوم عقرب حاضر گردید و فیصله های دفتر سیاسی را تائید نمود. بعد از تاریخ سوم عقرب رفیق ج. نیز به جلسات دفتر سیاسی حاضر نشد و پشت اقوام را گرفت.

4 ـ در این نقل گفته شده که : « جلسه تاکید نمود که به عنوان بخشی از این کارزار، حزب باید تلاش کند تا درک خود را از مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم تقویت نماید، آن را در پراتیک انقلابی و سازماندهی مبارزه طبقاتی پرولتری بکار اندازد. در این مسیر، با درک و تطبیق مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم برای مبارزه با خط های ذهنی گرایانه و سکتاریستی در حزب مبارزه نمائیم.»

هر گاه سر تا پای اعلامیه فاقد اعتبار ” میزان 1399″ شان را ببینید چنین چیزی را در اعلامیه نمی توان یافت. ما این دروغ های شاخدار را برای انحلال گران تهنیت میگوئیم. این فرمولبندی انحلال گران یک اهمیت عمومی برجسته را به خود می‌گیرد و آن عبارت از بیان همه اختلافاتی که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان با انحلال گران در مسأله مبارزه سیاسی داشته و دارد، می‌باشد. و این فورمول‌بندی انحلال‌گران بیان‌گر آن است که هیچ صداقت انقلابی در وجود شان دیده نمی‌شود و تلاش دارند که با دروغ های شاخدار خواننده‌گان را مرعوب سازند. ما این سند و جواب سند شان را به زودی منتشر خواهیم نمود.

همان‌طوری که انحلال گران با این دروغ های شاخ‌دار می‌خواهند خواننده‌گان را مرعوب نمایند به همان قسم آن‌ها می‌خواهند با سوء استفاده از مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم این دروغ‌ها را واقعیت جلوه دهند. به یقین کامل می‌توان گفت که این مسیر حرکی آن‌ها را به سوسیال ـ بورژوازی نزدیک می‌سازد، به همین جهت ما در مقالات متعدد انحلال گران را نمونۀ، گمراهی سکتاریستی و انحلال طلبی قرار دادیم.

طوری که بیان نمودیم ما کوشش می‌کنیم که با استناد به اسناد معتبر حزبی نشان دهیم که نه تنها نویسندگان سر مقاله دروغ و جعلیات را سر همبندی می‌کنند، بل‌که تا سرحد سوسیال ـ رفرمیزم سقوط نموده اند.

بر همه گان معلوم است که بعد از سیمینار وسیع حزبی، تبلیغ و ترویج برای اصلاح سبک کار تا حدودی صورت گرفت، اما تعدادی از افراد منحرف نه تنها هیچ وقعی به اصلاح سبک کار در حزب نگذاشتند، بل‌که تلاش برای ضربه زدن حزب نمودند. زمانی بعضی از رفقا در این زمینه به شکل درونی مسایلی را به رشته تحریر در آوردند، حامیان خزیده شان در درون حزب برای جلوگیری از افشای هویت ضد انقلابی و ضد حزبی شان سر و صدا راه انداختند که “هنوز حزب استحکام نیافته، گر چه این مبارزات درست است، نشر آن به نشریه ” کمونیست ” روحیه رفقا را خراب می‌سازد و وحدت حزب را خدشه دار می‌کند” به این ترتیب از مبارزات درون حزبی در نشریه ” کمونیست ” جلوگیری به عمل آوردند. ما گوشۀ از این اسناد را در سطور بعدی تذکر خواهیم داد و به تعقیب آن یکایک این اسناد به دسترس همه‌ قرار خواهیم داد. بعد از گذشت دو سال از سیمینار وسیع حزبی و “اصلاح سبک کار حزبی”، زمانی که تشت رسوایی زلاند این انحلال‌گر حرفه‌ای به صدا در آمد و کمیته تشکیلات مرکزی اقدام به اخراج زلاند نمود و او را از حزب اخراج کرد، انحلال گران خزیده در درون حزب، رفیق ضیاء را تحت فشار قرار دادند تا از این اخراج جلوگیری نماید. ـ فشاری که انحلال گران بعد از درگذشت رفیق ضیاء روی کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب آوردند. یعنی قبضه نمودن ویب‌سایت شعله جاوید که در کنترول شان بود و عدم انتشار مقالات در ویب‌سایت…  

رفیق ضیاء به این اجبار تن داد (اما کمیته مرکزی بعد از درگذشت رفیق ضیاء به این اجبار تن نداد و علیه آن به مبارزه پرداخت. به همین علت بود که به مدت هشت ماه در ویب‌سایت هیچ شماره شعله جاوید به شمول شماره بیست و ششم دور چهارم، که متعلق به پیام‌های تسلیت رفیق ضیاء بود، از نشر باز ماند. تا این که کمیته مرکزی ویب‌سایت حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را راه اندازی نمود و تمام مقالات و شماره های شعله جاوید را به دست نشر سپرد و اعلامیه‌ای در این زمینه صادر کرد و ویب‌سایت شعله جاوید را فاقد اعتبار اعلان نمود) و از اخراج زلاند جلوگیری نمود. این عمل کرد باعث گردید تا به تعداد 52 تن از زنان و جوانان ( تقریباً 98 فیصد شان را زنان تشکیل می‌داد و یکی از این زنان عضو علی  البدل کمیته مرکزی و مسئول روابط دموکراتیک زنان بود) به صورت کتلوی حزب را ترک کنند. این حرکت بزرگترین اشتباهی بود که از طرف کمیته تشکیلات و دفتر سیاسی به استثای رفیق لهیب سر زد.(1)

اینک به یک سلسله اسناد از رفیق ضیاء و بعضی رفقای دیگر مراجعه می کنیم تا دیده شود که چه کسی علیه ” اصلاح سبک کار” حزب سنگ اندازی نموده و آن را به ناکامی کشانده است. و به همین ترتیب نشان خواهیم داد که ریشه‌های انحلال‌گری چگونه بعد از اصلاح سبک کار حزبی رشد و نمو نموده است:

مقدمتاً مروری بر مبارزات خطی حزب علیه انعکاس انحرافات جدی، انحلال طلبی و حتی خیانت های دو نفر فوق الذکر (ملیار ـ زلاند ) در درون حزب را با نقل و قول‌های رفیق ضیاء شروع می کنیم:  

« عدم مسئولیت پذیری سنگین و بی توجهی لومپن مآبانه به عواقب عمل‌کرد یا عمل‌کردهای خود، چیزی است که بصورت واضح در برخورد اولیۀ رفیق زلاند در قضیۀ ش دیده می‌شود. در چنین مواردی حتی عکس العمل دختران می‌تواند به خودکشی بینجامد.» رفیق ضیاء ـ ” مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند”ـ (تاکیدات از ماست)

چند سطر بعد رفیق ضیا چنین توضیحات می‌دهد:

«با آن هم در زمینه حرکت ناشایستی که از زلاند سر زد و حتی بعد از اعتراف وی به جرمش هیچ‌گاه در مورد مجازاتش به شیوه درست و اصولی برخورد نگردید. عدم برخورد اصولی زمینه ساز انحرافات جدی‌تر حتی تا سرحد انحلال طلبی در درون حزب گردید.

در تمام جوامع طبقاتی و بخصوص کشورهای تحت اشغال و مستعمره ـ نیمه فیودال مانند افغانستان، مبارزه زنان نقش عمده‌ای دربیرون راندن نیروهای اشغال‌گر و سرنگونی رژیم‌های پوشالی و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین ایفا می‌کند.  در چنین کشورها توجه جنبش زنان به گسستن زنجیرهای امپریالستی بوده و اشکال گوناگون ستم  بر زن را بدون قید و شرط و ملاحظه افشا می‌نماید.

چنان‌چه از ابتدای اشغال افغانستان و قدرت گیری رژیم پوشالی رفقای زن این رسالت تاریخی خود را به نحو احسن انجام داده و چهره خائنانه اشغال‌گران و رژیم پوشالی را افشا نموده اند. کلارازتکین در مقاله لنین و مساله زنان از قول لنین چنین می نویسد.

« ما باید زنان بیدارشده را آموزش دهیم، تحت رهبری حزب کمونیست، آنان را به مبارزه طبقاتی پرولتاریا جلب و برای آن مبارزه مجهز کنیم. وقتی این را می‌گویم مقصودم نه فقط زنان پرولتاریا، بل‌که همه زنان است.چه آن‌های که درکارخانه کارمی‌کنند یا این که غذای خانواده را می‌پزند. به علاوه زنان روستائی و زنان بخش‌های مختلف اقشار تحتانی طبقه متوسط را هم در نظر دارم .آن‌ها نیز، به ویژه از زمان جنگ به این طرف، بیش از همه قربانی سرمایه داری شده اند. عدم علاقه به سیاست، و به نوعی روحیه ضد اجتماعی و عقب مانده این توده‌های زنان، میدان محدود فعالیت‌های آن‌ها، و تمام خصوصیات زندگی شان، واقعیات انکار ناپذیری هستند. اما ساده لوحانه است، اگر آنان را نادیده بگیریم. مطلقا ساده لوحانه. ما باید گروه‌های خودمان را برای کار در میان آن‌ها داشته باشیم، متدهای مخصوص تبلیغات و اشکال ویژه سازمانی خود را داشته باشیم. این فمینیزم بورژوائی نیست ، این یک اقدام مهم و عملی انقلابی است.»

لنین چقدر به نقش زنان در انقلاب و جلب و جذب شان به مبارزه انقلابی اهمیت قایل است. به منظور اهمیت و نقش زنان در انقلاب است که لنین به صراحت بیان داشته که بدون جنبش انقلابی زنان هیچ انقلابی به پیروزی نمیرسد. اما زلاند چه کرد؟ او به جای این‌که زنان بیدار شده را آموزش دهد و تحت رهبری حزب درآورد، بخاطرمسائل جنسی خویش نه تنها زنان بیدارشده، بل‌که زنانی که تحت رهبری حزب قرار دارند از حزب راند. برای آقای زلاند در طول دوران مبارزاتی اش اصلا مبارزه زنان اهمیتی نداشته آن‌چه اهمیت داشته کامجوئی و بهره‌برداری جنسی از

پاورقی —————————————————————————————-

1 ـ رفیق لهیب در جلسه کمیته تشکیلات مرکزی و دفتر سیاسی تا آخر روی اخراج زلاند پافشاری نمود. او اصرار داشت که اخراج زلاند از حزب یک کار درست و اصولی بر مبنای اساس‌نامه حزب صورت گرفته است. متاسفانه که دو نفر از رفقای کمیته تشکیلات مرکزی حزب حرف شان را پس گرفتند و از اخراج زلاند عقب نشینی نمودند. با این حرکت شان رفیق لهیب در اقلیت ماند. رفیق ضیاء برایش گفت که در اقلیت هستید باید فیصله را اجرا کنید، اما حق دارید که مبارزات خود را درونی پیش ببرید. رفیق لهیب این کار را کرد متاسفانه که نه مبارزات او در نشریه درونی پیش برده شد و نه هم مبارزات رفقای کمیته تشکیلات منطقه شماره اول. در پولینوم کمیته مرکزی نیز بحث روی اخراج زلاند به میان آمد باز هم رفقای که طرفدار اخراج بودند در اقلیت ماندند. در پولینوم رفیق ن. گفت به خاطر داشته باشید که زلاند تین هسیائو پینگ حزب ماست.

زنان بوده، اگر ذره‌ای از این اعتقاد در تفکرش خطور می‌کرد هیچ‌گاه مرتکب چنین اعمال جنایت‌کارانه‌ای نمی‌شد.آن‌هم نه یک مرتبه، بل‌که چندین مرتبه. ضربه‌ای که امروز از طرف زلاند متوجه حزب و فرو پاشی  کتلوی بخش زنانه حزب گردیده، به جرات می‌توان گفت که در ظرف چندین سال اشغال‌گران و رژیم پوشالی نتوانست و نمی‌توانست چنین ضربه‌ای را به حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان وارد سازد. لنین باصراحت می گوید که

« ما از موقعیت ممتاز مردان با اطلاع هستیم، ما چشم داریم و از هرچه ستم و تبعیضی که بر زنان کارگر، همسران کارگر، زنان روستائی، و حتی از هرآن‌چه که بر بسیاری از موارد بر زنان طبقات مالک روا می‌دارند، متنفریم، بلی متنفریم، و می خواهیم آن‌ها را از بین ببریم.»

اما بعضی از اعضای حزب از لاابالی گری جنسی زلاند علیه زنان نفرت ندارند، حاضر اند بخاطر حفظ این عنصر ناسالم و اصلاح ناپذیر، هم بدنامی حزب را بپذیرند و هم یک بخش کتلوی زنان را مایوس نموده و از حزب برانند.» (رفیق ضیاء ـ ” مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند”) ـ (تاکیدات  همه جا از ماست)

قضاوت را به خوانندگان می‌گذاریم. رفیق ضیاء در این سند نه تنها « طول دوران مبارزاتی» زلاند را بی اهمیت و جنایت کارانه قلمداد نموده، بل‌که با صراحت گفته، ضربۀ که از طرف زلاند به حزب وارد گردیده به مراتب خطرناک‌تر از ضربه اشغال‌گران و رژیم پوشالی است.

رفیق ضیاء در جای دیگر می‌نویسد:

«این انحراف باربار تکرار گردیده است و از طرف دیگر این تکرار، حداقل از یک جهت، زمینۀ مساعد برای تداومش را  در سستی و ضعف مبارزۀ ایدیولوژیک- سیاسی و هم‌چنان سستی و ضعف اقدامات انضباطی، یافته است.»

« البته درین موارد ملاحظاتی نیز می‌تواند در میان باشد. او به محیط روستایی زادگاهی اش با امکانات برگشت و در ضمن بخاطر شرکتش در فعالیت مسلحانۀ تبلیغاتی توده یی، بصورت جدی یا غیر جدی و بر سبیل شوخی، مزد یا حق پولی مطالبه کرد و حداقل 6000 افغانی پول گرفت.

در گذشـته نیز چـندین بار چنین بوده و یا چـنین شده است. او در کـویته مسئولیت مکتب را بر عـهـده گرفت و این به معنای در دست داشتن امکانات پولی ولو اندک مکتب بود. سپس در شهر …. و از طریق زمینه سازی و کمک رفقای حزبی در آن‌جا، توانست تحصیلات دورۀ مکتبش را به انجام رساند. در ……. نیز تا حد معینی و در اوقات معینی از کمک‌های رفقای حزبی مستفید گردید و توانست تحصیلات دانشگاهی خود را به انجام رساند.

روحیۀ مبارزاتی‌ای که او تا حال از خود نشـان داده اسـت، تا چـه اندازه مربـوط به این امکانات گیری ها بوده است؟ این سوال را نمی توان بطور نهایی جواب داد مگر آن‌که یک آزمایش مشخص در مورد او به عمل آید.»  (رفیق ضیاء ـ ” مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند” ) ـ تاکیدات  همه جا از ماست.

باز هم رفیق ضیاء بطور مشخص بیان نموده که این انحرافات نه یک بار، ‌بل‌که «بار بار» تکرار گردیده است و تا سرحد جنایت و ضربه مهلک به حزب رسیده است.

“آزمایش مشخص” زلاند بعد از درگذشت رفیق ضیاء بطور علنی مشخص نمود که وی هیچ اعتقادی به اصولی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی نداشته، بل‌که طبق گفتۀ رفیق ن. روحیه تین هسیائو پینگی اش را بطور درست مسجل نمود.

واحد تشکیلاتی شماره اول (فرید، م. اخگر، جاوید و فرهمند) در یک نامۀ اعتراضی تحت عنوان” دادرسی  قربانی تجاوز جنسی یا مصلحت اندیشی سیاسی!” عنوانی دفتر سیاسی حزب که در حقیقت بیش‌تر متوجه رهبری حزب (رفیق ضیاء) است، چنین نگاشته بودند:

« این نامه در واقع نه می‌تواند نقدی باشد بر روی‌کارکردهای شوونیستی جنسی در حزب ما و نه هم به مثابه یک اعتراض نامه قلمداد می‌گردد. این نامه ، گلایه ی است از برخورد سنتی و مصلحت اندیشانه حاکم برحزب در قبال مساله‌ی زنان.درین نامه دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب مخاطب قرار گرفته اما بیشترینه‌ی سخنان ما متوجه رهبری حزب است.  از این رو تقاضامندیم که این نامه را عقده گشایی به حساب نیاورید بل حکایت دردیست که به گفته ی صادق هدایت مثل خوره از دورن ما را می خورد. شاید نامه را آمیزه‌ی از چند واژه و جمله ی احساساتی تلقی دارید و برایش بها ندهید. اما این نامه در واقع ناگفتنی هایست که از دیر باز تا کنون بر گلویمان فشار می آورد و باید به فریاد تبدیل گردد.»

«3 ـ از خیلی دیر به این سو شوربختانه برخوردهای شدید شوونیستی در قبال مبارزات، کنش ها و فعالیت های مبارزاتی رفقای زن ما از سوی برخی از رفقا صورت گرفته است. کار و پیکار ومبارزات رفقای زن ما با هتک حرمت و تهمت زدن ها و الفاظ رکیک استقبال گردید. فعالیت های رفقای زن از سوی برخی رفقا به جای تشویق و ترغیب و حمایت و در صورت اشتباه شان آنان را متوجه و با نقد نمودن در پی اصلاح شان برامدن متاسفانه با اصطلاح ” فاحشه گری” و … استقبال گردید

« …. رفتار‌های به ظاهر مترقی زلاند، و نتایج این رفتارها را نمی‌توان جز خیانت، برخورد ابزاری و فرصت طلبانه نسبت به ارزش‌های تصریح شده در اساسنامه نامید.استفاده ی ابزاری از ارزش‌ها مگر جز فرصت طلبی چیزی دیگر می‌تواند باشد ؟ بنا تکرار اشتباه ، اشتباه نیست، گناه است و در نهایت جنایتی است نا بخشودنی. آنچه را بار بار از سویی رفیق زلاند رخ داد دیگر نمی توان اشتباه خواند ، بل جنایت است. تجاوز جنسی توام با فریب است. این فریب در هر مرتبه، عضو حزب، داوطلب عضویت، هوادار و یا هم روابط دموکراتیک بخش زنان حزب را آماج قرار داده است. اما متاسفانه با مصلحت اندیشی سیاسی، از کنار آن‌ها عبور گردیده و نه مواد اساسنامه حزب مدنظر گرفته شده و نه مجازات پیش بینی شده در آن عملی گردیده و در واقع با این کار اساسنامه حزب را به ورق پاره بدون ارزش تبدیل نموده است. فراموش نکنیم که همین برنامه و اساسنامه حزبی است که امروزه مائوئیست‌ها را با هم گرد آورده است. اما کم بها دادن به مواد مندرج آن در واقع کم بها دادن از سویی دفتر سیاسی و رهبری حزب  به این سند مهم است.»

7 ـ « رابطه اخیر و به اصطلاح گل کاری زلاند را میتوان جنایتی توصیف کرد که با فریب کاری و سو استفاده از نام حزب و مناسبات کمونیستی صورت گرفته است.»

« 9 ـ این‌جا دیگر ما با اشتباه روبرو نیستم. این‌جا جنایتی اتفاق افتاده ومتهمی هم نیست ، بل ما با مجرمی روبرو هستیم که خودش با مباهات به کارش اذعان می‌دارد و از آن دفاع می‌کند و در نهایت با زورگویی به همه پاسخ میگوید و بدون این‌که از عمل‌کردش پشیمان باشد با تهمت زدن و افترا بستن به قربانی جنسی اش ، عهد و قول و قرارش را مثل همیشه زیر پا می‌نماید و در پی شکار جدید می براید.» 

« بناءً ان چه را زلاند انجام داده جنایت و فاجعه است و چشم پوشی از آن در واقع دامنه فاجعه را بیشتر می سازد.»

(واحد تشکیلاتی شماره اول -فرید، م. اخگر، جاوید و فرهمند- معترضانه از رهبری حزب سوال می کند:

« چه چیزی باعث می‌گردد که در مقابل این‌گونه برخوردهای که بصورت مکرر از سوی زلاند که این مورد می‌تواند ، مورد پنجم و یا ششم باشد، رخ می‌دهد ، رهبری حزب را به برخورد مصلحت اندیشانه مجبور ساخته است؟»

« و اصلا چرا رهبری حزب از همان موضع‌گیری اولی خود یعنی اخراج قطعی توام با مجازات دیگر روی می‌گرداند و تنها به تعلیق او از عضویت در کمیته منطقه و هم حکم به ازدواج که اجباری است رای صادر می‌فرماید. آیا می‌تواند این مجازات تمام عمل‌کردهای او را از گذشته تا کنون و روی گردانی روابط زنان از حزب  را جبران کند؟»

« اگر به این موضوع به صورت درست رسیدگی نشود و به مثابه‌ی مبارزه درونی بدان پرداخته نشود باعث پیامد های ناگوار در آینده خواهد شد. همانگونه که برخوردهای سست در گذشته ، باعث رویداد کنونی گردیده است. »

« از این رو ما نه تنها فیصله که در قبال این قضیه شده را قبول نداریم. بل‌که خواهان برخورد جدی با این‌گونه عمل‌کردها هستیم. فراموش نکنیم که  شما یک جماعت را قربانی زلاند نموده اید. اگر حساب کنیم از گذشته تا حال چقدر روابط بخش زنان ما از این  آدرس از ما جدا شده اند . باید این رویداد به مثابه جنایت و تجاوز جنسی از سوی دفتر سیاسی به رسمیت شناخته شود»

در حالی که واحد تشکیلاتی شماره اول در نامۀ اعتراضی عنوانی دفتر حزب، فیصله دفتر سیاسی را به رسمیت نمی‌شناسد و عمل‌کرد زلاند را جنایت به حساب می‌آورد، بر روی فیصله کمیته تشکیلات حزب یعنی اخراج قطعی زلاند پا فشاری دارد، متاسفانه که بعد از در گذشت رفیق ضیاء و حرکت انحلال طلبانۀ ملیار و زلاند، از کمیته تشکیلات واحد شماره اول فقط فرید از این جنایت کاران حمایت به عمل آورد و تمامی تعهدات تشکیلاتی خویش را زیر پا نمود. زمانی که فرید نامۀ اعتراضی را ـ بدون شک 80 در صد نوشتاری مربوط به وی است ـ امضاء نمود و در داخل کشور حضور داشت. و زمانی که حرف‌ها و تعهداتش را زیر پا می‌گذارد در خارج کشور زندگی می‌کند. ممکن خارج نشینی بیش‌تر باعث گردیده تا اصول مائوئیستی را فراموشی نموده و به شیوه لیبرالی عمل نماید.

با آن‌که دفتر سیاسی حزب از اخراج  قطعی زلاند جلوگیر به عمل آورد و با مصلحت اندیشی به تنزیل موقعیت و عدم شرکت وی در دومین کنگره سرتاسری حزب قناعت نمود، اما این حرکت دفتر خشم زلاند را بر افروخت و سند رفیق ضیاء را یک سند رویزیونیستی و دگماتیستی خواند. این حرکت و عمل‌کرد زلاند باعث گردید که دفتر سیاسی ـ چند ماه بعد از اخراج اولی اش ـ به اخراج قطعی وی تن دهد و وی را از حزب اخراج نماید.  اما این عمل بعد از وقت بود، زیرا او ضربه خود را بر حزب فرود آورده بود  و اخراجش هیچ سودی جز تصفیه خودش برای حزب نداشت.

طوری که دیده می‌شود انحلال طلبان در سر مقاله از “اصلاح سبک کار حزبی” به منظور استحکام و گسترش حزب صحبت می نمایند.

گویا مطلب روشن است؟ ولی در همین جا معلوم می‌شود که اگر انحلال طلبان به لزوم بسط و تکامل همه جانبه “سبک کار حزبی” به منظور استحکام و گسترش حزب موافقند، این موافقت زبانی است. اسناد مشخص می‌نماید که انحلال طلبان این وظیفه و مسئولیت را نه در زمان حیات رفیق ضیاء و نه هم بعد از درگذشت وی به عهده گرفتند، بل‌که بعد از سیمنار وسیع حزبی و به خصوص از سال 1392 خورشیدی( 2013 میلادی) به این طرف بیش از همه به انحرافات متعدد غلطیدند. انحلال‌طلبان برای توجیه بحث‌های اپورتونیستی و انحلال طلبانه شان در مورد عدم موفقیت “سبک کار حزبی”  به صحبت‌های رفیق ضیاء متوسل شده اند. هر گاه آ‌ن‌ها واقعاً به این بحث‌های شان اعتقاد می‌داشتند باید در بحث‌های رویاروی با کمیته مرکزی حاضر می‌شدند و مدت‌ها به بحث می‌پرداختند و به اکثریت و اقلیت احترام می‌گذاشتند و نظرات شان را از طریق نشریه درونی پیش می‌بردند. در حالی که از زیر همه‌ای این مسئولیت‌ها به یک‌بارگی شانه خالی نموده و راه خود را گرفته و رفتند. انحلال‌طلبان برای تثبیت صحبت های شان به نقل و قول‌های از رفیق ضیاء متوسل می‌شوند.  به این بحث توجه نمائید:

« مسلماً تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان یک حرکت پیش‌رونده و اصولی بوده و هست، ولی نمی توانیست ـ و باید ـ کاملاً بی عیب و بدون کمبود باشد. تجارب مبارزاتی چند ساله حزب نشان داد که این حرکت با عیب ها و کمبودهای نسبتاً مهم ایدئولوژیک ـ سیاسی، منجمله عیب ها و کمبودهای تشکیلاتی، همراه بوده است. مشخص ساختن عیب ها و کمبودهای حزب و سعی در جهت زدودن و یا به حداقل کاهش دادن شان کاری است که باید ـ حتماً ـ برای به سر انجام رساندن آن بطور اصولی و شجاعانه کمر همت بست.» ( شماره 27 شعله جاوید فاقد اعتبار ـ صفحه 2)

بحث رفیق ضیاء را به زعم خود این طور تعبیر و تفسیر می کنند:

«باین حال، تلاش حزب ما برای اصلاح سبک کار یک مشکل اساسی داشته است. علیرغم بحث در مورد لزوم اصلاح سبک در حزب و شناسایی و مبارزه با “عیب ها و کمبودهای ” ایدئولوژیک ـ سیاسی و تشکیلاتی، حزب ما نتوانست ریشه های تیوریک و ایدئولوژیک “عیب ها و کمبودهای ” تشکیلاتی را شناسایی نماید.» همان‌جا

در نقلی که انحلال‌طلبان اپورتونیست از رفیق ضیاء آورده اند، یک تحریف ماهرانه و ظریفانه‌ای صورت گرفته است. زیرا بدون این تحریف نمی‌توانستند خواست اپورتونیستی شان را توجیه نمایند. توجه خوانندگان را به نقل مکمل رفیق ضیاء که در شماره بیست و چهارم ـ دور چهارم شعله جاوید نشر گردیده جلب می نمائیم:

« آغاز پروسه وحدت جنبش کمونیستی (مارکسیستی لنینیستی مائوئیستی) افغانستان، تقریبا هم‌زمان با اشغال کشور توسط امپریالیست‌های امریکایی و متحدین شان، حرکت اصولی و بموقعی بود که بخاطر جواب‌دهی به الزامات و ضرورت‌های مبارزاتی دراز مدت و عاجل کشوری و بین المللی انقلاب افغانستان و انقلاب جهانی براه افتاد. این پروسه که تقریبا دو و نیم سال ادامه یافت، منجر به برگزاری کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی لنینیستی مائوئیستی ) افغانستان گردید. کنگره وحدت قادر شد با ارائه یک خط ایدیولوژیک سیاسی اصولی حزبی در قالب برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، سه جناح تشکیل دهنده کنگره را در یک تشکیلات حزبی واحد به وحدت برساند. مسلما تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان یک حرکت پیشرونده اصولی بوده و هست، ولی نمی توانست و نمی تواند – کاملا بی عیب و بدون کمبود باشد. تجارب مبارزاتی چند ساله حزب نشان داد که این حرکت با عیب ها و کمبودهای نسبتا مهم ایدیولوژیک سیاسی، منجمله عیب ها و کمبود های تشکیلاتی، همراه بوده است.

مشخص ساختن عیب ها و کمبود های حزب و سعی در جهت زدودن یا به حداقل کاهش دادن شان، کاری است که باید و حتما برای به سر انجام رساندن آن بطور اصولی و شجاعانه کمر همت بست. این کار را فقط می توان و باید با تکیه بر اصولیت مبارزاتی حزبی به پیش برد و با موفقیت به سر انجام رساند. آنچه که در سیمینار وسیع حزبی، تحت عنوان ” جنبش اصلاح سبک کار در حزب ” بخاطر تبدیل ” سبک کار بیحال ” حزب به یک سبک کار باحال و شاداب حزبی مطرح گردیده است، ناظر بر همین موضوع است.

” جنبش اصلاح سبک کار در حزب” باید هر سه جزء سبک کار یک حزب مارکسیست لنینیست مائوئیست یعنی تلفیق تیوری و پراتیک، پیوند فشرده با توده ها و انتقاد و انتقاد از خود را بطور همه جانبه و اصولی و در ارتباط باهم مدنظر قرار دهد.

تلفیق تیوری و پراتیک تنها شامل انطباق پراتیک با تئوری نیست، بلکه شامل انطباق تیوری با پراتیک نیز هست. ما با جمعبندی از پراتیک مبارزاتی گذشته مان، به خط ایدیولوژیک – سیاسی مارکسیستی لنینیستی مائوئیستی اصولی متبلور در برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان دست یافتیم و قادر شدیم حزب را تشکیل نماییم. تجارب سال های گذشته مبارزاتی حزب نشان داده است که نه تنها این یا آن رفیق حزبی بل‌که در مواردی حزب به مثابه یک کل یا یک یا چند واحد حزبی، قادر نبوده اند، در این یا آن مورد، پراتیک اصولی مبتنی بر تیوری های اصولی حزبی داشته باشند. در عین حال، بعضا مواردی نیز وجود داشته است که نظرات ما درباره این یا آن مسئله بار بار در عمل نادرستی و یا کمبود و ضعف خود را نشان داده است. راه حل اصولی آن است که پراتیک ما باید بر تیوری های درست منطبق گردد و در عین حال نظراتی که نادرستی و یا کمبود و ضعف خود را بار بار در پراتیک مبارزاتی روزمره نشان داده است و یا در پراتیک مبارزاتی فراگیر نادرستی اش ثابت شده است، یا باید کلا کنار گذاشته شود و یا اصلاح گردد و بجای آنها نظرات درست و یا بهتر اتخاذ گردد….. انتقاد و انتقاد از خود، که هم می تواند متوجه حزب بطور کل و یا واحد های حزبی باشد و هم متوجه یکایک اعضای حزب، در بر گیرنده انتقاد از عمل‌کردها و انتقاد از نظرات است. این امر تیوریکی – پراتیکی یا پراتیکی – تیوریکی بخاطر رفع نادرستی‌ها و کمبودات در دست گرفته می شود و نه بخاطر لکه دار ساختن جمع یا فرد یا نشان دادن تواضع و فروتنی غیر اصولی و یا هم بهانه گیری برای فرار از مبارزه.

انتقاد و انتقاد از خود یک امر بهم پیوسته است که هم انتقاد از دیگران و هم انتقاد از خود را در بر می گیرد. هیچ جمع یا فردی حق ندارد ادعای ” معصومیت ” داشته باشد و در حالی‌که دیگران را به تیر انتقاد می‌بندد، خود را مبرا از خطا و کمبود و غیر قابل انتقاد بداند.» ) (رفیق ضیاء ـ شماره 24 شعله جاوید ـ دور چهارم)

 خوب دقت كنيد! آن‌جائي كه هایلایت گردیده چون مطابق میل انحلال طلبان نبوده از قلم انداخته اند. زمانی سر وته یک مطلب زده شود، می‌توان آن را مطابق ذوق و علاقه خود تعبیر و تفسیر نمود. بریدن و سر و ته یک مطلب و آن را مطابق ذوق و علاقه خود تنظیم کردن در آخرین تحلیل رویزیونیزم است. این کار عالی جنابان تازگی ندارد، حتی در زمان حیات رفیق ضیاء سندی که برای جلسه تدارکی سال 2020  احزاب و سازمان‌های مائوئیست از طرف حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان ترتیب و تنظیم شده بود، توسط ملیار دست‌برد زده شده و بدون اطلاع  دفتر سیاسی حزب مورد تحریف رذیلانه قرار گرفت. انحلال طلبی و رویزیونیزم که در وجود ملیار ـ زلاند از سال های 2013 میلادی متبارز گردیده بود بعد از درگذشت رفیق ضیاء به شکل کاملاً واضح و روشن خود را متبارز نمود.  

خواننده هر گاه به نقل مکمل رفیق ضیاء توجه نماید به خوبی به نیات شوم و تحریف گرانۀ انحلاطلبان پی خواهند برد. رفیق ضیاء ” پروسه وحدت ” را یک « حرکت اصولی و بموقع » می خواند و این حرکت را « به خاطر جواب‌دهی به الزامات  و ضرورت های مبارزاتی دراز مدت و عاجل کشوری و بین المللی انقلاب افغانستان و انقلاب جهانی» می‌داند. به همین ترتیب رفیق ضیاء بر روی اصول کنگره وحدت تکیه می‌کند و می‌گوید که « کنگره وحدت قادر شد با ارائه یک خط ایدیولوژیک سیاسی اصولی حزبی در قالب برنامه و اساسنامه حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، سه جناح تشکیل دهنده کنگره را در یک تشکیلات حزبی واحد به وحدت برساند» تا این جا که صحبت رفیق ضیاء مورد علاقۀ انحلال طلبان نبود، آن را به شکل رویزیونیستی آن تحریف نموده اند.

رفیق ضیاء در ادامه این صحبت‌ها می‌گوید که تشکیل  حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان با آن‌که پیش‌رونده و اصولی است «ولی نمی توانست ـ و نمی تواند ـ کاملا بی عیب و بدون کمبود باشد.» فقط این جمله برای رویزیونیست‌ها خوش آیند به نظر می‌رسد و می‌خواهند که این جمله را روپوشی برای انحلال‌طلبی خود بسازند.

به نظر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان هیچ حزبی کمونیست ـ مائوئیستی را نمی‌توان درطول تاریخ یافت که « کاملاً بی عیب و بدون کمبود » باشد. نه حزب کمونیست (بلشویک) روسیه کاملاً بی عیب و کمبودها بود و نه حزب کمونیست چین و نه هم کدام حزب مائوئیستی دیگری. هر گاه ما اعتقاد داشته باشیم که حزب مائوئیستی می سازیم که  کاملاً  بی عیب و بدون کمبود باشد دچار ذهنی‌گرایی و ایده آلیزم شده ایم. ما این وجه ذهنی‌گرایی و ایده آلیستی را به خوبی در وجود انحلال طلبان رویزیونیست مشاهده کرده می‌توانیم.

در گزارش سیاسی به دومین کنگره سراسری حزب این مطلب چنین بیان گردیده است:

« بدین ترتیب اگر کل روند انتخاب اعضای اصلی و علی البدل کمیتۀ مرکزی حزب، اعضای دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب و موقعیت های تشکیلاتی هر یک از اعضای دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب را در نظر بگیریم، باید بگوییم که این انتخابات مبتنی بر اساسات و اصول تعیین شده در آئین نامۀ تشکیلاتی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان نبوده و نمی توانسته باشد. البته این گفته را نباید بدین معنا گرفت که انتخابات متذکره نادرست و غیر اصولی بوده است. در واقع در کنگرۀ وحدت اصولاً ناممکن بود که طور دیگری برای انتخاب سطوح مختلف رهبری حزب اقدام کرد.» (تاکیدات از ماست.)

انحلال طلبان از بحث رفیق ضیاء این نتیجه را گرفتند که: « باین حال، تلاش حزب ما برای اصلاح سبک کار یک مشکل اساسی داشته است. علیرغم بحث در مورد لزوم اصلاح سبک در حزب و شناسایی و مبارزه با “عیب ها و کمبودهای ” ایدئوژیک ـ سیاسی و تشکیلاتی، حزب ما نتوانست ریشه های تیوریک و ایدئولوژیک “عیب ها و کمبودهای ” تشکیلاتی را شناسایی نماید.»

مقاله نویسان حزب کمونیست (مائوئیست ) افغانستان را حزب خود می‌دا‌نند و بنام ” حزب ما ” صحبت می‌کنند. باید با صراحت گفت که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به هیچ‌وجه مربوط به انحلال‌طلبان نیست. نویسندگان سرمقاله شعله جاوید فاقد اعتبار، دقیقاً که ملیار ـ زلاند اند. این دو نفر از جمله کسانی اند که نه یک‌بار، بل‌که بار بار حزب را ـ در زمان حیات رفیق ضیاء، مورد ضربت قرار داده اند. بر اساس همین خیانت ها بود که زلاند از حزب اخراج گردید و ملیار از عضویت علی البدل کمیته مرکزی.

مبارزات حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان علیه تسلیم‌طلبان نتیجۀ مطلوبی را در درون کشور به جا گذاشته است. تعداد زیادی که فریب حیله و نیرنگ ملیار ـ زلاند را خوردند بعد از مبارزت درونی و علنی حزب علیه شان، توانستند راه درست و غلط را تشخیص دهند و از باند انحلال‌طلب برش نموده و دوباره به حزب به پیوندند و تعدادی هم در درون سرخورده شده و مبارزه را ترک نمایند، هدف اصلی انحلال‌طلبان نیز همین است، تا روشن‌فکران را مانند “ساما” و “سازمان رهایی افغانستان” سر درگم نموده و از مسیر مبارزات اصولی و مائوئیستی دور نمایند. فقط تعداد قلیلی از خارج نشینان و زلاند در داخل کشور هنوز به طور تقلبی و سوء استفاده از نام حزب به این سردرگمی دامن می‌زنند.

انحلال‌طلبان مدعی اند که حزب نتوانسته تا « ریشه های تیوریک و ایدئولوژیک “عیب ها و کمبودهای ” تشکیلاتی را شناسایی نماید.» این حرف اصلاً صحت ندارد.  زمانی که به اسناد حزبی در مورد ملیار ـ زلاند توجه نمائید، دقیقاً متوجه می‌شوید که ریشه‌های ایدئولوژیک ـ سیاسی عیب‌ها و کمبودات تشکیلاتی و حتی  انحرافات، خیانت‌ها و انحلال طلبی این دو نفر به خوبی به نمایش گذاشته شده است. برای این‌که خواننده بهتر متوجه شناسایی این ریشه‌ها شود، یکایک آنها را به طور مختصر نام می‌گیریم:

  1. عدم مسئولیت پذیری سنگین و بی توجهی لومپن مآبانه به عملکرد و یا عملکردهای خود.
  2. امکانات گرایی و فساد مالی.
  3. برخوردهای شئونیستی و لومپن مآبانه و حرکت های جنسی مکرر.
  4. نقض اساس‌نامه و آئین‌نامه تشکیلاتی.
  5. به مخاطره انداختن منافع حزب.
  6. عدم اجرای وظایف حزبی.
  7. عدم رعایت اصول تشکیلاتی.
  8. داشتن روحیه اخلاق سست و ضعیف.
  9. داشتن بدترین نوع خود مرکز بینی و خود خواهی خورده بورژوایی روشن‌فکرانه.
  10. نداشتن اعتقاد صادقانه برای زدودن انحرافات.
  11. عدم برخورد اصولی به انحرافات و انحرافات عمیق بار بار تکرار شده.
  12. ضعف اقدامات انضباطی.

این ها همه مسایلی است که در اسناد حزبی در مبارزه علیه ملیار ـ زلاند شناسایی و انعکاس یافته است. رفیق ضیاء علت بروز این همه انحرافات را در ضعف مبارزه ایدئولوژیک ـ سیاسی و ضعف اقدامات انضباطی می‌داند.

«این انحراف باربار تکرار گردیده است و از طرف دیگر این تکرار، حداقل از یک جهت، زمینۀ مساعد برای تداومش را در سستی و ضعف مبارزۀ ایدیولوژیک- سیاسی و هم‌چنان سستی و ضعف اقدامات انضباطی، یافته است.» رفیق ضیاء ـمطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند

« عدم مسئولیت پذیری سنگین و بی توجهی لومپن مآبانه به عواقب عمل‌کرد یا عمل‌کردهای خود، چیزی است که بصورت واضح در برخورد اولیۀ رفیق زلاند در قضیۀ ش. دیده می‌شود. در چنین مواردی حتی عکس العمل دختران می‌تواند به خودکشی بینجامد.» رفیق ضیاء ـ ” مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند”ـ تاکیدات از ماست

چند سطر بعد رفیق ضیا چنین توضیحات می‌دهد:

«با آن هم در زمینه حرکت ناشایستی که از زلاند سر زد و حتی بعد از اعتراف وی به جرمش هیچ‌گاه در مورد مجازاتش به شیوه درست و اصولی برخورد نگردید. عدم برخورد اصولی زمینه ساز انحرافات جدی‌تر حتی تا سرحد انحلال طلبی در درون حزب گردید.»

انحلال طلبان برای تثبیت بحث های شان در مورد شکست “اصلاح سبک کار حزب” به گزارش سیاسی دومین کنگره سرتاسری حزب متوصل می شوند. به این بحث شان توجه کنید:

” بنابر این گزارش کنگره دوم از شکست اصلاح کار حزبی خبر می‌دهد. و آن را یکی از ” ناموفق‌ترین اقدامات حزب” ارزیابی می کند و بر لزوم ادامه جنبش اصلاح سبک کار حزبی پس از کنگره دوم تاکید می ورزد. این گزارش دلایل سازمانی شکست جنبش اصلاح سبک کار را چنین بر می شمارد:

« یکی از این مشکلات، ترکیب غیر منتخب مشمولین کنگره وحدت، ترکیب غیر منتخبی اعضای کمیته مرکزی حزب توسط کنگره وحدت و ترکیب غیر منتخب دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب توسط پولینوم اول کمیته مرکزی حزب بعد از کنگره وحدت بود. مقدم بر آن [ این قسمت که به رنگ سرخ هایلایت شده اصلاً در گزارش سیاسی وجود ندارد] مشمولین کنگره وحدت طبق معیار آئین‌نامه حزبی به کنگره دعوت نشده بودند، بل‌که طبق صواب‌دید جناح های شامل در پروسه وحدت به کنگره آمده بودند. در کنگره وحدت اعضای اصلی و علی البدل کمیته مرکزی حزب طبق آئین نامه یی حزبی انتخاب نشدند، بلکه طبق معیارهای جناح های تشکیل دهنده کنگره وحدت تعیین گردیدند. هم چنان اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب انتخاب نشدند، بلکه سه رفیق از سه جناح تشکیل دهنده حزب تازه تشکیل شده (تاکید از ماست) به دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب داخل شدند. مسلم است که با موجودیت این ترکیب کلکتیو رهبری حزب، بیشتر از هر چیز دیگر باید به امر حفظ وحدت در حزب توجه می شد. به عبارت دیگر ما با این گونه ترکیب رهبری دست کاملاً باز در پیش برد مبارزات خطی درونی نداشتیم، چون هر مبارزه خطی درونی بی مهابا ممکن بود یک بار دیگر حزب را به جناح های تشکیل دهنده اش تقسیم نماید، بناءً مدارا و احتیاط لازم بود.»” (صفحه دوم ـ شماره 27 شعله جاوید فاقد اعتبار)

انحلال‌طلبان بحث گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب را به زعم خویش این گونه تعبیر می‌کنند:

« بر اساس گزارش سیاسی به کنگره دوم، ترکیب رهبری غیر منتخب ” قابل مدارا و مستلزم احتیاط ” عامل اصلی شکست جنبش اصلاح سبک  کار حزب بوده است. متاسفانه این ترکیب رهبری با کنگره دوم خاتمه نیافت، بلکه تا زمان در گذشت رفیق ضیاء و چند ماه پس از آن نیز ادامه یافت. گزارش سیاسی کنگره ترکیب رهبری را به عنوان یکی از دلایل اصلی سازمانی شکست جنبش اصلاح سبک کار معرفی می کند. در این صورت، می توان گفت که این عیب ها و کاستی های مهم تشکیلاتی، دلیل اصلی شکست اصلی جنبش اصلاح سبک کار پس از کنگره دوم و عامل بسیاری از مشکلات دیگر حزب بوده است.» همانجا

این نقل و قول دقیقا از گزارش سیاسی به دومین کنگره حزب است، اما انحلال‌طلبان، قسمت های اول، وسط و آخر آن را بریده اند، زیرا که مطابق میل شان نبوده و آن‌ها اصلاً نمی‌توانند بدون تحریف و دست‌برد زدن به گزارش سیاسی جنبه‌های تسلیم طلبانه شان را توجیه نمایند.

ما در این نقل از گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان باز هم با یک دست‌برد خائنانه و تحریف ماهرانه و ظریفانۀ رویزیونیستی انحلال طلبان مواجه هستیم. انحلال‌طلبان نه تنها تحریف ماهرانه و ظریفانه در نقل و قول گزارش سیاسی به دومین کنگره حزب نموده اند، بل‌که دست‌برد خائنانۀ نیز به این نقل و قول زده اند. ما در متن نقل و قول گزارش سیاسی که از طرف ایشان ارائه گردیده، قسمتی را به رنگ سرخ (قرمز) نشانی نمودیم. آن قسمت اصلاً در گزارش سیاسی به دومین کنگره وجود ندارد، و آن را از خود اضافه نموده اند. متقلبین چرا دست به چنین کارهای می‌زنند؟ طوری که در بالا یاد آور شدیم، هدف شان از دستبرد زدن به نقل قول‌ها و تحریف آن‌ها اینست تا توجیهی برای افکار انحلال طلبانه شان داشته و ذهنیت نسل جوان کشور و حتی اعضای جوان حزب را نسبت به کمیته مرکزی و به خصوص رفیق ضیاء مشوب ساخته و آن‌ها را در مسیر انحرافی سوق دهند. اینک متن کامل گزارش سیاسی را می آوریم تا خواننده بطور دقیق تحریف رویزیونیستی و انحراف عمیق شان را درک کند. به این متن توجه نمائید:

« ما از لحاظ پیشبرد مبارزات خطی درونی در حزب تا حال با دو مشکل دیگر نیز مواجه بوده ایم:

یکی از این مشکلات، ترکیب غیر منتخب مشمولین کنگرۀ وحدت، ترکیب غیر منتخب اعضای کمیتۀ مرکزی حزب توسط کنگرۀ وحدت و ترکیب غیر منتخب دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب توسط پولینوم اول کمیتۀ مرکزی حزب بعد از کنگرۀ وحدت بود. مشمولین کنگرۀ وحدت طبق معیارهای آئین نامه یی حزبی به کنگره دعوت نشده بودند، بلکه طبق صوابدید جناح های شامل در پروسۀ وحدت به کنگره آمده بودند. همچنان در کنگرۀ وحدت اعضای اصلی و علی البدل کمیتۀ مرکزی حزب طبق معیارهای آئین نامه یی حزبی انتخاب نشدند، بلکه طبق معیارهای جناح های تشکیل دهندۀ کنگره وحدت تعیین گردیدند. همچنان اعضای دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب نیز در واقع توسط پولینوم اول کمیتۀ مرکزی حزب انتخاب نشدند، بلکه سه رفیق از سه جناح تشکیل دهندۀ حزب تازه تشکیل شده به دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب داخل شدند. البته در آن موقع انتخاب اصولی و ممکن دیگری وجود نداشت و امر وحدت سه جناح در یک حزب واحد ذاتاً اینگونه ترکیبات در کمیتۀ مرکزی و دفتر سیاسـی کمیتۀ مرکزی را ایجاب می کرد.

مسلم است که با موجودیت این ترکیب کلکتیو رهبری حزب، بیشتر از هر چیز دیگری باید به امر حفظ وحدت در حزب توجه می شد. به عبارت دیگر ما با این گونه ترکیب رهبری دست کاملاً باز در پیشبرد مبارزات خطی درونی نداشتیم، چون هر مبارزۀ خطی درونی جدی و بی مهابا ممکن بود یکبار دیگر حزب را به جناح های تشکیل دهنده اش تقسیم نماید. بناءً مدارا و احتیاط ضروری بود. اما این دوررۀ مدارا و احتیاط باید در همان دورۀ 5 سالۀ اول خاتمه می یافت. مشکل ازینجا بروز کرد که ما در به تعویق انداختن تدویر کنگرۀ دوم حزب، به این امر توجه نکردیم. در نتیجه، ترکیب رهبری قابل مدارا و مستلزم احتیاط بجای 5 سال مدت 10 سال دوام کرد. ….

ترکیب کمیتۀ مرکزی تعیین شده در کنگرۀ وحدت، در کنگرۀ فعلی باید قاطعانه برهم زده شود. منظور ما درینجا حتماً آمدن افراد جدید بجای افراد قبلی در کمیتۀ مرکزی حزب نیست، بلکه منظور تغییر اساسی در طریقۀ انتخاب اعضای اصلی و اعضای علی البدل کمیتۀ مرکزی است، چه این اعضا و اعضای علی البدل همان افراد سابقه باشند و چه افراد جدیدی در ترکیب متذکره شامل شوند. ما درین کنگره باید مشمولین کمیتۀ مرکزی حزب را از طریق رای گیری انتخاب نماییم. کمیتۀ مرکزی ای که بدین طریق انتخاب می گردد، یک کمیتۀ مرکزی منتخب این کنگره و به این ترتیب یک کمیتۀ مرکزی انتخاب شده توسط حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان خواهد بود و نه کمیتۀ مرکزی ای که اعضای آن توسط جناح های سابق شامل در کنگرۀ وحدت انتخاب شده باشد. طریقۀ انتخاب دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب در پولینوم اول کمیتۀ مرکزی حزب که بعد از کنگرۀ فعلی دایر می گردد، نیز باید همین گونه باشد، یعنی از طریق کاندید شدن و رای گیری در پولینوم انتخاب شوند.

مشکل دیگر عدم رعایت فرمولبندی وحدت- مبارزه- وحدت در مبارزات خطی درونی است. مبارزۀ دو خط به عنوان یک اصل حزبی مائوئیستی برای جنبش چپ افغانستان برای مدت دو دهه یک اصل ناشناخته بود. ما این اصل حزبی مائوئیستی را از جنبش انقلابی انترناسیونالیستی آموختیم. اما با وجود آن هنوز تاثیرات خصلت های گذشتۀ چپی ما درینمورد در حزب وجود دارد. تمایل به تند گویی های افراطی، تمایل به تصفیه های تشکیلاتی فوری و تمایل به برهم زدن حدود و ثغور تشکیلاتی در مبارزات خطی درونی در میان رفقای ما هنوز به صورت نسبتاً نیرومند و به عنوان بقایای مشکلات گذشته وجود دارد. طبیعی است که اینگونه برخوردها می تواند- و در واقع توانسته است- برخوردهای متقابل خود را به وجود بیاورد که نتیجۀ آن چیزی جز تبدیل شدن مبارزۀ خطی به مشاجره و پرخاش غیر سازنده و تبدیل شدن یک تضاد درونی غیر انتاگونیستی به یک تضاد انتاگونیستی نمی تواند- و نمی توانسته- باشد.

رفع این مشکل هیچ راه دیگری ندارد جز پیشبرد یک مبارزۀ خطی آموزش دهنده در مورد شیوۀ مناسب مبارزات خطی درونی بر مبنای فرمولبندی مائوئیستی وحدت- مبارزه- وحدت از یکجانب و پیشبرد مبارزات قاطع و در عین حال سازندۀ خطی درونی و راه باز کردن وسیـع برای انتقادات درون حزبی اصولی و سالم در تمامی سطوح تشکیلات حزب. » (گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتا سری حزب)

 طوری که در نقل و قول گزارش سیاسی به دومین کنگره حزب مشاهده می‌کنید جاهایی که به رنگ زرد هایلایت گردیده قسمت‌هایی است که از قلم انداخته اند. آن‌ها نه تنها اول و آخر نقل را بریده اند، بل‌که از وسط نقل و قول تقریباً دو ونیم خط  که چرندیات شان را کاملاً باطل می‌نمود حذف نموده اند. این عمل‌کرد یکی از خصوصیات رویزیونیزم است. این آقایان با آن‌که دست به تحریف نقل و قول از وسط زده اند، حتی قوانین نویسندگی را نیز در آن مراعات نکرده اند. یکی از قوانین نویسندگی این است: وقتی یک نقل و قول را می‌نویسید و می‌خواهید آنرا کوتاه کنید، یعنی از وسط چیزی را کم کنید جای آن باید سه نقطه بگذارید. رویزیونیست‌های وطنی ما اصلاً این قاعده را مراعات نکردند و به خاطر تخریش اذهان علیه کمیته مرکزی و صدر حزب (رفیق ض.) عمداً دست به چنین کاری زدند. غافل از آن که ما مچ دست شان را می‌گیریم و چهره رذیلانه رویزیونیستی شان را افشاء می‌کنیم.

زمانی که انحلال طلبان این نقل را از گزارش سیاسی به دومین کنگره حزب گرفته اند حتماً پاراگراف‌های بالاتر، وسط و پائین‌تر  آن را نیز مطالعه نموده اند، ولی چون مطابق ذوق شان نبوده از آن‌ها صرف‌نظر نموده تا حرفی به گفتن داشته باشند. نقل گزارش سیاسی به دومین کنگره از این جمله« ما از لحاظ پیش‌برد مبارزات خطی درونی در حزب تا حال با دو مشکل دیگر نیز مواجه بوده ایم:» شروع شده است. اما این جمله اول نقل گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب از طرف شان حذف گردیده است.  

این بحث گزارش سیاسی بدان معناست که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان « از لحاظ پیش‌برد مبارزات خطی درونی » علاوه بر دیگر مشکلات « با دو مشکل دیگر» روبرو گردیده است. یا به عبارت دیگر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از لحاظ مبارزات خطی درونی مشکلات عدیده‌ای رو به رو بوده که از جمله یکی « ترکیب غیر منتخب کمیته مرکزی و دفتر سیاسی » بیان گردیده است. با آن هم گزارش سیاسی علاوه بر این‌که گفته که این حرکت اصولی و پیش‌رونده بوده، با صراحت این مطلب را بیان نموده که « البته در آن موقع انتخاب اصولی و ممکن دیگری وجود نداشت و امر وحدت سه جناح در یک حزب واحد ذاتاً اینگونه ترکیبات در کمیتۀ مرکزی و دفتر سیاسـی کمیتۀ مرکزی را ایجاب می کرد.»

واقعیت امر هم همین است که در آن زمان غیر این راه هیچ راه دیگری وجود نداشت و ممکن نبود، اما این مطلب به ذوق انحلال‌طلبان خوش آیند نبود از وسط نقل و قول حذف گردیده است. با این‌که اول، وسط و آخر نقل گزارش سیاسی را کوتاه نمودند، اما کلمه « مقدم برآن » را به گزارش علاوه نمودند تا این‌که گزارش را بتوانند مطابق اهداف رویزیونیستی خود تفسیر نمایند.

به موضوع دیگری که از گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب توسط انحلال‌طلبان حذف گردید و نخواستند روی آن تماس بگیرند توجه نمائید:

« ترکیب کمیتۀ مرکزی تعیین شده در کنگرۀ وحدت، در کنگرۀ فعلی باید قاطعانه برهم زده شود. منظور ما درینجا حتماً آمدن افراد جدید بجای افراد قبلی در کمیتۀ مرکزی حزب نیست، بلکه منظور تغییر اساسی در طریقۀ انتخاب اعضای اصلی و اعضای علی البدل کمیتۀ مرکزی است، چه این اعضا و اعضای علی البدل همان افراد سابقه باشند و چه افراد جدیدی در ترکیب متذکره شامل شوند. ما درین کنگره باید مشمولین کمیتۀ مرکزی حزب را از طریق رای گیری انتخاب نماییم. کمیتۀ مرکزی ای که بدین طریق انتخاب می گردد، یک کمیتۀ مرکزی منتخب این کنگره و به این ترتیب یک کمیتۀ مرکزی انتخاب شده توسط حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان خواهد بود و نه کمیتۀ مرکزی ای که اعضای آن توسط جناح های سابق شامل در کنگرۀ وحدت انتخاب شده باشد. طریقۀ انتخاب دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب در پولینوم اول کمیتۀ مرکزی حزب که بعد از کنگرۀ فعلی دایر می گردد، نیز باید همین گونه باشد، یعنی از طریق کاندید شدن و رای گیری در پولینوم انتخاب شوند.»

چرا انحلال طلبان روی این مطلب از گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری تکیه نکردند؟ دلیل آن واضح است.هرگاه انحلال طلبان این مطلب را بیان می‌نمودند مکلف بودند تا روی کمیته مرکزی انتخابی و دفتر سیاسی انتخابی در دومین کنگره سرتاسری تماس گرفته و آن را تشریح نمایند. در آن صورت چهره تقلب کارانه و خیانت آمیز شان هویدا می‌گردید. در این‌جا ضروری است تا این کمیته مرکزی و دفتر سیاسی انتخاباتی دومین کنگره سرتاسری را از نظر بگذرانیم:

دقیقاً همان طوری که در گزارش سیاسی گفته شده ترکیب کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب قاطعانه برهم خورد. همه رفقا از طریق انتخابات آزاد و سری در کمیته مرکزی انتخاب گردیدند، اما کار این کمیته منتخب به کجا کشید؟ ما ناگزیریم که این تاریخچه را ورق زنیم.

بسیاری از این اعضای تازه وارد به کمیته مرکزی حزب بعد از تخلفات و اشتباهات مکرر از کمیته مرکزی اخراج شدند. توجه خوانندگان را به بیان این مطلب جلب می نمایم:

  1. فرید ـ به اکثریت مطلق آرا به عضویت علی‌البدل کمیته مرکزی راه یافت، بعد از این که عضویت کمیته مرکزی را بدست آورد، در پولینوم دوم از کمیته مرکزی اخراج گردید. چرا؟

 چند ماه بعد از عضویتش به کمیته مرکزی همراه فامیل ترتیب سفر به آن طرف ابحار را داد. بدون این که گزارشی به کمیته مرکزی یا دفتر سیاسی حزب و یا حتی به شخص رفیق ضیاء بدهد. اما حامیانش از این طرح با خبر بودند. آن‌ها نیز تا زمان بیرون رفتنش این گزارش را پنهان نمودند. زمانی او کشور را ترک گفت، یک نفر از حامیانش این گزارش را به رفیق ضیاء داد. این مسأله باعث گردید که در پولینوم دوم از کمیته مرکزی اخراج گردد.

  • شاهین ـ بعد از حاصل نمودن عضویت علی البدل کمیته مرکزی به اثر اشتباهات مکرر و پند نگرفتن از اشتباهات، نه تنها از کمیته مرکزی اخراج گردید، بل‌که عضویتش در حزب نیز به حالت تعلیق در آمد و تا زمانی که رفیق ضیاء بدرود حیات گفت این وضعیتش پا بر جا باقی ماند و بعد از درگذشت رفیق ضیاء عضویتش به حزب مورد قبول واقع نشد.
  • ملیار ـ یکی دیگر از اعضای علی البدل کمیته مرکزی که در دومین کنگره سرتاسری حزب به اکثریت آراء این سمت را بدست آورد. او هم بعد از پولینوم دوم دور دوم کمیته مرکزی منتخب به جایگاه اصلی اش که یکی از کشورهای امریکایی بود، برگشت. گر چه او از پولینوم مجوز رسمی این سفر را با اکثریت آراء بدست آورد. قرار بر این شد که او بیش‌تر از پیش به مسئولیت‌های که از طرف پولینوم به وی سپرده شد عمل نماید، و چند ماه از سال را باید داخل کشور بگذراند. او با این تعهد توانست که راِی اکثریت پولینوم را بدست آورد و به جایگاه اصلی اش (کشورهای امریکایی) برگردد، اما حینی که به جایگاه اصلی‌اش رسید نه تنها که به تعهدات ومسئولیت‌هایش عمل نکرد، بل‌که گاهی به راست، گاهی به چپ و گاهی به انحلال طلبی غلطید.ـ این مطلب با بیان نقل و قول‌های از رفیق ضیاء بیش‌تر خواهیم شگافت ـ

رفیق ضیاء طی نامۀ از وی خواست تا در پولینوم پنجم کمیته مرکزی حزب حاضر شود و گزارش مبسوطی از منطقه و حتی کشورهای اروپایی را با خود بیاورد و پاسخگوی انحرافاتش نیز باشد. گرچه او به وقت معینه به داخل کشور آمد، اما نه برای اشتراک در پولینوم و پاسخ‌گویی به انحرافاتش، بل‌که برای خوشگذرانی و دید و باز دید با زلاند. این وضعیت اسفبار او باعث گردید که پولینوم وی را از عضویت علی البدل کمیته مرکزی اخراج نماید.

  • زلاند ـ این شخص از جمله کاندیدان دومین کنگره سرتاسری حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بود، اما به اثر انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی یک مرتبه تنزیل موقعیت داده شد و از حضور در کنگره دوم محروم گردید، و زمانی که تثبیت شد که او اصلاح ناپذیر است، ده ماه قبل از دومین کنگره سرتاسری حزب از حزب اخراج گردید. این بود مختصری از نتایج اعضای منتخب دور دوم کمیته مرکزی حزب.

هیچ کدام این افراد تا زمانی که رفیق ضیاء در قید حیات بود نتوانستند که عضویت مجدد کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را حاصل نمایند.

چهار نفر فوق الذکر به اثر انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی از کمیته مرکزی و یا عضویت در حزب اخراج گردیدند، اینک دست به دست هم داده زیر نام “حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان ، علیه کمیته مرکزی حزب توطئه چینی می‌نمایند. آیا چنین کسانی حق دارند در مورد کمیته مرکزی حزب قضاوت نمایند؟ قضاوت را به خوانندگان می‌گذاریم. مشکل دومی که در گزارش سیاسی مطرح گردیده و انحلال‌طلبان از آن صرف نظر نموده اند، عدم رعایت فرمولبندی وحدت ـ مبارزه ـ وحدت است.     

در گزارش به خوبی مشاهد می کنید که « مشکل دیگر عدم رعایت فرمولبندی وحدت- مبارزه- وحدت در مبارزات خطی درونی است.» این موضوع چون مستقیم پای خودشان را به میان می‌کشید، زیرا بارها این فرمولبندی از طرف ایشان نقض گردیده است، از آن صرف نظر نموده اند.

رویزیونیست‌ها همیشه تلاش نموده و می نمایند تا سر و ته یک جمله را ببرند و آن‌را مطابق ذوق خویش تهیه نموده و از محتوا تهی سازند. انحلال‌طلبان بسیار ماهرانه تلاش نمودند تا گزارش سیاسی دومین کنگره سرتاسری حزب را تحریف نموده و مطابق ذوق و علاقه خویش تهیه نمایند. این کار (تحریف) نه تنها همین حالا، بل‌که چندین مرتبه تا کنون چه در زمان حیات رفیق ضیاء و چه بعد از درگذشت وی توسط انحلال طلبان در اسناد حزبی کمیته مرکزی صورت گرفته است. چرا این کار صورت گرفته و می‌گیرد؟ جواب آن روشن است. همان طوری که قبلا گفتیم که این کار به منظور گمراه نمودن و فریب دادن نسل جوان و به خصوص اعضای حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان صورت گرفته و می‌گیرد.

این تحریف دهشتناک که توسط ملیار ـ زلاند صورت گرفته، به چه چیزی باید تعبیر نمود؟ اگر بخواهیم از پایه‌های فلسفی پدیده مذبور سخن بگوئیم چیزی نیست جز انحراف عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی که منجر به رویزیونیزم می‌گردد.

منظور رویزیونیزم از تحریف و یا تجدید نظر کردن به یک سند حفظ خصلت انقلابی آن نبوده، بل‌که برعکس تهی ساختن آن از مضمون و محتوای انقلابی آنست، چیزی که بورژوازی خواهان آنست.

 اسناد قبلی ملیار ـ زلاند در مورد اسناد حزبی نشان دهنده آنست که آن‌ها  در این عمل به استادی رسیده اند. این تحریف آشکار بیان کننده آنست که انحلال‌طلبان در حرف مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست اند، اما در عمل رویزیونیست.

این حرکت ملیار ـ زلاند نه تنها رویزیونیزم است، بل‌که یک عوام‌فریبی عمدی است که زیر نام حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و حتی زیر نام مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم صورت گرفته و می‌گیرد.

عوام فریب کیست؟

عوام‌فریبان کسانی اند که همیشه کوشش دارند تا توده‌ها و نسل جوان کشور را با الفاظ و کلمات پر طمطراق به ظاهر انقلابی بفریبند و از این طریق تشتت ایدئولوژیک ـ سیاسی را دامن زده و مسیر انقلابی را در یک مسیر انحرافی و ضد انقلابی سوق دهند. باید به طور جدی و پی‌گیر با عوام‌فریبی مبارزه نمود و چهره حقیقی شان که همانا چهره ضد انقلابی است برملا ساخت. بی‌جهت نبوده که لنین مکرراً اظهار نموده که من  از تکرار چنین مسایلی احساس خستگی نمی‌کنم:

 « من هرگز از تكرار اين كه عوام‌فريبان بدترين دشمنان طبقۀ كارگرند خسته نخواهم شد. این که گفته می‌شود بدترین بدان علت است که آن‌ها محرک غریزه‌های ناپسند در جماعت می‌باشند و برای کارگران عقب‌مانده میسر نیست این دشمنان را که به سمت دوستان آن‌ها به میدان می‌آیند و گاهی هم صمیمانه به میدان می‌آیند بشناسند.

بدترين بدان علت است كه در دوران پراگندگي و تزلزل، در دوراني كه جنبش ما تازه دارد سر و صورت به خود مي‌گيرد چيزي آسان‌تر از آن نيست كه جماعت را عوام‌فريبانه به راهي سوق دهند كه بعدها فقط تلخ ترين آزمايش‌ها مي‌تواند وي را به خطاي خويش آگاه سازد. به اين جهت است كه شعار كنوني يك‌ نفر سوسيال دموكرات فعلي روس بايد مبارزه قطعي خواه عليه “سوابودا” باشد كه به درجۀ عوام‌فريبي تنزل مي‌نمايد و خواه “راپوچيه دلو” كه نيز به درجۀ عوام‌فريبي تنزل مي‌نمايد.» (لنین ـ مجموع آثار و مقالات- چه بايد كرد- صفحۀ 120)

  زمانی که به این بحث لنین عطف توجه نمائید، دقیقاً درک می‌کنید که افغانستان نیز در چنین اوضاع و احوالی قرار دارد. زمانی که جنبش مائوئیستی کشور تازه داشت سر و صورت می‌گرفت و شعار تدارک برای برپایی جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی را مطرح نمود، تسلیم شدگان و تسلیم طلبان “سازمان رهایی افغانستان”، “حزب آزادی‌خواهان مردم افغانستان” و “ساما ” توده‌ها و نسل جوان را به سمتی سوق دادند که ما با تلخ ترین نتایج آن رو به رو هستیم. این تجربه یک بار در زمان اشغال کشور توسط سوسیال امپریالیزم روسیه نیز تجربه گردید و اینک برای بار سوم انحلال ‌طلبان منتظر به فرصت بعد از درگذشت رفیق ضیاء، پرچم دار این عوام فریبی گردیده اند. بناء ضروری و الزامی است تا علیه این عوام فریبان به عنوان یکی از دشمنان نسل جوان کشور و طبقه کارگر به مبارزه برخاست.     

ما به خوبی آگاهیم که انحلال طلبان عوام فریب خیلی آگاهانه و ظریفانه زیر نام “کمیته مرکزی غیر منتخب” و “دفتر سیاسی غیر منتخب” می خواهند تا جایگاه رفیق ضیاء را به عنوان صدر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان زیر سوال برده و انتقام اخراج شان را از وی بگیرند. ما به این حیله گری و توطئه گری اجازه نخواهیم داد و از خط ترسیم شده و تمامی اسناد ارائه شده توسط حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان دفاع خواهیم نمود و چهره کریه انحلال طلبان عوام فریب و رویزیونیست‌های که با تحریف‌های ماهرانه و ظریفانه می خواهند حزب را ضربت بزنند و شخصیت رفیق ضیاء را وارونه جلوه دهند و گناه تمامی انحرافات و خیانت‌های شان را به گردن کمیته مرکزی حزب بیندازند، بر ملا خواهیم نمود.

طوری که در بالا گفتیم در کنگره وحدت اصلاً آئین‌نامۀ تشکیلاتی وجود نداشت که اعضای کنگره طبق آئین‌نامه به کنگره دعوت شوند. هر کس که اصول تشکیلاتی را بداند از نام ” کنگره وحدت جنبش کمونیستی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی افغانستان” می فهمد که کنگره وحدت، کنگره حزب نیست و نمی‌تواند باشد. فقط انحلال طلبان عوام فریب اند که به مفهوم تشکیلاتی پی نبرده و فقط می‌خواهند با این کج بحثی روزنه‌ای برای توجیح انحلال طلبی و عوام فریبی شان پیدا کنند. در آن زمان تشکیل کنگره وحدت طبق بیان صریح گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب «یک حرکت اصولی و به موقع بود که به خاطر جواب دهی به الزامات و ضرورت های مبارزاتی دراز مدت و عاجل کشوری  انقلاب افغانستان و انقلاب جهانی به راه افتاد.» همین کنگره وحدت بود که خط ایدئولوژیک ـ سیاسی اصولی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی را در چوکات برنامه و اساس‌نامه حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان را تدوین نمود. همین اصولیت حزب کمونیست ( مائوئیست) افغانستان بود که قبل از دومین کنگره سرتاسری حزب، علیه رویزیونیزم “سنتزهای نوین آواکیان» به مبارزه برخاست و آن را میخ کوب نمود و به موقع علیه رویزیونیزم “راه پارچندا” و انحراف عمیق “اندیشه گونزالو” به مبارزه برخاست. این بزرگ‌ترین دست‌آورد حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در سطح بین المللی است که ریشه اش از کنگره وحدت و خط تدوین شده مائوئیستی این کنگره آب می‌خورد.

بناءً دلیل اصلی شکست جنبش اصلاح سبک کار حزب، کمیته مرکزی حزب نه، بل‌که انحرافات، انحرافات جدی، انحلال طلبی و حتی خیانت‌های آشکار ملیار ـ زلاند و حامیان خزیده شان در درون حزب بوده است.

گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب به مشکل خطوط متنافری که در درون حزب در تخالف اساس‌نامه و آئین نامه تشکیلاتی عمل می‌کند و اما تیوریزه نمی‌شود،  اشاره دارد. انحلال طلبان باز هم از این مطلب برداشت غیر واقعی نموده و آن را طبق اذهان اپورتونیستی انحلال‌طلبانه خویش تفسیر نموده اند.

بدین طریق انحلال طلبان در زیر جملات پر طمطراق : « در گزارش سیاسی کنگره تاکید شده که در جنبش اصلاح سبک کار حزبی ” خط های متنافر” باخط حزب “مورد هدف ” قرار گرفته اما نتوانست ” مورد اصابت” قرار دهد، به این معنی که تلاش های حزب برای مبارزه با خطوط متنافر ثمری نداشته و تیرهای ما به هدف اصابت نکرده است. بنا براین، برای پیش برد موفقیت آمیز جنبش اصلاح سبک کار حزبی، ما باید شناخت کاملی از عواملی که منجر به شکست تلاش های قبلی شده، به دست آوریم. ما باید بدانیم چرا تلاش های حزب ناموفق بوده است، فقط با آگاهی و آموختن از اشتباهات گذشته است که می توان در پیش برد اصلاح سبک کار حزبی موفقانه عمل نمود.» که البته “به منتها درجه” پر معنا و انقلابی به گوش میرسد، در حقیقت کوشش می‌نمایند تا حقیقت را به پوشانند.

تحت عنوان ” اصلاح سبک کار حزبی” می‌خواهند همه چیز را وارونه جلوه دهند: انحلال طلبان می‌گویند که « تلاش های حزب برای مبارزه با خطوط متنافر ثمری نداشته و تیرهای ما به هدف اصابت نکرده است» چرا آقایون این خطوط متنافر را مشخص بیان نمی‌کنند؟ در حقیقت «تلاش های حزب در مبارزه با خطوط متنافر ثمری نداشته» و تیرهای رها شده حزب به « هدف اصابت» ننمود. اگر اصابت می‌نمود دو سال بعد از “جنبش اصلاح سبک کار حزبی” کثافت کاری زلاند گُل نمی‌کرد و مرتکب جنایت نمی گردید و یک کتله وسیعی از زنان و جوانان حزب را ترک نمی‌کردند. و بعد از دومین کنگره سرتاسری حزب، فرید، ملیار و شاهین از کمیته مرکزی اخراج نمی‌شدند.

به صحبت دیگر انحلال طلبان توجه نمائید:

« برای پیش برد موفقیت آمیز جنبش اصلاح سبک کار حزبی، ما باید شناخت کاملی از عواملی که منجر به شکست تلاش های قبلی شده به دست آوریم، فقط با آگاهی و آموختن از اشتباهات گذشته است که می توان در پیش برد اصلاح سبک حزبی موفقانه عمل نمود

در زیر این جمله پر طمطراق خیلی ماهرانه حقیقت را پنهان نموده اند. سوال این جاست که اگر « شناخت کاملی از عواملی که منجر به شکست تلاش های قبلی شده است» ندارید، چرا زلاند از حزب اخراج شد؟ چرا ملیار و فرید از کمیته مرکزی حزب اخراج گردیدند؟ چرا شاهین نه تنها از کمیته مرکزی حزب اخراج گردید، بلکه عضویتش از حزب به حالت تعلیق در آمد که تا کنون این وضعیت ادامه دارد؟ ما با صراحت اعلام می داریم که انحلال طلبان به هیچ وجه « از اشتباهات گذشته » درس نگرفته و نخواهند گرفت، بل‌که بر روی ارتداد خویش پافشاری کرده و خواهند کرد.

در حقیقت هدف گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب در مورد خطوط متنافری که عمل می کند، اما تیوریزه نمی‌شود عبارت است از:

  1. شئونیزم جنسی مردسالارانه بعضی از اعضای کمیته مرکزی و اعضای حزب که فعلاً هم با انحلال ‌طلبان هم دست اند.
  2. امکانات گرایی و فساد مالی حزب در وجود زلاند
  3. برخوردهای شئونیستی و لومپن ‌مآبانه و حرکت‌های جنسی مکرر زلاند
  4. نقض اساسنامه و آئین‌نامه تشکیلاتی در وجود زلاند، ملیار، شاهین و فرید
  5. عدم اجرای وظایف حزبی توسط چهار تن بر شمرده شده
  6. عدم رعایت اصول تشکیلاتی توسط زلاند، ملیار
  7. داشتن بدترین نوع خود مرکز بینی و خود خواهی خورده بورژوازی روشن‌فکرانه در وجود زلاند

تمام این‌ها مسایلی بود که از طرف انحلال طلبان قبل از دومین کنگره سرتاسری حزب بار بار عملی گردیده بود، اما تیوریزه نشده بود و بعد از دومین کنگره سرتاسری نیز به حالت خود باقی ماند که منجر به اخراج تعدادی از عضویت کمیته مرکزی گردید. بعد از درگذشت رفیق ضیاء شکل تیوریزه را نیز به خود گرفت. مگر وارونه جلوه دادن گزارش سیاسی به طور مشخص معنایش اپورتونیزم نیست؟ 

انحلال طلبان پس از این‌که  مبارزه برای سبک کار حزبی را خجولانه در زیر جملات پر طمطراق انقلابی پنهان می‌نمایند و فقط به شکل گزارش سیاسی چسپیده اند، نه محتوای آن و شکل گزارش سیاسی را طبق میل خود تفسیر می نمایند، باید بدانند که این جملات پر طمطراق در حقیقت هر گونه معنای را از دست می‌دهد و آن‌ها را به گمراهی کشیده و بیش‌تر به گمراهی خواهد کشید.

صفت ممیزه انحلال طلبان نه فقط آنست که خیلی چیزها را نمی‌دانند، بنا بقول لنین این هنوز آن‌قدر بزرگ نیست! بل‌که آنست که جهل خویش را درک نمی‌کنند، این دیگر مصیبت واقعی است. همین مصیبت است که آن‌ها را وادار می‌نماید تا همه چیز را وارونه جلوه دهند.

« اکنون هیچ سوسیال دموکرات روسی نمی‌تواند شبهه‌ای داشته باشد که لزوم گسیختگی کامل روش انقلابی با روش اپورتونیستی معلول، مقتضیات “تشکیلاتی ” نیست، بل‌که معلول آن است که اپورتونیست‌ها می‌خواهند سیمای مستقل اپورتونیزم را پایدار ساخته و به وسیلۀ استدلال‌های کریچفسکی‌ها و مارتینف‌ها به مشوب ساختن اذهان ادامه دهند.» ( لنین ـ چه باید کرد)

این بحث لنین به طور کامل انحلال طلبان افغانی را نشانه می‌گیرد. آن‌ها میخواهند با استدلال‌های پا در هوا، انحلال طلبی شان را پایدار ساخته و به طور غیر قابل تصوری در مورد کمیته مرکزی حزب شایعه پراکنی نمایند.

هر گاه خواننده به سر مقالۀ شماره بیست و هفتم شعله جاوید فاقد اعتبار دقت نماید به خوبی می تواند درک کنند که آقایان انحلال طلب نتوانسته اند که حتی یک دلیل موثری برای تثبیت حرف های شان بیاورند. با جرأت می گوئیم که هیچ دلیل موثری برای تثبیت این حرف ها ندارند، جز دروغ و جعل و شایعه پراکنی.

 انحلال طلبان چرا این قسمت گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب را از نظر انداخته اند؟ به این بحث گزارش سیاسی توجه نمائید:

« اغتشاش تشکیلاتی حزب، موجودیت وسیع روحیات علنی گری و افشاگری تشکیلاتی و بی توجهی یا حداقل کم توجهی به حفظ اسرار حزبی، جلوه های دیگری از عدم استحکام تشکیلاتی حزب ما هستند

این بحث متوجه چه کسی است؟ چرا انحلال‌طلبان به این قسمت گزارش سیاسی توجه نکرده اند؟ این قسمت گزارش سیاسی فقط متوجه ملیار، زلاند و شرکا است.

به علت همین « روحیات علنی‌گری و افشا‌گری تشکیلاتی » همین باند بود که در کنگره دوم به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و به همین علت یک ماده بنام اصول مخفی کاری در آئین‌نامه تشکیلاتی اضافه گردید. با آن هم این باند هیچ توجهی به این ماده آئین‌نامه تشکیلاتی نکرده و باز هم با همان « روحیات علنی گری و افشاگری تشکیلاتی » حرکت نمودند. همین روحیه ضد انقلابی باعث شد که ملیار بعد از کنگره دوم مسئولیت‌های حزبی‌اش فراموش نموده و به راست روی، چپ روی و انحلال طلبی روی بیاورد. بر همین مبنا است که رفیق ضیاء به تاریخ 16 / 6 / 2017 میلادی نامۀ به ملیار در مورد تخلفات مکرر وی می‌نویسد و از وی‌می‌خواهد که برای پاسخ‌گویی به پولینوم پنجم کمیته مرکزی حاضر شود. ما قسمت های از این نامه را باز گو می‌کنیم‌.

 « امیدوارم تماس‌های افقی بی‌دلیل شما با زلاند و حتی توظیف او به کارهای حساس حزبی توسط شما دیگر دوام نکرده باشد. ولی واقعیت این است که آن موضوع نیز توانست زمینه‌ساز تصور مربوطه در مورد زلاند گردد. کما این‌که نا هم‌آهنگی‌ها میان برخورد شما با زلاند و برخورد ما با او کارش را به تماس با ولسوال ولسوالی و مصاحبه با رادیوی محلی ولسوالی کشانده است. این در حالی است که حداقل یک فرد دیگر پس از یکی دو مصاحبه تسلیم طلبانه با یکی از تلویزیون های شوونیست و حاضر نشدن به انتقاد از خود اخراج شده است. زلاند نیز این کار را انجام داده است و پشیمان هم نیست و کارش را توجیه می‌نماید یعنی از اجرای آن پشیمان نیست. »

« بی‌اطلاعی طولانی ما از استخدام ” ز ” به‌”نیویارک تایمز” و مقدم بر آن توافق شما با این “کار”، که بهر حال می‌توانست یک موضوع مربوط به‌یک رابطۀ دموکراتیک مربوط به ‌… و یک موضوع مربوط به‌خانم یکی از بزرگان ما باشد، تأثیرات بسیار ناگوار، منجمله روی روحیۀ خودم گذاشت. این موضوع توانست آن‌قدر سنگینی کند که ” ز ” را از شرکت مستقیم در محفل هشت مارچ منطقه منع کردیم و کار او را به کس دیگری سپردیم، کاری که برای محفل خیلی مضر تمام شد.»

« واقعیت این است که غیرفعال شدن بسیار جدی شما از لحاظ پیش‌برد مسئولیت‌های حزبی از چندین ماه به‌این‌طرف مضر و ناگوار تمام شده و تأثیرات منفی زیان‌باری به‌جا گذاشته است که خود می‌تواند زمینه‌ساز تصورات خوب در مورد شما نباشد

« از چندین ماه به این‌طرف به علت عدم رسیدگی توسط شما به ایمیل آدرس سایت، مجبوریم کار غلط چک ایمیل آدرس شعله جاوید، را ازین‌جا ادامه دهیم. من بارها … را ازین کار منع کردم ولی سرانجام مجبور شدم به او بگویم که علیرغم ریسکی بودن این کار ناچاریم این کار را ادامه دهیم و ما کماکان به این کار ادامه می دهیم؛ کاری که اضافه کردن یک اصل بر اصول تشکیلاتی در کنگرۀ دوم را به یک چیز اضافی مبدل می‌نماید. دلیل آن این است که ما متأسفانه مدت های مدیدی از نامه های نسبتاً مساعدی که “ظ.” فرستاده بود بی خبر ماندیم چون ایمیل شعله جاوید را کسی چک نکرده بود. زیاد مطمئن نیستم اگر درین مورد از شما بپرسم که آیا می‌توانید این مسئولیت را متقبل گردید یا کماکان بر عهدۀ ما باقی خواهد ماند؟ جواب شما مثبت باشد. »

« در حرکت پارسال قبل از شروع کار رسماً و طی مکتوبی برای تان تذکر دادیم که شما در این حرکت نباید به نام حزب شرکت کنید بل‌که باید به نام هواداران شرکت نمایید. اما شما این تذکر یا در واقع دستور را مطلقاً نادیده گرفتید و درج نادرست نام حزب  در میان مشمولین شریک در حرکت تا آخر به حال خود باقی ماند و شما در جریان تظاهرات به نام حزب و نه هواداران حزب، سخنرانی کردید. برعلاوه پس از پایان یافتن حرکت حتی تا امروز حاضر نشده اید درین‌مورد توضیح دهید که چرا این گونه ناهمآهنگی های عظیم در میان فعالیت های ما وجود دارد و مسئولیت آن بر عهدۀ کی هست؟»

« همان گونه که نادیده گرفتن این فیصله و تصویب از راست، انحلال طلبانه است، حرکت “چپروانه” و افشاگرانه به نام حزب و آنهم باربار، که می تواند در آینده و حتی هم اکنون مشکلات عظیمی برای ما ایجاد نماید، خلاف اصل تشکیلاتی اضافه شده بر اساسنامۀ حزب در کنگرۀ دوم است. “چپروی” می تواند به راست روی منجر شود که متأسفانه در مورد شما حداقل برای یکبار همین گونه شده است. امیدوارم طی این سطور اهمیت موضوع را برای تان رسانده باشم.» تاکیدات همه جا از ماست.

ملیار و “ی” (رفیق نزدیک ملیار …) وقتی  با جیحون می‌نشینند و از این نشست بعد از مدتی رفیق ” ش” خبر می‌شود و مطلب را به سمع رفیق ضیاء می‌رساند، رفیق ضیاء در جواب نامه رفیق ” ش”  چنین می‌نگارد:

«من پسر پروانه و به ‌خصوص جیحون را از نزدیک می شناسم. او عضو دفتر سیاسی حزب بود و می تواند نفوذ کلام نیرومندی داشته باشد، بخصوص برای کسانی که یکجا با او در …“تشریف” دارند. انحلال طلبی و تسلیم طلبی او ساده نیست و می تواند تأثیرات منفی زیان‌باری نه تنها در سطح … بل‌که حداقل در سطح خارجه به‌طور کلی بگذارد. یقین داشته باشید که اگر من نامه و احوال این چنینی در مورد جیحون را به تاریخ 24 اپریل می‌گرفتم برای جواب دادن به ملیار و “ی.” تا تاریخ 6 جون یعنی تا بیش‌تر از 42 روز صبر نمی‌کردم و طی دو سه روز بعد یعنی تا تاریخ 26 یا 27 اپریل جوابش را می‌فرستادم. برعلاوه باور کنید که نظرات جیحون و تأثیرات منفی اش خیلی خیلی خطرناک‌تر از مجموع انحرافات زلاند است. ض 9/6/2017 » (تاکیدات از ما است)

  رفیق ضیاء به همان تاریخ یعنی 16 / 6 / 2017 میلادی که به ملیار نامۀ فرستاد به ” ی ” (رفیق نزدیک ملیار) نامۀ می نویسد که قسمت های از آن را در اینجا ذکر می کنم.

« جیحون و نور با شما قسمی برخورد کرده اند که گویا شما افراد سرگردان بی برنامه و بی فعالیت هستید و آن‌ها می‌خواهند شما را در کاری که تازه می‌خواهند براه بیندازند فعال سازند. از لحاظ خطی ما با آن‌ها مشکلات اصولی و بنیادی زیادی داریم و اصلاً هیچ زمینه ای برای همکاری میان ما وجود ندارد. برای آنها موضوع اشغال و رژیم پوشالی به مثابۀ دشمن عمده و مبارزه علیه آن ها به عنوان وظیفۀ عمده اصلاً مطرح نیست و این موضوع را صریحاً مطرح می نمایند. آن‌ها سه چیز را در رأس وظایف شان قرار می دهند: مبارزه علیه بنیادگرایی، مبارزه علیه شوونیزم جنسیتی و مبارزه علیه شوونیزم ملیتی. این نوع “مبارزه” در واقع یک نوع مبارزۀ به اصطلاح دموکراتیک کاملاً تسلیم طلبانه است. این چنین به اصطلاح مبارزه را هم اکنون “باقی دیوانه” که حالا خود را “باقی سمندر” می خواند از طریق شمولیت در نهادهای به اصطلاح جامعۀ مدنی ساخت اشغالگران امپریالیست در کابل پیش می برد و به صورت یومیه در تلویزیون های مدافع اشغالگران و رژیم با ریش انبوهش که شبیه به ریش سیاف است، ظاهر می گردد.

رفیق عزیز! قول هم‌کاری به این گونه افراد صریحاً تسلیم طلب چه معنی دارد؟ در کدام عرصه‌ها می‌توانید با این گونه افراد هم‌کاری کنید؟ ما درینجا علیرغم این که نمایندگان سازمان رهایی در مباحثات روی تضاد عمده با ما به توافق رسیدند، اما ما هم‌کاری در فعالیت های دموکراتیک را با آن‌ها موکول به موضع‌گیری رسمی سازمان رهایی طی یک اعلامیه درین مورد نمودیم»

« در حرکت پارسال هم علیرغم این‌که بار بار به ملیار گفتیم که در حرکت به نام هواداران و نه خود حزب سهم بگیرید، ولی او حاضر نشد این موضوع را، که هم دستور بود و هم یک موضوع بار بار فیصله شده، در عمل اجرا نماید. حالا از “چپ روی” افشاگرانۀ قبلی به راست زده و حتی بیرق هواداران را زیر بغل پنهان می کند. این یک واقعیت بار بار تجربه شده است که “چپ روی” می‌تواند زمینه ساز راست روی باشد. خلاصه این‌که حرکت شما در فعالیت های علنی در آن دیار خلاف اصل تشکیلاتی اضافه شده در اساسنامۀ حزب در کنگرۀ دوم (اصل مخفی کاری) است، در حالی که پنهان کردن هویت و موجودیت هواداران درآن‌جا درست و اصولی نیست و یک نوع حرکت انحلال طلبانه تلقی می‌گردد.» تاکیدات همه جا از ماست

همین حرکات راست روانه، چپ روانه و بالاخره انحلال طلبانۀ ملیار بود که رفیق ضیاء وی را برای پاسخ‌گویی در پولینوم پنجم کمیته مرکزی دعوت نمود. حال می بینیم که ملیار عملاً با این دعوت چه بر خوردی نمود.

طوری که قبلاً بیان داشتیم او به وقت معینه به داخل کشور آمد، اما نه برای شرکت در پولینوم کمیته مرکزی و پاسخ‌گویی به انحرافات و انحلال طلبی اش، بل‌که برای دید و باز دید زلاند و …. این حرکت او زمینه ساز این شد که رفیق ضیاء شخصاً  اخراج وی را از کمیته مرکزی به پولینوم پنجم پیش‌نهاد نماید. این پیش‌نهاد از طرف پولینوم پنجم پذیرفته شد و او از عضویت کمیته مرکزی اخراج گردید.

امروز انحلال طلبان بدون توجه به گذشته شان و درس گیری از خطاها، انحرافات و حرکات انحلال طلبانه شان روی مبارزه با ذهنی گرایی تاکید می ورزند و تحت عنوان “مبارزه با ذهنی گرایی مینویسند:

« برای تطبیق حقیقت عام مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم در شرایط مشخص انقلاب افغانستان، درک عمیق از تیوری، شناخت دقیق و علمی از وضعیت عینی و تاریخ کشور ضروری است.در این صورت است که ما می توانیم م ل م را با پراتیک انقلابی مشخص در افغانستان ادغام کنیم. مائو تاکید می کند که « تلفیق تیوری با عمل یکی از اصول اساسی مارکسیزم است. در طبق [تطبیق ] ماتریالیزم دیالکتیک، اندیشه باید واقعیت عینی را منعکس سازدو پیش از آن که بتواند به مثابه حقیقت محسوب شود، باید در پراتیک آزمایش شده تائید گردد، در غیر این صورت نمی توان آن را به عنوان حقیقت دانست.» پس برای اجرای استراتیژی مبارزاتی و برنامه سیاسی حزب، الزامی است که وضعیت مادی و شرایط عینی را به دقت بر رسی کنیم. یکی از اولین کارهای که می توانیم در این زمینه انجام دهیم، توجه به روش مطالعه و یارگیری و آموختن از خطاها و کاستی ها است.» ( صفحه سوم شماره بیست و هفتم شعله جاوید فاقد اعتبار)   

هیچ‌کس نمیتواند به درستی این بحث شک داشته باشد. اما واقعاً انحلال طلبان به آنچه مینویسند اعتقاد دارند؟ آیا خودشان این اصول را مراعات نموده و به آن پابندی نشان داده اند؟ جواب روشن است که خیر. باز هم در این مورد توجه شما را به گفته های رفیق ضیاء جلب می‌کنیم: –

«…. بعد از انتقال زلاند به منطقۀ دیگر وی در واقع نباید روابطش را با منطقۀ فعالیت سابقش حفظ می‌کرد، اما او این کار را نکرد و رفت و آمدها و نشست و برخاست‌های حق و ناحقش را با روابط منطقۀ سابق تا آن وقت ادامه داد که گل کاشتن مخفیانۀ آخری اش به “ثمر” نشست و “مدال افتخار و عزت” برای خود، حزب و دسته بدست آورد مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند” تاکیدات از ماست

رفیق ضیاء به تاریخ 16 / 6 / 2017 میلادی به رفیق ” ش ” می‌نویسد:-

« موضوع زلاند باید تعقیب گردد و نباید در مورد وی سست گرفته شود. من فکر می کنم که پس از آن که با هم دیدیم در خود منطقه یک جلسه گرفته شود و موضوع زلاند تحت بحث گرفته شود و این بحث باید یک بحث همه جانبه باشد و نه صرفاً بحثی در مورد مصاحبه و دیدار با ولسوال و مالستانی و رفاقت با فلان شخص فاسد الاخلاق. »

« البته در یک مورد مشخص باید گفته شود که واقعاً حزب در محل متضرر گردیده است و آن تعطیل شدن مرکز آموزشی در محل و فروش تمام وسایل و تجهیزات کورس‌های آموزشی در محل توسط “ز” و عدم حساب‌دهی وی به واحد پایه‌یی مربوطه و در نتیجه عدم حساب‌دهی واحدپایه‌یی مربوطه به حزب درین‌مورد است که هیچ نتیجۀ دیگری جز گم شدن امکانات مالی حزب در محل نداشته است (دفتر سیاسی حزب ـ تاکیدات از ماست)

«فرد مورد نظر[ زلاند] در طول چندین سال حضور در حزب، باربار در مناسباتش با دختران مربوط به … هشت مارچ زنان، و حتی دختران بیرون از … ، مشکل‌آفرینی کرد، مشکل‌آفرینی ای که تقریباً هر بار باعث بیرون رفتن چند یا چندین تن از … گردید. دلیل این مشکل آفرینی هیچ‌چیز دیگری نبود جز برخورد شوونیستی بیمارگونه در قبال آن‌ها. به جرئت باید گفت که این فرد برجسته‌ترین فرد وارد کنندۀ ضربات بر … بوده است  … در واقع به همین جهت بود که در میان روابط … هشت مارچ تقریباً بطور عموم حساسیت‌های شدیدی در مورد وی به وجود آمده بود، حساسیت‌‌هایی که تا حد زیادی هم‌چنان وجود دارد. به همین‌جهت باید گفت که آن‌چه باعث تطبیق مجازات تنزیل موقعیت‌های حزبی وی و محرومیتش از شرکت در کنگرۀ دوم حزب گردید، “اشتباه” یا “اشتباهات” یا حتی “اشتباهات جدی” جنسی نبود، بل‌که انحرافات جنسی مبتنی بر شوونیزم غلیظ بیمارگونه و عیاش‌مشربانه بود. حتی اگر حرکت‌های انجام‌یافته توسط وی در بار اول و بار دوم، با “انعطاف‌پذیری”، عملاً “اشتباه” یا “اشتباهات” قابل اغماض دانسته شد، حرکت‌های بعدی و بخصوص آخرین حرکتش غیر از “انحراف” و “انحرافات” جدی چیز دیگری شمرده نمی شد و نباید شمرده می‌شد.» (دفتر سیاسی ـ تاکیدات از ماست )    

رفیق ضیاء در نامه موخ 16 / 6 / 2017 به ملیار می‌نویسد:

«پس از انتقال همسر و فرزندتان به آن دیار شما با وضعیت جدیدی روبرو هستید، یعنی به عنوان یک خانواده دیگر مقیم … هستید. این یک حالت عینی است، یعنی هستی اجتماعی زندۀ شما فعلاً همین است. یک اصل سیاسی قابل تعمیم برای تمامی رهبران سیاسی تمام مکاتب سیاسی این است که: آنها باید با مردم و کشوری که برای شان سیاست می کنند دارای سرنوشت عینی مشترک باشند. سعی کنید این سرنوشت عینی مشترک را در مورد اولین مردم و کشور متبوع تان هرچه بیشتر مستحکم نمایید یا حداقل حفظ کنید. در واقع به همین سبب بود که در پولینوم قبلی در موردتان به اتفاق آراء فیصله گردید که شما باید حداقل سالانه چند ماه درین‌جا بسر ببرید. نادیده گرفته شدن این فیصله از جانب شما، انترناسیونالیستی نیست، بلکه نادیده گرفتن کامل عدم حضور عینی در میدان مبارزاتی انتخاب شدۀ همۀ ما، به عنوان سهم ما در اجرای انترناسیونالیزم پرولتری، خواهد بود …. قدر مسلم است که ادامۀ کار به شکل فعلی یعنی حرکت غیر فعال، نشست های ماهانه، نبود تقریباً مطلق برنامۀ آموزشی در نشست های تان و عدم گزارش دهی دقیق به ما نمی تواند اصولی و مفید باشد و نمی تواند احتیاجات مبارزاتی روز افزون ما را جواب گو باشد.  »

«همان گونه که نادیده گرفتن این فیصله و تصویب از راست، انحلال طلبانه است، حرکت “چپروانه” و افشاگرانه به نام حزب و آنهم باربار، که میتواند در آینده و حتی هم اکنون مشکلات عظیمی برای ما ایجاد نماید.» از نامه رفیق ضیاء به ملیار مورخ 16 / 6 / 2017

این مطالب به خوبی بیان‌گر آنست که ایشان به هیچ‌وجه به اصول اساسی مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم پابند نبوده و هیچ « توجه به روش مطالعه و یادگیری و آموختن از خطاها و کاستی ها » نداشتند.

« پراتیک آزمایش شده » شان نشان میدهد که آنها نه تنها قبل از کنگره دوم، بل‌که بعد از کنگره دوم نه تنها مرتکب خطاها و انحرافات شده اند، بلکه مرتکب انحرافات جدی و انحلال طلبانه نیز گردیده اند. حرکات خائنانه زلاند موجب اخراج وی از حزب و حرکات انحلال طلبانه ملیار باعث اخراج وی از کمیته مرکزی حزب گردید. هر گاه ایشان «توجه به روش مطالعه و یادگیری و آموختن از خطاها و کاستی ها » میداشتند، یقیناً که صادقانه به این عمل‌کرد شان انتقاد می‌کردند و از اخراج شان از حزب و کمیته مرکزی حزب جلوگیری می‌نمودند. عدم انتقاد صادقانه و عدم « آموختن از خطاها و کاستی ها» و انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی منجر به اخراج شان از حزب و کمیته مرکزی حزب گردید. اگر واقعاً توجه به این امر می‌داشتند هیچگاه دست به تحریف اسناد حزبی چه در زمان حیات رفیق ضیاء و چه بعد از درگذشت وی نمی‌زدند.

عمل‌کردشان چه در زمان حیات رفیق ضیاء و چه بعد از درگذشت وی به خوبی بیان‌گر آنست که آن‌ها هیچ توجهی به یادگیری « و آموختن از خطاها و کاستی ها» نداشتند. همین عدم توجه بود که ایشان از مسیر انقلابی به مسیر انحلال طلبی و رویزیونیزم غلطیدند.

انحلال طلبان در زیر عنوان “اصلاح سبک آموزش در حزب” باز هم می‌خواهند یک حقیقت را پنهان کنند. به این بحث شان توجه نمائید:

« یکی از ویژگی های بارز دگماتیزم در حزب ما بی توجهی به آموزش و مطالعه سیستماتیک م ل م و سهل انگاری درتحقیق و بررسی شرایط عینی جامعه و جهان بوده است. تربیت کادر و برنامه آموزشی حزبی ما چندان مؤثر نبوده است.»

باز هم کلی گویی. آن‌ها با این کلی گویی می‌خواهند تا ذهنیت نسل جوان و بخصوص اعضای پائینی حزب را در مورد رهبری حزب و بخصوص رفیق ضیاء مغشوش نمایند. اگر چنین نیست پس چرا ایشان بصورت مشخص صحبت نمی‌کنند و علل این « بی توجهی به آموزش » را نشان نمی‌دهند؟

بناءً ما خود را مکلف می‌دانیم تا علل «  ویژگی‌های بارز دگماتیزم در حزب ما و بی توجهی به آموزش  و مطالعه سیستماتیک م ل م …» را بیان نمائیم، تا سوء تفاهمات بر طرف گردد.

  1. یکی از این علل مبارزه علیه خط رویزیونیستی پسا مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی ” سنتزهای نوین آواکیان” رویزیونیزم “پاراچندا ” و انحراف عمیق “اندیشه گونزالو” و دو نفر از اعضای حزب که دنباله رو رویزیونیزم”سنتزهای نوین” گردیدند. این مسأله بیش‌تر از همه عطف توجه حزب را به خود جلب نمود و از مبارزات خطی در درون حزب باز ماند.
  2. علل بارز این « دگماتیزم و بی توجهی به آموزش» خودسری‌ها، عدم رعایت انضباط حزبی، سرکشی از فیصله‌های حزبی و انحلال طلبی ملیار از سال 1395 خورشیدی( 2016 میلادی) و منطقه تحت رهبری اش بوده است. ما این مطلب را بطور مفصل با اسناد و مدارک صحبت نمودیم نیازی به باز نمودن بیش‌تر ندارد.
  3. یکی دیگر از این علل اشتباهات و انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی مکرر زلاند که بار بار موجب ضربت خوردن حزب و به خصوص جوانان اعم از پسران و دختران جوان گردیده است. حرکات خودسرانه و ضد حزبی ملیار ـ زلاند باعث سرخوردگی در بین نسل جوان و به خصوص مناطق تحت رهبری ایشان گردید.

حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان بیش‌تر به این خود سری‌ها عطف توجه نمود تا این که این بی بند و باری بیش‌تر از این گسترش پیدا نکند و جلو ریزش‌های که به اثر این بی بند و باری به وجود آمده گرفته شود. این درگیری تا زمانی که رفیق ضیاء بدرود حیات گفت ادامه داشت.

  • مشکلی دیگری که برای آموزش و تربیت‌کادرها وجود داشته عدم اجرای مسئولیت‌ها است. تا زمان بدرود حیات رفیق ضیاء مسئولیت اساسی ترجمه اسناد بین المللی به دری و ترجمه اسناد حزب به انگلیسی و به همین ترتیب چک ایمل شعله جاوید به عهده ملیار بود، اما ملیار از زیر این بار شانی خالی ‌نمود و اکثریت ترجمه اسناد بین المللی توسط رفیق ضیاء صورت گرفته است. حتی چک ایمل ها حسب گز ارش سیاسی به ناچار از داخل کشور صورت گرفته است. وقتی مسئولیت‌ها به شکل درستی انجام نشود، آموزش و تربیه کادرها هم به صورت درست انجام نمی‌شود. گزارش سیاسی به دومین کنگره این مسأله را چنین ارزیابی نموده است: 

« مشکلی که همیشه برای ما وجود داشته و کماکان وجود دارد، پیش‌برد درست، اصولی و بموقع کار ترجمۀ اسناد است، یعنی ترجمۀ اسناد ما به انگلیسی و ترجمۀ اسناد ضروری بین المللی به دری. اجرای این کار ضروری اکثراً با تاخیر صورت می‌گیرد و بدتر این‌که در موارد زیادی اصلاً صورت نمی‌گیرد. نتیجۀ این کار بی اطلاعی روابط بین المللی از اسناد ما و وضعیت ما و بی خبری حزب بطور کلی از اسناد بین المللی و وضعیت رفقای بین المللی است.

در واقع ایجاد مناسبات و روابط بین المللی سازنده برای کل حزب و تلاش در جهت ارتقای سطح ایدیولوژیک سیاسی اعضای حزب، بدون پیش‌برد فعالانۀ کار ترجمۀ دو جانبه ممکن و میسر نیست. بنابرین رفقا نباید این عرصه از فعالیت های مبارزاتی حزب را کم اهمیت تلقی کنند. ناگفته روشن است که یکی از وظایف بین المللی حزب و اعضای حزب تبلیغ برای مبارزات احزاب هم‌سنگر بین المللی ما در افغانستان است و پیش‌برد این کار بدون ترجمۀ اسناد آن ها به دری یا پشتو ممکن و میسر نخواهد شد. مثلاً بطور مشخص ما در مورد پیشروی‌های جنگ خلق در هند آن‌چنان تا حال تبلیغات ناچیزی داشته ایم که در واقع باید در حکم عدم تبلیغات تلقی گردد. در عین حال یکی از وظایف بین المللی دیگر حزب ما مساعد ساختن زمینه برای احزاب هم‌سنگر بین المللی بخاطر پیش‌برد تبلیغات برای حزب ما و مبارزات انقلابی افغانستان در کشورهای خودشان و در سطح بین المللی است. بنابرین کار ترجمه باید در حزب وسـعـت داده شـود و نه تنها رفقایی که تا حال درین عرصه کم و بیش فعال بوده اند بیش‌تر از پیـش فعال شوند، بل‌که رفقای دیگری نیز تشویق و تنظیم شوند که در پیش‌برد این کار ضروری و مهم سهم بگیرند.»

در درون حزبی که مملو از روشنفکران باشد، آن‌هم، چنین روشن‌فکرانی که به هیچ عنوان به اصول و انضباط حزبی پابندی نداشته باشد و حزب را همیشه در گیر آن نماید تا متوجه انحرافات شان باشد، بخواهی نخواهی نه تنها که آموزش به صورت درست صورت نمی‌گیرد، بل‌که سردرگمی را نیز در بین اعضای پائینی حزب نیز دامن می‌زند و باعث فرارشان از حزب می‌گردد. طوری که رفیق ضیاء بارها تاکید نموده که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان نه یک‌بار، بل‌که بار بار از طرف انحلال طلبان مورد ضربت قرار گرفته و سبب ریزش‌ها حتی بصورت کتلوی گردیده است.

بحث ما در این جا به این معنا نیست که حزب کمونیست ( مائوئیست) افغانستان مبرا از کمبودات و نواقص است و در امر آموزش و تربیه کادرها به تمام معنا عطف توجه نموده است. بل‌که به این معناست که انحلال طلبی دو نفر فوق الذکر مزید بر علت شده و کمبودات و نواقص حزب را بیش‌تر از قبل افزایش داده است. همان طوری که هیچ علمی را نمی توان مبرا از کمبودات و نواقص دانست به همان قسم هیچ فرد و یا حزبی را نمی‌توان مصئون از خطاها، اشتباهات، کمبودات و نواقص دانست. انحلال طلبان برای ایدئولوژِی زدایی مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی زیر نام مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم خود را پنهان نموده اند. به این بحث شان توجه نمائید.

«از این رو، برای ادغام حقیقت عام م ل م با پراتیک مشخص انقلاب، ضروری است که این تئوری ها را با شرایط مشخص افغانستان توضیح دهیم. م ل م نباید به عنوان یک جزم تلقی شود که در همه جا به یک شکل اعمال می شود.  مارکسیزم یک علم است و لازمه روش علمی این است که دائماً در حال توسعه باشد و موضوعات و موقعیتهای جدید را توضیح دهد.» شماره 27 شعله جاوید فاقد اعتبار ـ صفحه سوم ـ تاکید از ماست

این بحث انحلال طلبان به خوبی نشان می‌دهد که آن‌ها به تعقیب “سنتزهای نوین آواکیان ” گام می‌گذارند. آواکیان برای این‌که “ثابت ” نماید که مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم پاسخ‌گویی نیازمندی اجتماعی کنونی نیست  و این « سلاح زنگ خورده است.» به ایدئولوژی زدایی پرداخت و خواست تا مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم به عنوان علم معرفی کند، نه علم و ایدئولوژی. امروز انحلال طلبان ما نیز پا جای پای آواکیان گذاشتند و می‌گویند که « مارکسیزم یک علم است» با این بحث آن‌ها می‌خواهند درۀ عظیمی میان ایدئولوژی و علم بکشند.بناءً مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم هم علم را در بر می‌گیرد و هم ایدئولوژی را. اما مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم جای‌گزین هیچ یک از علوم نمی‌شود.  

« این ادعا که مارکسیزم لنینیزم مائوئیزم فقط علم است و نه علم و ایدیولوژی، یک ایدیولوژی زدایی ناب است. ایدیولوژی زدایی یعنی بی باوری را دامن زدن، یعنی ارزش ها را نا دیده گرفتن و مرز میان خوبی ها و بدی ها را در هم و برهم کردن. ایدیولوژی بسیار چیز ها را در بر می گیرد. اولش معلومات است یعنی چیز هایی که به آنها علم حاصل کرده اید یا نسبت به آنها عالم شده اید، در پهلویش باورها است یعنی اینکه شما به چه چیز هایی باور و یقین حاصل کرده اید و در پهلوی اینها ارزش ها یا نظام ارزشی قرار دارد. کمونیزم اخلاقیات دارد یعنی یک نظام اخلاقی دارد. اینکه چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است، چه چیزی شایسته قدردانی است و چه چیزی سزاوار نفرت است، به نظام اخلاقی مربوط است.» (رفیق ضیاء ـ سیمینار وسیع حزبی ـ برای معلومات بیش‌تر در این زمینه به صحبت های رفیق ضیاء در مورد سیمینار حزبی مراجعه نمائید.)

باید توجه داشت که ایدئولوژی پایه علمی دارد، اما این ایدئولوژیِ فراتر از آن می‌رود و به حد اعلای تجرید شعوری و در ارتفاع یقینی و ارزشی می‌رسد و در ارتفاع بالاتر معلومات علمی قرار می‌گیرد. باز هم صحبت رفیق ضیاء را می‌شنویم: 

« مارکسیزم صرفا به عنوان یک علم برخورد نمی نماید، بلکه فراتر از آن به مثابه یک ایدیولوژی با آن برخورد می نماید یعنی به عنوان مجموعه ای از معلومات، باور ها و ارزش ها. اعضای حزب باید بر مبنای تعهد ایدیولوژیک سیاسی و تشکیلاتی شان سخت ترین، مشکل ترین و طاقت فرسا ترین دستورات را اجرا نمایند.

درینجا دیگر نه شخصیت فردی بلکه شخصیت جمعی است که حکم می راند. همیشه یک تداخل بین شخصیت فردی و شخصیت جمعی وجود دارد. شخصیت فردی در حکم علوم خاص است در حالیکه شخصیت جمعی در حکم ایدیولوژی است، درست مثل تداخل میان تصمیمات جمعی و فردی. این همان سانترالیزم دموکراتیک است که باید در حزب مرعی الاجرا باشد.

اگر شما ایدیولوژی را مطلق سازید و علوم را به هیچ بگیرید مثل این است که سانترالیزم را مطلق سازید و دموکراسی را نادیده بگیرید. از این وضعیت فاشیزم فکری ( تعصب فکری ) زاده می شود. ولی برعکس اگر علوم را مطلق ساختید و ایدیولوژی را به هیچ گرفتید، مثل این است که دموکراسی را مطلق بگیرید و سانترالیزم را نادیده بگیرید. از این وضعیت بی بند و باری فکری، ایدیولوژی زدایی، بی باوری، ارزش زدایی و به قولی بی ایمانی زاده می شود. ایمان به معنی اطمینان به درستی آنچه به آن باور داریم، به معنی دلجمع بودن از درستی باورهای مان. البته نباید دگماتیزم دامن بخورد ولی سطح معینی از یقین باید وجود داشته باشد ولو اینکه نسبی باشد. بدون آن نمی توان کاری را از پیش برد. به عبارت دیگر حقایق هم جمع اضداد اند، جمع نسبی و مطلق. در حالیکه حقیقت مطلق دارای حدود نسبی است، حقیقت نسبی هم دارای جنبه یا جوانب مطلق است. مطلق و نسبی و همچنان محدود و نامحدود در هم تداخل می نماید. در محدود نا محدود وجود دارد و در نامحدود هم محدود.  2 محدود است و 3 هم محدود است. اما بین این دو عدد محدود اعداد نا محدود یعنی لا یتناهی وجود دارد. » (رفیق ضیاء ـ سیمینار وسیع حزبی.)

علت بی‌بند و باری فکری، ارزش زدایی انحلال طلبان حتی از زمان حیات رفیق ضیاء تا کنون در این امر نهفته است که آن‌ها به ایدئولوژی هیچ باور نداشته و ندارند. به همین علت بود که به خودسری و عدم انضباط پذیری و کارهای ناشایست دست زدند.  

چگونگی برخورد انحلال طلبان به سبک اصلاح نوشتاری:  

انحلال طلبان تحت عنوان ” سبک نوشتاری حزب را اصلاح کنیم» چنین به کلی گویی پرداخته اند.

« سبک نوشتاری غیر علمی، بی محتوا، تکراری و فرمالیستی یکی از مظاهر بارز ذهنی گرایی است و دگماتیزم است. این سبک نوشتاری پیوندی با زندگی و وضعیت توده ها و مبارزه طبقاتی واقعی نداشته، بلکه مثل :تیراندازی بدون هدف” است. این سبک نوشتاری که بر چپ افغانستان حاکم است، با اصل اساسی مارکسیزم، وحدت تیوری و عمل در تضاد است. سبک نوشتاری ذهنی، تحلیل و درک همه چیز را بر اساس ایمان دگماتیستی بر متون استوار می کند. متاسفانه این سبک نوشتاری در حزب ما رایج بوده است. حزب ما، به ویژه برخی از نشریات دموکراتیک تحت رهبری حزب، به شدت از این سبک نوشتاری متأثر بوده است. برخی از نشریات  دموکراتیک ما اغلب سطحی ـ تکراری، لفاظی و در بیش تر موارد طوطی وار و دزدی شده از نشریات و ادبیات حزب بوده اند که به ندرت ارزش یک بار خواندن را داشتند. این سبک نوشتاری غیر علمی به گفته مائو ” استفاده از نیروی مغز را لازم نمی داند” پس این روش بر خلاف شیوه کار (م ل م ) بوده و هیچ پیوندی با زندگی توده ها ندارد. ” نویسندگان ” چنین متونی صفحات را پر می کنند بدون این که کمترین توجهی را به خوانندگان خود داشته باشند. آنها تصویری درهم و تحریف شده از واقعیت های عینی دارند و اغلب آرزوها و خواسته های خود را به عنوان تحلیل از واقعیت ها ارایه می دهند. به منظور گسترش و تثبیت هژمونی پرولتری در جامعه، ادبیات چپ کمونیستی باید نمونه و در پیوند با زندگی توده ها باشد و سبک نگارش، کیفیت و کمیت نشریات و تبلیغات چپ ارتقاء یابد.» (صفحه چهارم شماره 27 شعله جاوید فاقد اعتبار.)

باز هم با کلی گویی‌های بی مورد و بی اساس نویسنده سرمقاله مواجه هستیم:

نویسنده سرمقاله تلاش نموده تا از یک طرف حقیقت را پنهان نماید و از سوی دیگر موضع رفیق ضیاء را به عنوان صدر حزب کمونیست (مائوئیست) زیر سوال برده و ادبیات حزب را غیر علمی، ذهنی‌گرایی و دگماتیزم معرفی نماید. این بار اول نویسنده نیست که دست به چنین کاری زده است. بعد از کثافت کاری هایش رفیق ضیاء به شدت علیه حرکات ضد حزبی و غیر انسانی اش موضع گرفت و برایش مجازاتی تعیین نمود. او این مجازات را نپذیرفت و نوشته رفیق ضیاء را سراپا رویزیونیستی و دگماتیستی خواند. بعد از این حرکت بود که حزب به این نتیجه رسید که این شخص (زلاند) اصلاح ناپذیر است، او را از حزب اخراج نمود. اینک برای بار دوم بصورت مجمل و کلی گویی نیز دست به چنین کاری زده است.

وقتی کسی از سبک نوشتاری غیر علمی، بی محتوا، تکراری و فرمالیستی، دزدی و طوطی وار صحبت می‌نماید، باید این مطالب را به طور واضح و روشن مشخص نماید. به یقین می‌توان گفت که چنین چیزی را نمی‌تواند شاهد مثال بیاورد، به همین ملحوظ دست به کلی گویی و اتهام ورزی زده است. ما تحریف نویسنده مقاله را بارها نشان دادیم، در قسمت بعدی یعنی بحث زندگی نامه رفیق ضیاء نه تنها تحریف ماهرانه، بل‌که دزدی ماهرانه نویسنده مقاله را نشان خواهیم داد.

بر هیچ کس پوشیده نیست که نه تنها نشرات حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، بل‌که نشرات دموکراتیک حزب زیر نظر هیأت تحریر، تحت رهبری رفیق ضیاء صورت می‌گرفت و هیچ مقالۀ بدون مطالعه رفیق ضیاء نشر نگردیده است.

از زمان ایجاد حزب تا اواخر سال 1388 خورشیدی تمام مقالات از زیر نظر هیأت تحریر تحت رهبری رفیق ضیاء  می‌گذشت و نشر می‌گردید. در اواخر سال 1388 خورشیدی یک تن از اعضای دفتر سیاسی به رفیق ضیاء پیش‌نهاد نمود که رفقای جوان منطقۀ اول خواهان آنند تا مسئولیت نشریه دموکراتیک به آن‌ها سپرده شود. این کار از یک طرف وظیفه هیأت تحریر را سبک می‌کند و از سوی دیگر جوانان را بیش‌تر از پیش به کار می‌اندازد. بعد از غور و بررسی این پیش‌نهاد پذیرفته شد و مسئولیت نشریه دموکراتیک به جوانان منطقه شماره اول سپرده شد. یا به عبارت دیگر مسئولیت دیزاین و ترتیب مقالات به آقای زلاند سپرده شد. از این به بعد نشریه جوانان بعد از انتشار برای مطالعه به دست راس رفیق ضیاء گذاشته می‌شد.

از آن جایی که زلاند به انحراف خطی گرفتار بود، در حمل 1389 خورشیدی در سرمقالۀ نشریه دموکراتیک به تیوریزه نمودن بافت محدود روشن‌فکرانه پرداخت. زمانی که رفیق ضیاء آن را مطالعه نمود به جدیت تمام به انتقاد سرمقاله پرداخت، آن هم نه بصورت درونی، بل‌که بطور آشکار در شعله جاوید.

گزارش سیاسی به دومین کنگره سرتاسری حزب در این مورد چنین تذکار داده است:

« فعالیت های دموکراتیک توده یی ما در بین جوانان، طبق پلاتفورم مبارزاتی تدوین شده و تصویب شده، می‌باید  عمدتاً در بین جوانان زحمت‌کش، به ویژه دهقانان جوان پیش برده می‌شد. اما تا حال چنین نشده است. این وضعیت پراتیکی طبقاتی منفی آن‌چنان اسفبار و سنگین است که باری یکی از سرمقاله های نشریۀ جوانان به تیوریزه کردن و تقدیس کردن این محدودیت به شدت زیان آور پرداخت و جوانان روشن‌فکر، به ویژه روشن‌فکران دانشگاهی، را در طی دو قرن گذشته موتور محرکۀ تکامل تمامی جوامع روی زمین قلمداد کرد. طرح این موضوع به حدی یک انحراف خطرناک را نشان می داد که حزب نه تنها بحث شفاهی درونی بل‌که حتی بحث تحریری درونی علیه این انحراف را کافی ندانست و به بحث آشکار علیه آن سرمقاله در صفحات ارگان مرکزی حزب (شعلۀ جاوید) پرداخت و آن سرمقاله را به نقد کشید. اما باید بگوییم که مقالۀ شعلۀ جاوید جهت‌گیری طبقاتی خورده بورژوایی سرمقالۀ مذکور را به نقد کشید و خوب هم به نقد کشید، ولی آیا نقد مذکور وضعیت را از لحاظ پراتیکی نیز اصلاح کرد؟ بلی و البته تا حدی و نه بصورت عمده….. ما سه سال بعد از نمودار شدن آن سرمقاله در صفحات شعلۀ جاوید قادر شدیم سرمقاله نویس را از شهر بکشیم و به روستا بفرستیم، اما در مورد هیچ رفیق دیگری قادر نشدیم این کار را انجام دهیم. در نتیجه نه تنها برنامۀ استقرار کادرهای متعلق به محل مربوطه بصورت عمده ناکام ماند، بل‌که کادر اعزام شده به روستا نیز مدت ها نتوانست از شهر دل بکند. او بهر مناسبتی از روستا به شهر بر می گشت، با روابط حزبی و روابط دموکراتیک تماس های افقی برقرار می کرد و حتی به تماس های تیلیفونی متعدد دست می زد و مشکلات ایجاد می کرد. صرفاَ از چند ماه به اینطرف و آنهم بنا به اجرای یک مجازات حزبی، ظاهراً سـلسـلۀ این تماس ها و روابط افـقی و رفت آمدهای متعدد به شهر قطع شده است. » تاکیدات همه جا از ماست

هدف گزارش سیاسی از کشیدن سرمقاله نویس جوانان به روستا زلاند است و هدف از « یک مجازات حزبی» اخراج زلاند از حزب می‌باشد.

با آن هم بعد از نقد سرمقالۀ جوانان، مسئولیت نشریه دموکراتیک از سرمقاله نویس (زلاند) گرفته نشد و حزب تلاش به عمل آورد تا او را از کارهای خودسرانه و انحرافات خطی باز دارد، اما او باز هم به کارهای خودسرانه در مورد دیزاین نشریه دموکراتیک پرداخت. دیزاین اصلی را حذف نمود و نشریه را طبق میل خود دیزاین نمود. این کار باعث گردید تا مسئولیت نشریه از وی گرفته شود و این  مسئولیت به رفیق دیگری واگذار گردید. بعد از آن مقالات دموکراتیک زیر نظر هیأت تحریر تحت رهبری رفیق ضیاء نشر می‌گردید.

وقتی نویسنده سرمقاله شماره 27 شعله جاوید فاقد اعتبار (زلاند)، نشرات حزب و نشریات دموکراتیک «تحت رهبری حزب» را « غیر علمی، ذهنی‌گرایی و دگماتیزم» می‌خواند، هدفش به خوبی واضح و آشکار است. اما او شهامت این کار را ندارد تا بطور واضح و روشن علیه رهبری حزب (رفیق ضیاء) موضع‌گیری نماید. در این جا مجبوریم که یک بار دیگر به لنین مراجعه نمائیم و در این زمینه نقل و قولش‌ را دوباره تکرار کنیم:   

ـ ««هر شخص عاقلی می‌فهمد وقتی بر سر موضوعی شدیدا مبارزه می‌شود، برای کشف حقیقت نباید به اظهارات مشاجره‌کنندگان اکتفا کرد، بل‌که باید شخصا مدارک و اسناد را بازرسی نمود و شخصا معین کرد که آیا شهادتی از طرف شهود وجود داشته و آیا این شهادت‌ها موثق است یا خیر.

    شکی نیست که اجرای این عمل همیشه آسان نیست. اعتقاد یافتن به آن‌چه در دست‌رس قرار دارد، به آن‌چه شنیدن آن برای خود شخص میسر است و به آن‌چه “آشکار”تر دربارۀ آن فریاد می‌زنند و غیره و غیره ـ به مراتب “آسان‌تر” است. منتها باید دانست، کسانی را که به این موضوع اکتفا می‌نمایند “سبک مغز” و میان تهی می‌نامند و هیچ‌کس به طور جدی روی آن‌ها حساب نمی‌کند.» (لنین ـ مجموع آثار و مقالات ـ مسایل مورد مشاجره ـ صفحۀ 315 ـ تأکیدات روی کلمات از لنین است)

ما از تمامی خوانندگان می‌خواهیم که «شخصاً مدارک و اسناد را بازرسی» نمایند، تا دقیقاً درک نمایند که در پشت این جملات چه اهدافی نهفته است.

ما بارها گفتیم و باز هم می‌گوئیم که ادعا بدون اسناد جز سبک مغزی چیز دیگری نخواهد بود، ادعا بدون سند و مدرک میان تهی و بی محتوا است و توجه خواننده را جلب نخواهد کرد.

اگر واقعاً نویسنده سرمقاله با این بحث خود معتقد است، پس چرا بعد از این که ادبیات حزبی را “رویزیونیستی و دگماتیستی” خواند، بعد از چند سال توبه نامه نوشت و از این کار اظهار شرمندگی نمود. چرا همان زمان روی حرفش نایستاد و پافشاری نکرد. به این توبه نامه توجه نمائید:

به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

رفقای محترم!

ازین‌که بخاطر ابتلا به انحرافات ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی‌ای که بار اول باعث مجازاتم در حد تنزیل موقعیت‌های حزبی‌ام و محروم شدنم از شرکت در کنگرۀ سراسری دوم حزب گردید و بار دوم باعث اخراجم از حزب شد، هم خودم را در طی چند سال گذشته از شرکت در مبارزات انقلابی حزب محروم ساختم و هم به حزب زیان رساندم، صمیمانه و صادقانه شرمنده‌ام.

به ویژه از بابت اینکه رهبری حزب را در دو سند قبلی‌ام به رویزیونیزم و دگماتیزم متهم کرده بودم، قبلاً از رهبری حزب بصورت شفاهی معذرت خواهی کرده بودم. اینک معذرت خواهی جدی‌ام را ازین بابت از رهبری حزب و تمام اعضای حزب بصورت تحریری تکرار می‌نمایم.

من در دامان حزب پرورش یافته‌ام و در طی سال‌های محرومیت از مبارزات حزبی نیز به مطالعات تیوری‌ام ادامه داده‌ام و در نتیجه بیشتر از پیش به اساسنامه و خط ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی م. ل. م. حزب پی برده و باورمند شده‌ام.

بنابرین قاطعانه تقاضامندم که درخواست عضویت مجددم به حزب پذیرفته شود تا در پهلوی خدمت به حزب و انقلاب و رهپویی در مسیر تدارک، برپایی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی فرصت یابم که در درون حزب زنگارهای ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی را بیشتر از پیش و بصورت روز افزون از خود بزدایم و به یک عضو شایستۀ حزب مبدل گردم.   

زلاند

22/5/1395 (12/8/2016)

(تاکیدات همه  جا از ماست.)

طوری که امروز مشخص است که زلاند هرگز «صمیمانه و صادقانه» اظهار «شرمندگی» نکرده و هیچ‌گاه در پی زدودن «زنگارهای ایدئولوژیک ـ سیاسی و تشکیلاتی» خود نبوده است. این توبه نامه فقط برای فرصت یافتن به خاطر ضربه وار نمودن بر حزب بوده است. بیان این مطلب فقط به منظور فریب رهبری حزب و تحمیق اعضای پائینی حزب صورت گرفته است. مائوتسه دون در این زمینه چه زیبا گفته است:

«آن‌ها بالاتر از خود را فريب مي‌دهند و پائين‌تر از خود را تحميق مي‌كنند؛ آن‌ها خطاها را مي‌پوشانند و اشتباهات را ماست‌مالي مي‌كنند. اين بوروكراسي ناصادقانه است.» (مائوتسه دون – ۲۰ تظاهر بوروکراسی)

عدم صداقت انحلال طلبان (ملیار ـ زلاند) بعد از درگذشت رفیق ضیاء به خوبی خود را به نمایش گذاشت و واضح نمود که آن‌ها فقط خواهان فریب رهبری حزب بودند و منتظر فرصت تا شرایط مساعدی برای ضربت زدن حزب بدست آورند. به بحث دیگر انحلال طلبان تحت عنوان “مبارزه با افکار نادرست در حزب» توجه نمائید:

«یکی از مشکلاتی که احزاب و سازمان های کمونیستی با آن مواجه بوده، ” مزدور منشی ” است. “مزدور منشی “به این معناست که اعضای حزب به نحوی خود را تابع حزب یا تابع رهبران حزب بدانند، به مفهومی که کارگران در نظام سرمایه داری خود را تابع کارفرما میدانند. مکتب م ل م بر این تاکید دارد که اعضای حزب، کارمندان انقلاب نیستند، بلکه سازندگان انقلاب اند. نگرش غالب در جامعه این است که رهبران حزب باید بر اعضا مسلط باشند و اعضا باید به رهبران احترام بگذارند، پیروی کنند و از آنها بیاموزند. این طرز تفکر که منشا آن در نهادهای اجتماعی همچون خانواده، مدارس، مساجد وگذاشته شده « مزدور منشی » را ترویج می کند. احزاب و سازمان های کمونیستی که خود محصول این جامعه طبقاتی هستند، نیز از این طرز تفکر تاثیر پذیرفته اند. لازم است که آگاهانه و به طور فعال علیه آن مبارزه شود. این وظیفه یک حزب کمونیست پرولتری است که در برابر نفوذ این طرز تفکر مقاومت و مبارزه کند. مناسبات تشکیلاتی یک سازمان کمونیستی باید آرمانهای کمونیستی را منعکس کند. اما متاسفانه حزب ما نیز از روحیه ” مزدور منشی”رنج برده و این واقعیت که اکثر اعضای حزب به طور فعال مسوولیت های حزبی را به عهده نمی گیرند، نمونه ای از “مزدور منشی” است.

یکی دیگر از مشکلات تشکیلاتی که حزب ما با آن مواجه بوده، » بی توجهی به انضباط سازمانی» است. اعضای حزب ما به شمول کادرهای ارشد، اغلب از تطبیق نظم و انضباط حزبی چشم پوشی و غفلت کرده اند. فقدان انضباط تشکیلاتی یک مشکل اساسی تشکیلاتی است.» (شماره 27 شعله جاوید فاقد اعتبار ـ صفحه پنجم)

این بحث که « متاسفانه حزب ما نیز از روحیه ” مزدور منشی”رنج برده و این واقعیت که اکثر اعضای حزب به طور فعال مسوولیت های حزبی را به عهده نمی گیرند، نمونه ای از “مزدور منشی ” است. » کاملاً به جا و به مورد است. ما نمی توانیم از نویسنده سرمقاله از بابت این بحث تشکر نکنیم. زیرا این بحث دقیقاً صحبت‌های ما را در مورد “بی انضباطی حزبی”، خودسری و ” نقض آئین‌نامۀ تشکیلاتی ” و حتی “مزدور منشی ” اش تثبیت می‌نماید.

نویسنده سرمقاله باز هم خواسته تا با کلی گویی دامن بحث ها کوتاه ببرد و خود را از مخمصه نجات دهد. اما نمی‌داند که هر قدر با کلی گویی به این بحث‌ها دامن بزند، گلویش را بیش از پیش فشار خواهد داد و چهره کریه‌اش را بیش‌تر از قبل به نمایش خواهد گذاشت. 

همان طوری که قبلاً بیان نمودیم که نویسنده ابدآً نمی تواند برای تثبیت حرفهایش اسنادی را ارائه نماید، باز هم بر این حرف تاکید می‌ورزیم. اینک ما اسنادی را در این زمینه برای خواننده ارئه می‌کنیم تا بهتر بداند که چه کسی «روحیه مزدور منشی» داشته و به « انضباط حزبی» بی توجه بوده است.

گر چه ما این اسناد را در صفحات قبلی ارئه نمودیم، اما لازم است تا برای تثبیت این مسأله قسمتی از آن را این جا یاد آوری نمائیم. باز هم در این رابطه به نقل و قول های رفیق ضیاء در مورد زلاند مراجعه می‌کنیم:

« البته درین موارد ملاحظاتی نیز می‌تواند در میان باشد. او به محیط روستایی زادگاهی اش با امکانات برگشت و در ضمن بخاطر شرکتش در فعالیت مسلحانۀ تبلیغاتی توده یی، بصورت جدی یا غیر جدی و بر سبیل شوخی، مزد یا حق پولی مطالبه کرد و حداقل 6000 افغانی پول گرفت.

در گذشـته نیز چـندین بار چنین بوده و یا چـنین شده است. او در کـویته مسئولیت مکتب را بر عـهـده گرفت و این به معنای در دست داشتن امکانات پولی ولو اندک مکتب بود. سپس در شهر … و از طریق زمینه سازی و کمک رفقای حزبی در آن‌جا، توانست تحصیلات دورۀ مکتبش را به انجام رساند. در …. نیز تا حد معینی و در اوقات معینی از کمک‌های رفقای حزبی مستفید گردید و توانست تحصیلات دانشگاهی خود را به انجام رساند.

روحیۀ مبارزاتی‌ای که او تا حال از خود نشـان داده اسـت، تا چـه اندازه مربـوط به این امکانات گیری ها بوده است؟ این سوال را نمی توان بطور نهایی جواب داد مگر آن‌که یک آزمایش مشخص در مورد او به عمل آید.»  (رفیق ضیاء ـ ” مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیِۀ رفیق زلاند”) ـ تاکیدات  همه جا از ماست

« البته در یک مورد مشخص باید گفته شود که واقعاً حزب در محل متضرر گردیده است و آن تعطیل شدن مرکز آموزشی در محل و فروش تمام وسایل و تجهیزات کورس‌های آموزشی در محل توسط “ز” و عدم حساب‌دهی وی به واحد پایه‌یی مربوطه و در نتیجه عدم حساب‌دهی واحدپایه‌یی مربوطه به حزب درین‌مورد است که هیچ نتیجۀ دیگری جز گم شدن امکانات مالی حزب در محل نداشته است (دفتر سیاسی حزب ـ تاکیدات از ماست )

در چند نقل فوق الذکر به خوبی روحیه “مزدور منشی ” نویسنده سرمقاله به نمایش گذاشته شده است. استفاده از امکانات مالی حزب و حیف و میل نمودن منبع عواید مالی حزب را چه چیز می‌توان نامید؟ جز فساد مالی و روحیه سست و ضعیف امکانات گرایی. کسی که از این روحیه برخوردار باشد، با جرأت می توان گفت که از روحیه مزدور منشی برخوردار است.

این سوال را از نویسنده سرمقاله می‌کنیم که جناب عالی برای چه کار بدون اطلاع و گزارش به دفتر سیاسی حزب و حتی  مسئولین منطقه به هند سفر نمودید و درب سفارت کانادا را به صدا در آوردید؟ هر گاه کسی به خاطر پول مسئولیت‌های حزبی را به فراموشی بسپارد و پشت کار شخصی خانم یک رفیق تا هند به سفارت کانادا بدود، ” مزدورمنش ” نیست؟

آقای زلاند نه تنها به خاطر پول و امکانات برای اجرای کارهای شخصی خانم ملیار تا سفارت کانادا دوید، بل‌که در ارتباط تنگاتنک با یک داکتر دندان که به فساد اخلاقی در منطقه مشهور است، قرار داشت. داکتر دندان به خاطر عیش و نوش روانه هند است و از زلاند می‌خواهد تا به وی به هند سفر کند. زلاند ابتدا معذرت می‌خواهد، وقتی داکتر هزینه سفرش را به عهده می‌گیرد، زلاند باز هم بدون گزارش به حزب با وی هم سفر می‌شود. و مسأله دیگری که “روحیه مزدور منشی ” را به نمایش می‌گذارد، دیدارش با ولسوال و افراد تسلیم طلب است. به این مطلب از نامه رفیق ضیاء توجه نمائید:

« موضوع زلاند باید تعقیب گردد و نباید در مورد وی سست گرفته شود. من فکر می کنم که پس از آن که با هم دیدیم در خود منطقه یک جلسه گرفته شود و موضوع زلاند تحت بحث گرفته شود و این بحث باید یک بحث همه جانبه باشد و نه صرفاً بحثی در مورد مصاحبه و دیدار با ولسوال و مالستانی و رفاقت با فلان شخص فاسد الاخلاق. » از نامۀ ضیاء به رفیق ” ش ” مورخ 16 / 6 / 2017

امید است که چیزی برای خواننده در مورد “روحیه مزدور منشی در حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان مبهم باقی نمانده باشد.

حال می‌پردازیم به بررسی این مطلب که چه کسی «بی توجهی به انضباط سازمانی» داشته است. گر چه مسایلی که فوقاً بر شمردیم این مطلب را بدرستی بیان می‌کند که نویسنده سرمقاله با شرکاء اصلاً در انضباط حزبی هیچ توجهی نداشتند و کارها را مطابق ذوق و سلیقه خود پیش برده اند. با آنهم برای روشن شدن بهتر این مطلب به اسناد رفیق ضیاء و دفتر سیاسی حزب مراجعه می‌کنیم.

رفیق ضیاء در چندین جای اسنادش از « عدم مسئولیت پذیری سنگین  و بی توجهی لومپن مآبانه » زلاند یاد نموده، و همین حرکات او را در تناقض خط حزبی و جنایت کارانه بررسی کرده و با صراحت بیان نموده که:

« ضربه‌ای که امروز از طرف زلاند متوجه حزب و فرو پاشی  کتلوی بخش زنانه حزب گردیده، به جرات می‌توان گفت که درظرف چندین سال اشغال‌گران ورژیم پوشالی نتوانست و نمی‌توانست چنین ضربه‌ای را به حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان وارد سازد»

وقتی سرمقالۀ نشریه دموکراتیک که از طرف زلاند نوشته شده بود و رفیق ضیاء آن را به نقد کشید، روحیه مبارزاتی زلاند را بدترین نوع خود مرکز بینی و خود خواهی خورده بورژوازی روشن‌فکرانه خواند. به همین ترتیب از نامه های رفیق ضیاء به ملیار و رفیقش “ی ” این مطلب به خوبی هویداست که آن ‌ها نه تنها یک بار، بل‌که بار بار ناقض فیصله‌های دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب بوده اند. نامه‌های رفیق ضیاء به خوبی نشان می‌دهد که ملیار ـ زلاند و شرکاء نه تنها ناقض فیصله های حزبی بوده اند، بل‌که دارای گرایشات انحلال طلبانه نیز بوده اند. رفیق ضیاء مکرراً به آن‌ها گوشزد نموده که « حرکات غیر فعال»  و « عدم گزارش‌دهی » شما نه اصولی و مفید است و نه می‌تواند « احتیاجات مبارزاتی روز افزون ما را جواب گو باشد.»

سر مقاله نویس تاکید می‌ورزد که:

« اعضای حزب ما به شمول کادرهای ارشد، اغلب از تطبیق نظم و انضباط حزبی چشم پوشی و غفلت کرده اند.»

این یک حقیقت واضح و روشن است که حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به طور کلی باید بگوئیم که « از تطبیق نظم و انضباط حزبی چشم پوشی و غفلت » نموده است.  رفیق ضیاء و دفتر سیاسی حزب به این غفلت معترف اند. به این اعتراف توجه کنید:

«این انحراف باربار تکرار گردیده است و از طرف دیگر این تکرار، حد اقل از یک جهت، زمینۀ مساعد برای تداومش را در سستی و ضعف مبارزۀ ایدیولوژیک- سیاسی و هم‌چنان سستی و ضعف اقدامات انضباطی، یافته است.»  (رفیق ضیاء ـ مطالبی در مورد جوانب مختلف قضیه رفیق زلاند.)

« با آن هم در زمینه حرکت ناشایستی که از زلاند سرزد و حتی بعد از اعتراف وی به جرمش هیچ‌گاه در مورد مجازاتش به شیوه درست و اصولی برخورد نگردید. عدم برخورد اصولی زمینه ساز انحرافات جدی‌تر حتی تا سرحد انحلال طلبی در درون حزب گردید.» (دفتر سیاسی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان)

اگر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان در اقدامات انضباطی ضعف نمی‌داشت و می‌توانست آن را به موقع به اجرا در آورد با جرأت می‌توان گفت که انحرافات ملیار زلاند نه بار بار تکرار می‌گردید و نه « زمینه ساز انحرافات جدی تر حتی تا سرحد انحلال طلبی در درون حزب» می‌گردید.

کسانی که در وظایف حزبی بی توجه اند و احساس مسئولیت در قبال وظایف تشکیلاتی نداشته باشند نه تنها یک بار، بل‌که بار در عمل ” بی توجهی به انضباط حزبی” از خود نشان داده باشند و در پی زدودن انحرافاتشان بر نیایند.هیچ برنامۀ آموزشی نمی‌تواند روحیه ناسالم و ” مزدور منشی ” شان را اصلاح نماید. تجارب مبارزات هفده سالۀ حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان این را به خوبی نشان داده است.

ادامه دارد …..

سرطان ۱۴۰۱ خورشیدی ( جولای ۲۰۲۲ میلادی )

www.cmpa.io

sholajawid2@hotmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *