از عبدالرحمن لودین
(۱۳۰۹-۱۲۷۲ خورشیدی)
تا تشکیل
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
(۱۱ ثور ۱۳۸۳ خورشیدی – اول می ۲۰۰۴ میلادی)
جـنـبـش کـمـونـیـسـتـی افـغـانـسـتـان
نطفه های اولیۀ جنبش کمونیستی افغانستان
گفته می شود که اولین شخصیت کمونیست در افغانستان عبدالرحمان لودین، که بنام عبدالرحمان بلشویک نیز یاد می گردید، بوده است. طبق همین گفته، عبدالرحمان بلشویک باری طی یک سفر خارجی با کمینترن نیز تماس گرفته و در یکی از کنگره های کمینترن شرکت کرده است. اما متاسفانه برای اثبات این گفته ها هیچ سندی وجود ندارد و برعلاوه از هیچ شخصیت کمونیست دیگری که در پهلوی وی قرار داشته بوده باشد نام گرفته نمی شود. آنچه مستند و روشن است این است که عبدالرحمان لودین از جملۀ روشنفکران زمان شاه امان الله و یکی از اصلاح طلبان سرشناس بوده است. وی در مبارزات علنی مدافع اصلاحات امانی بوده و در لویه جرگه های امانی شرکت داشته است
اولین حلقه ای که در افغانستان مخفیانه به فعالیت های مطالعاتی کمونیستی پرداخت، حلقۀ مربوط به داکتر عبدالرحمان محمودی فقید در دورۀ هفت شورا بود. اعضای این حلقه مجموعاً هفت نفر بودند، آثار و کتب کمونیستی را مطالعه می کردند، باهم در تماس و رابطه بودند و هر چند وقت یکبار جلسه می گرفتند. از شخص محمودی فقید رساله ای بنام “مناظره با وجدان” باقی مانده است که وی در آن ایده های کمونیستی اش را تا حدی تشریح و توضیح نموده است. این رساله در زندان نوشته شده و بخش های مختلف آن مخفیانه به بیرون از زندان انتقال داده شده است. اما حزب خلق که تحت رهبری محمودی فقید تشکیل گردید یک حزب اصلاح طلب مشروطه خواه بود و حتی رعایت موازین شرعی در قانون گذاری مملکتی را در برنامه اش مطرح کرده بود. جنبش دورۀ هفت شورا کلاً یک جنبش دموکراتیک طراز کهن بود و هنوز هیچ نشانۀ آشکاری از یک جنبش دموکراتیک طراز نوین را در خود نداشت. فعالیت های سیاسی شخص محمودی فقید نیز کلاً در چارچوب فعالیت های دموکراتیک طراز کهن و مشروطه خواهی پیش می رفت. او در همین چارچوب خود را به پارلمان کاندید نمود و به فعالیت های انتخاباتی پرداخت. هیچ نشانه ای از موجودیت جنبش کمونیستی در سطح وسیع جامعه وجود نداشت و فعالیت های کمونیستی حلقۀ معدود محمودی و یارانش از تمامی جهات ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی مخفیانه پیش می رفت.
وقتی جنبش دورۀ هفت شورا توسط ارتجاع حاکم سرکوب گردید و محمودی فقید بخاطر مبارزات ضد استبدادی و ترویج ایده های کمونیستی به زندان افتاد، حلقۀ تحت رهبری وی فروپاشید. محمودی فقید سال ها در زندان ارتجاع در اسارت بسر برد و سلامت خود را از دست داد. در اواخر دهۀ سی زمانی ارتجاع حاکم حاضر شد او را از زندان رها سازد که دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و مدتی پس از رهایی چشم از جهان پوشید. اما با وجود این، بذر ایده های کمونیستی، بخصوص در میان روشنفکران پاشیده شده بود. این بذر در طول سال های استبدادی صدارت داود خان بصورت مخفیانه و به آهستگی در حال جوانه زدن و رشد و گسترش بود. وقتی این سال ها به پایان رسید، چندین حلقۀ روشنفکری مدعی باور داشتن به ایده های کمونیستی بخصوص در مرکز کشور وجود داشتند.
تشکیل باند رویزیونیستی “حزب دموکراتیک خلق افغانستان”
تقریباً همزمان با آغاز استبداد داود خانی، استالین بزرگ در سال 1953 چشم از جهان پوشید و سپس باند رویزیونیست خروشچف و شرکاء از طریق یک کودتای درون حزبی قدرت در شوروی را غصب کرده و بر حزب کمونیست شوروی و دولت شوروی مسلط شد. بدین ترتیب انقلاب و سوسیالیزم در شوروی سرنگون گردید و حزب کمونیست شوروی به یک حزب رویزیونیست و دولت شوروی به یک دولت سوسیال امپریالیست تغییر ماهیت داد.
قدرتگـیـری رویـزیـونـیـزم مدرن در شـوروی بـاعـث گردید که در سطح بین المللی نیز رویزیونیزم بر تعداد زیادی از احزاب کمونیست جهان مسلط گردد. به عبارت دیگر باند رویزیونیستی خروشچف و شرکاء علیرغم خیانت به مارکسیزم – لنینیزم توانست از اعتبار و حیثیت حزب کمونیست شوروی و دولت سوسیالیستی شوروی اسـتفاده برده و اکثریت احزاب کمونیست و گروه های کمونیست کشورهای مختلف جهان را به دنبال خود بکشاند.
سوسیال امپریالیست های شوروی در سال 1955 روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی شان را با دولت ارتجاعی افغانستان محکم نمودند. در آن زمان از طریق اعطای یک قرضۀ بزرگ توسط دولت “شوروی”، بورژوازی کمپرادور بروکراتیک وابسته به سوسیال امپریالیزم شوروی در افغانستان شکل گرفته و در سال های بعد وسیعاً تقویت گردید. در نتیجه، نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و نظامی سوسیال امپریالیست ها در افغانستان بطور روز افزون گسترش یافت.
مدتی پس از آغاز دموکراسی قلابی ظاهرخانی، عناصر فاسد و بد نامی که فساد سیاسی گذشتۀ شان، در دورۀ 7 شورا و در زمان استبداد داود خانی، کاملا عیان و آشکار بود، کنگره ای را در دهم جدی سـال 1343 دایر کردند و در آن کنگره، “حزب دموکراتیک خلق افغانستان” را بر پایۀ رشد و گسترش سرمایۀ کمپرادور بروکراتیک وابسته به سوسیال امپریالیزم شوروی و به مثابۀ بلند گوی رویزیونیست ایدیولوژی و سیاست آن در افغانستان به وجود آوردند.
بدین ترتیب قبل از آنکه کمونیست های راستین در افغانستان فرصت سازمانیابی پیدا نمایند، باند رویزیونیستی که در سال های بعد منشاء و منبع جنایات عظیمی در کشور گردیده و راه بلد اشغالگران سوسیال امپریالیست شوروی در افغانستان گردید، به وجود آمده و به فعالیت پرداخت و بدین ترتیب یک مانع بزرگ فریبنده، با ماسک ظاهراً انقلابی، بر سر راه شگوفایی نطفه های اولیۀ جنبش کمونیستی راستین افغانستان و رشد و گسترش بعدی آن به وجود آمد.
در اثر انشعابات در “حزب دموکراتیک خلق افغانستان” نه تنها جناح های “خلق” و “پرچم” این حزب از هم جدا گردیدند، بلکه جریانی موسوم به “ستم ملی” نیز از درون حزب متذکره متولد گردید که به نوبۀ خود مانعی بر سر راه رشد و گسترش بعدی جنبش کمونیستی راستین افغانستان، حداقل در سمت شمال کشور، گردید.